- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 14 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
اشاره:
سبک شناخت نگارش هاى حدیثى شیعه نشان از آن دارد که محدّثان شیعه، نگاشته هاى خود را بیشتر به شکل موضوعی تنظیم مى نموده و چینش احادیث را براساس محتوا و مضمون و نه گوینده و راوى حدیث سامان مى داده اند. در این میان تنها چند مؤلف انگشت شمار داریم که نه از شیوه موضوعى بلکه از سبک مسندى پیروى کرده و احادیث هر معصوم را جداگانه به ترتیب معصومان(ع) مرتب ساخته اند. کتاب مشهور تحف العقول از ابن شعبه حرّانى در قرن چهارم ق و الدرّه الباهره منسوب به شهید اول در قرن هشتم از این زمره اند و کتاب حاضر حلقه میانى این دو کتاب است.
نزهه الناظر و تنبیه الخاطر به راستى بوستان خستگان اندیشه است. تلألؤ سخنان حکمت آموز هر معصوم و درخشش یکایک این درّهای سفته، خواننده را در فضایى تماشایى فرو مى برد و به امتداد خواندن او را از دنیا و بندهاى شیطانى آن می رهاند و با حقیقت نهفته در ژرفاى کلمات پیشوایانِ هدایت آشنا مى سازد.
این کتاب افزون بر مفید بودن براى عمومِ مردم نیازِ پژوهشگران را به احادیث یک معصوم مشخص در زمینه مسائل اخلاقی و اجتماعى برطرف مى کند و منابع آورده شده در پانوشتِ تصحیح های جدید کتاب، راه محققان را براى دسترسى به اسناد هر حدیث و مضمون هاى مشابه آمده در احادیث دیگر هموار مى سازد.
نام مؤلف
خوش بختانه کتاب نزهه الناظر و تنبیه الخاطر افزون بر قوّت محتوایی و علوّ معانی، داراى مؤلفى شناخته شده و معلوم است. مؤلف نام خود را حسین بن محمد بن الحسن مى نامد و با مراجعه به اسامی واقع شده در اسناد احادیث مانند آنچه در بشاره المصطفى نوشته محمد بن ابوالقاسم طبرى (قرن۶)۱ و نیز ذیل تاریخ بغداد از ابن نجار بغدادى (متوفى ۶۴۳ق)۲ آمده است مى توانیم او را کامل تر و به این گونه بشناسیم: ابوعبدالله الحسین بن محمد بن الحسن بن نصر الحلوانی.
ابن شهر آشوب (م۵۸۸) این نام یعنى الحسین بن محمد بن الحسن را در کتاب معالم العلماء که به ذکر نویسندگان شیعه اختصاص دارد عنوان کرده۳ و ابن بطریق (۵۳۳ ـ۶۰۰ق) هم در کتاب العمده به هنگام تبیین حدیث تکریم عباس عموى پیامبر گرامی(ص) مى گوید:
ویزید ذلک بیاناً و إیضاحاً ما ذکره الحسین بن محمد بن الحسین الحلوانى فى کتابه الذى جمعه من لمع کلام النبی(ص) و کلام الائمه(ع) قال: فى لمع کلام الإمام الزکی أبى الحسن على بن محمد العسکری(ع) لمّا سئله المتوکل فقال له: ما تقول بنو أبیک فى العباس؟ قال: ما یقولون فى رجل فرض الله طاعه على الخلق و فرض طاعه العباس علیه.۴
ابن حدیث با همین متن در نزهه الناظر موجود است۵ و تعبیر (لُمَع) ـ که همان تعبیر مؤلف در مقدمه و نیز مؤخره کتاب از احادیث گردآورده اش و عنوان ابواب کتاب در برخى نسخه ها۶ مى باشد ـ جای تردیدى نمى نهد که منظور ابن بطریق از حسین بن محمد بن حسین الحلوانى همین مؤلف نزهه الناظر است و (حسین) دوم تصحیف (حسن) است که تصحیفى شایع و عادى در کتابت و استنساخ مى باشد.
