اشاره:
در بخش نخست این مقاله بیان داشتیم که نامه های امامان معصوم علیهم السلام و از جمله نامه های امام حسین علیه السلام گنجینه های ماندگار و قابل استفاده برای امروز است. و سپس نامه های امام حسین علیه السلام به امام حسن مجتبی علیه السلام ، جعده، معاویه، و یزید را به ترتیب زمانی بررسی کردیم. اینک ادامه بحث را پی می گیریم.
- نامه اوّل به کوفیان
بعد از مرگ معاویه، مردم کوفه به امام علیه السلام نامه هایی نوشته و تقاضای قیام کردند، امام پذیرفت و در جواب ابن زبیر نوشت: «اَتَتْنی بَیْعَهُ اَرْبَعینَ اَلْفاً یَحْلِفُونَ لی بِالطَّلاقِ وَ الْعِتاقِ مِنْ اَهْلِ الْکُوفهِ؛ به من خبر دادند که چهل هزار نفر از مردم کوفه، با من بیعت کردند و سوگند یاد کرده اند که زن طلاق و برده آزاد باشند [اگر عهدشان را شکستند]».
- وصیتنامه برای محمد حنفیّه
امام علیه السلام در نامه ای به برادرش «محمد حنفیّه» ـ هنگامی که او را از رفتن به عراق منع کرد ـ سفارشات خود را گنجانیده و اهداف قیام عاشورا را بیان داشت تا دست تحریفگران به آن نرسد و آیندگان، راز قیام عاشورا را متوجه شوند:
«بِسم اللّه الرحمن الرحیم، هذا ما اَوصی بِهِ الْحُسَیْن بن علی بن اَبی طالِبٍ اِلی اَخیهِ مُحَمَّدٍ الْمَعْرُوفِ بِاِبْنِ الحَنَفِیَّهِ اَنَّ الْحُسَیْنَ یَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ الّا اللّه وَحْدَهُ لا شَریْکَ لَهُ وَ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، جاءَ بِالْحَقِّ مِنْ عِنْدِ الْحَقِّ وَ اَنَّ الْجَنَّهَ وَ النّارَ حَقٌّ وَ اَنَّ السّاعَهَ آتِیَهٌ لا رَیْبَ فیها، وَ اَنَّ اللّه یَبْعَثُ مَنْ فی الْقُبُورِ؛ بنام خداوند بخشنده و مهربان. این وصیّت حسین بن علی بن ابی طالب به برادرش محمد، معروف به ابن حنفیّه است. حسین گواهی می دهد که معبودی جز خدای یگانه نیست و شریک ندارد و اینکه محمد صلی الله علیه و آله بنده و رسول خدا است و آیین حق را از سوی حق آورده است و اینکه بهشت و جهنّم حق است و قیامت بدون شک به وقوع خواهد پیوست و خداوند، همه کسانی را که در قبرها هستند زنده می کند.»
«وَ اِنّی لَمْ اَخْرُجْ اَشِراً وَ لا بَطِراً وَ لا مُفْسِداً وَ لا ظالِماً وَ اِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْاِصْلاحِ فِی اُمَّهِ جَدّی صلی الله علیه و آله اُریْدُ اَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَنْهی عَنِ الْمُنْکَرِ وَ اَسیْرُ بِسیرَهِ جَدّی وَ اَبی علی بن ابی طالِبٍ علیه السلام ؛ [بدانید[ من برای سرکشی و خوشگذرانی و فساد و ستم [از مدینه به سوی کربلا[ خارج نشدم؛ بلکه فقط برای دنبال کردن اصلاح امّت جدّم [قیام کردم و[ خارج شدم و تصمیم گرفته ام که امر به معروف و نهی از منکر نمایم و سیره جدّم [رسولخدا صلی الله علیه و آله ] و پدرم علی بن ابی طالب علیه السلام را دنبال نمایم.»
