- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 15 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
اشاره:
نوشتار همواره بهترین ابزار، برای ثبت اندیشه ها و انتقال معارف است و با این حال در بسیاری از مواقع جهت نشان دادن صداهای کلمات، به تکامل نیازمند است. از این جهت کاستی هایی دارد که یکی از آنها، وجود علامت هایی است که نوشته می شود. ولی خوانده نمی شود و دومی، وجود علامتهایی است که نوشته می شود ولی صدایی غیر از آنچه که برای آن تعیین شده، می دهد و سومی از آنها صداهایی است که در مقام سخن گفتن وجود دارند، ولی در کتابت علامتی برای آنها نیست.
هجای کلمات در قرآن کریم، تقریبا با نطق مطابقت تمام دارد جز در مواردی که به نظر می رسد علامت های حرکت های بلند (الف، واو و یاء) حذف یا زیاد شده است. در مقاله حاضر به بررسی و اهمیت جایگاه رسم الخط قرآن در میان مسلمانان و تفاوت های رسم الخط عثمانی و رسم الخط سلطانی پرداخته خواهد شد.
خط چیست و چه کسی بدان نیازمند است؟
نوشتار به طور کلی نوعی ذخیره سازی اطلاعات است، اگر چه تنها گونه آن نیست. سالها پیش از پیدایش خط و حتی همزمان با آن،حافظه انسان این وظیفه را بر عهده داشته است. جوامع بشری، انجام این مهم را به حافظه گروهی از فرهیختگان و برگزیدگان واگذار کرده بودند؛ هر چند باید اذعان داشت که این دو شیوه ذخیره سازی اطلاعات تفاوتهای بنیادینی با یکدیگر دارند که بیشتر به انتقال و انتشار اطلاعات مربوط می شود. انتقال شفاهی اطلاعات به تناسب ماهیت و پیچیدگی اش، مستلزم تماس شخصی و اغلب طولانی و ممتد دو تن یا بیشتر است و غالباً محتاج مدت زمانی است تا انتقال دهنده مطمئن شود که گیرنده، مطالب را به حافظه سپرده و می تواند به دیگری انتقال دهد. در نوشتار، اطلاعات به شیوه ای عینی نگاشته می شود و اگر متن مورد نظر منقول باشد در تمامی شرایط زمانی و مکانی برای کلیه افرادی که بتوانند آن را بخوانند قابل استفاده خواهد بود. حافظه در اینجا نیز نقشی بنیادین بر عهده دارد، امّا این بار بصورت کوششی که یکبار و برای همیشه انجام می گیرد، و پس از پشت سرگذاردن این مرحله، تمامی اطلاعاتی که بدین طریق ذخیره شده است در دسترس آگاهان این قواعد قرار خواهد گرفت.
زبان و خط
رابطه بین زبان و خط بدیهی و بنیادی نیست، البته عده ای معتقدند که رابطه میان خط و زبان قابل چشم پوشی نیست و براین باورند که خط، زبان و ملیت اغلب در آمیزش با یکدیگر یگانه شده و واحدی منسجم و بالقوه نیرومند را تشکیل می دهند و در طی قرون متمادی بدلیل پراکندگی قوم یهود، خط عبری به نماد هویت ملت یهود مبدّل شد و در کشورهای دیگر نیز برای بسیاری از زبانها مانند یدیش (گونه ای از آلمانی که یهودیان بکار می برند) و لادینو (یکی از گویشهای اسپانیا که یهودیان آنرا بکار می برند) مورد استفاده قرار گرفت، این مسأله در زمان چیرگی اعراب بر اسپانیا نیز مطرح بوده است؛ در آن روزگار یهودیان اسپانیا به عربی تکلم می کردند، امّا خط آنان عبری بود. (گاور،/ ۳۳)
فرآیند نوشتار
برای ذخیره سازی اطلاعات، وجود عاملی که بتواند اطلاعات را درخود ذخیره کند، ضروری می نماید. برخی بر این عقیده اند که نوشتار از زمانی موجودیت می یابد که بر نوعی ماده خاص نوشته شود و مواد اولیه این کار عبارتند از سنگ، چوب، فلز، پوست حیوانات، برگ درختان، استخوان صدف و گل رس.(همان) با کمی توجه خواهیم دانست که این مواد به دو گونه فساد پذیر و فساد ناپذیر تقسیم می شوند؛ لذا برخی علت تکامل خط در مصر و هندوستان را در این می دانند که آنها از مواد فساد ناپذیر برای کتابت استفاده می کردند.(همان) باید پذیرفت ماده ای که بر آن نوشته می شود، در تکامل خط بی تأثیر نیست. این ماده می تواند تکامل خط را در زمینه هایی چون شکل ظاهری،قالب نشانه های منفرد و سمت نگارش، تحت تأثیر قرار دهد و اغلب بر شکل و قطع کتاب نیز تأثیری تعیین کننده بر جای می گذارد.