علامه مجلسى نیز در باب (ما جمع من جوامع کلم امیرالمؤمنین(ع)) هنگام اشاره به کتاب هایى که برخى از احادیث درباره حضرت علی(ع) را در خود جاى داده اند از نزهه الناظر نام مى برد و آن را تألیف حسین بن محمد بن حسن مى داند.۷ کتاب شناسان دیگری نیز این مطلب را تأیید کرده اند؛ سید اعجاز حسین۸ و شیخ آقا بزرگ تهرانی۹ از این زمره اند.
بر همین اساس، نظر دیگر ابن شهرآشوب۱۰ و نیز نظر شیخ نوری۱۱ ـ که کتاب را به ابویعلى محمد بن حسن جعفری۱۲ نسبت داده است ـ درست نیست و همان گونه که شیخ آقا بزرگ مى گوید۱۳ این مطلب با تصریح مؤلف به نام خود در پایان کتاب سازگار نیست و منشأ اشتباه، دو شرح نوشته شده از سوى ابویعلى جعفرى بر دو حدیث از کتاب است.۱۴
مؤید این مطلب، آن است که سید بن طاووس در کتاب الیقین احادیثى را در باب نامیدن علی(ع) به امیرالمؤمنین و خیر الوصیّین آورده۱۵ و منبع آن را (نهج النجاه فی فضائل أمیرالمؤمنین و الائمه الطاهرین من ذریّته صلوات الله علیهم اجمعین) نوشته الحسین بن محمد بن الحسن بن نصر الحلوانى دانسته است. ابن طاووس این نام و نسب را در جاى دیگری از کتابش تکرار مى کند۱۶ و از این رو اگر مانند شیخ آقا بزرگ بتوانیم اتحاد مؤلف نهج النجاه و نزهه الناظر را استظهار کنیم انتساب کتاب نزهه الناظر به حلوانى تأیید مى شود.
شیخ آقا بزرگ در الذریعه مى گوید: (یأتی استظهار اتحاد صاحب نزهه الناظر مع نهج النجاه یعنى لروایته فیهما عن أبى القاسم بن المفید محمد۱۷) و سپس در جاى خود نهج النجاه را از حسین بن محمد بن نصر الحلوانى مى خواند و به منقولات ابن طاووس از آن در الیقین اشاره مى کند.۱۸
اتان کلبرگ نیز این حدس آقا بزرگ را صائب دانسته و مؤلف این دو کتاب را یک نفر و همان حسین بن محمد بن الحسن الحلوانی دانسته است.۱۹
استادان و مشایخ حلوانی
براساس آنچه گفته شد مؤلفِ کتاب فردى شناخته شده و مورد اعتنای عالمان عصر خود بوده است. او نزد الشریف محمد بن الحسن بن حمزه ابویعلی جعفرى ـ که از مراجع شیعه پس از شیخ مفید و داماد و جانشین او بوده ـ۲۰ درس خوانده و چون محل سکونتش۲۱ محله کرخ بغداد بوده است از محضر عالمانى چون شیخ طوسی، سید مرتضى و سید رضی بهره برده است.
طریق روایى واقع در کتاب بشاره المصطفى اثر عمادالدین طبری،۲۲ شاگردى او را از محضر سید مرتضی در سال ۴۲۹ق به روشنى نشان مى دهد و سند واقع در کتاب ذیل تاریخ بغداد اثر ابن النجار البغدادی،۲۳ استفاده او را از ابوالحسن على بن المظفر بن بدر (علامه بندینجی) در سال ۴۲۵ق اثبات مى کند.
ابوعبدالله حسین بن محمد حلوانى خود نیز در آخرین روایت کتابش که آن را مسنداً ذکر مى کند به استاد دیگرش که به احتمال از استادان اصلى وى بوده است اشاره مى کند. حلوانی طریق خود را چنین آغاز مى کند: (أخبرنى الشیخ ابوالقاسم على بن محمد بن محمد المفید رحمه الله) که حاکى از شاگردى او نزد فرزند شیخ مفید است. بنابر آنچه ابن طاووس می گوید حلوانى از او در کتاب دیگرش نهج النجاه نیز حدیث نقل کرده است.۲۴
شاگردان حلوانی
براساس طریق هاى روایى گذشته مى توان (علی بن الحسین بن على الرازی) و (ابوزکریا یحیی بن على الخطیب التبریزی) را از شاگردان حلوانی دانست. افزون بر این، بهره گیرى دانشمندان و نویسندگان از کتاب به ویژه عمادالدین طبرى مؤلف بشاره المصطفى و ابن بطریق از بزرگان قرن ششم نشان از استقبال عالمان از کتاب او دارد.
