- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 11 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
اشاره
قرآن کلام الهی و بزرگترین معجزۀخاتم پیامبران(ص) و شایسته ترین راهنمای انسان ها تا پایان تاریخ می باشد. کتابی که هدف نزول خود را هدایت بشر و راهنمایی او برای خروج از تاریکی ها به سوی نور بیان کرده است. و از آن جایی که خود را بهترین سخنان دانسته، برماست برای دانستن فرهنگ گفتار، دست به دامن قرآن زده و در فهم آن سخن اهل ذکر یعنی ائمۀمعصومین(ع) را معیار حقّانیت و صحّت آن بدانیم؛ زیرا که خود قرآن می فرماید: اگر نمی دانید از اهل ذکر بپرسید.
مفهوم شناسی
فرهنگ: برای فرهنگ تعریف های چندی بیان شده است: تنها یکی از جامع ترین آن ها را در این جا ذکر می کنیم: فرهنگ عبارت است از: مجموعۀدریافت ها، دانسته ها و یافته های رشد یافتۀعقلی و احساسی و اخلاقی که به زندگی انسان کمال و ارزش می بخشد و مایۀبازشناسی زندگی انسانی از زندگی حیوانی است. (۲) گفتار: گفتار، به گفتن، گفت، سخن، گفته می گویند، (۳) و بعضی دیگر، حدیث، مقاله، مقال، کلام را بر آن افزوده اند. (۴)
اهمیت سخن
زبان از نعمت های بزرگ
آفریدگار هستی به انسان است. خداوند متعال در سورۀبلد پس از ذکر سوگندهایی پر معنا، و اشاره به زندگی پررنج انسان، شماری از مهم ترین نعمت هایی را که به بشر ارزانی داشته است یادآور می شود، که یکی از آن ها نعمت زبان است: آیا برای او دو چشم قرار ندادیم و یک زبان و دو لب؟ (۵) زبان از اعضای شگفت انگیز بدن انسان است و وظایف بزرگی را عهده دار می باشد که از مهم ترین آن ها سخن گفتن است. ایزد متعال در قرآن کریم پس از ذکر خلقت انسان، از نعمت بیان، سخن گفته و فرموده است: خدای رحمان، قرآن را یاد داد، انسان را آفرید، و به او بیان ر ا آموخت. (۶)
نگاهی به آفت های کلام: باید به یاد داشت که توان تکلّم، با آن که از نعمت های گران سنگ پروردگار و از خصایص بشر است و با آن که فوایدی بسیار را در راه رشد و تکامل انسان در بر دارد می تواند منشأ بسیاری از ضررهای مادی و معنوی شود و گاه انسان را به پرتگاه سقوط بکشاند. از این رو، بر هر فردی است که مراقب زبان خویش باشد، زیرا بیشترین گناه از زبان سر می زند. قرآن کریم در آیات زیادی به زشتی های گفتار اشاره می کند و روایات بسیاری نیز از معصومان(ع) رسیده است. امیرمؤمنان(ع) می فرماید: بلا و مصیبت انسان در زبان اوست. ( ۷) و نیز بیان می دارد: بسا آدمی، که زبانی او را هلاک کرده باشد. (۸) و یا می فرماید: مرد باید زبانش را حفظ کند، زیر همانا این زبان سرکش، صاحب خود را به هلاکت می اندازد. به خدا سوگند، پرهیزگاری را ندیده ام که تقوا برای او سودمند باشد مگر آن که زبان خویش را حفظ کرده بود. (۹)
معیارهای ارزشی گفتار
آیا هر سخنی دارای ارزش و اعتبار است؟ و بر هر سخنی می توان نام گفتار ارزشمند و پسندیده نهاد؟ مسلّم جواب منفی است. چه بسیار سخنانی که نه تنها ارزش ندارند که در بی ارزشی آنها همان بس که بلا(۱۰)، فتنه(۱۱)، خون ریزی(۱۲) و… را بدنبال دارند.