اهمیت خط نزد مسلمین
دین اسلام اهتمام زیادی به خط نشان داده و در تکامل خط عربی نقشی بنیادین ایفا کرده به طوریکه تشویق به نوشتن را بیشتر از سایر فنون دیگر مد نظر داشته است.(عبود الجبوری،/۳۳) در قرآن آیاتی وجود دارد که به موضوع قرائت و کتابت اشاره دارد، و اهمیت آن را به مسلمانان گوشزد می کند برخی از این آیات عبارتند از:
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا تَدایَنْتُمْ بِدَیْنٍ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى فَاکْتُبُوهُ وَ لْیَکْتُبْ بَیْنَکُم» (بقره/۲۸۲)
«اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَق. خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ. اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ. الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ » (علق۱-۴)
«ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُون» (قلم /۱)
هم چنین از رسول اکرم (ص) احادیثی وارد شده مبنی بر اینکه پیامبر(ص)، اصحاب خود را به تعلیم و کتابت تشویق می نمود :
۱- «قیدوا العلم بالکتابه» (ابن عبدالبر،/ ۳)
۲- »إنّ من حق الولد علی والده أن یعلمه الکتابه و أن یحسن اسمه وأن یزوجه اذا بلغ (عبودالجبوری،/ ۳۴).»
لذا صحابه و بعد از آنها تابعین به امر کتابت اهتمام زیادی نشان می دادند بطوری که حضرت علی (ع) می فرمود: «الخط لسان الید» (آمدی،/ ۳۵)
از ابراهیم بن محمد نیز نقل شده است:
«الخط لسان الید و بهجه و سفیر العقول و وصی الفکر و سلاح المعرفه و انس الاخوان عند الفرقه و محادثتهم علی بعد المسافه و مستودع السر و دیوان الامر» (عبود الجبوری،/ ۳۵)
خوشنویسی عربی
همانطور که بیان شد در تکامل خط و خوشنویسی عربی، اسلام و قرآن نقشی بنیادین ایفا کردند. اعراب به هنگام وفات پیامبر اکرم (ص) هنوز مردمی بی سواد به شمار می آمدند. تنها خطی که در آن دیار بکار می رفت، نسبتاً ابتدایی و به طور مشخص فاقد ظرافت بود و عده معدودی از آن اطلاع داشتند. (گاور، ۲۰۸)
از ویژگی کتابت ایشان کج بودن سطرها و عدم نظم و بساطت در رسم حروف بود، امّا بعد از اینکه حاجت به نوشتن مصاحف گردید در نیکو نوشتن تلاشهایی صورت گرفت، لذا بعد از ظهور دین اسلام خط عربی با حروف بسیط نوشته شد و در دوره های بعد توسط خطاطان مسلمان تحول و تطور یافت. در این تطوّر نمی توان نقش خلفای عباسی را نادیده گرفت، زیرا به هنگام استقرار ایشان در بغداد، خط عربی نه تنها اصلاح شده بود، بلکه هنر خوشنویسی نیز به تدریج جای خود را در جهان عرب باز کرد و در زمان مأمون خوشنویسی به نهایت عظمت خود دست یافت.(عبودالجبوری،/۶۷) برای چنین تحولی طبعاً می توان چندین دلیل ذکر کرد، که پیش از تمامی آنها، ماهیت مقدس قرآن قرارگرفته است. از آنجا که قرآن وحی مستقیم خداوند بود، نخست می بایست کاملاً صحیح ثبت می شد که همین امر موجب اصلاح خط شد، دوم آنکه چنان نوشته می شد که کسی در منشأ والای آن تردید به خود راه ندهد. (گاور،/۲۰۸) عده ای معتقدند که تحریم پیکرنگاری و تندیس سازی در تطور خط نقش به سزایی داشته و اینگونه استدلال می کنند:
«از آنجا که در اسلام پیکر نگاری و تندیس سازی نهی می شود، نقاشان نو مسلمان ناگزیر بودند برداشت خود را از جهان را در حرفه کتابت بیان دارند، خوشنویسی عامل تجلّی روحانیتی است که از کمال درون سرچشمه می گیرد، کمالی که ناشی از هماهنگی با خواست خداوند است.» (همان)
