- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
از دیدگاه شیعه امام علی- علیه السلام- امام و جانشین بلافصل بعد از رسول خدا- صلی اله علیه و آله و سلم- است. بر این ادعای دلایلی متعددی وجود دارد. یکی از این دلایل آیه ولایت است که با کمک شأن نزول آن، امامت امام علی- علیه السلام- به اثبات می رسد].
آیه ولایت عبارت است از: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاۀ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاۀ وَ هُمْ راکِعُونَ»؛[۱] «ولىّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده اند همانها که نماز را برپا مىدارند، و در حال رکوع، زکات مى دهند».
برای اینکه معنای آیۀ شریفه واضح گردد لازم است که به معانی برخی کلمات در این آیه پرداخته شود:
معنای کلمه «انّما»
کلمه«انّما» برای حصر است و به همین دلیل مفسرین اهلسنت لفظ «انّما» را در بسیاری از آیات قرآن کریم که این لفظ در آنها وجود دارد، دلیل بر حصر گرفته اند. مثلا فخررازی در آیه «إِنَّمَا یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاء»، بعد از اینکه دلایل متعددی را بر این مطلب اقامه میکند که تنها علماء از خداوند میترسند، و بعد از بیان اینکه چرا علماء از خداوند میترسند، در نهایت میگوید به دلیل اینکه کلمۀ «انّما» برای حصر است و سپس میگوید ظاهر آیه دلات میکند بر اینکه اهل بهشت منحصر در علماء است؛ زیرا به دلالت این آیه برای غیر علماء خشیت الهی حاصل نمیگردد.[۲] صاحب تفسیر اضواء البیان میگوید این مطلب در نزد جمهور علماء ثابت است که لفظ«انّما» برای حصر است و این نظر، نظر حق است.[۳] حتی ابن تیمیه میگوید که کلمه«انّما» در نزد جمهور علماء برای حصر است و این معنا به صورت اضطرار مانند معنای حروف نفی، استفهام، شرط و امثال اینها از لغت عرب دانسته میشود و حصر آن هم به طریق منطوق است نه به طریق مفهوم. او برای تأیید این مطلب استدلال طائفهای از اصولیین را با این بیان نقل میکند که حرف «انّ» برای اثبات است و حرف «ما» برای نفی است هرگاه هر دو جمع شوند نفی و اثبات با هم از آن به دست میآید.[۴] بنابراین کلمه «انّما» حکم را در موضوع معینی ثابت کرده و با ملازمۀ بیّن آن را از غیر آن موضوع نفی میکند.[۵]
از آنچه بیان شد، نتیجه این میشود که کلمه «انّما» در آیۀ ولایت معنای حصر را افاده میکند؛ بنابراین «ولایت یا ولی بودن» منحصر میشود در موضوعاتی که در آیه شریفه ذکر شدهاند و آنها عبارت اند از خداوند، رسول خدا- صلی الله علیه و آله و سلم- و کسانی که ایمان آورده و در نماز در حال رکوع، زکات میدهند. طبق فرمایش علامه طباطبایی ولایت بالاصالۀ از برای خداست و از برای غیر خدا بالتبع است که آن هم با این آیه شریفه در رسول و کسی که ایمان آورده و در حال رکوع، زکات میپردازد، منحصر شده و از آنان به دیگران نباید تجاوز کند.[۶]
معنای کلمه «ولیّ» در آیه ولایت: در این آیه کلمه «ولیّ» به یکی از سه معنا میتواند باشد که عبارتاند از: ناصر، دوست و سرپرست. اگر ولیّ در این آیه به معنای دوست یا ناصر باشد، با توجه به معنای «انّما» معنای آیه چنین میشود که تنها، خدا و رسولش و آنهایی که در حال رکوع، زکات میدهند، دوست یا ناصر مسلمانان (مخاطبین آیه) هستند و با توجه به معنای«انّما» نباید دوستی و نصرت از آنان به دیگران تجاوز کند. یعنی تنها آنان دوست یا ناصر مسلمانان هستند و کسی دیگری غیر از آنان این حق را ندارد که دوست یا ناصر مؤمنین باشد.
