- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 4 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
مثلثهای شناختی
یکی از عوامل مشکل زا میان زوجین، به نحوه ی شناخت حاکم در ذهن زن و شوهر برمی گردد.با اصلاح این مثلث یا بهتر بگوییم تحریفات شناختی میتوان بسیاری از اختلافات میان زوجین را به نحوی سالم مدیریت کرد و کاهش داد. در ادبیات پژوهشی مثلتهای شناختی با تعبیر اسنادهای شناختی به کار رفته است، به طوری که زن و شوهر همواره توسط الگوهای خاصی درباره ی رفتارهای خود و یکدیگر قضاوت و ارزیابی میکنند.
برای مثال خانمی در قبال دیرآمدن شوهرش به خانه چنین اظهارنظر میکند؛ او همیشه دیر میآید؛ در هر موقعیتی همین طور است، فقط برای آمدن به خانه این طور رفتار نمیکند و در قرارهای دیگر نیز چنین است؛ اصلاً مرد بیملاحظه و وظیفه نشناسی است.
در اینجا ما با مثلثی مواجه هستیم که خانم توسط آن، رفتار شوهرش را میبیند و توجیه میکند که عبارت است از: مثلت کلی – همیشگی – درونی سازی. این امر را میتوان اسنادسازی نامید؛ یعنی مستند نمودن و اسناد دادن رفتاری به الگوی خاصی از توجیه. برای روشن شدن موضوع، خوانندگان را به دقت کردن درباره ی زوجی که به دلیل اختلافات شدید زناشویی برای مشاوره مراجعه کرده بودند، ارجاع میدهم:
نمونه ی زوجین
خانم ۲۴ ساله دارای لیسانس ادبیات فارسی و خانه دار که حدود ۴ سال از ازدواجش میگذرد. آقا ۲۶ ساله، لیسانس تاریخ و دبیر آموزش و پرورش است، آنها دختری ۳ ساله دارند. زوجه از بیمسئولیتی و لاابالی گری زوج و این که وی را درک نمیکند، شکایت داشت. بیش از ۳ سال بود که با هم درگیری و نزاع لفظی داشتند و از حدود ۴ ماه پیش این نزاعات تشدید شده بود و گاه به درگیری فیزیکی نیز رسیده بود و حتی منجر به جراحت فیزیکی هر دو شده بود.
اخیراً خانم دادخواست طلاق را مطرح کرده بود ولی به توصیه ی اطرافیان جهت مشاوره به مرکز روان شناختی مراجعه کرده بود. در جلسهای متشنج، درمانگر از هر دو خواست که احساس خودشان را درباره ی یکدیگر بیان کنند. خانم اظهار داشت: دکتر! من از این مرد متنفرم، و آقا بیان داشت: فکر نمیکنم ایشان زن مورد انتظار من باشد.
روان شناس از هر دو خواست برای جلسه ی بعد در نامهای علل نارضایتی خودشان را بنویسند و آن نامه را به جای این که به یکدیگر بدهند برای جلسه ی زوج درمانی بیاورند. بهتر است در این جا به قسمتهایی از نامه ی خانم که دلایل نارضایتی وی را بیان میکند توجه کنیم تا مثلثهای شناختی ( کلیت- درونی سازی- همیشگی) به طور واضح مشخص شود:
۱- به جرئت میگویم، من در تعیین امور زندگی هیچ نقشی ندارم. (کلیت)
۲- با همه قطع رابطه ی کلی کرده است. (کلیت)
۳- مرا آدم حساب نمیکند.(درون سازی)
۴- فقط از من، کارهایش را مخفی میکند. (درونی سازی)
۵- به چشم او نمیآیم. ( درونی سازی – همیشگی)
۶- زنها را آدم نمیداند. (کلیت – درونی سازی)
۷- مدت قهرهایش همیشه بیشتر از ۲ ماه طول میکشد و فردی کینهای است. (همیشگی- درونی سازی).
۸- بعد از ازدواج فهمیدم او مرا به خاطر علاقهای که به برادرم داشته انتخاب کرده و نه به خاطر خودم. (درونی سازی که نکته ی مثبت به عامل بیرونی نسبت داده شده است)
۹- از همه قرض گرفته و این عادت زشت با او عجین شده است. (کلیت – درونی سازی)
۱۰- هیچ گاه حاضر نیست اشتباهاتش را بپذیرد. (همیشگی)
با توجه به موارد فوق کاملاً روشن میشود که این خانم، چگونه در دام مثلثهای شناختی قرار گرفته است. مثلثهایی که میتواند عامل افسردگی نیز باشد.