قرآن کریم معیارهایی را برای گفتار، بیان داشته که پاره ای از آنان را یادآور می شویم:
۱- عقلانیت و اندیشیدن:
اندیشه و خردورزی، مهم ترین تکیه گاه اسلام در عقاید، اخلاق، کردار و گفتار است. از نظر این آیین توحیدی، انسان حق ندارد آن چه را که عقل نادرست می داند، باور کند؛ صفاتی را که خرد ناپسند می داند، بدان متّصف شود؛ و رفتاری که عقل ناشایست می داند انجام دهد؛ و گفتاری را که خرد بی ارزش و ناهنجار می داند به زبان جاری کند. روایتی که از امامان معصوم(ع) بدست ما رسیده است نیز سخنی را با ارزش می داند که همراه با اندیشیدن باشد: امام علی(ع) می فرماید: اندیشه کردن در گفتار، ایمن می سازد از لغزش. (۱۳) و نیز می فرماید: کسی که در کلام خود تجسّس و تفحّص و تأمّل کند، غلط او کم شود. (۱۴ )
از مجموع آیات و روایات، این مطلب به دست می آید که کلامی دارای ارزش و اعتبار است که خردمندانه و همراه با خردورزی و اندیشیدن باشد؛ یعنی افزون بر عاقلانه بودن گفتار، گوینده قبل از سخن گفتن در گفتار خویش اندیشه نموده و آنگاه لب به سخن باز کند، زیرا هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد.
۲- علم و آگاهی
قرآن مجید یکی از معیارهای ارزشی را در تمامی برنامه های بشر و از جمله در گفتار علم و عمل می داند. از این رو، انسان را از بر پایی نماز در حال مستی باز می دارد و علت آن را آگاهانه سخن گفتن انسان ذکر می کند و می فرماید: ای کسانی که ایمان آو رده اید! در حال مستی به نماز نزدیک نشوید، تا بدانید چه می گویید… (۱۵)
یکی از علت های حقانیّت و برتری سخنان نوح(ع) را، علم و آگاهی آن حضرت به پروردگارش دانسته و می گوید: رسالت های پروردگارم را به شما ابلاغ می کنم؛ و خیرخواه شما هستم؛ و از خداوند چیزهایی می دانم که شما نمی دانید (۱۶) از مجموع آیات، این مطلب به دست می آید که یکی از معیارهای ارزشی گفتار آگاهانه بودن آن است و سخنی که ناآگاهانه به زبان آید بسیار سست، پَست، بی ارزش و ناپسند است.
۳- عمل
از معیارهای ارزشی دیگر سخن، عمل گوینده به کلام خویش است. خداوند متعال در آیاتی از گفتار بدون عمل نهی کرده و آن را نکوهش نموده و مورد خشم و غضب خود دانسته است: ای کسانی که ایمان آورده اید! چرا سخنی می گویید که عمل نمی کنید؟ نزد خدا بسیار موجب خشم است که سخنی بگویید که عمل نمی کنید (۱۷)
۴- حق و استوار
پروردگار متعال در قرآن مجید مؤمنان را به گفتار حق و همراه بودن سخن با برهان و استحکام دعوت و فرموده است: ای کسانی که ایمان آورده اید، تقوای الهی پیشه کنید، و سخن حق [و استوار ]گویید. (۱۸)
علامه طباطبایی(ره) پس از معنای کلمۀسدید می فرماید: قول سدید، عبارت است از کلامی که هم مطابق با واقع باشد و هم لغو نباشد، و یا اگر فایده دارد فایده اش چون سخن چینی و امثال آن، غیر مشروع نباشد، پس بر مؤمن لازم است که به راستی آنچه می گوید مطمئن باشد و نیز گفتار خود را بیازماید که لغو و یا مایۀافساد نباشد. (۱۹)
۵- رعایت ادب
از دیدگاه قرآن کریم، گفتاری با ارزش است که همراه با فرهنگ و ادب باشد، سخنی گرچه فی نفسه باارزش باشد (مانند آیات شریفه قرآن) ولی اگر گوینده با عدم رعایت ادب، آن را به زبان آورد، سخنی بی ارزش و بی اثر خواهد بود. از این رو، پروردگار عالم آن گ اه که موسی و هارون را مأمور به رفتن به پیش فرعون و دعوت او می نماید، می فرماید: با او سخنی نرم گویید، شاید که پند پذیرد یا بترسد. (۲۰)