در این میان نقش عرفان را هم نمی توان در تکامل خوشنویسی نادیده گرفت؛ زیرا این دو همواره پیوندی نیرومند داشته اند و خوشنویسان و صوفیان هر دو تبار معنوی خود را به حضرت علی(ع) می رسانند.(همان) نخستین سبکهای خوشنویسی عربی به نام شهرهایی چون مکه، مدینه، بصره و کوفه همراه بود.(همان،/ ۲۰۹) از میان این خطوط، خط کوفی که خوانا و زاویه دار بود و بصورت افقی از راست به چپ نوشته می شد، به عنوان مناسب ترین خط برای نگارش قرآن مقبولیت یافت.(همان)خط کوفی در نوشتن مصحف امام از سوی عثمان بکار گرفته شد. از مهمترین ویژگیهای رسم عثمانی وجود علامتهایی است که نوشته می شود ولی خوانده نمی شود، دیگری علامتهایی است که نوشته می شود ولی صدایی غیر از آنچه که برای آن تعیین شده، می دهد و دیگر آنکه صداهایی هستند که در مقام سخن گفتن وجود دارند، ولی در کتابت علامتی برای آنها وجود ندارد. (خرمشاهی، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی،۱/۱۱۰۷)
درقرن نهم میلادی، دو شاخه از خط کوفی پدید آمد؛ کوفی مغربی که تمام خطوط شمال و غرب آفریق
ا و اندلس و خود را به آن منتسب می کنند و دیگری کوفی مشرقی که کوفی خمیده نیز نامیده می شود و در قرن دهم میلادی، بیش از بیست سبک شکسته گوناگون متداول شد بسیاری از این سبکها فاقد نظم و ظرافت بودند و در حالیکه هر روز سبکی جدید متولد می شد، تمامی آنها در خطر انحطاط قرار داشتند، بدین ترتیب زمان اصلاح فرا رسیده بود و این کار بدست ابن مقلّه (متوفای ۹۴۰ میلادی) صورت پذیرفت. وی از استادان خوشنویسی و صاحب کمال بغداد بود که در دوران حیات خود به وزارت سه خلیفه عباسی منسوب گردید و شخصاً دست به اصلاحاتی بنیادین در خط شکسته زد و آن را به ابزاری مناسب برای نگارش قرآن مبدل ساخت. قواعد وی بر مبنای سه عامل اصلی یعنی نقطه، الف معیار و دایره معیار قرار داشت. (گاور،/ ۲۰۹)
رسم الخط سلطانی
همانطور که در قسمت قبل بیان شد خط کوفی به عنوان خط مقبول برای نگارش قرآن بکار برده شد و اکثر مورخین موطن اصلی خط کوفی را که از طریق حیره به حجاز رسیده بود، یمن می دانند. (عباده،/۸) خط کوفی رسم الخطی بود بی نقطه و بی حرکت و پس از گرویدن ملتهای گوناگون به دین مبین اسلام در قرائت قرآن با مشکلاتی مواجه گردیدند و لحن و اشتباه در خواندن قرآن پیدا شد.(همان) هر چند دانشمندانی مانند ابوالاسود دوئلی اقدام به اصلاح رسم الخط قرآن نمودند و حرکات را اختراع کردند و بعد از وی نصربن عاصم و یحیی بن یعمر که از شاگردان ا
بوالاسود بودند به نقطه گذاری حروف پرداختند، امّا همچنان رسم الخط قرآن دارای نواقصی بود که قرائت قرآن را برای مسلمانان غیر عرب دشوار می نمود. (همان) ازعوامل مهمی که مانع از رفع نقائص رسم الخط شد این بود که مسلمانان علاقه شدیدی داشتند که شکل جای کلمات در مصحفی که در خلافت عثمان و به امر او کتابت شده بود حفظ شود و بدین گونه هر اندیشه ای در جهت تغییر رسم الخط، به منزله تهدیدی برای تحریف نص قرآن کریم، تلقی شد؛ به خاطر همین عامل بود که مصحف به همان شکل نخستین خود که در عهد پیامبر(ص) و خلافت ابوبکر نوشته شده بود، محافظت شد؛ زیرا که مصحف عثمانی چیزی جز نسخه دقیق آن نبود. بنابراین روش استفاده از علامتهای خارجی مناسب ترین روشی بود که نقص موجود را برطرف کرد و در عین حال اصل را محافظت می نمود.(قدوری الحمد،/۴۲۷) با این وجود مسلمانان با وارد کردن هر چیزی بر مصحف عثمانی مخالفت کردند. امّا مخالفتها به مرور زمان فروکش می کرد و علائم همزه، سکون، تشدید، مدّ، الف وصل و تنوین به تدریج در رسم الخط عثمانی به کار گرفته شد.(همان،/۵۲۶) تا اینکه ترکان عثمانی در زمان سلطان سلیم، مصر را فتح کردند و جایگاه خط به دست ترکان افتاد و در این دوره خط به دست خطاطان عثمانی تطوّر یافت. (عبود الجبوری،/۱۲۳)
از جمله اقدامات سلطان سلیم این بود که دستور به نوشتن قرآنی داد که نواقص و معایب رسم عثمانی را برطرف کرده، زیرا نظریه توقیفی بودن رسم الخط تا آن زمان منجر به حفظ رسم عثمانی به همراه نواقص و اغلاطش شده بود. (خرمشاهی، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، ۱/ ۱۱۰۷)