عصر مؤلف
براساس علم طبقات رجال و با توجه به سال وفات مشایخ حلوانى می توان وى را از محدثان قرن پنجم ق دانست، زیرا همان گونه که گذشت شاگردان شیخ مفید (م۴۱۳)۲۵ مانند سید مرتضى (م۴۳۶)۲۶ و شیخ ابوالقاسم على بن محمد فرزند شیخ مفید و ابو یعلی جعفرى (م۴۶۳)۲۷ داماد و جانشین شیخ مفید از استادان حلوانی اند و تاریخ ذکر شده شاگردى او نزد برخى از ایشان و نیز تاریخ استفاده او از علامه بندینجینی۲۸ در سال ۴۲۵ق تردیدی باقى نمى گذارد که او در دهه هاى میانى قرن پنجم می زیسته است.
انگیزه تألیف
حلوانى در عصر طلایى فرهنگ و ادب مى زیسته و سخن نخست مجامع فرهنگى آن روزگار، فصاحت و بلاغت و سلاست بوده است. او بمانند سلف صالح خویش، سید رضى پا به میدانى نهاد که قهرمانى اش از آنِ سخنوران بود و در عرصه اى به طرح اندیشه هاى علوى و جعفرى و معارف اهل بیت(ع) پرداخت که شعر و نثر و مقامه نویسى نشانه فضل بود. در عصر او متعلّمان، کتاب های جاحظ و ابن عبیده ریحانى و سخنان عتابى و اشعار ابان لاحقی را فرا مى گرفتند و در این میان اراده غالب حاکمان بر حذف و مهجور نهادن سخنان فصیح و نغز امامان معصوم شیعه(ع) بود و این، زمینه را به نفع دیوانیان و به زیان شیعیان آماده مى ساخت. او فضاى معاصر خویش را چنین ترسیم می کند:
هرگاه از امیرمؤمنان(ع) و دیگر امامان(ع) یاد می شود رنگ چهره دگرگون شود و اگر اندرزى نیکو یا حکمتى رسا و یا عبارتى برجسته و خطبه اى نمایان و نوشته اى شیوا روایت شود متغیّر گردد و شنونده مى گوید من و امثال من چنین خبرى نشنیده ایم و من مى گویم اگر به دیده انصاف بنگرى و از زورگویى و مخالفت کناره بگیری خواهى دانست که آنچه شنیده اى نمى از یمى و کمى از فراوان است.۲۹
حلوانى سیاست هاى کهنه بنى امیه را زمینه ساز جریان هاى عصر خویش مى داند. او به سیاست عبدالملک بن مروان اشاره مى کند که همچون سلف بدکار خویش (معاویه) تمام تلاش خویش را در خاموش کردن نور علوى به کار برد و نیز به شواهدى همچون شیوه تحدیث حسن بصرى از امام علی(ع) که چون قصد داشت حدیثى از امیرالمؤمنین علی(ع) نقل کند از بیم بنى امیه مى گفت: قال أبو زینب.۳۰
حلوانى استمرار این جریان را موجب نسبت دادن فضایل و مناقب و حتى سخنان شیوا و بلیغ اهل بیت(ع) به رقیبان و دشمنان ایشان مى داند و سخنان ادبى ابن مقفع زندیق و جاحظ عثمانى و همگنان اینان را زمینه اى مى داند که کلمات گهربار علی(ع) و فرزندان بزرگوارش را به چنین اشخاصى نسبت دهند و شاید برخى از آنان هم در اقتباس آشکار و پنهان از سخنان علی(ع) متهم باشند.۳۱ او به صراحت اعلام مى دارد که قصد کلی، اطفاى نور الهى و انهدام آثار اهل بیت(ع) است، اگرچه خدا از خاموش شدن نور خود ابا دارد. حلوانى سپس عبارت سید رضى را در تأیید گفته خود نقل مى کند که این دشمنان را به دو دسته جاهل و گمراه و فرو رفته در ظلمت از یک سو و آگاه از فضایل اهل بیت و عالم کاتم و حیله گر تقسیم مى کند که هر دو دسته به دنبال دنیاى خویش و روزى خوردن از قلم بى زخم و ریش خودند که نویسنده آن را در کف ندارد، بلکه سر به چرخش چشم و دست حاکمان دارد.
