- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 7 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
شبهه:
لفظ «قوموا عنّی» خلاف عادت و اخلاق آن حضرت صلی الله علیه وسلم می باشد، کسی که رحمت للعالمین است و خداوند در وصف وی می فرماید: « وَلَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ» ﴿آل عمران: ١۵٩﴾ چگونه اصحابش را از محفل و منزلش با عصبانیت خارج می کند؟
پاسخ:
این اشکال از آنجا نشات می گیرد که مستشکل، وضعیت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را با خودش مقایسه می کند.
اگر کسی بداند که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله هرگز برای مطامع و منافع شخصی بی اهمیت عصبانی نمی شوند و خشم و غضب و سرور و فرح ایشان همواره برای رضای خداوند متعال است – و برای همین است که اطاعت از ایشان در همه حالات واجب شده است – قطعاً چنین شبهه ای به ذهن او نمی آید.
روایاتی که در صحیح بخاری و مسلم نقل شده به خودی خود پاسخ این شبهه را می دهد.
حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ مُوسَى، حَدَّثَنَا هِشَامٌ، عَنْ مَعْمَرٍ، وحَدَّثَنِی عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ، حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، أَخْبَرَنَا مَعْمَرٌ، عَنِ الزُّهْرِیِّ، عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: لَمَّا حُضِرَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَفِی البَیْتِ رِجَالٌ، فِیهِمْ عُمَرُ بْنُ الخَطَّابِ، قَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «هَلُمَّ أَکْتُبْ لَکُمْ کِتَابًا لاَ تَضِلُّوا بَعْدَهُ» فَقَالَ عُمَرُ: إِنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَدْ غَلَبَ عَلَیْهِ الوَجَعُ، وَعِنْدَکُمُ القُرْآنُ، حَسْبُنَا کِتَابُ اللَّهِ. فَاخْتَلَفَ أَهْلُ البَیْتِ فَاخْتَصَمُوا، مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ: قَرِّبُوا یَکْتُبْ لَکُمُ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کِتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ، وَمِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ مَا قَالَ عُمَرُ، فَلَمَّا أَکْثَرُوا اللَّغْوَ وَالِاخْتِلاَفَ عِنْدَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «قُومُوا» قَالَ عُبَیْدُ اللَّهِ: فَکَانَ ابْنُ عَبَّاسٍ، یَقُولُ: «إِنَّ الرَّزِیَّهَ کُلَّ الرَّزِیَّهِ مَا حَالَ بَیْنَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَبَیْنَ أَنْ یَکْتُبَ لَهُمْ ذَلِکَ الکِتَابَ، مِنَ اخْتِلاَفِهِمْ وَلَغَطِهِمْ»[۱]
« هنگامى که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در آستانه رحلت از دنیا، قرار گرفت و اطراف حضرت گروهی از جمله عمر بن خطاب در خانه آن حضرت حاضر شده بودند، فرمود: قلم و کاغذى بیاورید تا چیزی براى شما بنویسم که به برکت آن، هرگز گمراه نشوید. عمر گفت: بیمارى بر پیامبر(صلی الله علیه وآله) غلبه کرده (و العیاذ باللّه هذیان مى گوید) و ما قرآن را داریم و براى ما کافى است. در میان حاضران غوغا و اختلاف افتاد؛ بعضى مى گفتند: بیاورید تا حضرت بنویسد و هرگز گمراه نشوید. و بعضى سخن عمر را مى گفتند، هنگامى که سر و صدا و غوغا در حضور آن حضرت و اختلاف زیاد شد، فرمودند : برخیزید و از نزد من بروید. عبیدالله گفت : ابن عباس بعد از این قضیه بارها می گفت: مصیبت و تمام مصیبت این است که نگذاشتند پیامبر چیزی را که می خواست برای آنها بنویسد تا اختلاف نکنند و گمراه نشوند….”
خود اهل تسنن از عایشه نقل می کنند:
قَالَت عَائِشَه: مَا غضب رَسُول الله، صلى الله عَلَیْهِ وَسلم غَضبا ینْتَقم من أحد لنَفسِهِ قطّ إلاَّ أَن یکون شَیْئا هُوَ لله، فیغضب لله وینتقم عایشه می گوید : هرگز پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برای خودش عصبانی نشد تا از کسی انتقام بگیرد، مگر این که چیزی برای خداوند باشد که در آن صورت برای خدا خشمگین می شد و انتقام می گرفت.[۲]
خشم پیامبر
پس با قبول این اصل که همه حالات و افعال پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برای خداوند متعال می باشد، باید همه امور دیگر را با این اصل سنجید. یعنی وقتی از ایشان سخنی در رد کسی وارد می شود، اشکال به پیامبر نیست بلکه باید دید که عملکرد غلط چه بوده و از چه کسی صادر شده که پیامبر رحمت چنین واکنشی نشان می دهند.
