- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 8 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
مرحوم آیت الله حاج شیخ علی صافی گلپایگانی ره (بردار مرجع تقلید عالیقدر شیعه مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ لطف الله صافی گلپایگانی ره) مجموعه اشعار زیبایی را درباره امام حسن مجتبی (علیه السلام) سروده اند که در این نوشتار، بخش اول آن به عموم شیعیان و دوستداران اهل بیت (علیهم السلام) تقدیم می گردد:
معدن جود
نیمه ماه صیام است و چنین روزی خدا
کرد عالم را منوّر از قدوم مجتبی
شاد باش ای دل که آمد روز میلاد حسن
آن که باشد افتخار انبیاء و اولیاء
سبط اکبر حجت ثانی، عزیز فاطمه
معدن حلم و وقار و نور چشم مرتضی
چون برادر سید خیل جوانان بهشت
چون پدر بر اهل عالم پیشوا و مقتدا
خُلق نیکویش حسن، نام نکوی او حسن
هم حسن در خُلق و هم در خَلق از سر تا به پا
در مقام بندگی چون جد و بابش یکه تاز
بود جاری روز و شب اشک وی از خوف خدا
در سخاوت بود آنسان کو تمام مال خویش
کرد قسمت با تهیدست و فقیر و بینوا
منبع سلم و صفا و معدن جود وکرم
یک جهان علم است و یک عالم بود حلم و حیا
با تن رنجور و با جسم ضعیفش آن جناب
شد پیاده راهی حج با دلی پر از صفا
شد ز خود بیخود چو کردی یاد از پروردگار
گاه تسبیح و مناجات و گه ذکر و دعا
آن که بر خُلق عظیمش گشته دشمن معترف
متفق بر حسن رفتارش غریب و آشنا
آنچنان دل بسته عشق خدایی بُد که کرد
در هوای حضرتش دنیا و ما فیها رها
با همه اینها چو آمد روزگار امتحان
کس از او یاری نکرد و گشت حق او هبا
دید هم ظلم و ستم از دشمنان حیله گر
دید هم بی حرمتی از دوستان بی وفا
دید چون با جنگ نتوان داد دین حق نجات
صلح کرد و بود صلح او به امر کبریا
صلح کرد و کرد رسوا دشمن بیدادگر
صلح کرد و گشت کفر و کید دشمن بر ملا
خواهد از او تا نیندازد (علی) را از نظر
دست او گیرد ز احسان این سرا و آن سرا
سبط اکبر
امشب ای یاران شب میلاد سبط مصطفی است
نور چشم مرتضی فرزند زهرا مجتبی است
داده فرزندی خدا امشب به زهرا و علی
کز قدومش نور باران خانه آل عبا است
سبط اکبر سرّ داور زینت دوش نبی
سرور دین، فیض یزدان زاده ی شیر خداست
جمع در ذات شریفشن جمله اخلاق نکوست
عالمی صبر و جهانی حلم و یک دنیا حیاست
خَلق وخُلق او بود چون نام نیکویش حسن
آری آرای او حسن اندر حسن سر تا بیاست
بود بر خُلق کریمش دشمنان را اعتراف
فضل آن باشد که بر آن معترف خصم دغاست
در علو رتبه اش این بس که جای حضرتش
گاه بر دامان زهرا گه به دوش مصطفی است
آن چنان ممسوس شد در ذات حق کز خوف او
لرزه در اندام او گاه مناجات و دعا است
نصف مالش را مکرّر کرد قسمت با فقیر
همت عالی چنین او را گهِ جود و سخا است
گر چه حق بگذاشت در دست توانایش قَدَر
گرچه از فیض خدا فرمانده ی مُلک قضا است
چون هممه کارش بود بهر رضای کردگار
چون نه اندر بند نفس است و نه در بند هو است
ملک تسلیم و رضا را چون مسّخر کرده است
پس خدایش هر چرا دارد روا بر او رواست
تا شناساند خلافت حق اولاد علی است
تا نمایاند که خصم حضرتش خصم خداست
داد دین را صلح او از شر بدکیشان نجات
گشت ظاهر پور سفیان دشمن دین خدا است
بهر ابقاء دیانت راستی صلح حسن
پیش تاز کار ساز انقلاب کربلا است
پس ز صلح مجتبی و از قیام کربلا
تا قیامت پرچم اسلام در عالم بیاست
هر چه گویم من به مدح سبط پیغمبر کم است
رو بخوان قرآن و بنگر مدح او در هَل اتی است
مر مرا نبود توان مدحت ای سبط رسول
گرچه این گوینده را نطق روان طبع رسا است
بهر عرض تهنیت گفتا (علی) با صد خلوص
گر قبول حضرتت افتد کمال این گداست
خسته و وامانده ام اى قره العین بتول
چشم من چشم امید عالمی سوی شماست