این دو معنا برای ولیّ در این آیۀ شریفه درست نیست؛ زیرا در عالَم واقع میبینیم که این معانی به دیگران هم تجاوز میکند و غیر از آنان کسانی دیگری نیز میتوانند دوست و ناصر مؤمنین باشند و در نتیجه این مطلب با معنای آیه در تنافی قرار میگیرد و چونکه درکلام خدا تناقض راه ندارد، پس ولی در این آیه نمیتواند به معنای ناصر یا دوست باشد. افزون بر این تنافی، آیات متعددی در قرآن کریم وجود دارد که دوستی و یاوری دیگران را برای مؤمنین و مسلمانان ثابت میکند که در این صورت اگر معنای ولیّ دوست یا ناصر باشد، این آیات متنافی با آیه ولایت میگردد. مثلا خداوند میفرماید: «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ الَّذینَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِکَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یُهاجِرُوا ما لَکُمْ مِنْ وَلایَتِهِمْ مِنْ شَیْءٍ حَتَّى یُهاجِرُوا وَ إِنِ اسْتَنْصَرُوکُمْ فِی الدِّینِ فَعَلَیْکُمُ النَّصْرُ إِلاَّ عَلى قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ میثاقٌ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ»؛[۷] «کسانى که ایمان آوردند و هجرت نمودند و با اموال و جانهاى خود در راه خدا جهاد کردند، و آنها که پناه دادند و یارى نمودند، آنها یاران یکدیگرند و آنها که ایمان آوردند و مهاجرت نکردند، هیچ گونه ولایت [دوستى و تعهّدى] در برابر آنها ندارید تا هجرت کنند! و (تنها) اگر در (حفظ) دین (خود) از شما یارى طلبند، بر شماست که آنها را یارى کنید، جز بر ضدّ گروهى که میان شما و آنها، پیمان (ترک مخاصمه) است و خداوند به آنچه عمل مى کنید، بیناست!». در این آیه شریفه هم یاری و نصرت دیگران مورد تأکید قرار گرفته و هم بر دوستی مؤمنین در بین خود شان توصیه شدهاست و این دو امر در هیچ کسی انحصار ندارد؛ بلکه از اموری است که خداوند از مؤمنین خواسته که همدیگر را دوست داشته و یاری کنند.
حال که از این دو معنای ولی، تناقض مضاعف در رابطه با آیه ولایت پدید میآید، به ناچار باید ولی را به معنای ولایت امری و سرپرستی بگیریم که ملازم با تصرف در امور دیگران و از شئون خداوند است؛ زیرا به جز خدا هیچ کسی حق تصرف در امور دیگران را ندارد؛ بلکه این خداست که آن را به هر که بخواهد اعطا میکند. و آیه میگوید که امر ولایت به معنای سرپرستی بعد از خدا و رسولش به عهدۀ فرد یا افرادی است که در حال رکوع زکات میدهند. اما این فرد یا افرادی که در طول خدا و رسول خدا- صلی الله علیه و آله و سلم- دارای ولایت انحصاری است، در آیه کریمه مشخص نیست و فقط نشانههایی در آیه برای او ذکر شده که تشخیص و تعیین آن با این نشانهها ممکن نیست. بنابراین برای شناختن او به شأن نزول آیه نیازمندیم که در متون معتبر شیعه و سنی نقل شدهاست.
