- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
در احادیث معصومین (علیهم السلام) از پایه های ایمان و شعبه های احادیثی نقل شده است. پایه های ایمان در حقیقت ارکان آن است که با وجود آن ها ایمان برقرار می ماند.
در دنیاى امروز پیشرفت علم و صنعت به کلى قیافه زندگى بشر را تغییر داده و تکامل صنعتى و تحول عجیبى که در همه شئون حیاتى پیدا شده است تاریکی ها را روشن و مشکلات را آسان ساخته و سراسر عرصه گیتى از اعماق دریا تا اوج فضا میدان جولان انسان گردیده است.
اما به موازات پیشرفت هاى علمى و تمرکز نیروها و افکار بر روى مسائل مادى پایه های ایمان و تقوا سست و لرزان شده یک سلسله مفاسد وحشتناک در دستگاه هاى مختلف اجتماع پدید آمده و آمار جرائم و جنایات و بى بندوباری ها و فجایع ضد انسانى به مقیاس وسیعى رو به افزایش گذارده است.
عوامل سعادت و صلاح اجتماع در برابر مظاهر فساد و تباهى زانو زده، و بقایاى معنویات نیز در شعله هاى پرتمنا و سرکش تمایلات نفسانى مردم و رذائل و پلیدی ها می سوزد و از میان می رود. [۱]
هنگامى که پایه های ایمان، به ویژه توحید افعالى در وجود انسان متزلزل گردد صفات رذیله بى شمارى به سراغ انسان مى آید که یکى از خطرناک ترین آنها حرص است، پس با تقویت پایه هاى ایمان باید به مقابله با آن برخاست.[۲]
ایمان و کفر در برابر هم قرار دارند از این رو پایه های ایمان در برابر پایه های کفر قرار می گیرند. هرچند پایه های ایمان تقویت شوند به همان اندازه پایه های کفر سست می گردند و برعکس استحکام پایه های کفر باعث تزلزل و سستی پایه های ایمان می گردد.
در نهج البلاغه از امام علی (علیه السلام) حدیثی نقل شده که پایه های ایمان و کفر و شعبه های آن ها را بیان فرموده است:
متن حدیث
وَ سُئِلَ (علیه السلام) عَنِ الْإِیمَانِ، فَقَالَ الْإِیمَانُ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ عَلَى الصَّبْرِ وَ الْیَقِینِ وَ الْعَدْلِ وَ الْجِهَادِ.
وَ الصَّبْرُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ؛ عَلَى الشَّوْقِ وَ الشَّفَقِ وَ الزُّهْدِ وَ التَّرَقُّبِ. فَمَنِ اشْتَاقَ إِلَى الْجَنَّهِ سَلَا عَنِ الشَّهَوَاتِ وَ مَنْ أَشْفَقَ مِنَ النَّارِ اجْتَنَبَ الْمُحَرَّمَاتِ وَ مَنْ زَهِدَ فِی الدُّنْیَا اسْتَهَانَ بِالْمُصِیبَاتِ وَ مَنِ ارْتَقَبَ الْمَوْتَ سَارَعَ إِلَى الْخَیْرَاتِ.
وَ الْیَقِینُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ؛ عَلَى تَبْصِرَهِ الْفِطْنَهِ وَ تَأَوُّلِ الْحِکْمَهِ وَ مَوْعِظَهِ الْعِبْرَهِ وَ سُنَّهِ الْأَوَّلِینَ. فَمَنْ تَبَصَّرَ فِی الْفِطْنَهِ تَبَیَّنَتْ لَهُ الْحِکْمَهُ وَ مَنْ تَبَیَّنَتْ لَهُ الْحِکْمَهُ عَرَفَ الْعِبْرَهَ وَ مَنْ عَرَفَ الْعِبْرَهَ فَکَأَنَّمَا کَانَ فِی الْأَوَّلِینَ.
وَ الْعَدْلُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ؛ عَلَى غَائِصِ الْفَهْمِ وَ غَوْرِ الْعِلْمِ وَ زُهْرَهِ الْحُکْمِ وَ رَسَاخَهِ الْحِلْمِ. فَمَنْ فَهِمَ عَلِمَ غَوْرَ الْعِلْمِ وَ مَنْ عَلِمَ غَوْرَ الْعِلْمِ صَدَرَ عَنْ شَرَائِعِ الْحُکْمِ وَ مَنْ حَلُمَ لَمْ یُفَرِّطْ فِی أَمْرِهِ وَ عَاشَ فِی النَّاسِ حَمِیداً.
