- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 24 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
زن در مسیر تاریخ
تاریخ، مطالب فراوانی از زن و مسائل مربوط به او در سینه ی خود ثبت کرده است. مروری کوتاه بر صفحات تاریخ این نکته را روشن میکند که بخش قابل توجهی از فرازهای برجسته و جنجالی تاریخ بشر، بر محور آفرینش، شخصیت، انسانیت و مسئولیت زن شکل گرفته است. به تعبیر دیگر، وجود زن همیشه، بحث انگیز بوده است به طوری که اقوام و ملت ها، هر کدام متناسب با ایمان و اعتقادشان رفتار ویژهای با این موجود داشتهاند که این نوع برخوردها، نمایانگر میزان اعتقاد و اعتماد آنان به شخصیت و منزلت زن میباشد.
دیدگاهها درباره ی زن و جایگاه او در نظام انسانی آن اندازه متفاوت است که جمعبندی آنها کاری بس دشوار است. یکی زن را موجودی سر تا پا ظلمت و شرارت میداند و دیگری او را لمعهای از نور و معنویت. گروهی معتقدند زن برای خدمت به مرد آفریده شده و دسته دیگر گفتهاند مرد باید در خدمت زن باشد. جمعی بر این اعتقاد بودند که او مایه ی ننگ است و باید وی را از حوزه ی زندگی خانوادگی حذف کرد که این تفکر مربوط به دوران جاهلیت است؛ همان مردمی که زن را «حشرات الارض» لقب میدادند و کشتن و از میان برداشتن او را افتخار میپنداشتند.
روزی برای این که از خانه به داخل کوچه نیاید پایش را میشکستند و به او عنوان پاشکسته میدادند و زمانی هم برای اثبات پاداشتن نه تنها کوچه و خیابان و محله و شهر را در نوردید بلکه میدان دار عرصههای نمایش و نمایش گاهها و ستاره ی درخشان فیلمها و سینماها شد. زمانی او را در لباسی محکم و نفوذناپذیر پیچیده مادام العمر در پستوی خانهها زندانی میشد و هنگامی هم این لباسها را با تیغ تجدد درید و حصارها را با تیشه ی تمدن برید و با بدنی برهنه و عریان در مجامع عمومی ظاهر شد به تخریب دیوار خانه و خانواده اکتفا نکرده، دیوار عفت و حیاء را نیز خراب کرد. گاهی وجودش مایه ی شرمساری محسوب میشد و هنگامی هم حضورش موجب لطافت و کاستن از سختی ها.
در میراث ادبی و فرهنگی ما نیز کم و بیش همین نظرها وجود دارد: گروهی راه افراطی را پیمودهاند و جمعی راه تفریط را. عدهای از موضع روشن فکری و دفاع از زن به همه ی آداب و اخلاق و سنن و اعتقادات پشت پا زدهاند و گروهی همه ی استعدادهای خدایی و تواناییهای بشری را در مسلخ تحجر سر بریدهاند.
یکی معتقد است که زن بهترین نعمت دنیاست و جهان بیزن چیزی جز «بیت الحزن» نیست و میگوید:
جهان را نعمتی بهتر ز زن نیست
ز زن مطبوعتر گل در چمن نیست
نباشد عیش مردی را که زن نیست
جهان بیزن کم از بیتالحزن نیست
دیگری زن را گرگی در لباس چوپانان میداند و میگوید:
زن و اژدها هر دو در خاک به
جهان پاک از این هر دو ناپاک به
ولی شاعرهای دیگر میگوید:
اگر فلاطن و سقراط بودهاند بزرگ
بزرگ بوده پرستار خردی ایشان
بیان این نمونههای متناقض و متنافر از یک دیگر، خود دلیلی است بر این که زن در مسیر تاریخ زندگی، فرازها و نشیبهای فراوانی را پیمود و در شرایط مختلف زمانی و مکانی، موقعیت متفاوتی داشته است و همین موضوع نیز موجب گشته تا دیدگاههای متفاوتی، درباره ی او به وجود آید. اینک برای دستیابی به دیدی منصفانه و نظری عادلانه، به سراغ مکتب و اندیشهای باید برویم که زن و شخصیت او را با معیارهای حقیقت و عدالت تفسیر کرده باشد.
