- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
اشاره:
نامه حضرت امام سجاد علیه السلام به زهری که برای موعظه او نوشته شده است یک بیانیه سیاسی اخلاقی تمام عیار و افشاگری بر علیه نظام اموی و هشدار دهنده مسئولیت خطیر همه کسانی است که به نحوی در تحکیم آن دخالت داشته و به ظالمین یاری رسانده اند. امام با بیانی از سر دلسوزی و نه با انگیزه های مادی این چنین به ارشاد او پرداخته است.
خداوند تو را از فتنه ها و آتش دور بدارد و مورد رحمت خودش قرار دهد.
تو اکنون در موقعیتی گرفتار آمده ای که دل هر که را از آن با خبر باشد، به درد میآورد. اما نعمتهای خداوند بر دوش تو سنگینی می کند. این نعمت ها عبارت اند از:
سلامتی بدنت که خداوند به تو ارزانی داشته و عمرت که آن را طولانی فرموده است؛ حجتهای الهی بر تو اقامه شده، چرا که خداوند تو را به کتابی مکلّف فرموده و تو را در دینش عالم و آگاه گردانیده و همچنین سنتهای پیامبرش، حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله، را به تو شناسانده است.
خداوند در هر نعمتی که به تو انعام کرده و در هر حجتی که به آن بر تو احتجاج فرموده است واجبی را بر تو واجب کرده است، پس آن نعمت ها نگذشت مگر اینکه با شکرگذاری تو در این مورد تو را آزمود و در آن فضلش را برتو ظاهر کرد.
او چنین فرموده است:«اگر در برابر نعمتهایی که به شما دادم شکرگزار باشید نعمتهایم را بر شما افزون میسازم و اگر کفران و ناسپاسی کنید، عذاب من شدید خواهد بود.»
حال تو نیک نظاره کن!! فردا هنگامی که در محضر خداوند بایستی و او از نعمتهایش بر تو سئوال کند که چگونه شکر آنها را به جا آوردی و از حجتهایش بپرسد که چگونه به آنها عمل کردی، چگونه خواهی بود ؟
مبادا گمان کنی که خداوند از تو عذری قبول خواهد کرد و یا از سر تقصیر تو خواهد گذشت.
هرگز، هرگز! هرگز چنین نیست. خداوند در کتابش از همه ما پیمان گرفته و فرموده است:«هر آینه حقایق دین را برای مردم بیان کنید و هرگز آن را پوشیده نگه ندارید.» _سوره آل عمران، ۱۸۷_ و باید بدانی کمترین کاری که در پوشیدن حقایق کردهای نزدیکی تو به ظالمان و اجابت دعوت آنها، همنشینی با آنان در هنگام وحشتشان و هموارکردن راه تجاوز و ستم به مردم برای آنها بوده است.
با توجه به اینها، من برای تو بسیار بیمناکم که با جرم بزرگ خود، فردا با ستمگران خیانت پیشه در یک جا منزل گیری و از دستمزدت بابت کمک به ظلم ستمگران، مورد بازخواست قرار گیری.
اموالی را که آنان به تو داده اند، برای تو نبوده است. تو به کسی نزدیک شدهای که حق هیچکس را پرداخت نمی کند. تو نتوانستهای هیچ کار باطلی را ردّ کنی و مانع آن شوی، تو کسی را دوست داشتهای که دشمن خداست. آیا چنین نیست که آنان میخواستند با دعوت از تو، از با نیرو و آبروی تو به ظلم و ستم خود مشروعیت ببخشند.
آری، آنها تو را پلی قرار دادند تا با عبور از آن به بلا و شرور خود برسند، تو نردبانی بودی که برای رسیدن به گمراهیهای آنها مورد سوء استفاده قرار گرفتی. تو دانسته یا ندانسته نقش یک تبلیغاتچی را برای آنها بازی می کنی که مردم را به گمراهی می خوانی و در همان راه آنان حرکت می کنی. تو وسیلهای شدهای که حاکمان ستمگر با سوء استفاده از تو سایر عالمان را دچار شک و تردید می کنند.