قرآن سلطانی تبدیل به قرآن برتر و رسمی جهان اسلام گردید و در عصر جدید قرآن معروف به قرآن سلطان سلیم عبدالحمید، مکتوب به خط مصطفی نظیف (تجدید چاپ در تهران، توسط انتشارات امیر کبیر در سال ۱۳۴۳ شمسی، همراه با فهارس مرحوم دکتر رامیار) که به همراه تذهیب و تزئین های دیگر بکارگرفته شده و دارای قواعد رسم سلطانی می باشد. (همان،/۶۵۷) امّا پس از چاپ قرآن به کتابت عثمان طه، استقبال وسیعی در سراسر جهان اسلام نسبت به رسم الخط وی بوجود آمد؛ به طوری که محبوبیت قرآن سلطانی رو به افول گذاشت. (همان،/۶۵۸) رسم الخط عثمانی در شیوه نگارش دارای قواعدی است که آنرا متمایز از رسم الخط سلطانی می کند در ادامه به ویژگیهای این دو رسم الخط اشاره می شود.
ویژگیهای رسم الخط سلطانی در مقایسه با رسم الخط عثمانی
باب اول : حذف و اثبات
برخی از حروف در رسم الخط عثمانی حذف شده اند که عبارتند از: الف، یاء، واو، لام و نون.
۱. حذف و اثبات الف
الف. الف تثنیه: در رسم الخط سلطانی سعی شده الف های تثنیه را که در بین کلمه ذکر شده است و در رسم الخط عثمانی حذف گردیده اثبات کند و آنرا رسم نماید.
«…. وَ ما یُعَلِّمانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى یَقُولا إِنَّما نَحْنُ فِتْنَهٌ فَلا تَکْفُرْ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ وَ ما هُمْ بِضارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّه…. » (بقره/ ۱۰۲)در این آیه کلمه «یعلمان» در رسم الخط عثمانی بصورت «یعلمن» رسم شده که بیانگر حذف الف تثنیه در رسم الخط عثمانی است. (برای آشنایی با رسم الخط مصاحف عثمانی رجوع کنید به: سری، الرسم العثمانی للمصحف الشریف)
«…. وَ اسْتَشْهِدُوا شَهِیدَیْنِ مِنْ رِجالِکُمْ فَإِنْ لَمْ یَکُونا رَجُلَیْنِ فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَداء….» (بقره/ ۲۸۲) در این آیه کلمه «وامرأتان» در رسم الخط عثمانی بصورت «وامرأتن» نوشته شده است.
«إِذْ هَمَّتْ طائِفَتانِ مِنْکُمْ أَنْ تَفْشَلا وَ اللَّهُ وَلِیُّهُماوَ عَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ» (آل عمران/ ۱۲۲)
در آیه فوق کلمه «طائفتان» در رسم الخط عثمانی به صورت «طائفتن» رسم گردیده است.
«هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ فَالَّذِینَ کَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِیابٌ مِنْ نارٍ یُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ الْحَمِیم» (حج /۱۹) در این آیه کلمه «خصمان» در رسم الخط عثمانی به صورت «خصمن» نوشته شده است.
ب. الف نا فاعلی: در رسم الخط عثمانی هر جا که ضمیر(نا) فاعلی متصل به ضمیر مفعولی واقع شده الف آن حذف گردیده است. امّا در رسم الخط سلطانی این الف اثبات و رسم گردیده است.
«ثُمَّ جَعَلْناکُمْ خَلائِفَ فِی الْأَرْضِ مِنْ بَعْدِهِمْ لِنَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ» (یونس/۱۴) در این آیه کلمه «جعلناکم» در
رسم الخط عثمانی به صورت «جعلنکم» رسم گردیده است.
«وَ مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَ مَنْ یُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُمْ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِهِ وَ نَحْشُرُهُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ عَلى وُجُوهِهِمْ عُمْیاً وَ بُکْماً وَ صُمًّا مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ کُلَّما خَبَتْ زِدْناهُمْ سَعِیرا»( اسراء/۹۷) در این آیه کلمه «زدناهم» در رسم الخط عثمانی به صورت «زدنهم» رسم گردیده است.
