- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 5 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
اشاره:
در مورد شخصیت ها و چهره های تاریخی کمتر کسی را می توان یافت که مانند زرتشت چهره معمائی و مبهمی داشته باشد. شخصیت حقیقی او آن قدر تاریک و مبهم است که برخی از پژوهش گران او را اختلافی ترین چهره تاریخ می دانند چرا که هم در تاریخ تولد و هم در محل تولد او اختلافات و ضد و نقیض های فراوان به چشم می خورد که اصلاً قابل جمع نیستند و هم در شخصیت واقعی او مباحث و داستان ها و اقوال متفاوت و متضادی وجود دارد. در این مقاله از وضعیت زرتشت و اهل کتاب بودن این دین سخن گفته است.
گروهی از محققان و نویسندگان در تاریخی بودن شخصیت وی شک و تردید دارند و شخصیت او را نیز مانند جمعی از بزرگان و قهرمانان ادوار باستانی، افسانه ای دانسته اند. ولی غالب محققان و دانشمندان معتقدند که زرتشت وجود تاریخی داشته و مولود افسانه و یا زائیده ساسانی نیست.
در مورد تاریخ پیدایش زرتشت اختلاف آراء و روایات تاریخی به قدری شدید است که اصلاً نمی شود بین آنها جمع کرد این اقوال از ۶۰۰ سال قبل از میلاد مسیح تا ۶۰۰۰ سال پیش از میلاد دور می زند. امّا بر اساس نظریه مشهور، وی در سال ۶۶۰ قبل از میلاد به دنیا آمد و در ۶۳۰ قبل از میلاد (در سن ۳۰ سالگی) به پیامبری مبعوث شد. وی در سال ۵۸۳ ق. م در سن ۷۷ سالگی در آتشکده ای در بلخ (افغانستان) توسط لشکر قومی مهاجم به شهادت رسید.[۱]
امّا در مورد شخصیت حقوقی زرتشت از باب نمونه به این اقوال اشاره می شود:
اغلب مورخان اسلامی مانند: طبری،[۲] بلعمی،[۳] ابن اثیر،[۴] میرخواند،[۵] زرتشت را پیامبر ندانسته بلکه او را شاگرد ارمیای نبی یا عزیر نبی دانسته اند.
برخی از مورخان اسلامی مانند مسعودی،[۶] دینوری،[۷] حمزه اصفهانی،[۸] بیرونی[۹] و مؤلف تبصره العوام بر این اعتقادند که زرتشت پیغمبر مجوس بوده است.
بعضی از نویسندگان فرهنگ فارسی، زرتشت را همان ابراهیم خلیل دانسته اند.[۱۰]
یکی از محققین معاصر بعد از ذکر اقوال مختلف و آراء متضاد می گوید: علت این همه تضاد و تناقض در تاریخ زرتشت این است که وی تاریخ درستی ندارد و ردپای این شخصیت ایرانی در تاریخ گم شده است و در هیچ یک از روایات اسلامی و قرآن مجید و همچنین در کتاب مقدسی چون انجیل و تورات ذکری از شخص زرتشت و کتاب اوستا به میان نیامده است، بلکه هر جا که خواسته اند از دیانت کهن ایرانی نامی به میان آورند تنها به لفظ مجوس اکتفا کرده اند.[۱۱]
به هر حال در قرآن مجید هیچ جا سخنی از زرتشت و پیامبری او و یا کتاب اوستا که منسوب به اوست نیامده است. لکن تنها یک بار لفظ «مجوس» در قرآن آمده است و واژه المجوس در زبان عربی به زرتشتیان اطلاق می شود. آیه هفدهم سوره حج آنها را در کنار پیروان ادیان دیگر قرار داده و می فرماید: «ان الذین آمنوا و الذین هادوا والصابئین والنصاری و المجوس والذین اشرکوا ان الله یفصل بینهم یوم القیامه: آنان که ایمان آوردند و آنان که یهودی شدند و صابئان و نصاری و مجوس و آنان که شرک ورزیده اند، خداوند روز قیامت میان آنان حکم می کند.»
در این آیه مردم به سه فرقه تقسیم شده اند:
۱. مؤمنان (مسلمانان)؛ ۲. اهل کتاب؛ که عبارتند از: یهود، نصاری (مسیحیان)، صابئان[۱۲] و مجوس، ۳. مشرکان.
این سه فرقه با ذکر اسم موصول «الذین» از هم جدا شده اند؛ ولی چهار گروه اهل کتاب، با حروف وصل «و» به هم پیوسته اند. بنابراین «مجوس» از مشرکان مجزا شده و در ردیف یهود، نصاری و صابئان قرار گرفته است.