«فَمَنْ قَبِلَنی بِقَبُولِ الْحَقِّ فَاللّه ُ اَوْلی بِالْحَقِّ وَ مَنْ رَدَّ عَلَیَّ هذا اَصْبِرُ حَتّی یَقْضِیَ اللّه ُ بَیْنی وَ بَیْنَ الْقَوْمِ بِالْحَقِّ وَ هُوَ خَیْرُ الْحاکِمینَ، وَ هذِهِ وَصِیَّتی یا اَخی اِلَیْکَ وَ ما تَوفیقی اِلّا بِاللّه ِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ اِلَیْهِ اُنیبُ؛ پس هر کس این حقیقت را از من بپذیرد [و از من پیروی کند]، پس خدا اولای به حق است [و از خدا پیروی کرده] و هر کس حق را بر من رد کند [و تخلّف نماید]، صبر می کنم تا خداوند بین من و این قوم حکم کند که او بهترین حاکمان است. و این وصیت من است به تو ای برادر. و توفیق من جز به خدا نیست، بر او توکل می کنم و به سوی او می روم.»
۷.خلاصه وصیّت نامه
- شهادت به توحید، رسالت و قیامت، تا فردا امام حسین علیه السلام را به عنوان خارجی و غیر مسلمان معرفی نکنند.
- بیان اهداف قیام، که عبارت است از: اصلاح امّت، امر به معروف و نهی از منکر، و دنبال کردن سیره پیامبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام .
- دعوت مردم به این قیام و اتمام حجّت به آنهایی که دعوت او را لبیک نگویند.
- نامه به عبداللّه بن جعفر
یکی از کسانی که به امام حسین علیه السلام سفارش کرد که به سمت کربلا و کوفه نرود، عبد اللّه بن جعفر، شوهر زینب علیهاالسلام بود. به حضرت نوشت: «تو را به خدا سوگند می دهم که به سوی کربلا و کوفه حرکت نکنی؛ زیرا اگر تو را بکشند نور خدا را در زمین خاموش کرده اند، مهلت بدهید و من تلاش می کنم تا از یزید برای شما و خانواده تان امان بگیرم.»
حضرت در جواب نوشت: «امّا بَعْدُ! فَاِنَّ کِتابَکَ وَرَدَ عَلِیَّ فَقَرَأْتُهُ وَ فَهِمْتُ ما ذَکَرْتَ وَ اُعْلِمُکَ اَنّی رَأَیْتُ جَدّی رَسُولَ اللّه صلی الله علیه و آله فی مَنامی فَخَبَّرَنی بِاَمْرٍ وَ اَنَا ماضٍ لَهُ، لی کانَ اَوْ عَلَیَّ، وَ اللّه ِ یَابْنَ عَمّی لَوْ کُنْتُ فی حُجْرِ هامَّهٍ مِنْ هَوامِّ الْاَرْضِ لَاِسْتَخْرَجُونی وَ یَقْتُلُونی ؛ وَ اللّه ِ یَا ابْنَ عَمّی لَیَعْتَدَنَّ عَلَیَّ کما اِعْتَدَتِ الیَهُودُ عَلَی السَّبْتِ وَالسَّلامِ؛ امّا بعد [از ستایش خداوند[ نامه تو به من رسید و آن را خواندم و آنچه را یادآور شده بودی متوجه شدم و به تو اعلام می کنم که من جدّم رسول خدا صلی الله علیه و آله را در خواب دیده ام که به امری مرا خبر داد (یعنی شهادتم) که به سوی آن رهسپارم، [خواه] به نفع من باشد و یا به ضررم. به خدا سوگند پسر عمو! اگر من در لانه جنبنده ای از جنبندگان زمین آشیانه کنم، آنها مرا بیرون می آورند و می کشند. ای پسر عمو! به خدا قسم! بر من ظلم و تعدّی می کنند چنان که یهود تعدّی کردند بر [صید ماهی در روز] شنبه، والسلام».
در این نامه حضرت، خبر شهادت قطعی خویش را داد و به جعفر فهماند که امان نامه گرفتن، ثَمَری ندارد و در هر جا باشد دشمنان او را به شهادت می رسانند و حرمت او را مراعات نمی کنند.