«قالَ الَّذِینَ حَقَّ عَلَیْهِمُ الْقَوْلُ رَبَّنا هؤُلاءِ الَّذِینَ أَغْوَیْنا أَغْوَیْناهُمْ کَما غَوَیْنا تَبَرَّأْنا إِلَیْکَ ما کانُوا إِیَّانا یَعْبُدُونَ» (القصص/۶۳) در این آیه کلمه «اغویناهم» در رسم الخط عثمانی به صورت «اغوینهم» رسم گردیده است.
نکته: در جمیع مصاحف عثمانی هرگاه ضمیر نا به صورت غیر متصل می باشد، الف آن ثبت و رسم گردیده است. مانند آیه«…ثُمَّ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّناتُ فَعَفَوْنا عَنْ ذلِکَ وَ آتَیْنا مُوسى سُلْطاناً مُبِینا» (نساء/۱۵۳)
ج. الف اسم فاعل: در مصاحف عثمانی الف اسم فاعل در جمع مذکر سالم و یا جمع مؤنث سالم آنگاه که دارای دو شرط ذیل باشد حذف گردیده است:
۱- در قرآن سه بار تکرار شده باشد.
۲- دارای تشدید و یا مهموز نباشد.
امّا در رسم الخط سلطانی چنین الفی را رسم و ثبت کرده اند.
«لا یَسْتَوِی الْقاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ غَیْرُ أُولِی الضَّرَرِ وَ الْمُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِم…» (نساء/۹۵) در این آیه کلمه «قاعدون» و «مجاهدون» در رسم الخط عثمانی به صورت «قعدون» و «مجهدون» رسم گردیده است.
«وَ إِذا ضَرَبْتُمْ فِی الْأَرْضِ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاهِ إِنْ خِفْتُمْ أَنْ یَفْتِنَکُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنَّ الْکافِرِینَ کانُوا لَکُمْ عَدُوًّا مُبِیناً» (نساء/۱۰۱) کلمه «الکافرین» در رسم الخط عثمانی به صورت «الکفرین» رسم گردیده است.
«کَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کَذَّبُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ فَأَهْلَکْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَ أَغْرَقْنا آلَ فِرْعَوْنَ وَ کُلٌّ کانُوا ظالِمِین »(انفال/۵۴)کلمه «ظالمین» در رسم الخط عثمانی به صورت «ظلمین» رسم گردیده است.
نکته: در مصاحف مکه، مدین
ه و شام آنگاه که اسم دارای تشدید و یا مهموز باشد الف آن ثبت گردیده امّا در مصاحف عثمانی کوفه و بصره گاهی حذف گردیده و گاهی ثبت شده است مانند آیه «…وَ الصَّادِقِینَ وَ الصَّادِقاتِ وَ الصَّابِرِینَ وَ الصَّابِراتِ وَ الْخاشِعِینَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقِینَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الصَّائِمِینَ وَ الصَّائِمات…» ( احزاب /۳۵) الف در کلمات فوق در مصاحف مکه، مدینه و شام ثبت گردیده است.
د. حذف و اثبات الف در عَلَم أعجمی: در رسم الخط سلطانی الف علم أعجمی در برخی کلمات حذف گردیده و برخی کلمات دیگر ثبت گردیده است، امّا در رسم الخط عثمانی در تمامی موارد الف علم أعجمی حذف گردیده است.
«أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْرهِیمَ وَ إِسْمعِیلَ وَ إِسْحقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطَ کانُوا هُوداً أَوْ نَصارى قُلْ أَ أَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّهُ وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَتَمَ شَهادَهً عِنْدَهُ مِنَ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُون» ( بقره /۱۴۰)
«إِنَّ قارُونَ کانَ مِنْ قَوْمِ مُوسى فَبَغى عَلَیْهِمْ وَ آتَیْناهُ مِنَ الْکُنُوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَهِ أُولِی الْقُوَّهِ إِذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْفَرِحِین» (قصص/۷۶)
«فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِیَکُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَ حَزَناً إِنَّ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما کانُوا خاطِئِین»(قصص/۸) همانطور که ملاحظه می گردد اسامی ابراهیم، اسماعیل و اسحاق در رسم الخط سلطانی بدون الف نوشته شده است. امّا اسم قارون و هامان با ثبت الف رسم گردیده است؛ و کلیه این موارد در رسم الخط عثمانی بدون الف ثبت گردیده است.
