- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 3 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
متوکل عباسی پدر منتصر در سال ۲۴۷ ه. ق در کاخ خود کشته شد. با مرگ متوکل، منتصر بالله یازدهمین خلیفه عباسی در چهارم شوال همین سال به خلافت رسید.[۱]
برخی از مورخان بر این عقیده هستند که منتصر در قتل پدرش دست داشت.[۲] ابن اثیر می نویسد: «گفته شده منتصر در مورد قتل پدر خویش با علما و فقها مشورت کرده بود و عقیده پدر خود را در دشمنی با آل علی (علیه السلام) برای آنها شرح داده بود و آنها فتوا دادند که او را بکشند».[۳]
سید جعفر هم می نویسد: «متوکل می خواست دست ترکان را اندک اندک کوتاه کند، (در این زمان ترکان از نفوذ بسیار بالایی در دستگاه خلافت برخوردار بودند.) ترکان از اندیشه او آگاه شدند و او را کشتند. ظاهر عبارت مورخان آن است که ترکان بدون حضور منتصر این کار را انجام دادند ولی می توان گفت که منتصر از پیش از مقصود آنان آگاه بود». [۴]
شخصیت منتصر
منتصر همواره با رفتار ناشایست پدرش با علویان و شیعیان مخالف بود. ابن خلدون در این خصوص می نویسد:
«منتصر همواره بر پدرش از اینکه از سنت اسلاف خود یعنی مذهب اعتزال بازگشته و بر علی بن ابی طالب طعن می زند و از او به بدی یاد می کند خرده می گرفت. چه بسا ندیمان متوکل که در مجلس او زبان به نکوهش علی می گشودند، منتصر خشمگین می شد و آنان را تهدید می کرد و پدر را می گفت که علی (علیه السلام) سرور ماست و شیخ بنی هاشم است، اگر می خواهی علی را نکوهش کنی خود را نکوهش کن و این مسخرهگان را اجازه مده که زبان بدین سخنان گشایند…» [۵]
منتصر برخلاف پدرش، با علویان و شیعیان رفتار پسندیده ای داشت، هر چند دوره حکمرانی وی بیش از ۶ ماه طول نکشید. او پس از اینکه به حکومت رسید سعی کرد با علویان رفتاری شایسته و نیکو داشته باشد. از جمله وی اجازه داد مردم به زیارت قبر حسین و علی (علیهما السلام) بروند.[۶] مسعودی می نویسد:
منتصر دستور داد تا از خاندان ابوطالب دست بدارند و در تعقیب ایشان نباشند، فدک را به فرزندان حسن و حسین (علیهماالسلام) پس دادند.[۷]
ابوالفرج می نویسد: «در عهد او هیچ یک از آل ابیطالب تا آنجا که ما خبر داریم نه کشته شد و نه حبس و تبعید رفت».[۸]
وفات منتصر
عصر دوم عباسی (۲۳۲_۳۳۴) دوران نفوذ عنصر ترک نام گرفته است. در این دوره خلفا نفوذ خویش را در پایتخت در برابر افزایش نفوذ ترکان به کلی از دست دادند.[۹] منتصر خطر تسلط ترکان را دریافت. از آنها بیزار شد و کوشید از چنگ رهبرانشان رهایی یابد. وی آنان را “خلیفه کش” می نامید. ترکان این خطر زود هنگام را دریافته، او را در روز چهارم یا پنجم ربیع الثانی به وسیله “طبیب طیفوری” از دست خلیفه رهایی یافتند. طبیب مذکور با نیشتر مسموم حجامت او را کشت.[۱۰]
علت وفات
در خصوص علت وفات او اقوال دیگری نیز وجود دارد. ابن خلدون می نویسد: «منتصر را ورمی در دو جانب گلو پدید آمد. بعد از آنکه ۶ ماه از خلافتش گذشته بود مرد».[۱۱]
و طبق نقلی دیگر بیماری اش ورمی بود که در معده وی بود و به طرف قلبش بالا آمد و درگذشت.[۱۲] او چهارم[۱۳][۱۴] یا پنجم جمادی الثانی [۱۵][۱۶] سال ۲۴۸ هجری در ۲۴[۱۷] یا ۲۵ سالگی در سامرا در قصر نو[۱۸] درگذشت. پس از او، پسرش مستعین به خلافت رسید.[۱۹]
پی نوشت ها
۱.یعقوبی، ابن واضح، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۵۲۴، ترجمه محمدابراهیم آیتی، تهران، علمی تو فرهنگی، ۱۳۷۱.
۲.ابن طقطقی، محمد بن علی بن طباطبا، الفخری، ص۳۳۰، ترجمه محمد وحید گلپایگانی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۶۰.
۳.ابن اثیر، عزالدین، الکامل، ج۱۷، ص۲۷۹_ ۲۷۸، ترجمه عباس خلیلی ابوالقاسم حالت، تهران، مؤسسه مطبوعاتی علمی، ۱۳۷۱.
۴.شهیدی، سید جعفر، تاریخ تحلیلی اسلام، ص۳۴۷، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۳.
۵.ابن خلدون، عبدالرحمان، العبر، ج۲، ص۴۳۵، ترجمه عبدالمحمد آیتی، بی جا، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۳.
۶.ابن اثیر، عزالدین، الکامل، ج۶، ص۱۸۸.
۷.مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۲، ص۵۴۲، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۷۴.
۸.اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبین، ج۱، ص۴۱۹، ترجمه جواد فاضل، تهران، کتابفروشی علمی، ۱۳۳۹.
۹.طقوش، محمد سهیل، دولت عباسیان، ص۱۶۳، ترجمه حجت ا… جودکی، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، ۱۳۸۰.
۱۰.طقوش، محمد سهیل، دولت عباسیان، ص۱۶۹.
۱۱.ابن خلدون، عبدالرحمن، العبر، ص۴۳۸.
۱۲.طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۱۴، ص۶۱۱۲، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵.
۱۳.یعقوبی، ابن واضح، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۵۲۴.
۱۴.طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۷، ص۴۱۷.
۱۵.طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ص۶۱۱۱.
۱۶.ابن عبری، مختصر تاریخ الدول، ص۱۴۶، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۷۷.
۱۷.مقدسی، مطهر بن طاهر، آفرینش و تاریخ، ج۲، ص۹۸۰، ترجمه محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، آگه، ۱۳۷۴.
۱۸.طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ص۶۱۱۴.
۱۹.مقدسی، مطهر بن طاهر، آفرینش و تاریخ، ج۲، ص۹۸۰.
منبع: سایت پژوهه؛ برگرفته از مقاله «منتصر بالله»؛ تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۱/۲۳.