-
نامه به بنی هاشم
وقتی امام حسین علیه السلام تصمیم گرفت که از مدینه خارج شود، در جمع «بنی هاشم»، کاغذی خواست، بسیار زود آوردند، حضرت بر آن کاغذ چنین نوشت: «بسم اللّه ِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ مِنَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلیٍّ اِلی بَنی هاشِمٍ اَمّا بَعْدُ، فَاِنَّهُ مَنْ لَحِقَ بی مِنْکُمْ اُسْتُشْهِدَ، وَ مَنْ تَخَلَّفَ لَمْ یَبْلُغْ مَبْلَغَ الْفَتْحِ وَ السَّلام؛ بنام خداوند بخشنده مهربان، این نامه از حسین بن علی برای بنی هاشم است. امّا بعد [از ستایش خدا] پس به راستی هر کس به من [در این قیام] ملحق شود به شهادت می رسد، و کسی که تخلّف کند به پیروزی نخواهد رسید».
حضرت در این نامه علاوه بر خبر شهادت خود، از شهادت یاران نیز خبر داد و اتمام حجّت جدّی برای بنی هاشم و اعلان خطر برای متخلّفین نمود.
- پاسخ به نامه مِسوَر بن مخرمه
از جمله کسانی که امام علیه السلام را از رفتن به عراق باز داشت «مسوَر بن مخرمه» بود. او نامه ای به این شرح نوشت: «مبادا با نامه های مردم عراق، مغرور شوی و سخن عبداللّه بن زبیر را بپذیری و به عراق بروی، مبادا از مکّه دور شوی، اگر مردم عراق واقعاً به شما احتیاج دارند، زیر بغلهای شتر بزنند و خود را به زحمت بیندازند تا به خدمت شما رسیده، آن گاه با قدرت و امکانات خارج شوید».
امام حسین علیه السلام در پاسخ مسوَر یک جمله نوشت: «اَسْتَخیرُ اللّه ِ فی ذلِکَ؛ در این رابطه از خداوند طلب خیر می کنم تا [آنچه مصلحت من است، همان را عملی سازد].»
- پاسخ به نامه عَمرَه
«عمره» دختر عبدالرحمان بن سعد انصاری به امام حسین علیه السلام نامه نوشت و از او خواست که از حکومت پیروی کند و نوشت که از پیامبر صلی الله علیه و آله شنیده است که «حسین در سرزمین بابل کشته می شود».
امام حسین علیه السلام در پاسخ عمره به یک جمله اشاره کرد و فرمود: «لابُدَّ اِذاً مِنْ مِصْرَعی؛ چاره نیست در این هنگام [که خبر از شهادتم دادی] جز از [رفتن به] محل شهادتم (در کربلا)».
- نامه دوّم به مردم کوفه
حضرت پیش از خروج از مکه و فرستادن مسلم بن عقیل، نامه ای در پاسخ «مردم کوفه» به دست سعید و هانی فرستاد و مسلم به دنبال این نامه روانه کوفه شد. نامه به این شرح است: «بِسم اللّه ِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ مِنْ حُسَیْنِ بنِ عَلَیٍّ، اِلی الْمَلَأِ مِنَ الْمُؤمِنینَ وَ الْمُسْلِمیْنَ، اَمّا بَعْدُ: فَاِنَّ هانِیاً وَ سَعیْداً قَدَما عَلَیَّ بِکُتُبِکُمْ وَ کانا آخِرَ مَنْ قَدِمَ عَلَیَّ مِنْ رُسُلِکُمْ وَ قَدْ فَهِمْتُ کُلَّ الَّذی اقْتَصَصتُمْ وَ ذَکَرْتُمْ وَ مَقالَهَ جُلِّکُمْ: اِنَّهُ لَیْسَ عَلَیْنا اِمامٌ فَاقْبِلْ، لَعَلَّ اللّه ُ اَنْ یَجْمَعَنا بِکَ عَلی الهُدی وَ الْحَقِّ؛ بنام خداوند بخشنده مهربان. از حسین بن علی به سوی گروهی از مؤمنان و مسلمانان، پس از ستایش خدا، همانا هانی و سعید نامه های شما را آوردند و این دو نفر، آخرین فرستاده های شما بودند. من آنچه را که نوشته بودید و حکایت کردید درک کردم و سخن همه شما این بود که: امام و رهبر نداریم؛ به سوی ما بشتاب، شاید خداوند به وسیله تو ما را به هدایت و حق رهنمون سازد».