وَ الْجِهَادُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ؛ عَلَى الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ الصِّدْقِ فِی الْمَوَاطِنِ وَ شَنَآنِ الْفَاسِقِینَ. فَمَنْ أَمَرَ بِالْمَعْرُوفِ شَدَّ ظُهُورَ الْمُؤْمِنِینَ وَ مَنْ نَهَى عَنِ الْمُنْکَرِ أَرْغَمَ أُنُوفَ الْکَافِرِینَ وَ مَنْ صَدَقَ فِی الْمَوَاطِنِ قَضَى مَا عَلَیْهِ وَ مَنْ شَنِئَ الْفَاسِقِینَ وَ غَضِبَ لِلَّهِ غَضِبَ اللَّهُ لَهُ وَ أَرْضَاهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ .
وَ الْکُفْرُ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ؛ عَلَى التَّعَمُّقِ وَ التَّنَازُعِ وَ الزَّیْغِ وَ الشِّقَاقِ. فَمَنْ تَعَمَّقَ لَمْ یُنِبْ إِلَى الْحَقِّ وَ مَنْ کَثُرَ نِزَاعُهُ بِالْجَهْلِ دَامَ عَمَاهُ عَنِ الْحَقِّ وَ مَنْ زَاغَ سَاءَتْ عِنْدَهُ الْحَسَنَهُ وَ حَسُنَتْ عِنْدَهُ السَّیِّئَهُ وَ سَکِرَ سُکْرَ الضَّلَالَهِ وَ مَنْ شَاقَّ وَعُرَتْ عَلَیْهِ طُرُقُهُ وَ أَعْضَلَ عَلَیْهِ أَمْرُهُ وَ ضَاقَ عَلَیْهِ مَخْرَجُهُ.
وَ الشَّکُّ عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ؛ عَلَى التَّمَارِی وَ الْهَوْلِ وَ التَّرَدُّدِ وَ الِاسْتِسْلَامِ فَمَنْ جَعَلَ الْمِرَاءَ دَیْدَناً لَمْ یُصْبِحْ لَیْلُهُ وَ مَنْ هَالَهُ مَا بَیْنَ یَدَیْهِ نَکَصَ عَلَى عَقِبَیْهِ وَ مَنْ تَرَدَّدَ فِی الرَّیْبِ وَطِئَتْهُ سَنَابِکُ الشَّیَاطِینِ وَ مَنِ اسْتَسْلَمَ لِهَلَکَهِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ هَلَکَ فِیهِمَا .
پایه های ایمان
امام علی (علیه السلام) از ایمان پرسیده شد. امام علی (علیه السلام) فرمود: پایه های ایمان چهار تا است صبر، یقین، عدل و جهاد.
هر کدام از این پایه های ایمان دارای شاخه هایی است که امام علی (علیه السلام) در ادامه حدیث آن ها را بیان فرموده است:
شاخه های شکیبایی و صبر
شکیبایى و صبر یکی از پایه های ایمان است که طبق فرمایش امام (علیه السلام) دارای چهار شاخه است:
آرزومند بودن و ترسیدن و زهد و چشم امید داشتن. پس آن که مشتاق بهشت بود، شهوت ها را از دل زدود و آن که از دوزخ ترسید، از آنچه حرام است دورى گزید و آن که ناخواهان دنیا بود، مصیبت ها بر وى آسان نمود، و آن که مرگ را چشم داشت، در کارهاى نیک پاى پیش گذاشت.
شعبه های یقین
یقین که از پایه های ایمان است چهار شعبه دارد: بینایى زیرکانه و دریافت عالمانه و پند گرفتن از گذشت زمان و رفتن به روش پیشینیان. پس آن که زیرکانه دید، حکمت بر وى آشکار گردید و آن را که حکمت آشکار گردید عبرت آموخت و آن که عبرت آموخت چنان است که با پیشینیان زندگى را در نوردید.
شعبه های عدل
عدل نیز که از پایه های ایمان است بر چهار شعبه است: به فهمى ژرف نگرنده و دانشى پى به حقیقت برنده و نیکو داورى فرمودن و در بردبارى استوار بودن. پس آن که فهمید، به ژرفاى دانش رسید و آنکه به ژرفاى دانش رسید، از آبشخور شریعت سیراب گردید و آن که بردبار بود، تقصیر نکرد و میان مردم با نیکنامى زندگى نمود.
شعبه های جهاد
جهاد که یکی دیگر از پایه های ایمان است بر چهار شعبه است: به کار نیک وادار نمودن و از کار زشت منع فرمودن و پایدارى در پیکار با دشمنان و دشمنى با فاسقان.
