- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 8 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
بیضاوى در معناى آیه ی مباهله مى گوید
یعنى هر یک از ما و شما نفس خود و عزیزترین کسانش و کسانى را که بیشتر به قلبش چسبیده است به مباهله دعوت کند.(۱۴)
شهاب خفاجى در حاشیه اش بر تفسیر بیضاوى، در توضیح عبارت «کسانى را که بیشتر به قلب او چسبیده است» مى گوید: منظور دوست داشتنى ترین کسان، و نزدیک ترین آن هاست.
هم چنین در توضیح عبارت دیگر بیضاوى «در حقیقت این که پیامبر، آن ها را مقدّم داشت…» مى گوید:
یعنى این افراد از وجود خود پیامبر صلى الله علیه وآله عزیزترند. از همین روست که نفس خود را فداى آنان نموده و به دلیل اهتمام به این امر، نام آن ها را مقدّم داشته است.
البته فضل و برترى آل خدا و رسول مثل روز روشن است و به دلیل و برهان نیازى ندارد.(۱۵)
خطیب شربینى(۱۶)، شیخ سلیمان جمل(۱۷) و دیگران نیز بر همین باورند.
ملاّ على قارى مى گوید: پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله على علیه السلام را به عنوان نفس خود دانست، چون بین این دو رابطه ی خویشاوندى و برادرى وجود داشت.(۱۸)
دوم آن که پیامبر براى مباهله با خصم خود، تنها على، فاطمه، حسن و حسین علیه السلام را فراخواند و حتى هیچ یک از همسران خود، کسى از بنى هاشم و زنى از خویشان خود را… . تا چه رسد به صحابه و خویشان . دعوت نکرد.
این کار بیان گر خطیر بودن قضیه و شأن والاى آنان نسبت به دیگران در نزد خداوند است؛ زیرا که اگر در بین مسلمانان کسى مانند آن ها یافت مى شد، آوردن خصوص اینان براى این کار وجهى نداشت.
سوم دلالت این گفته ی رسول خدا صلى الله علیه وآله به اهل بیت علیه السلام هنگام حرکت به سمت مسیحیان است که فرمود:
إذا أنا دعوت فأمّنوا؛
چون من نفرین کردم شما آمین بگویید.
نیز عکس العمل اسقف مسیحیان است که مى گفت: من چهره هایى را مى بینم که اگر از خدا بخواهند کوهى را جا به جا کند، این کار را خواهد کرد. با آنان مباهله نکنید که هلاک مى شوید و تا روز قیامت هیچ مسیحى بر روى زمین نمى ماند.(۱۹)
این مسئله نشان دهنده ی نقش اهل بیت علیه السلام در اثبات نبوّت، صدق پیامبر صلى الله علیه وآله و به شکست واداشتن دشمنان و هلاک آن ها در صورت اقدام به مباهله است… .
در نتیجه اهل بیت علیه السلام در یارى دین و حمایت از رسول خدا صلى الله علیه وآله، نقش بسیار مهمّى داشته اند و شکى نیست که هر کس در جریان مباهله پیامبران داراى چنین شأن و منزلتى باشد از دیگران . که داراى چنین نقشى نیستند . برتر است.
قاسانى در این باره مى گوید:
مباهله ی پیامبران الهى بسیار اثرگذار است؛ چرا که نفوس آنان با روح القدس در ارتباط است و خداوند با این روح القدس، آن ها را کمک مى کند. روح القدس به اذن خداوند در جهان مادى صاحب تأثیر است. این تأثیرپذیرى، هم چون انفعال بدن ما در برابر حالاتى چون خشم، غم و تفکّر در احوال معشوق و دیگر تحرّکات اعضاى انسان در برابر اراده و قصدها است.
هم چنین انفعال نفوس انسانى از روح القدس، هم چون تأثیرپذیرى حواس و دیگر قواى ما از حالات روحى خودمان است.
حال اگر نفس قدسى با روح القدس ارتباط پیدا کند در این جهان چنان تأثیرى خواهد داشت که مى تواند به کمک او، هر طور بخواهد ذرّه هاى عناصر و نفوس ناقص انسانى را متأثّر سازد.