«وَ قَدْ بَعَثْتُ اِلَیْکُمْ اَخی وَ ابْنَ عَمّی وَ ثِقتی مِنْ اَهْلِ بَیتی مُسْلمَ بْنَ عَقیلٍ وَ اَمَرْتُهُ اَنْ یَکْتُبَ اِلیَّ بِحالِکُمْ وَاَمْرِکُمْ وَرأیِکُمْ؛ فَاِنْ کُتِبَ اِلَیَّ اَنَّهُ قَدْ اَجْمَعَ رَاْیُ مَلَئِکُمْ وَذَوی الفَضْلِ وَ الْحِجی مِنْکُمْ عَلی مِثْلِ ما قَدِمَتْ عَلَیَّ بِهِ رُسُلُکُمْ وَ قَرَأتُ فی کُتُبِکُمْ اَقْدِمُ عَلَیْکُمْ وَ شیکاً اِنْ شاءَ اللّه . فَلَعَمْری ما الْاِمامُ اِلّا العامِلُ بِالْکِتابِ وَ الْآخِذُ بِالْقِسْطِ، وَ الدّائِنُ بِالْحَقِّ وَ الْحابِسُ نَفْسَهُ عَلی ذاتِ اللّه ِ وَ السَّلام؛ پس من برادر و پسر عمویم و فرد مورد اطمینان خود، از اهل بیتم مسلم بن عقیل را به سوی شما می فرستم و به او دستور دادم که احوال و اوضاع و نظر شما را برایم گزارش کند؛ پس اگر به من نوشت که نظر جمعیت شما و شرافتمندان و خردمندان شما همانند گذشته است که فرستادگان شما گفتند و در نامه های شما خواندم، با سرعت اگر خدا بخواهد به سوی شما می آیم. به جانم سوگند! امام نمی تواند باشد مگر کسی که به کتاب [خدا، قرآن] عمل کند و طبق عدالت رفتار کند و متدین به دین حق باشد و نفسش را در محدوده [خواسته های] خدا حَبْس نماید [و تسلیم بی چون و چرای خداوند باشد]».
خلاصه نامه
- اعلام این مطلب که، از نامه های شما متوجه شدم که دنبال امام و پیشوای هدایت گر هستید.
- اعلام فرستادن مسلم بن عقیل و تأیید کامل او و اینکه او مورد اطمینان من است.
- به مسلم دستور داده ام که اوضاع و احوال سیاسی و تصمیمات شما و بزرگانتان را بررسی نموده و به من اعلام نماید.
- آمدن من، منوط به این است که شما به نامه ها و گفته های خود پای بند باشید.
- در «امام هدایتگر» شرط است که: عامل به کتاب، مجری عدالت، و تسلیم محض الهی باشد.
- نامه به بزرگان بصره
برای توسعه انقلاب و ابلاغ پیام قیام، حضرت نامه ای به «بزرگان بصره» مانند: مالک بن مسمع بکری، احنف بن قیس، منذر بن جارود عبدی، مسعود بن عمرو، قیس بن هیثم، عمروبن عبیداللّه بن معمّر، نوشت و بوسیله «سلیمان بن زرین» ارسال نمود:
«امّا بَعْدُ فَاِنّ اللّه اصطفی مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله عَلی خَلْقِهِ وَ اکْرَمَهُ بِنُبُوَّتِهِ، وَ اخْتارَهُ لِرِسالَتِهِ ثُمَّ قَبَضَهُ اللّه اِلَیْهِ وَ قَدْ نَصَحَ لِعِبادِهِ وَ بَلَّغَ ما اُرْسِلَ بِهِ صلی الله علیه و آله وَ کُنّا اَهْلَهُ وَ اَوْلِیائَهُ وَ اَوْصِیائَهُ وَ وَرَثَتَهُ وَ اَحَقَّ النّاسِ بِمَقامِهِ فِی النّاسِ، فاسْتَأْثَرَ عَلَیْنا قَومُنا بِذلکَ فَرَضینا وَ کَرِهْنا الْفُرقَهَ وَ اَحْبَبْنا لَکُمُ الْعافِیَهَ وَ نَحْنُ نَعْلَمُ اِنّا اَحَقُّ بِذلِکَ الْحَقِّ المُسْتَحَقِّ عَلَیْنا مِمَّنْ تَوَلّاهُ؛ پس از ستایش پروردگار، همانا خداوند محمد صلی الله علیه و آله را برای [هدایت] مردم برگزید و با نبوّتش او را گرامی داشت و برای رسالتش او را انتخاب کرد، سپس او را به سوی خود برد، در حالی که بندگان خدا را نصیحت کرد و آنچه بر او ارسال شده بود [به مردم] رساند، و ما از خانواده و دوستان او و جانشینان او و وارثان او وسزاوارترین مردم به جانشینی او در [بین] مردم بودیم. پس قوم ما در خلافت بر ما پیشی گرفتند [و آن را غصب نمودند] پس راضی شدیم و تفرقه را خوش نداشتیم و برای شما سلامت را دوست داشتیم. در حالی که می دانیم ما [اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله ] از دیگران که متولی شدند، به این حق (خلافت) سزاوارتریم».