لفظ ” قوموا عنی ” زمانی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله صادر شد که گروهی از صحابه به رهبری عمر بن خطاب، از انجام دستور ایشان سر باز زدند بلکه ایشان را به هذیان گویی متهم کردند و باعث ایجاد سر و صدا و هیاهو در نزد نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله شدند و حرمت ایشان را شکستند، و مانع از نوشته شدن وصیتی شدند که سبب سعادت امت اسلامی می شد.
جسارت آن قوم سرکش – به رهبری عمر بن خطاب – که منتهی به گمراهی امت گردید، سبب غضب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله شد.
اهمیت آن مطلبی که قرار بود بیان شود در روایات اهل تسنن به الفاظ مختلف بیان شده است.
حَدَّثَنَا حَسَنٌ، حَدَّثَنَا شَیْبَانُ، عَنْ لَیْثٍ، عَنْ طَاوُسٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، أَنَّهُ قَالَ: لَمَّا حُضِرَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: ” ائْتُونِی بِکَتِفٍ أَکْتُبْ لَکُمْ فِیهِ کِتَابًا، لَا یَخْتَلِفُ مِنْکُمْ رَجُلانِ بَعْدِی ” قَالَ: ” فَأَقْبَلَ الْقَوْمُ فِی لَغَطِهِمْ، فَقَالَتِ الْمَرْأَهُ: وَیْحَکُمْ، عَهْدُ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ “
برای من کتفی بیاورید تا کتابی بنویسم که بعد از من هیچ دو نفری از شما با یکدیگر اختلاف نکنند.[۳]
حَدَّثَنَا وَکِیعٌ، حَدَّثَنَا مَالِکُ بْنُ مِغْوَلٍ، عَنْ طَلْحَهَ بْنِ مُصَرِّفٍ، عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیْرٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: یَوْمُ الْخَمِیسِ، وَمَا یَوْمُ الْخَمِیسِ ثُمَّ نَظَرْتُ إِلَى دُمُوعِهِ عَلَى خَدَّیْهِ تَحْدُرُ کَأَنَّهَا نِظَامُ اللُّؤْلُؤِ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: ” ائْتُونِی بِاللَّوْحِ، وَالدَّوَاهِ – أَوِ الْکَتِفِ – أَکْتُبْ لَکُمْ کِتَابًا لَا تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَدًا ” فَقَالُوا: رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَهْجُرُ!
برای شما کتابی بنویسم که بعد از آن هرگز گمراه نشوید.[۴]
حَدَّثَنِی أَحْمَدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ، ثنا أَبُو عَاصِمٌ النَّبِیلُ، ثنا مَالِکُ بْنُ مِغْوَلٍ، عَنْ طَلْحَهُ بْنُ مُصَرِّفٍ، عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیْرٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ أَنَّهُ قَالَ: «یَوْمَ الْخَمِیسِ، وَمَا یَوْمَ الْخَمِیسِ؟ اشْتَدَّ فِیهِ وَجَعُ رَسُولِ اللَّه صَلَّى اللَّه عَلَیْهِ وَسَلَّمَ». وَبَکَى ابْنُ عَبَّاسٍ طَوِیلا. ثُمَّ قَالَ: «فَلَمَّا اشْتَدَّ وَجَعُهُ، [قَالَ: ائْتُونِی بِالدَّوَاهِ وَالْکَتِفِ أَکْتُبُ لَکُمْ کِتَابًا لا تَضِلُّونَ مَعَهُ بَعْدِی أَبَدًا. فَقَالُوا: أَتُرَاهُ یَهْجُرُ. وَتَکَلَّمُوا، وَلَغَطُوا. فَغَمَّ ذَلِکَ رَسُولَ اللَّه صَلَّى اللَّه عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَأَضْجَرَهُ. وَقَالَ: إِلَیْکُمْ عَنِّی. وَلَمْ یَکْتُبْ شَیْئًا] ».
