- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 2 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
اشاره:
حسن بن علی نخستین فرزند امام علی(علیه السلام) و فاطمه زهرا(سلام الله علیها) و نخستین نوه پیامبر(صلی الله علیه و آله) است. بنابر گزارشهای تاریخی، نام «حسن» را پیامبر(صلی الله علیه و آله) برای او برگزید و او را بسیار دوست داشت. او هفت سال از عمر خود را با پیامبر(صلی الله علیه و آله) همراه بود و در بیعت رضوان و ماجرای مباهله با مسیحیان نجران حضور داشت.
عمرو بن اسحاق که یکى از اصحاب حضرت ابومحمّد امام حسن مجتبى صلوات الله و سلامه علیه مى باشد، حکایت کند:
روزى من به همراه یکى از دوستانم جهت عیادت آن حضرت به محضر شریف ایشان شرفیاب گشتیم .
و چون اندک زمانى نشستیم ، جویاى حال و احوال آن امام مظلوم علیه السلام شدیم ، که حضرت به من خطاب نمود و فرمود:
یا ابن اسحاق ! آنچه نیاز دارى سؤ ال کن ؟
عرض کردم : یاابن رسول اللّه ! حال شما مساعد نیست ، هرگاه نقاهت شما برطرف شد و سلامتى خود را باز یافتى مسائل خود را مطرح مى نمائیم .
در همین موقع حضرت از جاى خود برخاست و جهت رفع حاجت از اتاق خارج گشت و پس از گذشت لحظاتى که مراجعت نمود؛ فرمود: پیش از آن که مرا از دست بدهى ، آنچه مى خواهى سؤ ال کن .
گفتم : ان شاء اللّه پس از آن که عافیت و سلامتى خود را باز یافتى ، اگر سؤ الى داشتم به عرض عالى مى رسانم .
در این هنگام حضرت فرمود: دشمنان چندین مرتبه مرا زهر خورانیده اند؛ لیکن این بار به جهت شدّت زهر جگرم متلاشى شده است و دیگر مرا گریزى از مرگ نیست.
عمرو بن اسحاق گوید: ناگاه حال حضرت وخیم گشت ؛ و لخته هاى خون قى و استفراغ مى نمود؛ و من دیگر نتوانستیم بنشینیم ، لذا مرخّص شدم تا آن حضرت اندکى بیارامد.
فرداى آن روز دوباره جهت ملاقات و دیدار به حضور آن امام مظلوم شرفیاب شدم ؛ و دیدم که حضرت سخت به خود مى پیچد و مى نالد و حسین علیه السلام بر بالین بسترش غمگین و افسرده حال نشسته بود و اظهار داشت : برادرم ! چه کسى با تو چنین کرد؟
امام حسن مجتبى سلام اللّه علیه با سختى لب به سخن گشود؛ و در جواب فرمود: آیا مى خواهى از قاتل من انتقام بگیرى و قصاصش کنى ؟
برادرش حسین علیه السلام ، پاسخ داد: بلى .
امام مجتبى سلام اللّه علیه فرمود: خداوند متعال از همه خلایق قوى تر و عالم تر است ؛ و من دوست ندارم که به خاطر من ، شخصى کشته گردد و خونى بر زمین ریخته شود.(۱)
پی نوشت:
۱. مدینه المعاجز: ج ۳، ص ۳۷۵، ح ۹۳۴، کشف الغمّه : ج ۱، ص ۵۸۴٫