- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 8 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
در برخوردهاى اجتماعى، یکى از عوامل محبتآفرین و تحکیم روابط، داشتن حالت و روحیه «سپاسگزارى» و «قدردانى» و «حقشناسى» نسبت به مردم است.
همواره سپاس و تشکر، در مقابل «نعمت» است. نعمت و احسان هم یا مستقیما از سوى خدا به ما مىرسد، یا بندگان خدا واسطه خیرند و نیکى بر دست آنها جارى مىشود و ما از نیکوکاریها و یاریها و مساعدتهاى مردم بهرهمند مىشویم و «نعمت الهى» از این طریق شامل ما مىگردد.
تصور نشود که «شکر خدا» با «سپاس از مردم» منافات دارد، بلکه گاهى شکر الهى در سایه تقدیر و تشکر و حقشناسى از مردم تحقق مىپذیرد و خداوند به این گونه سپاسگزاریها راضى است، بلکه به آن دستور مىدهد.
پس، بحث شکر، اختصاص به زبان ذاکر و قلب شاکر و سجده شکر در برابر نعمتهاى الهى و در پیشگاه خداوند متعال ندارد، بلکه جلوهاى از شکر هم در ارتباط با نعمتها و نیکیهایى است که از مردم به ما مىرسد و نسبت به آنان هم باید شاکر باشیم.
جلوههاى نعمت
در «شکر»، گام اول شناختن «نعمت» است، و گام دوم شناختِ «ولىنعمت». از این دو شناخت، حالتى در قلب انسان نسبت به نعمت و دهنده نعمت پدید مىآید که او را نسبت به نعمت و صاحب آن، قدردان و ستایشگر و سپاسگزار مىسازد. براى این که بندههاى شکورى باشیم، ابتدا باید نعمتهاى خدا را که از آن برخورداریم، چه نعمتهاى آشکار و روشن، چه نعمتهاى پنهان و ناشناخته بشناسیم، تا حق نعمتها را ادا کنیم.
در سپاسگزارى نسبت به مردم نیز توجه به نعمتهاى مادى و معنوى که از دیگران به ما مىرسد، گام نخستِ پیدایش حالت سپاس نسبت به آنان است. برخى از این نمونهها از این قرار است:
پدر و مادرى که در تربیت و رشد ما سهم عمدهاى داشتهاند، معلمان و مربیانى که در تعلیم و تربیت ما کوشیدهاند، هدایتگرانى که ما را با دین و خدا و قرآن و معارف اسلامى آشنا ساختهاند، آنان که در «خوب شدن» ما سهمى داشتهاند، کسانى که در موفقیت علمى، شغلى، ادارى، اقتصادى و رفاه و آسایش ما بهرهاى داشتهاند، آنان که امنیت اجتماعى ما را تأمین مىکنند.
آنان که در گرفتاریها به کمکمان مىشتابند و در مشکلات، با ما همدردى مىکنند، کارگران، کشاورزان، دامداران، باغبانان، تولیدکنندگان، صنعتگران، مخترعان و … که وسایل زندگى و رفاه انسانها را فراهم مىسازند، دوستى که با نظر مشورتىاش ما را در کارمان کمک مىکند، همکلاسى که در درسها به ما یارى مىرساند، همسایهاى که هنگام نیاز، از مساعدت دریغ نمىکند، رسانههاى گروهى و مراکز اطلاعرسانى و چاپ و نشر، که در ارتقاى سطح فکر و دانش و شناخت ما مىکوشند و … دهها و صدها شخص و گروه و صنف و نهاد و مرکزى که به نحوى از سوى آنها متنعم و برخوردار مىشویم.
قدردانى از زحمات و خدمات تلاشگران و خادمان، آنان را در کارشان باانگیزهتر و مصمم مىسازد و ناسپاسى از آنان، سست و مأیوس و دلسردشان مىسازد.
فرهنگ تقدیر و تشکر و زبان سپاس و حقشناسى از نیکیها و نیکوکاران، از تعالیم اسلام و برنامههاى دینى است و هر چه این فرهنگ در بین مردم رواج یابد، کمکى به توسعه خیرات و افزایش و تداوم نیکوکارى و احسان در جامعه است.
در روایات اسلامى، هم به سپاس از مردم و خوبیهایشان سفارش شده و هم از ناسپاسى و قدرنشناسى نکوهش شده است و ناسپاسان به عنوان «رهزنان خیر» قلمداد شدهاند.