من نکردم رو به جایی جز به درگاه شما
چونکه می دانم که درگاه شما دار الشفا است[۱]
مایه ی رفعت
ماه رمضان است و بود ماه عبادت
بگشوده خدا باز به ما باب سعادت
ماهی که چو روز و شب او نیست در ایام
گسترده خدا سفره احسان و عنایت
برخیز و غنیمت شمر این ماه مبارک
برخیز و نما کوشش و برگیر غنیمت
تا چشم کنی باز، ببینی ز کفت رفت
همت کن و از دست مده این همه فرصت
جز آنچه که گفتم من از این ماه و مقامش
از جای دگر نیز گرفته است جلالت
گردیده به تشریف دگر نیز مشرف
کو را از مزایای دگر داده مزیت
در نیمه این ماه گلی در چمن حُس
روئیده که داده است به این ماه شرافت
بگذاشت به دنیا قدم آن سبط نخستین
کو حجت دوم بُوَد و رهبر امت
بس در شرفش آن که بود غِصن نبوت
بس در حسبش آن که بود سرو ولایت
نامش حسن است و حَسَنُ الخَلق وحسن خوى
حُسنی است مجسم شده در صورت و سیرت
دارد پدری همچو علی، مام چو زهرا
او را است به کف آنچه بود مایه ی رفعت
او را است برادر چو حسین و چو ابو الفضل
جز او چه کسی یافته این قدر و فضیلت
چون زینب وکلثوم مر او را است دو خواهر
چون مادرشان اسوه تقواو شجاعت
خود جامع علم و عمل و مظهر تقوى
این هم حسب و این نسب و مجد وکرامت
شد خانه زهرا و علی روشن از این ماه
کز طلعت آن، مهر و مه افتاده به حیرت
آمد به جهان آن که پس از حیدر کرار
تفویض به او کرده خدا شأن امامت
آمد به جهان آن که به علم و عمل خویش
بنمود رها مردمی از تیه ضلالت
آمد به جهان آن که حلمش که عظیم است
چون دوست او داده به آن خصم شهادت
آمد به جهان کز عمل خویش نشان داد
کز خالق خود چون بنمایند اطاعت
آمد به جهان آن که پی قرب خداوند
بر خلق نمود آن همه احسان وفتوّت
با پای پیاده به حرم رفت مکرّر
در راه خدا می کشد این گونه ریاضت
افسوس که آن گونه جفا شد به جنابش
از شر اعادی نشد آسوده و راحت
در مولد او گفته ام از طبع درر بار
در قدرت خود کرده ام اظهار ارادت
باشد که قبول افتد و لطفی بنماید
برهاندم از رنج و غم و درد و کسالت
امروز کند راحتم از بند مکاره
فردا کند از مخلص دیرینه شفاعت
توفیق بده بار خدایا تو «علی» را
از حصن ولایت بکند خوب حمایت[۲]
کمال اوفر
در ماه صیام مهر انور
حق داد به دختر پیمبر
در سال سوم زهجرت آمد
این نو گل طاهر مطهر
نامش حسن و به خُلق و خَلق او
در حُسن و ملاحت است اندر
گردید امیر مومنین شاد زین نور
که زد ز خانه اش سر
زهرای عزیز گشته خرسند
زاده پسر و شده است مادر
آن هم پسری که خاندان را
باشد به وجود خویش مفخر
چون دید رسول اکرم او را
بگرفت چو جان خویش در بر
ماه رمضان که در جلالش
از جمله شهور گشته اشهر
از دولت این وجود ذی جود
بگرفته جلال و شان برتر
شایسته بود که مولد او
داده است به ماه فر اکثر
آری ز قدوم حضرت او
دنیا بگرفت شوکت و فر
حق است که بر طلوع این نور
این ماه برد کمال اوفر
این کیست، حسن بود که باشد
از بهر رسول سبط اکبر
این است هان امام کو هست
بعد از پدرش امام و رهبر
این است هان امام کو را
در حلم نشد کسی برابر
این است که با فقیر کرده
قسمت همه مال خود مکرّر
از شهر مدینه بارها او
تا مکه پیاده رفت یکسر
با صلح خودش نمود دشمن
رسوا و ذلیل و خاک بر سر
با شیوه عالمانه او
حق گشت دوباره سایه گستر
هم خَلق شناخت کاین عزیزان
هستند به حق دلیل و رهبر
هم زاده هند و دودمانش
دورند ز راه دین سراسر
نَک مایه عبرت اند هر دو
اولاد على و خصم ابتر
آنان به جلالت و بزرگی
هر روز ز روز پیش برتر
زاینان نبود نشان و نامی
جز زشتی و ننگ بی حد و مر
بر آل على سلام بی حد
لعنت به عدوشان مکرّر
دارد «علی» از رسول و آلش
امید کرم به روز محشر
اسوه ی اخیار
نیمه ماه صیام است و در آن ماه تمام
آمد و شد از قدومش مفتخر ماه صیام
گشت طالع طلعت ماه امام مجتبی