نکته جالب توجه، اقتداى حلوانى به سید رضى در مبارزه با این وضعیت است. او به همان گونه که سید رضی سخنان بلیغ علی(ع) را برگزید و تنها به جمع آورى و حتی تقطیع سخنان و بخش هایى از خطبه ها و نامه هاى بلند و کوتاه حضرتش همّت گماشت آن دسته از احادیث ائمه را آورده که از بلاغت بیشتری برخوردارند. ما مى توانیم کار حلوانى را تکمیل کار سید رضى در ادامه گردآورى سخنان بلیغ ائمه بدانیم که مقصود اولیه و اصلى سید رضى هم بوده است و کتاب خصائص الائمه(ع) که بعدها در خصائص امیرالمؤمنین(ع) متوقف و به همان نامیده شد در واقع طرح و پى ریزى زمینه آن بوده است. در این میان نقلِ سخنان پیامبر(ص) بیشتر است تا سخنان امامان(ع) را تقویت کند و به این اندیشه کلامى شیعه قوت بخشد که همه جرعه نوشان جام نبوتند، ما ترجمه بخشى از مقدمه کتاب را که خود گویای هدف مؤلف است مى آوریم:
اما بعد براى تو ـ خدا مرا از تو برخوردار بدارد ـ پرتوهایی از سخنان کوتاه و کلمات معجزآسا و حکمت هاى فروزان و پندهاى درخشان اهل بیت(ع) برگرفته و بنوشته ام که چشم تماشاى تو را شادى بخشد و اندیشه تو را بیدار کند و اسناد آنها را حذف کردم تا کتاب از اختصار مطلوب به در نرود و طرفه سخنانى از پیامبر خدا(ص) بر آنها مقدم کردم تا بدین نکته رهنمونگرکه اهل بیت جرعه کشان دریاى مالامال اویند و از دانش ژرفش جان خود برمى افروزند و پیامبر ـ درودهای خدا بر او باد ـ ریشه اى است و اهل بیت شاخ و برگ اویند، اوست شهر دانش و آنانند درهاى شهر، اوست آسمان و حکمت و آنانند وسیله (رسیدن) به آن، اوست معدن و سرچشمه بلاغت و آنانند شکوفه و خرمى آن، درودهاى خدا بر آنان باد. اگر آنچه راویان عادل از آنان روایت کرده اند فراهم مى آمد نه طومارها گنجاش آن را داشتند و نه پرونده ها یارای دربرگرفتن آن، که آنان سخن به حکمت مى گویند و لب به اندرز می گشایند، اما من بر سخن امیرمؤمنان(ع) اعتماد کردم که فرمود: روح هر دانش را برگیرید و ظرف و پوسته را وانهید که دانش فراوان است و عمر رو به پایان.
نسخه ها و چاپ هاى در دسترس
آنچه از نسخه هاى کتاب در دست است سه نسخه خطى متعلق به کتابخانه آستان قدس رضوی،۳۲ کتابخانه مسجد اعظم قم۳۳ ونسخه شخصى سید محمد موحد محمدى اصفهانی۳۴ است. دو نسخه چاپى نیز سراغ داریم که یکى به سال ۱۴۰۴ق در مشهد مقدس به طبع رسیده و افست از چاپ نجف اشرف۳۵ مى باشد و دیگرى نسخه چاپ شده به سال ۱۴۰۸ق در قم.۳۶
نسخه خطى اول از دیگر نسخه ها کهن تر و متعلق به قرن یازدهم است. متن احادیث این نسخه تا حدى از بقیه نسخه ها صحیح تر مى نماید و اعراب اندکى هم دارد که در برخى موارد راهگشاست. این نسخه در دسترس مصححان قبلى نزهه الناظر نبوده و در سال هاى اخیر به کتابخانه بزرگ استان قدس رضوى در مشهد هدیه شده است.۳۷ از این نسخه چند صفحه ساقط شده که بخشى از احادیث پیامبر(ص) و بخش کوچکى از احادیث امام علی(ع) را ندارد و نیز چند حدیث از احادیث امام کاظم(ع) به میان احادیث امام سجاد(ع) آمده و با آن خلط شده است. خوش بختانه مستنسخ مطلع کتاب درحاشیه متن به این موارد تذکر داده است. این نسخه چند صفحه هم اضافه دارد که دو صفحه در مقدمه و یک صفحه در شرح احادیث پیامبر است.