ﻫ. الفی که بین دو لام واقع شده است : در رسم الخط سلطانی الفی که بین دو لام واقع شده را ثبت و رسم کرده اند. امّا در رسم الخط عثمانی این الف حذف گردیده است.
«یَسْتَفْتُونَکَ قُلِ اللَّهُ یُفْتِیکُمْ فِی الْکَلالَهِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَکَ لَیْسَ لَهُ وَلَد….» (نساء/۱۷۶) دررسم الخط عثمانی کلمه «الکلاله» بصورت «الکلله» ثبت و رسم گردیده است.
«فَذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمُ الْحَقُّ فَما ذا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلالُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ» (یونس/۳۲) در رسم الخط عثمانی کلمه «الضلال» بصورت «الضلل» ثبت و رسم گردیده است. < BR>«قُلْ لِعِبادِیَ الَّذِینَ آمَنُوا یُقِیمُوا الصَّلاهَ وَ یُنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیَهً مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ لا بَیْعٌ فِیهِ وَ لا خِلال» (ابراهیم/۳۱) در رسم الخط عثمانی کلمه «خلال» بصورت «خلل» ثبت و رسم گردیده است.
توجه: کلمات حلال (نحل/۱۱۴)، سلاله (مؤمنون/۱۲)، جلال (رحمان/۲۷) و ظلال (انسان/۱۴) در رسم الخط عثمانی بدون الف ثبت گردیده اند.
و. الف یاء ندا: در رسم الخط سلطانی الف یاء ندا ثبت و رسم گردیده است امّا در رسم الخط عثمانی این الف حذف گردیده است.
«یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُون» (بقره/۲۱)
«قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلى کَلِمَهٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُون» (آل عمران/۶۴)
«یا أُخْتَ هارُونَ ما کانَ أَبُوکِ امْرَأَ سَوْءٍ وَ ما کانَتْ أُمُّکِ بَغِیًّا» (مریم/۲۸)
کلمات فوق در رسم الخط عثمانی به صورت «یأیها الناس»، «یأهل الکتب» و«یأخت هرون» ثبت و رسم گردیده اند.
ز. در رسم الخط سلطانی الف در کلمات سلام (نساء/۹۴)، مساجد (بقره/۱۱۴)، ملائکه (بقره/۳۰)، بارک(اسراء/۱) مساکین(مائده/۸۹)، خلّاق(حجر/۸۶)، عالم(انعام/۷۳)، شهاده(انعام/۷۳) بلاغ(ابراهیم/۵۲)، شیطان(بقره/۳۶)، اللاعنون(بقره/۱۵۹)، اللات(نجم/۱۹)، قیامه(نساء/۸۷)، خلائف(فاطر/۳۹)، الانهار(انعام/۶) و… ثبت و رسم گردیده است. امّا در رسم الخط عثمانی الف این کلمات حذف گردیده است و به صورت سلم، مسجد، ملئکه، برک، مسکین، خلق، علم، شهده، بلغ، شیطن، اللعنون، اللت، القیمه، خلئف، الانهر و… رسم گردیده اند.
- حذف و اثبات یاء
مصاحف عثمانی بر حذف یکی از دو یاء آن گاه که در یک کلمه واحد اجتماع می کنند بشرط آنکه به ضمیر متصل نباشد، متفق می باشند. امّا در مصاحف سلطانی هر دو یاء ثبت و رسم گردیده اند.
«إِنَّ اللَّهَ لا یَسْتَحْیِی أَنْ یَضْرِبَ مَثَلاً ما بَعُوضَهً فَما فَوْقَها فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ أَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا فَیَقُولُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلاً یُضِلُّ بِهِ کَثِیراً وَ یَهْدِی بِهِ کَثِیراً وَ ما یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقِینَ» (بقره/۲۶) کلمه «یستحیی» در مصاحف عثمانی به صورت «یستحی» رسم گردیده است.
«فَإِنْ حَاجُّوکَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِیَ لِلَّهِ وَ مَنِ اتَّبَعَنِ وَ قُلْ لِلَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ وَ الْأُمِّیِّینَ أَ أَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَیْکَ الْبَلاغُ وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِالْعِباد» (آل عمران/۲۰) در رسم الخط عثمانی کلمه «الامیین» به صورت «الامین» رسم گردیده است.
«وَ إِذْ أَوْحَیْتُ إِلَى الْحَوارِیِّینَ أَنْ آمِنُوا بِی وَ بِرَسُولِی قالُوا آمَنَّا وَ اشْهَدْ بِأَنَّنا مُسْلِمُونَ» (مائده/۱۱۱) در رسم الخط عثمانی کلمه «الحواریین» به صورت «الحوارین» ثبت گردیده است.