کتف و دواتی برای من بیاورید تا کتابی برایتان بنویسم که بواسطه آن هرگز بعد از من گمراه نشوید.[۵]
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى بْنِ مَالِکٍ الضَّبِّیُّ الْأَصْبَهَانِیُّ، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْعَزِیزِ بْنِ أَبِی رِزْمَهَ، ثنا عَلِیُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ شَقِیقٍ، عَنْ أَبِی حَمْزَهَ، عَنْ لَیْثٍ، عَنْ طَاوُسٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: دَعَا رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِکَتِفٍ فَقَالَ: «ائْتُونِی بِکَتِفٍ أَکْتُبُ لَکُمْ کِتَابًا لَا تَخْتَلِفُوا بَعْدِی أَبَدًا» وَأَخَذَ مَنْ عِنْدَهُ مِنَ النَّاسِ فِی لَغَطٍ، فَقَالَتِ امْرَأَهٌ مِمَّنْ حَضَرَ: وَیْحَکُمْ عَهِدَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِلَیْکُمْ، فَقَالَ بَعْضُ الْقَوْمِ: اسْکُتِی، فَإِنَّهُ لَا عَقْلَ لَکِ، فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «أَنْتُمْ لَا أَحْلَامَ لَکُمْ»
برای من کتفی بیاورید تا کتابی برایتان بنویسم که بعد از من هرگز اختلاف نکنید.[۶]
این عبارات نشان از اوج اهمیت مطلبی دارد که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم می خواستند بیان کنند. این مطلب آنچنان مهم بوده است که یکی از راویان این حدیث یعنی عبدالله بن عباس، از رفتار مخالفین سخن پیامبر بسیار ناراحت شده تا جایی که اشک ها می ریزد و چنین بیان می کند:
لا ینبغی عند نبی تنازع…. إِن الرزیه کل الرزیه مَا حالَ بینَ رسول الله صلى الله علیه وسلم وبین أن یکتبَ لهم ذلک الکتاب لاختلافهم ولغطهم؛ شایسته نیست در نزد پیامبر تنازع شود… به درستی که مصیبت، همه مصیبت، آن است که بخاطر اختلاف آنها و سر و صدای آنها، بین پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و اینکه آن کتاب را برای ایشان بنویسند، حائل و مانع شدند.
این رفتار مخالفان – به سرگردگی عمر بن خطاب – نیز سبب ناراحتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم شد:
فَغَمَّ ذَلِکَ رَسُولَ اللَّه صَلَّى اللَّه عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَأَضْجَرَهُ. این سخنان ایشان سبب غمگین شدن پیامبر شد و ایشان را رنجاند.[۷]
بعد از چنین رفتاری بود که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دستور دادند تا حاضرین از نزد ایشان بیرون روند.
اصولا قیاس پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با مردم عادی – در امور غضب و رضا و غیره – فکری است که از ذهن مشوّش افراد ناقص الایمان نشات می گیرد و البته منافقان قریش داعیه دار این امر بوده و گویا سخن ایشان در میان مسلمانان نیز رسوخ کرده است ( توجیه ابن تیمیه در مورد عملکرد عمر بن خطاب در آینده خواهد آمد ).
حَدَّثَنَا مُسَدَّدٌ، وَأَبُو بَکْرِ بْنُ أَبِی شَیْبَهَ، قَالَا: حَدَّثَنَا یَحْیَى، عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ الْأَخْنَسِ، عَنِ الْوَلِیدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِی مُغِیثٍ، عَنْ یُوسُفَ بْنِ مَاهَکَ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرٍو، قَالَ: کُنْتُ أَکْتُبُ کُلَّ شَیْءٍ أَسْمَعُهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أُرِیدُ حِفْظَهُ، فَنَهَتْنِی قُرَیْشٌ وَقَالُوا: أَتَکْتُبُ کُلَّ شَیْءٍ تَسْمَعُهُ وَرَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بَشَرٌ یَتَکَلَّمُ فِی الْغَضَبِ، وَالرِّضَا، فَأَمْسَکْتُ عَنِ الْکِتَابِ، فَذَکَرْتُ ذَلِکَ لِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَأَوْمَأَ بِأُصْبُعِهِ إِلَى فِیهِ، فَقَالَ: «اکْتُبْ فَوَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ مَا یَخْرُجُ مِنْهُ إِلَّا حَقٌّ»
عبدالله بن عمرو می گوید : تمام آنچه را که از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله می شنیدم را کتابت می کردم و می خواستم آنها را از حفظ نمایم. قریش مرا نهی کرد و گفتند : آیا هر آنچه که از او می شنوی را می نویسی در حالی که او نیز همانند انسانی است که از روی غضب و رضا سخن می گوید. پس از نوشتن سخنان پیامبر دست کشیدم و این جریان را برای رسول الله صلی الله علیه و آله بیان کردم. ایشان با انگشت به دهان خویش اشاره کردند و فرمودند: بنویس ! به خدایی که جانم در ست اوست، از این دهان به جز حق خارج نمی شود[۸]
بر اساس این روایت، تشبیه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با مردم عادی که اسیر بی موالاتی در سخن گفتن به هنگام رضا و غضب هستند، دقیقا همان عملی است که منافقان قریش بدان استناد داشته اند!