شأن نزول آیه ولایت: در بسیارى از کتابهای اسلامى و منابع اهل تسنن، روایات متعددى دال بر اینکه آیه فوق در شأن على- علیه السلام- نازل شده، نقل گردیده که در بعضى از آنها اشاره به مسأله بخشیدن انگشتر در حال رکوع شده و در بعضى نشده، و تنها به نزول آیه در باره على- علیه السلام- قناعت گردیده است. این روایت را «ابن عباس»، «عمار یاسر»، «عبد اللَّه بن سلام»، «سلمۀ بن کهیل»، «انس بن مالک»، «عتبۀ بن حکیم»، «عبد اللَّه ابى»، «عبد اللَّه بن غالب»، «جابر بن عبد اللَّه انصارى» و «ابو ذر غفارى» نقل کردهاند و افزون بر آنان از خود علی- علیه السلام- نیز در کتابهای اهلسنت نقل شدهاست.[۸]
سیوطی در تفسیر «الدر المنثور» شأن نزول آیه ولایت را با سندهای متعددی نقل کرده است. او می گوید از ابن عباس نقل شده که علی انگشترش را در حال رکوع صدقه داد. سپس پیامبر- صلی الله علیه و آله و سلم- از سائل پرسید که چه کسی این انگشتر را به تو عطا کرد؟ سائل گفت آن راکع[اشاره به علی (ع)]؛ پس خداوند آیه «إنما ولیکم الله ورسوله…» را نازل کرد. او از طریق عبدالرزاق … و ابن مردویه از ابن عباس نقل کرده که این آیه دربارۀ علی بن ابیطالب نازل شدهاست. او میگوید طبرانی نیز در معجم اوسط خود با اسناد به عمار یاسر نقل کرده که علی در حالی که در رکوع نماز بود، سائلی کنار او ایستاد علی انگشترش را در آورد و به او داد سپس پیش پیامبر رفت و آن حضرت را از این کار علی آگاه نمود در این هنگام این آیه نازل شد و رسول خدا- صلی الله علیه و آله و سلم- آن را بر اصحاب قرائت نمود و سپس فرمود : «من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه». او با سند دیگری از ابن مردویه و او از علی بن ابی طالب نقل نموده که این آیه شریفه در خانه رسول خدا- صلی الله علیه و آله و سلم- بر آن حضرت نازل گردید و سپس رسول خدا- صلی الله علیه و آله و سلم- از منزل خارج شد و داخل مسجد گردید و مردم در حال نماز خواندن بودند که بعضی در حال قیام و برخی در حال سجده و رکوع بودند و سائلی را دید و از او پرسید کسی به تو چیزی داد؟ سائل گفت نه؛ مگر آن رکوع کننده [ علی بن ابی طالب]که انگشترش را به من عطا کرد. سند دیگری را که به آن اشاره میکند از طریق ابن عساکر است که سلمه بن کهیل گفت علی در حال رکوع انگشترش را صدقه داد سپس این آیه نازل گردید. جریر از مجاهد نقل کرده که آیه «إنما ولیکم الله ورسوله…» در حق علی بن ابی طالب نازل شده زیرا او انگشترش را در حال رکوع صدقه داده است.[۹]
این حدیث که در شأن نزول آیه ولایت در کتابهای حدیثی و تفسیری نقل شدهاست، مصداق «الذین آمنوا…» را از کلیت خارج کرده و آن را مشخص میگرداند و تمام نشانههایی را که در آیه شریفه ذکر گردیده بر امام علی- علیه السلام- منطبق میکند و در نتیجه ولایت به معنای سرپرستی را بعد از رسول خدا- صلی الله علیه و آله و سلم- در آیه ولایت برای امام علی- علیه السلام- به اثبات میرساند.
پی نوشت:
[۱] . المائده، ۵۵.
[۲]. فخر الدین محمد بن عمر التمیمی الرازی الشافعی، التفسیر الکبیر یا مفاتیح الغیب، ج۲ص۱۷۲، بیروت، دار الکتب العلمیۀ ، چ۱، ۱۴۲۱ق/ ۲۰۰۰م.
[۳] . محمد الأمین بن محمد بن المختار الجکنی شنقیطی، أضواء البیان فی إیضاح القرآن بالقرآن، ج۱ص۵۱۷ ، بیروت، دار الفکر للطباعۀ والنشر ، ۱۴۱۵ق /۱۹۹۵م. ، تحقیق: مکتب البحوث والدراسات.
[۴] . أحمد عبد الحلیم بن تیمیۀ الحرانی أبو العباس، علوم الحدیث (کتب ورسائل وفتاوى شیخ الإسلام ابن تیمیۀ)، ج۱۸ص۲۶۴، مکتبۀ ابن تیمیۀ، چ۲، [بیتا]. تحقیق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمی النجدی.
[۵]. محمد رضا مظفر، اصول الفقه، ج۱ص۱۱۸، نشردانش، ۱۴۰۵ق.
[۶]. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۱۴، قم، دفتر نشر اسلامی، [بیتا].
[۷] . انفال، ۷۲.
[۸] . ناصر مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۴ص۴۲۵، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۷۴ش.
[۹] . الدر المنثور،. جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج۳ صص۱۰و ۱۰۵، قم، ۱۴۰۴ق، کتابخانه آیت الله نجفی.
محقق: حمیدالله رفیعی