«وَ قَدْ بَعَثْتُ اِلَیْکُمْ رَسُولی بِهذَا الْکِتابِ، وَ اَنَا اَدْعُوْکُمْ اِلی کِتاب اللّه ِ وَ سُنَّهِ نَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله ، فَاِنَّ السُّنَّهَ قَدْ اُمیْتَتْ وَ اِنَّ البِدْعَهَ قَدْ اُحْیِیَتْ وَ اِنْ تَسْمَعُوا قَوْلی وَ تُطیعُوا اَمْری اَهْدِکُمْ سَبیلَ الرَّشادِ وَ السَّلامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَهُ اللّه ؛ اکنون قاصدم را با این نامه به سوی شما فرستادم و من شما را به کتاب خدا و سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله می خوانم. پس به راستی سنّت [پیامبر] مرده و بدعتها زنده شده است. پس اگر سخنان مرا بپذیرید واز امرم اطاعت کنید، شما را به راهی که رشد [و اصلاح شما در آن[ است هدایت می کنم. سلام و رحمت خدا بر شما باد».
نکات مهمّ نامه
- پیامبر، رسالت خویش را به خوبی و کامل انجام داد.
- وارثان اصلی خلافت رسول خدا صلی الله علیه و آله ما اهل بیت هستیم، ولی عدّه ای این خلافت را غصب کردند.
- اثر غصب خلافت، از بین رفتن سنّت و زنده شدن بدعتها بود.
- دعوت از مردم بصره، برای همراهی حضرت در قیامی است که در پیش دارد.
- نامه به مسلم بن عقیل
حضرت، «مسلم بن عقیل» را به دنبال نامه دوّم، به سوی کوفه فرستاد. مسلم، همراه دو راهنما از قبیله قیس در ماه مبارک رمضان حرکت کرد، در مسیر راه، آن دو نفر بر اثر تشنگی مردند، مسلم صیّادی را دید که آهویی را صید و ذبح نمود. مسلم این قضیه را به فال بد گرفت و نامه ای به امام حسین علیه السلام نوشت که او را از رفتن به کوفه معاف دارد.
امام حسین علیه السلام در جواب نوشت: «یابْنَ عَمِّ اِنّی سَمِعْتُ جَدّی رَسُولَ اللّه ِ صلی الله علیه و آله یَقُولُ مامِنّا اَهْلَ الْبَیْتِ مَنْ تَطَیَّرَ وَ لا یُتَطَیَّر بِهِ فَاِذا قَرَأتَ کِتابی فَامضِ عَلی ما اَمَرْتُکَ وَ السَّلام علیکَ وَ رَحْمَهُ اللّه ِ وَ بَرکاتُه؛ ای پسر عمو! براستی من از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرمود: از ما اهل بیت نیست کسی که فال [بد] بزند و یا مسلمانی را به فال بد بگیرد. وقتی نامه من را خواندی، آنچه دستور داده ام انجام بده. سلام و رحمت و برکات خدا بر تو باد».