انسانشناسی زن
شناخت موقعیت و جایگاه فطری زن، تا حدود زیادی به موضوع انسانشناسی زن باز میگردد، زیرا هر مکتب و صاحب اندیشهای که دعوی هدایت انسان را دارد باید پیش از بیان هر موضوعی، موضعاش را نسبت به انسان مشخص کند، یعنی آن مکتب و ارائه کننده آن، باید در آغاز کار به این پرسش پاسخ دهند که انسان چیست؟ از کجا آمده؟ و در کجا قرار گرفته؟ و فرجامش به کجا خواهد انجامید؟
امیر مؤمنان حضرت علی(علیه السلام) در کلامی کوتاه میفرمایند: رحم الله امرائ علم من این و فی این والی این؛
خداوند رحمت کند کسی را که بداند از کجا آمده و در کجا هست و به کجا خواهد رفت.
با یک نگاه کلی میتوان چنین نتیجه گرفت که مجموعه ی معارف الهی و بشری در همین سه بخش خلاصه شده است و پیامبران خدا، جز در این سه حوزه سخنی نداشتهاند:(۱)
۱- منشأ خلقت و مبدأ آفرینش(اصل اعتقاد به توحید)؛
۲- شناخت جهان و تنظیم روابط انسان با پدیدههای مختلف(فقه و احکام)؛
۳- شناخت آینده(اصل اعتقاد به معاد).
مکتبهای مختلف بشری و الهی هر کدام درباره ی فرازهای یاد شده مطالبی ارائه دادهاند که این مطالب، نمونههای خوبی برای ارزیابی اندیشهها و میزان مناسبی برای نزدیکی و یا دوری آنها از حقیقت است. اصولا مکاتب مادی از جهان و انسان و آینده او، تفسیری مادی دارند جهانبینی، انسانشناسی و آینده نگریشان بر پایه ماده و مادیت استوار است و اگر بخواهیم بحث را به حوزه قرآن بکشانیم و بر اساس تقسیمبندی قرآن کریم صحبت کنیم باید بگوییم قرآن، عالم را به دو بخش تقسیم میکند:
«عالم غیب» و «عالم شهود»:
(عالم الغیب و الشهاده هو الرحمن الرحیم)(۲)
مکاتب مادی و پیروان آنها، فقط به «عالم شهود» و جهان ماده معتقدند به ماورای ماده و مادیت که «عالم غیب» باشد اعتقادی ندارند، طبیعی است که انسان هم در چنین تفکری، در ردیف موجودات دیگر مثل قله، صخره، خورشید، جنگل، دشت، شیر و شتر قرار بگیرد و بر همین اساس هم میزان ارزش او تعیین گردد.
در برابر مکاتب مادی، مکتب الهی وجود دارد که از وحی سرچشمه گرفته و به دست پیامبران خدا در شرایط و ادوار مختلف، به جامعه ی بشری عرضه شده است. انبیای الهی، حوزه تفکر انسان را توسعه میبخشند، مرزهای ماده و مادیت را شکسته و بینش او را به جهانی ورای جهان ماده میکشانند و به عبارتی از عالم شهود به عالم غیب پیوند میزنند. در این تفکر، ایمان به «عالم غیب» یکی از ارکان اعتقادی به حساب میآید؛ چنان که قرآن کریم در توصیف شاگردان کلاس قرآن و پرهیزگاران میفرماید:
(یؤمنون بالغیب و یقیمون الصلاه و مما رزقناهم ینفقون)(۳)؛
ایمان به غیب میآورند و نماز را به پا میدارند و از آن چه روزیشان داده ایم انفاق میکنند.