ادب گفتار در فرهنگ وحی
علامه طباطبایی(ره) در تعریف ادب می فرماید: ادب، بنابر آنچه از معنای آن استفاده می شود، هیأت زیبا و پسندیده ای است که طبع و سلیقه چنین سزاوار می داند که هر عمل مشروعی چه دینی باشد و چه عقلی مانند آداب دعا و آداب دیدار دوستان بر طبق آن هیأت واقع شود. به عبارت دیگر: ادب عبارتست از ظرافت عمل. (۲۱)
سخن گفتن، هم چون دیگر کارهای شرعی، ادب خاص خود را می طلبد که در این مختصر به آن می پردازیم و یادآور می شویم آنچه در این بحث مطرح می شود عملی کردن آن مختصّ به گروهی خاص نمی باشد بلکه عمومیت دارد و لازم است در رابطه با تمامی انسان ها اعم از مرد و زن، مؤمن و کافر، بزرگسال و خردسال دانا و نادان به اجرا در آید.
۱- نیکو سخن گفتن و رعایت عفت کلام
در آیات مختلف قرآن کریم، خداوند متعال با پیامبران، ملائکه، مؤمنان، عموم مردم و حتی با کفار و مشرکان، ادب در کلام را کاملاً رعایت می کند. به مؤمنان نیز دستور می دهد با دیگران زیبا سخن گفته و از به زبان آوردن گفتار زشت و بی ادبانه (حتّی در مقابل کافران و ابلهان) دوری گزینند: با مردم (به زبان) خوش سخن بگویید (۲۲) و نیز می فرماید: و به بندگانم بگو: آنچه را که بهتر است بگویند، که شیطان میانشان را به هم می زند، زیرا شیطان همواره برای انسان دشمنی آشکار است. (۲۳)
۲- آهستگی در کلام
آهسته سخن گفتن از بهترین و زیباترین آداب گفتار و نشانه ادب است. قرآن مجید مسلمانان را به رعایت این خصلت بزرگ و با ارزش دعوت کرده و صدای افرادی که با فریاد سخن می گویند را به صدای درازگوش تشبیه نموده است: [لقمان به فرزند خود گفت: ای پ سرک من ] در راه رفتن خود میانه رو باش، و صدایت را آهسته ساز، که بدترین آوازها بانگ خران است (۲۴)
۳- پرهیز از بیهوده گویی
ادب اقتضای آن را دارد که گوینده در گفتار خود از سخنان لغو و بیهوده دوری نموده و کلمات شیوا و مفید را به زبان آورد. بیهوده گویی یکی از اخلاق ناپسند است که ایزد منّان دوری از آن را یکی از ویژگی های مؤمنان بر شمرده است: [مؤمنان رستگار شدند] و آنان که از بیهوده روی گردانند. (۲۵)
علامه طباطبایی(ره) دربارۀمعنای کلمه لغو می گوید: لغو کاری است که دارای فایده نباشد؛ و از دیدگاه دین لغو = بیهوده، اعمال مباح و حلالی است که صاحبش در آخرت از آن سودی نبرد؛ و یا در دنیا از آن سودی که منتهی به سود آخرت گردد عاید او نشود، مانند خو ردن و آشامیدن به داعی شهوت در غذا که لغو است؛ چون غرض از اکل و شرب گرفتن نیرو برای اطاعت و عبادت خداست. (۲۶)
شیوه های سخن
در قرآن کریم برای هر گفت و شنودی نوع و شیوه ای خاص از گفتار توصیه شده مانند: قول حسن، قول معروف، قول کریم؛ و استفاده از بعضی شیوه ها مورد نهی قرار گرفته است، مانند: مکالمه با صدای بلند، یا با ناز و کرشمه
۱- گفتار مؤمنان با یکدیگر
الف. استواری کلام: با پایه و اساس سخن گفتن را خداوند متعال به مؤمنان دستور می دهد و به آنان تأکید می کند، این گونه با یک دیگر سخن بگوید: ای کسانی که ایمان آورده اید، از خدا پروا دارید و سخنی استوار گویید (۲۷).