سپاس از مردم
در مقابل نیکیهایى که از دیگران به ما مىرسد، سه حالت مىتوانیم داشته باشیم:
۱ـ مکافات و جبران (که عالىترین برخورد است)
۲ـ شکر و سپاس، با زبان و قلم
۳ـ ناسپاسى و قدرنشناسى (که بدترین برخورد است).
از حضرت على(علیه السلام) روایت است که فرمود: بر عهده کسى است که به او انعام و احسانى شده، این که به خوبى و به نحو شایسته، بر نعمتدهنده نیکى کند و نعمت و احسان او را جبران نماید.
اگر از جبران عملى و «مکافات» ناتوان بود، با ستایشى شایسته و ثناى نیک برخورد کند، اگر از ستایش زبانى هم ناتوان بود، حداقل نعمت را بشناسد و به نعمتدهنده محبت داشته باشد. اگر این را هم ندارد و نتواند، پس شایسته آن نعمت نیست!(۱)
در روایتى هم از امام باقر(علیه السلام) روایت شده که: هر کس، آن گونه که به او نیکى شده، رفتار کند، مکافات و جبران کرده است و اگر ناتوان باشد، شاکر است و اگر شاکر باشد، بزرگوار است.(۲)
از حضرت رضا(علیه السلام) روایت است:
«مَنْ لم یَشْکُرِ المنعِمَ مِنَ المخلوقینَ لَمْ یَشْکُرِ اللّه عز و جلّ»؛(۳)
هر کس مخلوقهاى نعمتدهنده را سپاس نگوید، خدا را سپاس نگفته است.
این حقیقت، به تعبیرهاى گوناگون و به صور مکرر در روایات اسلامى آمده است.
از امام سجاد(علیه السلام) نقل شده است:
«اَشْکَرُکم لِله اَشْکَرُکم للنّاس»(۴)
شکرگزارترین شما نسبت به خدا، کسى است که نسبت به مردم سپاسگزارتر باشد.
و از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده که فرمود:
«مَنْ لا یَشْکُرُ النّاسَ لا یَشکُرُ اللّه»(۵)
کسى که مردم را سپاس نگوید، شکر خدا را هم انجام نمىدهد.
و به فرموده امام کاظم(علیه السلام): خداوند، بنده سپاسگزار را دوست مىدارد. در قیامت، خداوند به برخى از بندگانش خطاب مىکند: آیا نسبت به فلانى سپاس و تشکر کردى؟ مىگوید: پروردگارا! من تو را شکر کردم. خداوند مىفرماید:
اگر او را تشکّر نکردهاى، پس مرا هم تشکّر نکردهاى!(۶)
امام سجاد(علیه السلام) در «رساله الحقوق»، در مورد حق کسى که بر شما نیکى کرده و وظیفهاى که در برابر او دارید، چنین فرموده است:
«وَ امّا حقّ ذی المعروفِ علیک فَاَنْ تَشْکُرَهُ وَ تَذْکُرَ مَعْروُفَهُ …»(۷)
حق کسى که صاحب نیکى بر توست، این است که سپاسگزار او باشى و کار نیک او را یاد کنى و خالصانه بین خود و خدایت در حق او دعا کنى و گفتار نیک درباره او داشته باشى، اگر چنین کنى در نهان و آشکار او را سپاس گفتهاى و اگر هم روزى قدرت بر جبران داشته باشى، نیکى او را جبران کنى.
تشکر از والدین
از میان همه صاحبنعمتها، خداى متعال از خدمتى که والدین، به خصوص مادر در حق فرزند انجام مىدهد و زحمتى که مىکشد، یاد کرده و «شکر از والدین» را در کنار شکر خدا آورده است.
در وصیتهاى حکیمانه حضرت حق به انسان، یکى هم همین نکته است. در قرآن کریم مىخوانیم، ضمن آن که پروردگار، انسان را وصیت و سفارش نسبت به پدر و مادر کرده و یاد این که مادر، او را در مدت دو سال دوران باردارى و زایمان و شیر دادن و جدا کردن از شیر، با همه سختیها و ضعفها او را حمل کرده است، مىفرماید: «… اَنِ اشْکُرْ لى و لِوالِدَیْکَ»(۸)، نسبت به من و پدر و مادرت، شاکر باش!