آن که دارند از طفیلش آفتاب و مه قوام
سبط اکبر حجت ثانی ولى کبریا
زاده شیر خدا و رهبر والامقام
اولین فرزند عالیقدر دخت مصطفی
آن که جایش دامن او بوده اندر صبح و شام
در جلالش بس که بُد یک تن ز اصحاب کسا
کان همه باریتعالی کرده ز آنان احترام
نام آن حضرت حسن خُلقش حسن خَلقش حسن
به به از این خُلق و خَلق و به به از این اسم و نام
آن که در زهد و عبادت اسوه اخیار بود
آن که در علم و عمل بُد مقتدای خاص و عام
آن که صبر و حلم او ضرب المثل شد در جهان
مستغاث مستغیثان، ملجأ وکهف انام
معترف بر قدر و شأنش بود دشمن همچو دوست
معتقد چون دوستان بر علم و حلم او خصام
هر چه فرموده است او قول خداوند و رسول
پس حلال او حلال است و حرام او حرام
ای خوشا بر حال آنکو رفت اندر راه او
ای بدا بر آن که ضد حضرتش برداشت گام
اعلم ناس است او بعد از امیر المؤمنین
زین سبب بعد از امام اولین باشد امام
بود در جود و سخاوت بی شبیه و بی نظیر
سفره احسان او گسترده بر مردم مدام
مال خود را با فقیران کرد قسمت چند بار
با سخا رنج فقیر و بینوا داد الیتام
رفت با پای پیاده از مدینه تا حرم
این سفرها کرد با رنج فراوان او تمام
من ز حلم او چه گویم که نمودند اعتراف
چون محبین جنابش دشمنان بی لجام
هر چه کرده است او به دستور خدا بود و رسول
کرد مأموریت خود را بدینسان مستدام
جنگ و صلحش هر دو بد با امر حق و مصلحت
یک قدم نه پیش رفت و نی عقب بگذاشت گام
از قعود او به آن اندازه شد ترویج دین
کز حسین و نهضت او برده است اسلام کام
این به صلحش ریشه ی سفیانیان بر باد داد
او به جنگش داد بر حُسن عمل حُسن الختام
پس چه خوش فرمود پیغمبر، حسینم چون حسن
دو امامند آن دو در حال قعود و در قیام
ای خدا حق دو آقای جوانان بهشت
بهره ور فرما «علی» از حبّ آن آل کرام[۳]
پیشوای انام
ز فیض مولد سبط نبی امام همام
شکوه و منزلت تازه یافت ماه صیام
اگر چه ماه صیام است ماه رحمت حق
که هست سفره ی او پهن بر خواص و عوام
ولی ز دولت مولود این عزیز خدا
نموده است فزون بهر ماه شان و مقام
ظهور نور على نور گشته در این ماه
که ماهی آمد و این ماه را نمود بنام
قدم نهاد به دنیا در این مبارک ماه
کسی که بعد علی هست پیشوای انام
عزیز فاطمه سبط نخست ختم رسل
که هست سرو روانی ز باغ آل کرام
حسن به اسم و به رسم و حسن به خُلق به خُلق
به اعتراف همه دوستان و جمله خصام
به علم و حلم بود شهره در همه آفاق
بود به جود و سخا اسوه در همه ایام
پیاده رفت مکرر به سوی خانه ی حق
به دوش برد برای فقیر بار طعام
نمود جمله اموال خویش را تقسیم
میان مردم بیچاره از حقیر و عظام
چه رنج ها که تحمل نمود بهر خدا
چه ظلم ها که بر او شد ز ظالمین لئام
سفارشات پیمبر نکرد هیچ اثر
نه باکشان ز خدا بود و نی رسول و امام
ز دشمنان نه فقط دید او جفا و ستم
که دید آن همه از دوستان خود آلام
ولی برای خدا صبر کرد و بر همه ساخت
پی رضای خدا کرد عمر خویش تمام
چه ظلم ها که کشیدند آل پیغمبر
به راه یاری دین و برای حفظ مرام
به جای خدمت او ساختند با دشمن
که پور هند به حیلت به کف گرفت زمام
فتاد کشور اسلام دست زاده هند
حرام کرد حلال و حلال کرد حرام
حسن به خانه نشست و به خَلق ظاهر کرد
که اوست مرد حقیقت بدون تیغ و سهام
اگر چه آل علی ظلم بیکران دیدند
ولی حقیقتشان فاش شد به خاص و به عام
نصیب آل علی هست رحمت و صلوات
نصیب دشمنشان گشت لعن های مدام
بس است فخر برای (علی صافی) این
که بود و هست به درگاهشان به صدق غلام[۴]
پی نوشت ها
[۱] . تاریخ رمضان ۱۴۰۴
[۲] . تاریخ رمضان ۱۴۱۴
[۳] . تاریخ رمضان ۱۴۱۵
[۴] . تاریخ رمضان ۱۴۱۸
منبع: صافی گلپایگانی، علی؛ راز دل؛ ص ۴۷۹-۴۹۱ قم؛ انتشارات ابتکار دانش؛ چاپ اول؛ ۱۳۸۵ ش