-
نامه به فرماندار مکّه
فرماندار مکّه، «عمرو بن سعید» پس از آنکه در ملاقات حضوری با امام حسین علیه السلام نتوانست او را از قیام منصرف کند، نامه ای به امام نوشت و در آن نامه به امام سفارش کرد که با یزید صلح کرده و از تحرّکات سیاسی دست بردارد. حضرت در پاسخ او نوشت: «اِنْ کُنْتَ اَرَدْتَ بِکِتابِکَ اِلِیَّ بِرّی وَصِلَتی فَجَزَیْتَ خَیْراً فی الدُّنیا وَ الْآخِرَهِ وَ اِنَّهُ لَمْ یُشاقِقِ اللّه مَنْ دَعا اِلی اللّه ِ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ قالَ اِنَّنی مِنَ الْمُسْلِمیْنَ وَ خَیْرُ الْاَمانِ اَمانُ اللّه ِ، وَ لَمْ یُؤمِنْ بِاللّه ِ مَنْ لَمْ یَخَفْهُ فِی الدُّنیا فَنَسْأَلُ اللّه َ مَخافَهً فی الدُّنیا توجِبُ لَنا اَمانَ الْآخِرَهِ عِنْدَهُ؛ اگر هدفت از نوشتن نامه، نیکی و پیوند دوستی است، خدا جزای دنیا و آخرت به تو عنایت کند؛ زیرا دشمنی با خدا نکرده است کسی که [مردم را] به خدا دعوت کند و عملی صالح انجام دهد و [کسی که] بگوید من از مسلمانان هستم. و بهترین امان، امان خدا است و ایمان به خدا نیاورده است کسی که از خدا در دنیا نمی ترسد، پس از خدا می خواهیم ترسیدن [از خودش] را در دنیا که مایه امان آخرت در نزد او است.»
خلاصه نامه
- در نوشتن نامه اگر انسان، نیت خیر داشته باشد جزای آخرتی دارد.
- به حاکم مکه فهماند که کسی که مردم را به خدا دعوت می کند، عملش فتنه گری و تفرقه ایجاد کردن به حساب نمی آید.
- حاکم خواسته برای او از یزید امان بگیرد، و حضرت می فرماید: امان خدا برتر از امان دادن بنده است، یعنی به این امان نامه ها نیاز ندارم.
- به حاکم گوشزد می کند که خدا ترس باشد نه یزید ترس؛ چرا که خوف از خدا سعادت دنیا و امنیّت آخرت را به دنبال دارد.
- نامه سوّم به کوفیان
وقتی کاروان امام حسین علیه السلام به سرزمین «حجاز» رسید، نامه ای به «مردم کوفه» نوشت و آن را توسّط «قیس بن مسهّر» صیداوی فرستاد: «بسم اللّه ِ الرَّحْمنِ الرَّحیم مِنَ الْحُسَیْنِ بنِ عَلِیٍّ اِلی اِخْوانِهِ الْمُؤمِنینَ وَ الْمُسْلِمیْنَ، سَلامٌ عَلَیْکُمْ، فَاِنّی اَحْمَدُ اِلَیْکُمُ اللّه َ الَّذی لا اِلهَ اِلاّ نامه های حضرت، بیشتر بر دو محور دور می زند: ۱. نامه هایی که اهداف قیام کربلا را تبیین می کند. مثل اصلاح امّت، امر به معروف و نهی از منکر، و ادامه روش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و زنده نمودن حق.
- نامه هایی که از مردم برای همراهی و همیاری قیام عاشورا دعوت می کند، مانند: دعوت از مردم بصره و کوفه و افرادی چون حبیب بن مظاهر و… .