این قدردانى خدا از زحمات مادر و توصیه حضرت او است که انسان هم قدرشناس و شاکر مادر و پدر باشد. در همین مورد نیز، امام زینالعابدین(علیه السلام) مىفرماید:
«حق مادرت بر تو آن است که بدانى او تو را در جایى حمل و نگهدارى کرده که هیچ کس به نگهدارى دیگرى در آنجا اقدام نمىکند، او از میوه دلش و شیره جانش به تو داده است، با همه اعضا و جوارحش تو را نگهدارى و حمایت کرده است و باکى از این نداشته که گرسنه بماند و تو را سیر کند، تشنه باشد و تو را سیراب گرداند، عریان باشد .
ولى تو را پوشیده دارد، خود در برابر آفتاب بماند ولى سایهبان تو شود، به خاطر تو بىخوابى بکشد و تو را از گزند سرما و گرما نگه دارد تا تو از آنِ او باشى. و باید بدانى که تو هرگز قدرت و توانِ سپاس او را ندارى، مگر با یارى و توفیق خداوند.»(۹)
آیا با این همه حقى که والدین، مخصوصا مادر بر گردن ما دارد، ما نعمت وجود مادر را قدر مىدانیم و از زحماتش تشکر مىکنیم و به یادمان مىماند که در باره ما چه رنجها کشیده و چه فداکاریها کرده است؟
آیا سپاس از مادر، تنها با یک کارت تبریک یا لوح تقدیر یا قاب عکس یا جشن عادى، انجام شدنى است؟ و آیا فرمان الهى که «سپاسگزار پدر و مادرتان باشید»، از سوى ما انجام و امتثال مىشود؟ در سخنى از حضرت رضا(علیه السلام) آمده است که طبق همین آیه، هر کس که از والدین خود سپاسگزارى نکند، خدا را هم سپاس نگفته است.(۱۰)
رهزنان خیر
پیشتر اشاره شد که ناسپاسى از مردم، موجب دلسردى و سلب انگیزه از آنان مىشود. البته وظیفه کسى که احسان و نیکى به مردم مىکند، آن است که به خاطر خدا خدمت کند و انتظار پاداش هم از خدا داشته باشد و قدرنشناسى مردم او را سرد نکند. در نهجالبلاغه است که:
«لا یَزهدّنک فى المعروفِ مَنْ لا یَشْکُرُه لک»(۱۱)
کسى که سپاسگزار نیکیهاى تو نیست، تو را در انجام کار معروف و شایسته، بىرغبت نسازد. این، یک سوى قضیه است، اما در سوى دیگر وظیفه مردمى قرار دارد که از خدمات و احسانها برخوردار مىشوند.
مردم اگر با سپاس و تقدیر، اهلیت و شایستگى خود را نشان ندهند، موجب سلب نعمت و موجب منصرف شدن نیکوکاران از عمل خیر مىگردند. و این نوعى «رهزنى» در کار خیر است که در روایات نیز آمده است.
از امام صادق(علیه السلام) روایت است:
«لَعَنَ اللّهُ قاطِعى سَبیلِ المعروف، وَ هُو الرّجلُ یُصْنَعُ الیه المعروفُ فَتُکَفِّرهُ، فَیَمْنَعُ صاحِبَهُ مِنْ ان یَصْنَعَ ذلک اِلى غیره»(۱۲)
خدا لعنت کند رهزنان راه معروف و نیکى را، رهزن خیر کسى است که به او خوبى مىشود و او ناسپاسى و کفران مىکند، در نتیجه آن نیکوکار را مانع از آن مىشود که به دیگرى نیکى کند.
وقتى ببینند نیکىهایشان مورد توجه و تقدیر نیست و گاهى هم بدتر از بىتوجهى مىشود، یعنى خوبى را با بدى مقابله مىکنند، مىگوید: بخشکد این دست که نمک ندارد. و آنگاه تصمیم مىگیرد که دیگر به کسى خوبى نکند، چون قدر نمىشناسند.
تباه شدن عمل صالح و ضایع شدن احسان و نیکى گاهى هم از همین رهگذر است. در حدیثى حضرت امیر(علیه السلام) پنج چیز را تباه شده و ضایع مىشمارد، از جمله بارش باران به شورهزار و افروختن چراغ در روز روشن و تقدیم غذا به انسان سیر و یکى هم نیکى کردن به کسى که سپاسگزارى از آن نمىکند «و معروفٌ تَصطَنعُه اِلى مَنْ لا یَشْکُرُه»(۱۳)
آثار و نتایج سپاس
در کنار آثار سوء و پیامدهاى منفى ناسپاسى، نتایج درخشان و ثمربخش قدرشناسى و سپاس قابل طرح است. همچنان که گفته شد، تقدیر و سپاس، هم ایجاد الفت و محبت و محبوبیت مىکند، هم فرهنگ نیکوکارى را ترویج مىکند، هم موجب رضایت الهى است. در توصیههاى دینى هم سفارش به سپاس از صاحبان خیر و نیکى شده است. هم به نیکوکاران توصیه شده که بر شاکران، احسان و نیکى بیشترى کنند.