بر اساس برخى عبارت ها در حاشیه این نسخه مانند عبارت (لیس فى الاصل) در صفحه بیست ویکم احتمال مقابله می رود و این نکته قوت دیگرى براى این نسخه به شمار می آید.
تصحیح جدید
در استفاده از نسخه ها، ما نسخه چاپى در دسترس را که آیت الله ابطحى اصفهانى آن را به طبع رسانده است اصل قرار دادیم، زیرا ایشان هر دو نسخه خطى در دسترس خود و نیز نسخه چاپى اسبق را در مجموع متن و پانوشت تصحیح خود آورده و آنها را از هم جدا و متمایز کرده است.
افزون بر این ما در موارد بسیارى از متن کتاب الدرّه الباهره و گاه بحارالانوار نیز استفاده کرده ایم، زیرا بخش بزرگی از الدره الباهره را مى توان برگرفته از نزهه الناظر دانست۳۸ و از این رو مى تواند نسخه ناقصى از آن به شمار آید و همین مسأله در کتب جوامع و واسطه مانند بحارالانوار که از نزهه الناظر حدیث نقل کرده اند، جارى است.
همچنین در تصحیح متن به شیوه انتقادى نیز نظر داشته و در معدود مواردى که هیچ یک از نسخه ها صحیح به نظر نمى آمده است پیشنهاد خود را ارائه داده و نسخه هاى دیگر را گزارش کرده ایم و در ترجمه هم مطابق نظر نهایى خود عمل کرده ایم. در مواردى نیز تفاوت هاى ریز و جزئى را که اثرى در فهم و تفسیر متن ندارد گزارش نکرده تا از فزونی پانوشت ها جلوگیرى کنیم و در عوض، تلاش کرده ایم تا نشانی احادیث را از کتب تألیف شده پیش از حلوانى استخراج نماییم و از این طریق بر اعتبار مضامین کتاب بیفزاییم و تنها در مواردى به کتب متأخر از نزهه الناظر ارجاع داده ایم که توفیق دسترسى به منبع کهن تر را نداشته ایم.۳۹ در این میان نشانی هاى برگرفته از نسخه خطى کتاب مقصد الراغب فى فضایل علی بن ابى طالب(ع)۴۰ و نیز تذکره ابن حمدون را از نسخه چاپى مؤسسه امام مهدی(عج) گزارش کرده ایم و اجر و پاداش و مسئولیت این کار براى مصححان آن است.
براى تسهیل در درست خوانى و فهم احادیث، اقدام به اعراب گذارى و ترجمه لغات دشوار و نیز ترجمه همه متن کتاب به فارسی نموده و جهت جلوگیرى از ازدحام علامت هاى اعراب از نهادن علامت سکون و حرکات حروف اشباع شده و نیز برخى دیگر از علامت های غیر ضرور خوددارى نموده ایم.