مگر مشاهده نشد که چطور نفوس مسیحیان در برابر نفس پیامبر خدا صلى الله علیه وآله اظهار خوف نمود و ضمن خوددارى از مباهله، درخواست صلح کرد و به پذیرش جزیه گردن نهاد؟(۲۰)
باید بگوییم: اهل بیت علیه السلام نیز در این تأثیرگذارى شریک رسول خدا صلى الله علیه وآله بودند. این فضیلتى است که هیچ یک از خویشاوندان و صحابه ذرّه اى از این فضیلت را کسب نکرده اند.
کوتاه سخن این که مباهله بر این نکته اشاره دارد که امیر مؤمنان على علیه السلام، بعد از پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله برترین شخص است و برتر بودن به اتّفاق همه ی مسلمانان، امامت را در پى دارد. به این اصل حتى افرادى چون ابن تیمیه نیز اعتراف کرده اند.(۲۱)
از استدلال به آیه ی مبارکه و نیز گفتار و اقدام پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله چنین مى توان نتیجه گرفت:
خداوند متعال از رسول خود خواست حضرت على علیه السلام را نفس خود به شمار آورد تا به مردم بفهماند که وى جانشین ایشان بوده و امامت کبرى و ولایت عامه را بعد از ایشان دارا مى باشد. زیرا خداوند به رسولش امر نمى کند کسى را نفس خود بداند که این مقام ها را نداشته باشد.
علاوه بر آن چه گفته شد، آیه ی مبارکه، امام حسن و امام حسین علیه السلام را فرزندان رسول خدا صلى الله علیه وآله معرفى مى کند. تعدادى از بزرگان اهل سنت نیز به این امر اذعان نموده اند.
در کتاب هاى اهل سنّت آمده است:
على علیه السلام، کاتب صلح نامه بود(۲۲) و به امر پیامبر براى جمع آورى صدقه (زکات) مسیحیان مسلمان شده و جزیه ی معتقدان به مسیحیت راهى نجران شد.(۲۳)
تقویت دلالت آیه با روایات
گفتنى است که گروهى از علماى ما، دلالت آیه ی یاد شده بر مساوى بودن حضرت على علیه السلام با پیامبر صلى الله علیه وآله را با ذکر روایاتى، تقویت مى کنند.
در این جا به برخى از این روایات اشاره مى کنیم:
پیامبر خدا صلى الله علیه وآله در پاسخ بریده بن حصیب که در حضور ایشان از امیرمومنان على علیه السلام شکایت کرده بود، فرمود:
یا بریده! لا تبغض علیّاً، فإنّه منّی وأنا منه؛
بریده! از على خشمگین مشو؛ چرا که او از من و من از او هستم.
پیامبر در همان ماجرا به همه ی مسلمانان فرمود:
علی منّی وأنا من علی، وهو ولیّکم من بعدی؛(۲۴)
على از من و من از على هستم و او بعد از من ولىّ و سرپرست شماست.
در روایت دیگرى این گونه آمده است:
از پیامبر خدا صلى الله علیه وآله درباره ی بعضى از صحابه سؤال شد و حضرت پاسخ فرمود. آن گاه شخصى گفت: پس على چه؟!
پیامبر صلى الله علیه وآله فرمود:
إنّما سألتنی عن الناس ولم تسألنی عن نفسی؛(۲۵)
تو درباره ی مردم از من پرسیدى، نه درباره ی خودم.
در سخن دیگرى پیامبر خدا صلى الله علیه وآله فرمود:
خلقت أنا وعلی من نور واحدٍ؛
من و على از یک نور خلق شده ایم.
حضرتش در سخن دیگرى فرمود:
خلقت أنا وعلی من شجره واحده؛(۲۶)
من و على از یک درخت آفریده شده ایم.
آن حضرت در پاسخ جبرئیل که در جنگ احد گفت:
یا محمّد! إنّ هذه لهی المواساه؛
اى محمد! این اقدام على، را فداکارى و جانفشانى گویند.
فرمود:
یا جبرئیل! إنّه منّی وأنا منه؛
اى جبرئیل، او از من و من از او هستم.