هُو امّا بَعْدُ فَاِنَّ کِتابَ مُسْلِمِ بْنِ عَقیلٍ جائَنی یُخْبِرُنی فیهِ بِحُسْنِ رَأیِکُمْ، وَ اجْتِماعِ مَلَئکُمْ عَلی نَصْرِنا، وَ الطَّلَبِ بِحَقِّنا، فَسَأَلْتُ اللّه َ اَنْ یُحْسِنَ لَنا الصَّنیعَ وَ اَنْ یُثیبَکُمْ عَلی ذلِکَ اَعْظَمَ الْاَجْرِ، وَ قَدْ شَخَصْتُ اِلَیْکُم مِنْ مَکَّهَ یَوْمَ الثُلاثاءَ لِثَمانٍ مَضَیْنَ مِنْ ذی الْحَجَّهِ یَوْمَ التَّرْوِیَهِ، فَاِذا قَدِمَ عَلَیْکُم رَسُولی فَاکْمِشوا اَمْرَکُمْ وَجُدّوا فَاِنّی قادِمٌ عَلَیْکُمْ فی اَیّامی هذهِ اِن شاءَ اللّه ُ وَ السَّلامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَهُ اللّه وَ بَرَکاتُه؛ به نام خداوند بخشنده مهربان، از حسین بن علی به سوی برادران مؤمن و مسلمانش. سلام بر شما. پس براستی در رابطه با شما خدای یگانه را ستایش می کنم. نامه مسلم بن عقیل را دریافت نمودم که خبر داده بود از نظر نیکوی شما و همبستگی شما برای یاری ما و گرفتن حق ما، پس، از خداوند می خواهم که با ما نیکو رفتار کند و شما را نیز بر این [یاری[ بزرگترین پاداش عنایت کند. من در روز سه شنبه هشتم ذی حجّه، «روز ترویّه» از مکه به سوی شما خارج شدم، پس هر وقتی که نماینده من نزد شما رسید، خود را آماده سازید و تلاش و جدّیت کنید، که در همین روزها اگر خدا بخواهد بر شما وارد می شوم. و سلام و رحمت و برکات خدا بر شما باد».
خلاصه نامه
- حرکت امام حسین علیه السلام از مکه و تبدیل حج تمتّع به عمره مفرده.
- رسیدن گزارش مسلم بن عقیل و تجمّع مردم برای نصرت و یاری امام حسین علیه السلام .
- آمادگی مردم برای ورود حضرت به کوفه.
قابل ذکر است که این نامه، به دست کوفیان نرسید؛ زیرا «قیس» توسط راهدارهای عبیداللّه ، دستگیر شد و او نامه را جوید تا اسرار آن فاش نشود و به همین علّت او را به شهادت رساندند.
- نامه به حبیب بن مظاهر
بعد از شهادت مسلم، حضرت دوازده پرچم برافراشت، هر کدام را به دست فردی داد، و دوازدهمی را نگهداشت، فرمود: صاحب آن می آید. لذا نوشت: «مِنَ الْحُسَیْنِ بن علی بن ابی طالبٍ اِلی الرَّجُلِ الْفَقیهِ «حَبیبِ بنِ مَظاهِرٍ امّا بَعْد یا حبیبُ، فَاَنْتَ تَعْلَمُ قَرابَتَنا مِن رَسُولِ اللّه ِ وَ اَنْتَ اَعْرَفُ بِنا مِن غَیْرِکَ وَ اَنْتَ ذُو شَیْمَهٍ وَ غیرَهٍ فَلا تَبْخَلْ عَلَیْنا بِنَفْسِکَ، یُجازیکَ رَسُولُ اللّه یَوْمَ الْقَیامَهِ؛ از حسین بن علی ابی طالب علیهم السلام به مرد فقیه [و فهمیده و دارای بصیرت] حبیب بن مظاهر. ای حبیب! تو قرابت ما را به پیامبر صلی الله علیه و آله می دانی و تو بهتر از دیگران ما را می شناسی و تو شخص دارای اخلاف نیک و [آزاد مرد] و غیرتمندی هستی، از جان خود بر ما مضایقه مکن، رسول خدا صلی الله علیه و آله در قیامت پاداش آن را به تو خواهد داد».