اینک یک حدیث نغز را که به موضوعى مورد نیاز امروز و همیشه پرداخته و ما آن را در دیگر منابع کهن حدیثی نیافتیم و از این رو مى توان آن را از کنوز معنوی دانست که به همت حلوانى محفوظ مانده است، تقدیم مشتاقان مى کنیم و ترجمه آن را نیز مى آوریم و از خوانندگان بزرگوار و نکته بین مى خواهیم که اشتباهات در تصحیح و ترجمه را هدیه و توشه راه ما سازند:
و قال الصادق(ع) :
لِبَعض شیعَتِهِ یوصیهِ لمّا أخبَرَهُ أنَّ السُّلطان قد قَبِلَهُ و أقبَلَ علیه: اعلم أنَّ التّشاغُلَ بالصَّغیر یُخِلُّ بالمُهِمّ، و إفرادُ المهمّ بالشُّغلِ یأتى على الصَّغیر و یُلحِقُهُ بالکبیر، و إنّما یُمنى بهاتَین الخَلَّتین السلطان الذى تَحمِلُهُ قِلّه الثّقه على ترک الاستکفاء، فیکون کالنَّهر بین الأنهار الصِّغار تَتَفَجَّرُ إلیه عظام الأودیه، فإن تَفَرَّدَ بِحَمل ما تؤدّى إلیه لم یلبَث أن یَغمُرَه فیَعود نَفعُهُ ضرراً، فإن تَشَعَّبَتهُ مَجار تَعلَقُ به حَمَلَ بَعضُهُ بعضاً، فعادَ جَنابُهُ خَصیباً. فَابدأ بالمهمّ، ولا تَنسَ النَّظَرَ فى الصغیر، واجعل للاُمور الصِّغار مَن یَجمَعُها و یَعرِضُها علیک دُفعَتَین أو أکثرَ على کَثرَتِها و قِلَّتِها، وانصِب نَفسَک لشُغلِ الیَومِ قَبلَ أن یَتَّصِلَ به شُغلُ غَد، فَیَمتَلئ النَّهرُ الذی قَدَّمتُ ذِکرَهُ، و تَلَقَّ کُلَّ یوم بِفَراغِکَ فیما قَد رَسَمتَهُ لَهُ مِنَ الشُّغلِ فى أمسِ.
و رَتِّب لِکُفاتِک فى کلِّ یوم ما یَعمَلونَهُ فی غَد، فإذا کانَ فى غَد فاستَعرِض مِنهُم ما رتَّبتَهُ لَهُم بالأمسِ، وأخرج إلى کلِّ واحد بما یوجِبُهُ فِعلُهُ مِن کَفایه أو عَجز، فأمحُ العاجِزَ وأثبِتِ الکافیَ. وشَیِّع جَمیلَ الفعلِ بجمیلِ القَول؛ فإنَّک لَن تَستَمیلَ العاقِلَ بِمِثلِ الإحسانِ.
واجعَل إحسانَکَ إلى المُحسِنِ، تُعاقِبُ به المُسیءَ؛ فَلا عُقوبه للمُسیء أبلَغُ مِن أن یراکَ قَد أحسَنتَ إلى غَیرِهِ، و لَم تُحسِن إلیه، ولاسیَّما إن کان ذلک مِنکَ، بِاستِحقاق؛ فَإنَّ المُستَحِقَّ یَزیدُ فیما هَوَ علیه، والمُقَصِّر یَنتَقِلُ عَمّا هو فیه. و ملاکُ أمرِ السُّلطان مُشاوَره النُّصَحاء، وحِراسه شأنِهِم، و ترَکُ الاِستِقراء،۴۱ واستِثباتُ الأمورِ؛۴۲
امام صادق(ع) در سفارش به یکى از شیعیانش ـ چون به حضرتش خبر داد که سلطان وى را پذیرفته و به او رو آورده است ـ گفت بدان که اشتغال به کارهاى کوچک کارهاى مهم را مختل مى کند و تنها پرداختن به کارهاى مهم هم کارهاى کوچک را به امور مهم تبدیل مى کند و سلطانى این دو کار (اشتباه) را مى کند که از سر بى اعتمادی، کسى را به کار نمى گیرد و مانند جویی در میان جوى هاى کوچک مى شود که رودهاى بزرگ به آن مى ریزد، پس اگر بخواهد خود به تنهایى آنها را ببرد دیری نمى گذرد که آب ها آن را در خود فرو مى برند و سودش به زیان تبدیل مى شود، اما اگر آن را در شعبه هاى فرعى و متعددى بریزد هر یک مقدارى از آب را مى برند و گرداگرد خود را سبز و خرّم می سازند.
پس از کارهاى مهم بیاغاز و کارهاى کوچک را هم در نظر گیر و کسى را براى کارهاى کوچک بگمار تا آنها را دوبار یا کمتر و بیشتر، بسته به مقدارشان، بر تو عرضه کند.