جبرئیل گفت: و من هم از شما هستم.(۲۷)
استدلالى دیگر بر برترى امیرمومنان على علیه السلام
دلیل دیگرى که بر برترى امیرمؤمنان حضرت على علیه السلام تأکید دارد، این سخن پیامبر خدا صلى الله علیه وآله است که فرمود:
فاطمه بضعه منّی؛
فاطمه پاره تن من است.
بسیارى از بزرگان اهل سنّت، فاطمه علیه السلام را از ابوبکر و عمر برتر مى دانند؛ چرا که او پاره ی تن پیامبر است و پیامبر خدا به اتّفاق نظر همه، از ابوبکر و عمر برتر است.(۲۸)
هم چنین همه اتّفاق نظر دارند که على مرتضى علیه السلام از فاطمه ی زهراء علیه السلام برتر است؛ در نتیجه امیرمومنان حضرت على علیه السلام از آن دو افضل هستند.
از سوى دیگر، بسیارى از علماى اهل سنت اذعان نموده اند که داستان مباهله بر کمال فضیلت اهل بیت علیه السلام دلالت دارد.
براى نمونه زمخشرى مى گوید: مباهله بهترین شاهد برترى اصحاب کساء است.(۲۹)
ابن روزبهان مى گوید: شکى نیست که این آیه، بر فضیلت بسیار امیر مؤمنان على علیه السلام اشاره دارد، اما تصریح و یا دلالتى بر امامت ایشان ندارد.(۳۰)
در پاسخ به سخن ابن روزبهان باید گفت: دست کم، این آیه، بر برترى امیر مؤمنان على علیه السلام اشاره دارد. از آن جا که این فضیلت، براى دیگران وجود ندارد؛
پس او از صحابه دیگر برتر است و برترى، امامت را در پى دارد.
فخر رازى نیز به دلالت آیه ی مبارکه بر برترى على علیه السلام بر دیگر صحابه خدشه اى وارد نمى کند، بلکه با شیخ حمصى که با استدلال به این آیه، حضرت على علیه السلام را از سایر پیامبران برتر مى داند، بحث و مجادله مى کند.
نیشابورى، نیز به پیروى از فخر رازى در معناى آیه مى نویسد:
یعنى هر یک از ما و شما، فرزندان و زنان و خویش و هر کس را که به منزله نفس خود است به مباهله فراخواند.
آمدن خود پیامبر به مباهله از قرینه ذکر خود ایشان در آیه و نیز احضار و فراخوانى کسانى که عزیزتر از جان هستند، دانسته مى شود.
هم چنین آوردن کسى که به منزله ی نفس است، از این قرینه فهمیده مى شود که انسان خودش را دعوت نمى کند… .
آیه دلالت دارد که مى توان گفت: حسن و حسین علیه السلام فرزندان رسول خدا صلى الله علیه وآله هستند؛ زیرا ایشان وعده دادند که فرزندانشان را با خود مى آورد و آن دو را آوردند.
شیعه، از گذشته تاکنون با تکیه بر همین آیه على علیه السلام را از صحابه دیگر برتر مى داند؛ زیرا بر اساس آیه، نفس على علیه السلام مانند نفس محمد صلى الله علیه وآله است؛ مگر در مورد ویژگى هایى که با دلیل مشخص شود که آن ویژگى به پیامبر اختصاص دارد.
شخصى به نام محمود بن حسن حمصى که در رى ساکن بود و از متکلّمان دوازده امامى به شمار مى رفت على علیه السلام را از تمامى پیامبران به جز حضرت محمد صلى الله علیه وآله برتر مى دانست.
دلیل او این بود که منظور از «أَنفُسَنا»، خود محمد صلى الله علیه وآله نبوده، بلکه مراد شخص دیگرى است؛ چرا که انسان نفس خود را فرانمى خواند و اتّفاق نظر وجود دارد که على بن ابى طالب علیه السلام نمود و تجلّى این شخص است… .
در برابر این استدلال باید گفت: مسلمانان همه بر این باورند که حضرت محمد صلى الله علیه وآله از پیامبران دیگر برتر است.