کلمات «ولیی»(یوسف/۱۰۱) و «یحیی» (قیامه/۴۰) در رسم الخط عثمانی بصورت «ولی» و «یحی» رسم گردیده اند.
۲. حذف و اثبات واو
در رسم الخط عثمانی واوی که کرسی همزه در کلمه «رؤیا» است حذف گردیده، امّا در رسم الخط سلطانی این واو ثبت و رسم گردیده است.
«قالَ یا بُنَیَّ لا تَقْصُصْ رُؤْیاکَ عَلى إِخْوَتِکَ فَیَکِیدُوا لَکَ کَیْداً إِنَّ الشَّیْطانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوٌّ مُبِین» (یوسف/۵)
«وَ إِذْ قُلْنا لَکَ إِنَّ رَبَّکَ أَحاطَ بِالنَّاسِ وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتِی أَرَیْناکَ إِلاَّ فِتْنَهً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَهَ الْمَلْعُونَهَ فِی الْقُرْآنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَما یَزِیدُهُمْ إِلاَّ طُغْیاناً کَبِیرا» (اسراء/۶۰)
«قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِین» (صافات/۱۰۵)
در رسم الخط عثمانی کلمه «رؤیا» در آیات فوق به صورت «الرءیا» رسم گردیده است.
توجه: به کلمه «رؤیا» در آیات (یوسف/۴۳)، (یوسف/۱۰۰) و (فتح/۲۷) مراجعه شود.
۳. حذف و اثبات لام
در رسم الخط عثمانی یکی از دو لام در برخی از کلمات حذف شده است امّا در رسم الخط سلطانی این لامهای حذف شده ثبت گردیده اند.
«إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ الْفُلْکِ الَّتِی تَجْرِی فِی الْبَحْرِ بِما یَنْفَعُ النَّاس…..» (بقره/۱۶۴)
«قالُوا یا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّکَ لَنْ یَصِلُوا إِلَیْکَ فَأَسْرِ بِأَهْلِکَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّیْلِ وَ لا یَلْتَفِتْ مِنْکُمْ أَحَدٌ إِلاَّ امْرَأَتَکَ إِنَّهُ مُصِیبُها ما أَصابَهُمْ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَ لَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ» (هود/۸۱)
در رسم الخط عثمانی کلمه «اللیل» به صورت «الیل» ثبت گردیده است. آیات (انبیاء/۲۰)، (ق/۴۰) و (لیل/۱) برای مراجعه بیشتر ملاحظه گردد.
«واللَّذانِ یَأْتِیانِها مِنْکُمْ فَآذُوهُما فَإِنْ تابا وَ أَصْلَحا فَأَعْرِضُوا عَنْهُما إِنَّ اللَّهَ کانَ تَوَّاباً رَحِیما» (نساء/۱۶)
هر دو لام کلمه «واللذان» در رسم الخط سلطانی ثبت و رسم گردیده است امّا در رسم الخط عثمانی به صورت «والذان» رسم و ثبت گردیده است.
باب دوم : زیاده
۱. زیاده الف
مصاحف عثمانی در قراردادن الف زیادی (الف جمع) در مقابل واو متفق می باشند. امّا در برخی مواضع این الف ثبت نگردیده است ولی در مصاحف سلطانی این الف جمع ثبت گردیده است. این مواضع عبارتند از:
«فَإِنْ کَذَّبُوکَ فَقَدْ کُذِّبَ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ جاؤُا بِالْبَیِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ الْکِتابِ الْمُنِیر» (آل عمران/۱۸۴)
«….وَ ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّهُ وَ الْمَسْکَنَهُ وَ باؤُا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُون» (بقره/۶۱)
«وَ الَّذِینَ سَعَوْا فِی آیاتِنا مُعاجِزِینَ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ مِنْ رِجْزٍ أَلِیم»(سبأ/۵)
الف درکلمات «جاءوا»، «باءوا» و «سعوا» در رسم الخط عثمانی ثبت نگردیده هم چنین الف در کلمات «عتوا» (فرقان/۲۱) و «تبوّءوا» (حشر/۹) در مصحف عثمانی حذف گردیده است. امّا در رسم الخط سلطانی این الف اثبات شده است.