بنابراین تو با توجیه مفاسد آنها و زمینهسازی رفتوآمد خواص و عوام به سوی آنها خدمتی به این نظام بیدارگر و سردمداران آنها کرده ای که هرگز از عهده بهترین وزیران و قویترین یارانشان ساخته نبوده است.
با توجه به خدماتت به آنها باید متوجه باشی که با این حساب، آنچه به عنوان مزد به تو عطا میکنند در برابر چیزی که از تو می گیرند، چه ناچیز و اندک است! آنچه که برای عمران و آبادی زندگی تو هزینه می کنند چه ناچیز است و در مقابل، ببین چگونه تو را و دین و ایمان و سعادت واقعیات را تخریب کرده اند؟
پس باید خود به حال خویش بنگری، چرا که جز تو هیچکس به نفع تو در این میدان وارد نمیشود و باید به مثابه یک مرد مواخذه به حساب خود رسیدگی نمائی! بنگر سپاس تو در مقابل کسی که در کودکی و بزرگی با نعمتهای خود تو را تغذیه نموده است، چگونه بوده است.
آه، چقدر می ترسم که تو مصداق آن دسته از افرادی باشی که خداوند در کتابش در مورد آنها فرموده است:«گروهی به جای آنان جایگزین شدند که کتاب آسمانی را به ارث بردند و این در حالی است که متاع بی ارزش این عالم پست را برای خود بر می گیرند و چنین می پندارند که به زودی آمرزیده خواهند شد.» (بخشی از آیه ۱۶۸ / اعراف )
تو در سرای جاودان نیستی، تو در منزلی هستی که صدای کوچ از آن به گوش می رسد، مگر بقاء و دوام آدمی که از پیاش مرگ میآید چقدر میتواند باشد؟! خوشا به حال کسی که در دنیا همواره نگران فرجام کار خویش است، و بدا به حال کسی که بمیرد و گناهانش از پس او بر جای بماند.
بر حذر باش! هشدارهای لازم به تو داده شده. زمان رفتنت مشخص است و سر و کار تو با خدایی است که بر تو حافظ و مراقب است و ابدا از تو غافل نمی شود. بار خود را ببند که سفری بسیار دور برای تو نزدیک شده است، و گناه خود را مداوا نما که مرضی شدید است.
نباید گمان بری که انگیزه من در این توصیه ها مادی بوده یا می خواهم تو را توبیخ و ملامت کنم و بر تو عیب بگیرم بلکه میخواهم خداوند آنچه را از چشم تو غافل مانده، جبران نماید و آنچه را از دینت از دست رفته به تو بر گرداند.
آری فرمایش خداوند متعال را به خاطر آور که در کتابش می فرماید و « پند بده که تذکر، مومنین را نفع می رساند.» _ ذاریات،آیه ۵۵_ تو از سر گذشت همسالان پیشین خود که درگذشته اند غافل مانده ای و بعد از آنان مانند شاخ شکستهای، تنها باقی ماندهای.
بنگر، آیا آنها به مثل آنچه تو به آن مبتلی شدهای، مبتلی نبودهاند؟ آیا آنها در آنچه تو درگیر شدهای درگیر نشدند؟ آیا می پنداری که تو چیزی را میدانی که آنها نمیدانستند؛ تو در جامعه دارای مقام و منزلت شدهای و در نظر مردم موقعیت پیدا کردهای، و آنان مکلف به تبعیت تو شدند، آنها به تو اقتدا می کنند و بر اساس دیدگاه تو عمل می کنند. اگر چیزی را حلال کنی آنها آن را حلال می دادند و اگر به حرمت چیزی فتوی دهی آنان نیز به حرمت آن معتقد می شوند، بهر حال در جامعه برو و بیائی پیدا کرده ای و بدان که این امور به خاطر شخص تو نیست.