و به کار امروز بپرداز، پیش از آن که کار فردا به آن بپیوندد که همان جویى که برایت گفتم پر مى شود و هر روز در اوقات فراغتت به وظایفى بپرداز که برایت گفتم و از روز قبل مانده است.
و هر روز وظایف فرداى هر کارمندت را مرتب و معین کن و فردایش آنچه را برایشان مرتب کرده بودى از آنان بخواه و با هرکس مناسب کارش رفتار کن، اگر لایق و با کفایت بوده، باقى اش بگذار و ناتوانان را برکنار کن.
و کار زیبا را با گفتار زیبا پى گیر که عاقل را با چیزى بمانند احسان جذب نمى کنى و به نیکوکار، نیکی کن که همین، کیفر بدکار است و کیفرى بدترى از آن براى او نیست که ببیند تو به دیگران نیکى کردی و به او نیکى نکردى به ویژه اگر این از سر شایستگی و استحقاق باشد که در این صورت شایستگان بر کوشش خود مى افزایند و کم کاران، رفتار خود را تغییر مى دهند و اساس کار سلطان، مشورت با خیرخواهان و نگهدارى از شأن آنان است و برنیاشفتن۴۳ و درنگ در امور.
پى نوشت:
۱. بشاره المصطفی، ص۱۰۵.
۲. ذیل تاریخ بغداد، ج۴، ص۱۰۸.
۳. معالم العلماء، ص۷۸، رقم۲۷۳.
۴. العمده، ص۸.
۵. بخش احادیث امام عسکری(ع).
۶. مانند نسخه در دسترس شیخ آقا بزرگ تهرانی، ر.ک: الذریعه، ج۲۴، ص۱۲۷، رقم۶۳۸.
۷. بحارالانوار، ج۷۸، ص۳۶.
۸. کشف الحجب والاستار، ص۵۸۰، رقم۳۲۶۰.
۹. الذریعه، ج۲۴، ص۱۲۷، رقم۶۳۸.
۱۰. معالم العلماء، رقم۶۷۴.
۱۱. خاتمه مستدرک الوسائل، ج۱، ص۱۹۲، رقم۳۹.
۱۲. او استاد حلوانى و جانشین شیخ مفید می باشد و همراه نجاشی، غسل و تجهیز سید مرتضى را در سال ۴۳۶ق عهده دار بوده است. ر.ک: نجاشی، رقم۱۰۷۰.
۱۳. الذریعه، ج۴، ص۲۵۹.
۱۴. رجوع کنید به بخش احادیث امام باقر(ع) و امام جواد(ع).
۱۵. الیقین، ص۱۱۱.
۱۶. همان، ص۳۸۹.
۱۷. الذریعه، ج۲۲، ص۱۱۱.
۱۸. همان، ج۴۲، ص۴۲۵، رقم۲۲۲۴. گفتنى است شیخ آقا بزرگ در ادامه، اشتباه ابن طاووس را در مسأله تاریخ کتاب نهج النجاه گوشزد کرده و از این رو مانع انتساب آن را به حلوانى زدوده است.
۱۹. کتابخانه ابن طاووس، ص۴۶۷.
۲۰. ر.ک: رجال نجاشی، رقم۷۰۸؛ فرحه الغری، ص۱۲۵.
۲۱. مولد حلوانى ، حلوان از شهرهاى عراق است، اما به جهت آن که بغداد، پایتخت و پایگاه علم بوده، به آن جا کوچ کرده است. حلوان نام چند مکان است و از جمله آنها حُلوان عراق در شمال بغداد و در منطقه کوهستانی آن است. حلوان شهرى آباد و محل نشو و نماى عالمان متعددى بوده است ر.ک: معجم البلدان، ج۲، ص۲۹۰ .
۲۲. بشاره المصطفی، ص۱۰۵.
۲۳. ذیل تاریخ بغداد، ج۴، ص۱۰۸.
۲۴. الیقین، ص۳۸۹.
۲۵. رجال نجاشی، رقم۱۰۶۷.
۲۶. همان، رقم۷۰۸.
۲۷. رجال نجاشی، رقم۱۰۷۰؛ معجم رجال الحدیث، ج۱۵، ص۲۱۱، رقم۱۰۴۷۳.