ب. سوژه به دشمن ندادن: بر مؤمنان لازم است علاوه بر استوار سخن گفتن؛ به گونه ای تکلّم کنند که کفّار، مشرکان و منافقان آنان را به استهزا نگیرند، و به عبارت دیگر: مؤمنان باید با یکدیگر به گونه ای سخن بگویند که سوژه به دشمن ندهند. آیه ۱۰۴ بقره بیان کننده هم ین مطلب است: ای کسانی که ایمان آورده اید، نگویید: راعنا و بگویید: انظرنا و [این توصیه را] بشنوید، و کافران را عذابی دردناک است.
۲- سخن گفتن با پدر و مادر
قرآن کریم برای پدر و مادر مقام و جایگاه بلندی را قائل است و در آیات ۲۳ و ۲۴ سوره مبارکه اسراء دستورهای بسیار مهمّی را به فرزندان می دهد که پاره ای از آنها را یاد آور می شویم:
الف. از به کار بردن کلماتی که خلاف ادب و احترام است مانند گفتن کلمه اف که ناراحتی فرزند را می رساند خودداری نمایند: فلاتقل لهما افّ؛ به آنها [حتّی ] افّ مگو
ب. از گفتن کلماتی که باعث رنجش آنان می شود بپرهیزند مانند: داد زدن و یا درشت سخن گفتن با آنان ولا تَنهَرهُما؛ به آنان پرخاش مکن
ج. بر فرزندان لازم است با پدر و مادر، شایسته و با بزرگواری و کریمانه سخن بگویند و از بکار بردن کلمات زشت و ناشایست بپرهیزند: وقُل لَهُما قَولًا کَریما؛ و با آنان سخنی شایسته بگوی
د. بر فرزندان واجب است با پدر و مادر متواضعانه سخن بگویند و از به کار بردن کلمات و سخنان متکبّرانه دوری نمایند. واخفِض لَهُما جَناحَ الذُّلِ مِنَ الرَّحمَهِ؛ و از سر مهربانی، بال فروتنی بر آنان بگستر
ه. برفرزند است که از خدای تعالی برای والدین خود طلب خیر و برای آنان دعا کند و رحمت و آمرزش پروردگار را خواستار شود: وقُل رَبِ ارحَمهُما کَما رَبَّیانی صَغیرا؛ و بگو پروردگارا، آن دو را رحمت کن چنانکه مراد در خُردی پروردند.
۳- سخن گفتن با فرزندان
بر والدین لازم است در گفت و شنود با فرزندان خود نکاتی را رعایت کنند؛ که در اینجا به پاره ای از آنها اشاره می کنیم:
الف – ادب و مهربانی و دلسوزی: در آیات مختلف قرآن، پیامبران الهی مانند: نوح، ابراهیم، یعقوب و لقمان(ع) فرزندانشان را با کلمۀیابنّی مورد خطاب قرار داده اند؛ (۲۸) و این کلمه، علاوه بر این که رعایت ادب را نسبت به فرزند همراه دارد دلسوزی و شفقت را نیز می رساند. (۲۹)
ب – اندرز و نصیحت: داستان های مختلفی را که قرآن مجید از پیامبر الهی(ع) نقل کرده است، بیان کنندۀاین مطلب است که بزرگواران، فرزندانشان را با استفاده از بهترین روش، یعنی مؤدبانه و با مهربانی و دلسوزی، موعظه و نصیحت و پند و اندرز داده و خطرات دنیایی و آ خرتی کردار و پندار را به آنان گوشزد می کردند: و یاد کن هنگامی را که لقمان به پسر خویش – در حالی که وی را اندرز می داد – گفت: ای فرزندم، به خدا شرک میاور که به راستی شرک ستمی بزرگ است. (۳۰)