پس آن که به کار نیک واداشت، پشت مومنان را استوار داشت و آن که از کار زشت منع فرمود بینى منافقان را به خاک سود و آن که در پیکار با دشمنان پایدار بود، حقى را که بر گردن دارد ادا نمود و آن که با فاسقان دشمن بود و براى خدا به خشم آید، خدا به خاطر او خشم آورد و روز رستاخیز وى را خشنود نماید.
پایه های کفر
کفر بر چهار ستون پایدار است: پى وهم رفتن و خصومت کردن و از راه حق به دیگر سو گردیدن و دشمنى ورزیدن.
پس آن که پى وهم گرفت به حق بازنگشت و آن که از نادانى فراوان، خصومت ورزید، از دیدن حق کور گشت و آن که از راه حق به دیگر سو شد، نیکویى را زشت و زشتى را نیکویى دید و مست گمراهى گردید و آن که دشمنى ورزید راه ها برایش دشوار شد و کارش سخت و راه خروجش تنگ گردید.
شعبه های شک
شک بر چهار شعبه است: در گفتار جدال نمودن و ترسیدن و دودل بودن و تسلیم حادثه هاى روزگار گردیدن.
پس آن که جدال را عادت خود کرد، خویش را از تاریکى شبهه بیرون نیاورد و آنکه از هر چیز که پیش رویش آمد ترسید پیوسته واپس خزید و آن که دودل بود پى شیطان او را بسود و آن که به تباهى دنیا و آخرت گردن نهاد هر دو جهانش را به باد داد. [۳]
پایه های ایمان و کفر ممکن است در اموری که بیان گریدید منحصر نباشند ولی این موارد از ستون های مهم ایمان و کفر هستند.
تقویت پایه های ایمان و یقین، مخصوصاً توجه به این نکته که خداوند «ارحم الراحمین» است و نسبت به بندگانش از هر کسى مهربان تر است و او براى رعایت و تامین مصالح عباد، حوادثى مى آفریند که اسرار و منافعش پوشیده است، روح شکیبایى را در انسان پرورش مى دهد.
توجه به پاداش هاى عظیم مطیعان و تارکان معاصى و صدق وعده هاى الهى نیز در این زمینه، عزم انسان را در صبر و شکیبایى، راسخ تر مى کند.
از همین رو، امیر مومنان علی (علیه السلام) مى فرمایند: «اصْلُ الصَّبْرِ حُسْنُ الْیَقِینِ بِاللّهِ؛ اساس و ریشه صبر، ایمان و یقین خوب، نسبت به خداوند است»[۴] کسی که با یقین به خداوند در سختی ها شکیبایی پیشه کند ایمانش از خطر حفظ می گردد.
نتیجه گیری
از مطالبی که در این حدیث بیان شده این نتیجه به دست می آید که یک مسلمان باید در تحکیم پایه های ایمان بکوشد و از عواملی که در تحکیم آن ها نقش دارند استفاده کند. به خصوص برای تحکیم پایه های ایمان، پایه های کفر را در خود ضعیف گردانده و آن ها را نابود کند؛ زیرا به همان اندازه ای که پایه ای کفر ضعیف گردد پایه های ایمان تقویت می شود.
زمانی انسان می تواند دارای ایمان کامل باشد که ایمان خود را بر پایه هایی که در این حدیث بیان گردید استوار نماید. همچنین انسان باید خود را از شک در امور اعتقادی نجات دهد تا به یقین رسد و یقین باعث تقویت پایه های ایمان می گردد همان گونه که شک پایه ای کفر را تقویت می کند.
گردآوری: حمیدالله رفیعی
پی نوشت ها
[۱]. بررسى مشکلات اخلاقى و روانى، ص ۸ -۹.
[۲] . اخلاق در قرآن(مکارم شیرازى)، ج۲ ، ص ۱۰۱.
[۳] . نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، ص ۳۶۴ – ۳۶۶.
[۴] . . اخلاق در قرآن (مکارم شیرازى)، ج۲، ص ۴۶۹.
منابع
۱. سید رضی، نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، چ۲، ۱۳۷۰ش
۲. مکارم شیرازى، ناصر، اخلاق در قرآن، قم، مدرسه الإمام علی بن أبی طالب (علیه السلام)، چ ۴، ۱۳۸۵ ش.
۳. موسوى لارى، مجتبى، بررسى مشکلات اخلاقى و روانى، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، دفتر انتشارات اسلامى، چ۴، ۱۳۷۸ ش.