رؤیای صادقه
درباره حبیب، سخن بسیار است. در این بخش، فقط به نقل رؤیایی از «شیخ جعفر شوشتری» بسنده می کنیم. «شیخ جعفر شوشتری» بعد از مراجعت از نجف اشرف به موطن خود، قدرت بر اداره منبر و جلسات وعظ را نداشت، لذا در ماه رمضان، از روی «کتاب تفسیر» و در ماه محرّم از کتاب «روضه الشهداء» برای مردم می خواند، بعد از یک سال شبی به فکر می رود که تا کی صحفی باشم و از رو برای مردم منبر بروم؟ در اثنا به خواب می رود، در عالم رؤیا می بیند که در صحرای کربلا مقابل خیمه امام حسین علیه السلام است. می گوید وارد خیمه امام شدم و سلام کردم، آن حضرت مرا نزدیک خود طلبید و به «حبیب بن مظاهر» فرمود: «فلانی مهمان ماست و آب هم که نداریم، ولی مقداری آرد و روغن هست برخیز و از اینها طعامی درست کن.»
«حبیب» طعام را آماده کرده و نزد من نهاد و من چند قاشق خوردم و بیدار شدم و در اثر این عنایت زبانم گویا شد. تا آنجا که ساکنان آسمانها غبطه مجالس شیخ جعفر را می خوردند.
این رؤیای صادقانه نشان می دهد که حبیب در آن عالم نیز جزء همراهان و مأموران امام حسین علیه السلام می باشد.
نامه ای به محمد حنفیّه و بنی هاشم
آخرین نامه ای که امام حسین علیه السلام از کربلا برای جمعی از بنی هاشم و برادرش محمد حنفیّه نوشته است، این است: «بِسْمِ اللّه ِ الرَّحْمنِ الرَّحیم امّا بَعد: فَکانَّ الدُّنیا لَمْ تَکُنْ وَ کانَّ الْآخِرَهَ لَمْ تَزَلْ وَ السَّلام؛ به نام خدای بخشنده مهربان، امّا بعد، پس گویا دنیایی نبوده و گویا آخرت همیشه بوده است».
نکات نامه
- دیدگاه حضرت نسبت به دنیا، که باید همه آن را آن قدر زودگذر بدانند که گویا اصلاً وجود ندارد.
- دیدگاه حضرت نسبت به آخرت، این است که گویا از اوّل هر چه بوده آخرت بوده و در حقیقت دنیا هم مزرعه آخرت است.
در یک جمع بندی می توان گفت: که حضرت امام حسین علیه السلام تا زمانی که برادرش امام حسن علیه السلام زنده بود، تلاش کرد از یک طرف، در نامه هایی از مجموع نامه ها در کنار سخنان و گفته های آن حضرت می توان نتیجه گرفت که «قیام عاشورا» با زمینه سازیهای فراوان و تلاشهای چندین ساله امام حسین علیه السلام همراه بوده ا ست.
به شیعیان، آنها را در تأیید صلح امام حسن علیه السلام متقاعد نماید و از طرف دیگر با نامه های متعدد علیه معاویه و یزید، از نقشه های شوم و جنایات آنها پرده بردارد.
امّا بعد از شهادت امام حسن علیه السلام نامه های حضرت، بیشتر بر دو محور دور می زند: ۱. نامه هایی که اهداف قیام کربلا را تبیین می کند. مثل اصلاح امّت، امر به معروف و نهی از منکر، و ادامه روش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و زنده نمودن حق.
- نامه هایی که از مردم برای همراهی و همیاری قیام عاشورا دعوت می کند، مانند: دعوت از مردم بصره و کوفه و افرادی چون حبیب بن مظاهر و… .
از مجموع نامه ها در کنار سخنان و گفته های آن حضرت می توان نتیجه گرفت که «قیام عاشورا» با زمینه سازیهای فراوان و تلاشهای چندین ساله امام حسین علیه السلام همراه بوده ا ست.
گفت ای گروه، هر که ندارد هوای ما سرگیرد و برون رود از کربلای ما
ناداده تن بخواری و ناکرده ترک سرنتوان نهاد پای بخلوتسرای ما
تا دست و رو نشست بخون می نیافت کسراه طواف بر حرم کبریای ما…
همراز بزم ما نبود طالبان جاهبیگانه باید از دو جهان آشنای ما
برگردد آنکه با هوس کشور آمدهسرناورد به افسر شاهی گدای ما
ما را هوای سلطنت ملک دیگر است کاین عرصه نیست در خور فرّ همای ما
یزدان ذوالجلال بخلوتسرای قدسآراسته است بزم ضیافت برای ما