۲۸. بندینجین از توابع بغداد و در ناحیه کوهستانی آن در سمت نهروان قرار داشته است و تنى چند به آن جا موصوفند. به گمانِ ما او ابوالحسن على بن المظفر بن بدر از مشایخ خطیب بغدادى و شاگرد ابواحمد حسن بن عبدالله بن سعید عسکرى مؤلف الزواجر والمواعظ از مشایخ صدوق است ر.ک: تاریخ بغداد، ج۱۰، ص۱۴۶، رقم۵۲۹۵؛ الذریعه، ج۱۲، ص۶۰، رقم۴۷۳.
۲۹. برگه نخست نسخه خطى کتاب.
۳۰. همان.
۳۱. همان و نیز صفحه پایانى کتاب آن جا که گوید: و هرکس کتاب هاى ریحانى و چندى دیگر را صفحه زند می فهمد که سخنان خود را از کلمات بزرگان ما همچون امیرمؤمنان برگرفته اند.
۳۲. این نسخه از سوى مقام معظم رهبرى آیت الله خامنه اى به کتابخانه آستان قدس هدیه شده و با شماره عمومی ۱۹۶۰۰ در بخش کتب خطى این کتابخانه نگهدارى مى شود.
۳۳. این نسخه در ضمن مجموعه اى با رقم ۲۷۱۲ در بخش کتب خطی کتابخانه مسجداعظم قم نگهدارى مى شود که به وسیله مرجع دینی عصر آیت الله حاج آقا حسین طباطبایى بروجردی (۱۲۹۲ـ۱۳۸۰ق) تأسیس شد.
۳۴. مطابق گزارش مصحّحان مؤسسه امام مهدی(عج) این نسخه به خط حاج سید ابوالقاسم صفوى اصفهانى ـ طاب ثراه ـ بوده که در نجف اشرف وفات یافته است.
۳۵. این کتاب از سوى مطبعه حیدریه در ۵۸ صفحه در قطع وزیرى و به سال ۱۳۵۶ق در نجف و با مقدمه سید محمد صادق بحرالعلوم به چاپ رسیده است. این چاپ، غیر از چاپ سال ۱۲۸۴ق است که در دسترس شیخ آقا بزرگ تهرانى بوده و آن را پر غلط خوانده است ر.ک: محمدهادى امینی، معجم المطبوعات النجفیه، ص۳۶۲، رقم ۱۶۳۱؛ الذریعه، ج۲۴، ص۱۲۷، رقم۶۳۷.
۳۶. این کتاب تحقیق مؤسسه الإمام المهدی(ع) و به اشراف آیت الله سید محمدباقر موحّد ابطحى بوده و در چاپخانه مهر قم چاپ و منتشر شده است.
۳۷. ما این نسخه را با علامت (أ) مشخص کرده ایم و به دو نسخه آمده در پانوشت نسخه چاپی، تصحیح آقاى ابطحى با (ب) که مواردش بیشتر است و (ج) که نادر است اشاره کرده ایم.
۳۸. این مطلب را در مقدمه تصحیح الدره الباهره بیان کرده ایم و با مراجعه به متن هر دو کتاب به آسانى قابل اثبات است.
۳۹. گفتنى است براى جداسازى منابع شیعى و اهل سنت ما از علامت(؛) استفاده کرده ایم.
۴۰. این کتاب را برخى به حلوانى صاحب نزهه الناظر نسبت داده اند، اما همان گونه که شیخ آقا بزرگ تهرانى و مصححان قبلی کتاب گفته اند اسناد کتاب نشان از تفاوت فاحش عصر مؤلف مقصد الراغب و نزهه الناظر دارد، رجوع کنید به: الذریعه، ج۲۲، ص۱۱۱؛ مقدمه نزهه الناظر، تصحیح ابطحی، ص۴.
۴۱. و فى (أ): (الاستعزاد) و الظاهر أنّهما مصحّفان والصحیح (الاستفزاز).
۴۲. لم نجده فى المصادر.
۴۳. ترجمه مطابق با تصحیح قیاسى و بر فرض وجود واژه (استفزاز) است.
منبع :دو ماهنامه آینه پژوهش ، شماره ۹۲
هادى قمى