ریشه این اقبال مردم به تو و به آنچه که تو از آن بهرهمندی این است که اولاً عالمان صالح و وارسته از جامعه رخت بر بسته اند و ثانیاً هم تو و هم آنان مبتلی به جهالت واقعی گردیده شدهاید. مسئله واقعی حب ریاست است و طمع به دنیا در دل تو و آنان است که این مریدبازی را سازمان داده است.
آیا وقت آن نرسیده که به خود برگردی و به کوری و جهالت و غرور فراوان خود واقف شوی؟ از سوی دیگر آیا به فتنه و بلاهای موجود در مردم نمی نگری ؟!! تو آنان را مبتلی نمودهای و با فتنهانگیزی از جانب تو در پرتو آنچه که دیدند از کسب و کار خود منصرف شدند (و گول معلومات ظاهری تو را خورده) و نفوسشان اشتیاق پیدا کرد که به آن مرتبه ای از علم برسند که تو رسیدی، و نتیجهاش این شده که در دریای ژرفی از گمراهی در غلطیدهاند که عمق آن قابل ادراک نیست، و به بلایی بیاندازه مبتلا گردیدهاند. در این شرائط فقط باید از خدا کمک گرفت.
(حال اگر به دنبال نجات هستی) باید از تمام موقعیت و امکانات ناروای خویش روی برگردانی تا بتوانی به «صالحین» ملحق گردی، همان کسانی که با جامه زاهدانه خویش بدرود حیات گفتند و به قبر وارد رفتند، در حالی که از شدت زهد و دوری از تنپروری و زیاده روی، پشتشان به شکمشان چسبیده بود. آری بین آنان و خدایشان هیچ حجاب و پرده ای وجود نداشت. دنیا آنها را نفریفت و در دنیا به فتنه گری مشغول نبودند.
آنان به دنبال وصول به کمالات بلند انسانی بودند و در نتیجه خود را معطل چیزی نکردند تا به آنچه می خواستند رسیدند. پس اگر با این سنّی که از تو گذشته و دیگر پیرمرد شده ای و با توجه به علم تو، دنیا به این درجه از افتضاح و بدبختی می رسد، پس چگونه جوانان جان سالم به در ببرند در حالی که بهره ای از علم نیز ندارند و عقل و قوه تشخیصشان نیز ضعیف و خطاپذیر است؟ « انا لله و انا الیه راجعون ».
به چه کسی باید تکیه کرد و به کجا باید پناه آورد؟! ما شدت غم و نگرانی خود را و آنچه در مورد تو شاهدیم به سوی خداوند شکایت می بریم و مصیبتهای خود را که از ناحیه تو میرسد به حساب خداوند می گذاریم. نیک بنگر در برابر کسی که تو را با از کودکی چه تا بزرگسالی تغذیه نموده است؟
چگونه شکرگزار هستی و برای کسی که به وسیله دینش تو را در میان مردم، عزیز قرارداده است چگونه احترام می کنی؟ و چگونه از لباسی که خداوند با آن تو را در میان مردم پوشانیده است، محافظت نموده ای؟ و نزدیکی و دوری تو از کسی که امر نموده به او نزدیک باشی و در مقابلش خود را ذلیل بدانی، چگونه است؟!
تو را چه شده است که از خواب خرگوشی بیدار نمی شوی و از لغزشهایت توبه نمی کنی؛ چرا نمی گویی:«سوگند به خدا، من حتی یک کار که باعث احیای دین او یا از بین رفتن باطل گردد نکرده ام.»
چقدر می ترسم از اینکه تو مصداق این سخن خداوند در قرآن باشی که:«نماز را ضایع کردند و شهوت ها و تمایلات نفسانی را تبعیت نمودند. پس به زودی با اعمالشان به گمراهی مطلقی دچار خواهند شد.» _سوره مریم، آیه ۵۹_
خداوند کتاب خدا را بر دوش تو نهاد و عملش را به تو ودیعه سپرد ولی تو آن را ضایع نمودی! اما ما خداوند را سپاس می گذاریم که ما را از آنچه تو را بدان مبتلی نموده است، نجات داده است.
پی نوشت:
۱.بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۱۳۱بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۱۳۱