در حدیثی به این شأن نزول آیه اشاره می شود؛ از امام صادق (علیهالسلام) از «مجوس» سؤال گردید که آیا پیامبری داشته اند یا نه؟ امام (علیهالسلام) فرمود: آیا به تو نرسیده نامه ای که پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله) به مردم مکه نوشتند و آنان را به اسلام دعوت کرده بود و اگر اسلام نپذیرفتند آماده جنگ شوند و مردم مکه در پاسخ نوشتند از ما هم جزیه بگیر و ما را به حال خود بگذار تا همچنان بت ها را بپرستیم. پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله) در پاسخ آنها نوشت من غیر از اهل کتاب از کس دیگری جزیه نمی گیرم. در جواب دوباره نوشتند آیا تو گمان می کنی جزیه را فقط از اهل کتاب دریافت می داری، در صورتی که از مجوسیان هجر نیز جزیه گرفته ای؟
پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله) پاسخ داد: مجوسیان پیغمبری داشتند که او را کشتند و کتابی نیز داشتند که آن را سوزاندند. پیغمبر آنان کتاب خود را بر روی دوازده هزار پوست گاو نوشته بود.[۱۳]
در روایت دیگر آمده: «اشعث بن قیس کندی، از امام علی (علیهالسلام) سؤال کرد: چرا با «مجوس» مانند اهل کتاب معامله می کنید و از آنها جزیه می گیری و حال آن که نه برای آنها کتابی نازل شده و نه پیغمبری برای آنها مبعوث شده است؟ امام علی (علیهالسلام) فرمود: آنها کتابی داشته اند، خداوند پیامبری در میان آنها مبعوث فرمود و…»[۱۴]
برخی از مفسران شیعه هم قائلند که مجوسیان اهل کتاب هستند، مرحوم علامه طباطبائی در المیزان تصریح دارند که مجوسیان دارای کتاب بوده اند.[۱۵] لکن در جای دیگر احتیاط می کند و می فرماید: روایات هر چند مجوس را اهل کتاب خوانده که لازمه اش آن است که این ملت نیز برای خود کتابی داشته باشد… لکن قرآن هیچ متعرض وضع مجوس نشده و کتابی برای آنها نام نبرده و کتاب اوستا که فعلاً در دست مجوسیان است نامش در قرآن نیامده… و کلمه اهل کتاب هر جا در قرآن ذکر شده مراد از آن یهود و نصاری است که خود قرآن برای آنان کتابی نام برده که خدای تعالی برای ایشان نازل کرده است.[۱۶]
جمعی از بزرگان و فقها از روی مدارک معتبر «مجوس» را اهل کتاب دانسته اند.[۱۷]
شیخ طوسی در کتاب خلاف می نویسد: «المجوس کان لهم کتاب ثم رفع عنهم… دلیلنا اجماع الفرقه و أخبارهم.»[۱۸]
بنابر آنچه گذشت جای شک و تردید باقی نمی ماند که مجوس از نظر فقها و صاحب نظران یا به طور مسلم اهل کتابند یا لااقل محتملاً اهل کتاب بوده اند. امّا این که آیا پیامبر مجوس همان زرتشت است یا خیر؟ در این مسئله اختلاف است آنچه معروف و مشهور است آن است که اکثر محققین و مورخین بر این عقیده اند که زرتشت همان پیامبر مجوس است و هر جا سخن از قوم مجوس کرده اند زرتشت را قرین آن کرده اند و ادعا کرده اند که بنیان گذار این دین و پیغمبر این آئین، زرتشت بوده است، لکن برخی دیگر از محققین[۱۹] به این نظریه به دیده شک نگریسته اند و حتی منکر این شده اند که پیامبر مجوسیان «زرتشت» بوده است بلکه اولاً زردشتیان فرقه ای کوچک از مجوسیان بوده است چنانکه برخی گفته اند مجوسی ها به چهار فرقه تقسیم شده اند:
۱. کیومرثیه؛ ۲. زروانیه؛ ۳. مسخیه؛ ۴. زردشتیه.
پس زردشت بنیان گذار آئین مجوس و پیامبر همه مجوسیان نبوده است.
ثانیاً: بر فرض وجود چنین شخصیت تاریخی، او به عنوان یک مصلح و اصلاح گری در دین قوم خود که یک سری آئین و مراسم و عقائدی را وارد کرده است می باشد.
به هر حال مجوس که ریشه آیین زرتشت است از اهل کتاب به شمار آمده و آیین زرتشی نیز به این اعتبار می تواند از اهل کتاب باشد. لکن خود زردشت و یا کتاب او که اوستا است دلیل بر اهل کتاب بودن زرتشتی نمی تواند باشد.
پی نوشت:
[۱] . توفیقی، حسین، آشنایی با ادیان بزرگ، ص ۶۳.
[۲] . تاریخ طبری، چ ۱، ص ۲۸۲ و ۴۰۲ و ۴۰۳؛ چاپ قاهره.
[۳] . تاریخ بلعمی، ص ۲۰۶ چاپ کیان پور نسخه دهخدا.
[۴] . کامل ابن اثیر، ج ۱، ص ۱۴۵ و ۱۴۶.
[۵] . روضه الصفاء شرح حال گشتاسب.
[۶] . مسعودی، مروج الذهب، ج ۱، ص ۲۲۹.
[۷] . دینوری، الاخبار الطّول، ص ۲۸.
[۸] . تسنی ملوک الارض و الانبیاء، ص ۲۷.
[۹] . ابوریحان بیرونی، ترجمه الآثار الباقیه، ص ۲۵.
[۱۰] . اسدی، لغت فرس، ص ۷.
[۱۱] . الهامی، داود، ایران و اسلام.
[۱۲] . صائبان در قرآن مجید در سه مورد ذکر شد مرحوم علامه در المیزان ج ۱۴، ص ۳۹۴ می گوید: آنها قومی هستند بین یهود و مجوس و کتابی دارند که آن را به یحیی بن زکریان نسبت می دهند.
[۱۳] . حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۹۶، ج ۱۵، ص ۱۲۶.
[۱۴] . حر عاملی، وسائل الشیعه، کتاب الاجهاد، باب ۴۹، حدیث ۷؛ توحید صدوق، ص ۳۰۶.
[۱۵] . علامه طباطبایی، المیزان (ترجمه)، ج ۱۴، ص ۵۰۵.
[۱۶] . همان، ج ۳، ص ۴۸۱ و ۴۸۲.
[۱۷] . شیخ طوسی، خلاف، ج ۹، ص ۱۹۹ کتاب الجزیه، همچنین شهید ثانی در لمعه.
[۱۸] . همان.
[۱۹] . الهامی، داود، مقاله آیه از مجله تخصصی کلام اسلامی، شماره ۳۲؛ ص ۶۰ ـ ۶۳.