دررسم الخط عثمانی در دو مورد کلمه «جئ» به صورت «جائ» رسم و ثبت گردیده اما در رسم الخط سلطانی این الف زائده حذف گردیده است که این دو مورد عبارتند از :
«وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها وَ وُضِعَ الْکِتابُ وَ جِیءَ بِالنَّبِیِّینَ وَ الشُّهَداءِ وَ قُضِیَ بَیْنَهُ
مْ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا یُظْلَمُون» (زمر/۶۹)
«وَ جِیءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍ یَتَذَکَّرُ الْإِنْسانُ وَ أَنَّى لَهُ الذِّکْرى» (فجر/۲۳)
همچنین در رسم الخط سلطانی در دو مورد الف زائدی را که در رسم الخط عثمانی برای فاصله انداختن بین الف و لام آورده حذف گردانیده است. این دو مورد عبارتند از:
«وَ لَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لَإِلَى اللَّهِ تُحْشَرُون» (آل عمران/۱۵۸)
«ثُمَّ إِنَّ مَرْجِعَهُمْ لَإِلَى الْجَحِیم» (الصافات/۶۸)
که درمصاحف عثمانی به صورت «لاإِلَى» رسم و ثبت گردیده است.
- زیاده یاء
در رسم الخط عثمانی مواردی از الفاظ دارای یاء زیاده می باشند. امّا این موارد در رسم الخط سلطانی حذف گردیده است؛ این موارد عبارتند از: «أَ فَإینْ»، «وراءی»، «ایید» و «أییکم»
«وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِین» (آل عمران/۱۴۴)
«وَ ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْیاً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولاً فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ ما یَشاءُ إِنَّهُ عَلِیٌّ حَکِیم) (شوری/ ۵۱) < ;BR>(وَ السَّماءَ بَنَیْناها بِأَیْدٍ وَ إِنَّا لَمُوسِعُون» (ذاریات/۴۷)
«بِأَیِّکُمُ الْمَفْتُون» (قلم/۶)
۳. زیاده واو
برخی از الفاظ در رسم الخط عثمانی دارای واو زیاده می باشند که در رسم الخط سلطانی این موارد حذف گردیده است. این موارد عبارتند از «سأوریکم» و «لَأُوصَلِّبَنَّکُمْ»
«وَ کَتَبْنا لَهُ فِی الْأَلْواحِ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ مَوْعِظَهً وَ تَفْصِیلاً لِکُلِّ شَیْءٍ فَخُذْها بِقُوَّهٍ وَ أْمُرْ قَوْمَکَ یَأْخُذُوا بِأَحْسَنِها سَأُرِیکُمْ دارَ الْفاسِقِین» (اعراف/۱۴۵)
«قالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ إِنَّهُ لَکَبِیرُکُمُ الَّذِی عَلَّمَکُمُ السِّحْرَ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ مِنْ خِلافٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّکُمْ فِی جُذُوعِ النَّخْلِ وَ لَتَعْلَمُنَّ أَیُّنا أَشَدُّ عَذاباً وَ أَبْقى» (طه/۷۱)
کلمه «سأوریکم» در (انبیاء/۳۷) و «لاوصلبنکم» در (شعراء/۴۹) نیز تکرار گردیده اند.
فهرست منابع:
- قرآن کریم.
۲. ابن عبدالبر، یوسف؛ جامع بیان العلم و فضله، دار الکتب العلمیه، بیروت.
۳. ابن محمد تمیمی آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و درر الکلم، تحقیق مصطفی درایتی، چاپ اول، مکتب الاعلام الاسلامی، قم.
۴. خرمشاهی، بهاء الدین؛ دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، انتشارات دوستان، ۱۳۷۷ش.
۵. ————-؛ قرآن پژوهی،نشر فرهنگی مشرق، ۱۳۷۲ش.
۶. دغاغله، مهدی؛ البیان فی مرسوم خط القرآن، چاپ اول، مرکزعالی تربیت مدرس و استاد قرآن کریم، ۱۳۷۸ش.
۷. سری، حسن؛ الرسم العثمانی للمصحف الشریف، الطبعه الاولی، مرکز الاسکندریه للکتاب، ۱۴۱۸ هـ.
۸. عباده، عبدالفتاح؛ انتشارالخط العربی فی العالم الشرقی و العالم الغربی، قاهره،۱۹۱۵م.
۹. عبود الجبوری، ترکی بن عطیه؛ الخط العربی الاسلامی،تصحیح علی خاقانی،دار البیان،بیروت، ۱۳۹۵م.
۱۰. قدوری الحمد، غانم؛ رسم الخط مصحف،ترجمه یعقوب جعفری، انتشارات اسوه،۱۳۷۶ش.
۱۱. گاور، آلبرتین؛ تاریخ خط، ترجمه عباس مخبر و کورش صفری، چاپ دوم، غزال،۱۳۸۱ش.
فصلنامه پژوهش های قرآنی، شماره ۵۱ – ۵۲ ویژه قرآن و حجاب