۴- گفتار مسؤولان
در جامعۀاسلامی انسان ها دارای حقوق خاص خود می باشند و سخن مؤمنان باید به گونه ای باشد که حقّ انسان ها را به ایشان برساند، نه این که حق آنان را از بین ببرد، به خصوص افرادی که کلام آنان زمینۀنفع و زیان را برای دیگران به بار می آورد مانند سخن مسؤولانی چون قاضی، شاهد، داور و کارشناسان، مفتیان و … قرآن مجید به این گونه افراد دستور می دهد عادلانه سخن بگویید: و چون [به داوری یا شهادت ] سخن گویید دادگری کنید [و عادلانه سخن بگویید]، هر چند [درباره ]خویشاوند [شما] باشد (۳۱)
علامه طباطبایی(ره) در این باره می گوید: باید مراقب گفتارهای خود باشید، و زبان خود را از حرف هایی که برای دیگران نفع یا ضرر دارد حفظ کنید، و عاطفۀقرابت و هر عاطفه دیگری شما را به جانبداری بیجا از احدی وادار نکند. (۳۲)
۵- سخن گفتن شاگرد و استاد با یکدیگر
قرآن کریم برای گفت و گوی شاگرد و استاد با یکدیگر دستورهایی می دهد که بیشتر در آیات ۶۵ – ۷۸ سورۀمبارکۀکهف دو گفت و گوی حضرت موسی(ع) (به عنوان شاگرد) با حضرت خضر(ع) (به عنوان استاد) نمود پیدا کرده است.
الف. شیوه های سخن گفتن شاگرد با استاد:
رعایت ادب و فروتنی: موسی(ع) در گفت و گو با معلم خود، با کمال ادب و فروتنی سخن گفت: زیرا از معلم خویش اجازه گرفت و به صورت پرسشی با او سخن گفت: من از تو پیروی می کنم؟ تا از آن چه به تو تعلیم داده است و مایه رشد و صلاح است به من بیاموزی؟.
پاسخ استاد را مؤدبانه گفتن: آن گاه که خضر(ع) به موسی(ع) گفت: تو هرگز نمی توانی همپای من صبر کنی شاگرد با کمال ادب و احترام پاسخ استاد خویش را داد و گفت: ان شاء اللَّه مرا شکیبا خواهی یافت. جمله خواهی یافت و موکول کردن آن را به مشیّت الهی، ادب م وسی در مقابل معلم را بیان می کند. در هنگام لغزش و اشتباه از معلم عذر خواستن: وقتی موسی(ع) شرط استاد را به اشتباه زیر پا نهاد و بدین گونه لغزشی از او سر زد، با عباراتی مؤدبانه (آیات ۷۳ و ۷۴ سورۀمبارکۀکهف) از معلم خود عذر خواهی کرد.
۶. شیوۀسخن گفتن استاد با شاگرد
بر معلم لازم است علاوه بر رعایت ادب در گفتار خویش به چند نکته دیگر نیز توجّه کند: لغزش های شاگرد را به او گوشزد کردن: خضر(ع) در سه مورد که شاگردش اشتباه کرد، گاهی با جملۀآیا نگفتم که تو هرگز نمی توانی همپای من صبر کنی و در آخر با جملۀاین بار دیگر وقت جدایی میان من و توست لغزش های شاگرد را به او گوشزد کرد. با آن که حضرت خضر(ع) در ابتدا با شاگرد خود شرط کرده بود که از او سؤالی نکند، ولی در پایان به او فرمود: به زودی تو را از تأویل آنچه نتوانستی بر آن صبر کنیم آگاه خواهم ساخت و به تمام سؤالات موسی(ع) پاسخ داد.