پی نوشت:
[۱]. صحیح بخاری ج۷ ص۱۲۰ المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، المحقق: محمد زهیر بن ناصر الناصر، الناشر: دار طوق النجاه (مصوره عن السلطانیه بإضافه ترقیم ترقیم محمد فؤاد عبد الباقی)، الطبعه: الأولى، ۱۴۲۲هـ، عدد الأجزاء: ۹.
[۲]. عمده القاری شرح صحیح البخاری، ج ۱۵ ص ۹۸، اسم المؤلف: بدر الدین محمود بن أحمد العینی الوفاه: ۸۵۵هـ، دار النشر : دار إحیاء التراث العربی – بیروت، الجواهر الحسان فی تفسیر القرآن، ج ۱۰ ص ۳۳۹، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن محمد بن مخلوف الثعالبی الوفاه: ۸۷۵، دار النشر : مؤسسه الأعلمی للمطبوعات – بیروت.
[۳]. مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج ۱ ص ۲۹۳ رقم ۲۶۷۶، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی الوفاه: ۲۴۱، دار النشر : مؤسسه قرطبه – مصر
[۴]. مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج ۱ ص ۳۳۶ رقم ۳۱۱۱، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی الوفاه: ۲۴۱، دار النشر : مؤسسه قرطبه – مصر
[۵]. أنساب الأشراف، ج ۱ ص۵۶۲ المؤلف: أحمد بن یحیى بن جابر بن داود البَلَاذُری (المتوفى: ۲۷۹هـ)، تحقیق: سهیل زکار وریاض الزرکلی، الناشر: دار الفکر – بیروت، الطبعه: الأولى، ۱۴۱۷ هـ – ۱۹۹۶ م، عدد الأجزاء: ۱۳.
[۶]. المعجم الکبیر، ج ۱۱ ص ۳۶، اسم المؤلف: سلیمان بن أحمد بن أیوب أبو القاسم الطبرانی الوفاه: ۳۶۰، دار النشر : مکتبه الزهراء – الموصل – ۱۴۰۴ – ۱۹۸۳، الطبعه : الثانیه، تحقیق : حمدی بن عبدالمجید السلفی
[۷]. أنساب الأشراف، ج ۱ ص۵۶۲ المؤلف: أحمد بن یحیى بن جابر بن داود البَلَاذُری (المتوفى: ۲۷۹هـ)، تحقیق: سهیل زکار وریاض الزرکلی، الناشر: دار الفکر – بیروت، الطبعه: الأولى، ۱۴۱۷ هـ – ۱۹۹۶ م، عدد الأجزاء: ۱۳. ( اسکن در متن بالا موجود است)
[۸]. سنن الدارمی، ج ۱ ص ۱۳۶ رقم ۴۸۴، اسم المؤلف: عبدالله بن عبدالرحمن أبو محمد الدارمی الوفاه: ۲۵۵، دار النشر : دار الکتاب العربی – بیروت – ۱۴۰۷، الطبعه : الأولى، تحقیق : فواز أحمد زمرلی , خالد السبع العلمی، سنن أبی داود، ج ۳ ص ۳۱۸ رقم ۳۶۴۶، اسم المؤلف: سلیمان بن الأشعث أبو داود السجستانی الأزدی الوفاه: ۲۷۵، دار النشر : دار الفکر، تحقیق : محمد محیی الدین عبد الحمید.
منبع: سایت سنت