وقتى سپاس از نیکوکار، و نیکى بیشتر به سپاسگزار، در کنار هم و با هم مورد عمل قرار گیرد، جامعه رو به نیکوکارى و خدمات بیشتر و ایثارهاى بزرگتر مىرود.
به روایت امام صادق(علیه السلام)، در تورات چنین نوشته است:
«اُشْکُرْ مَنْ اَنْعَمَ عَلَیکَ، وَ اَنْعِمْ على مَنْ شَکَرَکَ، فانّه لازوالَ لِلنَّعماءِ اِذا شُکِرَتْ وَ لا بقاء لها اِذا کُفِرَتْ و الشُّکْر زیادَهٌ فِى النِّعَمِ وَ اَمانٌ مِنَ الْغِیَر»(۱۴)
نسبت به کسى که بر تو نعمتى داده، سپاسگزارى کن، و نسبت به کسى که از تو سپاسگزارى کرده، احسان و انعام کن، چرا که اگر نعمتها سپاس شود، زوال نمىپذیرد و اگر ناسپاسى شود، دوام نمىیابد. شکر و سپاس، موجب افزایش نعمتها و ایمنى از تغییر و دگرگونى است. داشتن زبان تقدیر و تشکر، نرمکننده دلها، افزاینده عواطف و زداینده کدورتها و دشمنىهاست.
مهم، داشتن چنین تربیت و ترویج چنین فرهنگ در جامعه است. مقدارى حال و حوصله و مجال، و مقدارى هم هزینه و مخارج لازم دارد که به صورت شفاهى، کتبى، تلفنى، با ارسال هدیه، با ارتقاء رتبه، دادن جایزه و ابراز محبت و نشان دادن عنایت و توجه، قدردانى خود را از کارهاى خوب که عمل مىشود و از خوبان و شایستگان جامعه، نشان دهیم.
امام على(علیه السلام) مىفرماید:
سپاسگزارى تو از کسى که از تو راضى است، رضایت و وفاى او را مىافزاید، و سپاسگزارى تو از کسى که بر تو خشمگین است، موجب صلاح و تمایل و عاطفه از سوى او نسبت به تو مىگردد:
«شُکرک الرّاضى عَنْکَ یَزیدُهُ رضا و وفاءً، شُکرُکَ لِلسّاخِطِ عَلَیکَ یوجبُ لَکَ مِنه صَلاحا و تعطُّفا»(۱۵)
مقوله «سپاس از مردم»، بىارتباط با «فرهنگ تشویق» نیست که در مباحث پیشین در آن مورد بحث شد.
چه خوب که همیشه گله و انتقاد از بدیها و نارساییها و عیوب نکنیم، بلکه چشم «نیکبین» هم داشته باشیم و از خوبیها و خوشرفتاریها و محاسن اخلاقى و عملهاى شایسته فرزندانمان، همسرانمان، دوستان و همکارانمان، خدمتگزاران جامعه، تلاشگران زحمتکش و فداکاران گمنام، به هر نحو و با هر زبانى که مىتوانیم، تقدیر و تشکر کنیم، که… سپاس از خوبىها و خوبان، تکثیر خوبیهاست!
پینوشت ها
۱- بحارالانوار، ج۶۸ (بیروت)، ص۵۰؛
۲- همان.
۳- میزان الحکمه، ج۵، ص۱۵۳؛
۴- همان، ص۱۴۸؛
۵- نهجالفصاحه، حدیث ۱۲۰۲؛
۶- اصول کافى، ج۲، ص۹۹؛
۷- مکارم الاخلاق، ص۴۲۲؛
۸- لقمان، آیه ۱۴؛
۹- مکارم الاخلاق، ص۴۲۱؛
۱۰- میزان الحکمه، ج۵، ص۱۵۴، حدیث ۹۶۳۹؛
۱۱- نهجالبلاغه، فیضالاسلام، حکمت ۱۹۵؛
۱۲- وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۵۳۹؛
۱۳- بحارالانوار، ج۶۸، ص۴۷؛
۱۴- همان، ص۵۵؛
۱۵- غررالحکم، (به نقل از میزان الحکمه، ج۵، ص۱۵۲).
منبع: پیام زن؛ شماره ۹۳؛ جواد محدثى