بسیاری از شناختدرمانگران، اعتقاد دارند که مثلثهای شناختی، عامل اساسی افسردگی است. در کنار این دیدگاه، عدهای از زوج درمانگران اعتقاد دارند که مشکلات زناشویی زمانی ایجاد میشود که زن و شوهر برای توجیه و تبیین رفتارهای خود و دیگری، اسنادهای افسرده وار به کار میبرند، در حقیقت افسردگی را عامل اساسی در ایجاد مشکلات و اختلافات زناشویی میدانند؛ البته نظر این روان شناسان تا حدی درست است، زیرا که تحقیقات دهه ی ۱۹۹۰ حاکی از آن است که افسردگی، مادر تمام اختلالات روانی است و بنابراین نمیتوان اختلالات زناشویی را از این امر مستثنا دانست.
افراد افسرده، نکتههای منفی درباره ی خود و دیگران را کلیت میبخشند و در همه ی موارد آن را میبینند. موارد منفی را درباره ی خود و دیگری، همیشگی میدانند و خود و دیگری را کاملاً مقصر میدانند و بالعکس نکات مثبت خود و دیگری را موردی (جزئی) و موقتی میبینند و خود را عامل و باعث آن نکته ی مثبت نمیدانند بلکه آن را به عوامل بیرونی نسبت میدهند ( جزئی- موقتی- برونی سازی). نمونهای از این موضوع را عیناً در دلیل شماره ی ۸ این خانم میبینیم که نکته ی مثبت رویآوری آقا به این خانم را نیز به عامل دیگری غیر خودش یعنی برادرش نسبت میدهد.
این مثلثهای معیوب آن چنان در روابط زناشویی غل و زنجیر ایجاد میکند که هر حرکت مثبت از طرفین، در چمبره ی مثلث جزئی- موقتی- برونی سازی، در نطفه خفه میشود و ادامه نمییابد.
چگونه میتوان مثلثهای شناختی را از بین برد؟
راه کار اصلاح مثلثها
یکی از راه کارها برای مقابله با این مثلثها، آموزش است تا زوجین در امور منفی کلیت را به جزئی و همیشگی را به موقتی و درونی سازی را به برونی کردن نسبت دهند. در امور مثبت، عکس این فرآیند عمل میشود.
پس از آموزش مفاهیم کلیت- همیشگی- درونی سازی از زوجین خواسته میشود تا به طور روزانه افکار منفی خودشان را نسبت به یکدیگر در دفترچهای بنویسند و آن را بازبینی کنند تا ببنند چه قدر از این مثلثها استفاده کرده اند؛ همچنین مدام از خود سؤال کنند که چه دلایلی برای کلیت بخشی، همیشگی و درونی سازی رفتار همسرشان وجود دارد.
پرسش مداوم از خود راه کاری است که میتواند زوجین را از افتادن به دام مثلثهای آسیب زا مصون دارد. البته تمام این موارد زمانی اتفاق میافتد که زوجین کاملاً به مفاهیم مربوط به این مثلثها پی برده باشند و نمونههایی از افکار آنان کاملاً واضح و شفاف توسط زوج درمان گر در حضور آنان به چالش کشیده شده و تصحیح شده باشد.
این سؤال موجب صف آرایی جدی میان زوج درمانگران درباره ی تبیین اختلالات زناشویی شده است. بعضی از روان شناسان، مثلثهای روابط را مسئول مشکلات زناشویی میدانند، در حالی که بسیاری مثلثهای شناختی را عامل اساسی در این زمینه تلقی میکنند؛ اما نویسنده ی این مقاله معتقد است که این دو مسئله میتواند به عنوان عوامل ایجاد مشکلات عمل کنند.
زمانی که مثلث روابط را تشکیل میدهیم در حقیقت نطفه ی افکار بدبینانه را در فردی که از مثلث مستثنا شده و به کناری نهاده شده است، ایجاد میکنیم که در اثر آن زمینه ی ورود فرد به مثلثهای شناختی به وجود میآید.
از طرفی تشکیل مثلثهای شناختی در ذهنِ فرد زمینه ی بدبینی به دیگران و انزوای از دیگران را فراهم میکند که باعث میشود نه تنها فرد خودش را از دیگران کنار بکشد یا مستثنا کند بلکه دیگران را نیز به این کار ترغیب میکند؛ به عبارت واضح تر میتوان گفت مثلثهای شناختی و روابط بر هم تأثیر متقابل دارد و یکی میتواند دیگری را ایجاد و حتی تشدید کند.