مسلمانان به اجماع و اتّفاق نظر . البته تا پیش از آمدن شیخ حمصى . باور داشته اند پیامبر از غیر پیامبر برتر است. هم چنین اجماع و اتّفاق نظر دارند که على علیه السلام پیامبر نبوده است… .
باید گفت: شکى نیست که آیه بر فضیلت اصحاب کساء دلالت دارد. از همین روست که پیامبر صلى الله علیه وآله، آنان را همراه خود کرد و در نام بردن، آن ها را بر نفس خود مقدّم نمود… .(۳۱)
پینوشت ها
۱. سوره ی انفال: آیه ی ۳۱٫
۲. الأقبال بصالح الأعمال: ۵۱۴٫
۳. سوره ی آل عمران: ۶۱٫
۴. الفصول المختاره من العیون والمحاسن: ۳۸٫
۵. الإرشاد فى معرفه حجج الله على العباد: ۱ / ۱۶۹٫
۶. الشافى فى الامامه: ۲ / ۲۵۴٫
۷. سوره ی آل عمران: آیه ی ۶۱٫
۸. تلخیص الشافى: ۳ / ۶ . ۷٫
۹. التبیان فى تفسیر القرآن: ۲ / ۴۸۵٫
۱۰. کشف الغُمَّه فى معرفه الأئمه: ۱ / ۲۳۳٫
۱۱. الصراط المستقیم الى مستحقى التقدیم: ۱ / ۲۱۰٫
۱۲. کشف المراد فى شرح تجرید الاعتقاد: ۳۰۴٫
۱۳. نهج الحق و کشف الصدق: ۱۷۷٫
۱۴. تفسیر البیضاوى چاپ شده همراه با حاشیه الشهاب: ۳ / ۲۳٫
۱۵. حاشیه الشهاب على تفسیر البیضاوى: ۳۲/۳٫
۱۶. السراج المنیر فى تفسیر القرآن: ۲۲۲/۱٫
۱۷. الجمل على الجلالین: ۱ / ۲۸۲٫
۱۸. المرقاه فى شرح المشکاه: ۵ / ۵۸۹٫
۱۹. الکشاف: ۱ / ۳۶۹، تفسیر الخازن: ۱ / ۲۴۲، السراج المنیر فى تفسیر القرآن: ۱ / ۲۲۲، تفسیر المراغى: ۳ / ۱۷۵ و منابع دیگر.
۲۰. تفسیر قاسمى: ۲ / ۸۵۷ .
۲۱. ابن تیمیه در بخش هایى از کتاب منهاج السنّه خود به این امر اذعان و اعتراف کرده است. براى مثال ر.ک: ۶ / ۴۷۵ و ۸ / ۲۲۸٫
۲۲. السنن الکبرى، بیهقى: ۱۰ / ۱۲۰ و منابع دیگر.
۲۳. شرح المواهب اللدنّیه: ۴ / ۴۳٫
۲۴. این حدیث، همان حدیث ولایت است که در جلد پانزدهم کتاب نفحات الأزهار فى خلاصه عقبات الأنوار در مورد سند و دلالت آن به تفصیل سخن گفته ایم.
۲۵. کفایه الطالب فى مناقب على بن ابى طالب علیهما السلام: ۱۵۵٫
۲۶. در جلد پنجم کتاب نفحات الأزهار فى خلاصه عقبات الأنوار در مورد سند و دلالت حدیث نور و حدیث شجره، به تفصیل سخن گفته ایم.
۲۷. مسند احمد: ۴۳۷/۴، المستدرک على الصحیحین: ۳ / ۱۱، تاریخ طبرى: ۳ / ۱۷، الکامل فى التاریخ: ۲ / ۶۳ و منابع تاریخى و حدیثى دیگر.
۲۸. فتح البارى: ۷ / ۱۳۲، فیض القدیر: ۴ / ۴۲۱، المرقاه فى شرح المشکاه: ۵ / ۳۴۸٫
۲۹. الکشّاف: ۱ / ۳۷۰٫
۳۰. ابطال الباطل . (چاپ شده به همراه احقاق الحق): ۳ / ۶۳٫
۳۱. تفسیر نیشابورى (چاپ شده در حاشیه ی تفسیر طبرى) ۳ / ۲۱۴ و ۲۱۵٫