۷- شیوۀسخن گفتن زنان با نامحرمان
خداوند متعال، خطاب به زنان پیامبر(ص) چنین می فرماید: ای همسران پیامبر، شما مانند هیچ یک از زنان [دیگر ]نیستند، اگر تقوا پیشه کنید، پس به ناز سخن مگویید تا آن که در دلش بیماری است طمع ورزد، و گفتاری شایسته گویید (۳۳)
از آیۀشریفه استفاده می شود که بر زنان لازم است در سخن گفتن با نامحرمان افزون بر رعایت آداب گفتار، دو نکته دیگر را نیز عملی سازند: الف. از خضوع در گفتار به گونه ای که سخن ایشان اشاره به فروتنی، تسلیم و فرمانبرداری بدون قصد را داشته باشد مانند: نازک، ظریف، با ناز و کرشمه و با نرمی سخن گفتن با نامحرمان بپرهیزید، تا مبادا دل آنان را دچار ریبه و پندارهای شیطانی نموده و شهوتشان را برانگیزانید و در نتیجه مردانی که بیماردل هستند به خاطر نداشتن و یا کمی ایمان به ایشان طمع ورزند. ب. بر ایشان لازم است با قول معروف و کلام شناخته شده با نامحرمان تکلّم نمایند، به گونه ای که سخن ایشان موجب آرامش و اطمینان شنونده شود، نه باعث اضطراب و تشویق خاطر او، سخنی زیبا و به دور از اشاره به فساد و ریبه، سخنی که شرع و عرف اسلامی آن را شایسته و پسندیده می داند و آن کلام، موا فق با دین و اسلام است.
پی نوشت:
۱) سوره نحل، آیه ۴۳.
۲) مجلۀحوزه، دفتر تبلیغات اسلامی، شماره ۱۰۵ – ۱۰۶، ص ۹۴.
۳) فرهنگ معین، دکتر محمد معین، ج ۳، ص ۳۳۳۲.
۴) لغت نامه دهخدا، علی اکبر دهخدا، ج ۱۱، ص ۱۶۲۹۷.
۵) سوره بلد، آیه های ۸ و ۹.
۶) سوره الرحمن، آیه های ۱ – ۴.
۷) غرر الحکم، ج ۳، ص ۲۶۱.
۸) همان، ج ۴، ص ۵۴۷.
۹) نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبۀ۱۷۶، ص ۳۳۴.
۱۰) غرر الحکم، ج ۳، ص ۲۶۱.
۱۱) همان، ج ۴، ص ۶۰.
۱۲) همان، ج ۴، ص ۵۴۷.
۱۳) همان، ص ج ۱، ص ۱۳۴.
۱۴) همان، ج ۵، ص ۱۹۹.
۱۵) سوره نساء، آیه ۴۳.
۱۶) سوره اعراف، آیه ۶۲.
۱۷) سوره صف، آیه های ۲ و ۳.
۱۸) سوره احزاب، آیه ۷۰.
۱۹) المیزان، سید محمدحسین طباطبایی، ج ۱۶، ص ۳۴۷.
۲۰) سوره طه، آیه ۴۴.
۲۱) المیزان، سیدمحمدحسین طباطبایی، ج ۱۶، ص ۲۵۶.
۲۲) سوره بقره، آیه ۸۳.
۲۳) سوره اسراء، آیه ۵۳.
۲۴) سوره لقمان، آیه ۱۹.
۲۵) سوره مؤمنون، آیه ۳.
۲۶) المیزان، سید محمد حسین طباطبایی، ج ۱۵، ص ۹.
۲۷) سوره احزاب، آیه ۷۰.
۲۸) سوره هود، آیه ۴۲؛ سوره صافات، آیه ۱۰۲؛ سوره یوسف، آیه ۵؛ سوره لقمان، آیات ۱۳ و ۱۶ و ۱۷.
۲۹) صافی، فیض کاشانی، ج ۴، ص ۹۶؛ المیزان، محمدحسین طباطبایی، ج ۱۱، ص ۸۲.
۳۰) سوره لقمان، آیه ۱۳.
۳۱) سوره انعام، آیه ۱۵۲.
۳۲) المیزان، ج ۷، ص ۳۳۹.
۳۳) سوره احزاب، آیه ۳۲.
منبع: ماهنامه پاسدار اسلام ، شماره ۲۶۶
محمدحسن درایتى