این مکتب، جایگاه انسان را، در نظام آفرینش بسی برتر از ماده و مادیت میداند و بر اساس همان تقسیمبندی قرآنی، انسان نیز موجودی دو بعدی است: غیبی دارد و شهودی. او مرکب از جسم و روح و یا ماده و معناست که یکی از ابعاد او عرشی و دیگری فرشی میباشد. انسان در این نظام فکری نه تنها در حد کوه و جنگل، گاو و گوسفند، آهن و آجر نیست بلکه ابر و باد و مه و خورشید و فلک همه در خدمت او، و برای رشد و کمال او آفریده شده اند، چرا که پرگار هستی در نظام آفرینش بر نقطهای میگردد که در آن جا انسان نشسته است؛ البته «انسان کامل»، که به اعتقاد ما آن موجود اکمل و اتم که پرگار هستی با اراده ی ذات باری تعالی بر محور شخصیت او میچرخد وجود حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی(صلی الله علیه و آله و سلم) است که دربارهاش گفتهاند:
اگر تو نبودی جهان خلقت را نمیآفریدم: «لولاک لما خلقت الافلاک(۴)».
این که ما در بینش اعتقادی، امامت و ولایت را اساس خویش میدانیم و سخن نورانی امام صادق(علیه السلام) را که فرمود: «اگر امام و حجت خدا -که همان وجود انسان کامل است- نباشد زمین نابود میشود»(۵)، از همین اندیشه نشأت میگیرد. آن روزی که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) مولای متقیان علی(علیه السلام) را در غدیر خم به عنوان امام و جانشین خویش به مردم معرفی کرد در واقع با معرفی آیت عظمای حق، و حجت کبرای مطلق «اکمال دین» و «اتمام نعمت»(۶) فرمود تا مرکزیت هستی، یعنی وجود انسان کامل را به جهانیان بشناساند.
دیدگاه اسلام به انسان، در نظام آفرینش این است که در وجود او روح خدایی دمیده و جام جانش را به «اسماء الله» زینت داده و او را تا قله ی بلند «کرمنا» ارتقا بخشیده است. در این دیدگاه فقط سخن از «انسان» است نه از جنسیت او که مثلا مذکر است یا مؤنث، هیچ تفاوتی بین زن و مرد وجود ندارد چنین تفسیری در حوزههای علوم اسلامی به زبانهای مختلف بیان شده است؛ چنان که لسان الغیب، خواجه شمس الدین محمد، حافظ شیرازی میگوید:
فاش میگویم و از گفته ی خود دلشادم
بنده ی عشقم و از هر دو جهان آزادم
نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار
چکنم حرف دگر یاد نداد استادم
تا شدم حلقه به گوش در میخانه ی عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم
میخورد خون دلم مردمک دیده، سزاست
که چرا دل به جگر گوشه ی مردم دادم
طایر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق
که در این دامگه حادثه چون افتادم
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
آدم آورد درین دیر خراب آبادم
کوکب بخت مرا هیچ منجم نشناخت
یارب از مادر گیتی به چه طالع زادم
سایه ی طوبی و دل جویی حور و لب حوض
به هوای سر کوی تو برفت از یادم
پاک کن چهره ی حافظ به سر زلف ز اشک
ورنه این سیل دمادم ببرد بنیادم
اختلاف ما با غرب
یکی از بحثهای ریشهای و اختلافهای اصولی ما با غرب، در تفسیر از انسان است. تفکر مادی غرب برای انسان اصالت الهی و خدایی قائل نیست و لذا نوعی برخورد و روش بهرهگیری از استعدادها و زیباییهای این موجود، بر مبنای نوع تفسیری است که از انسان دارد.
بر اساس تفسیری که غرب از انسان ارائه میدهد، هر کس با اندک تأملی میتواند جایگاه و موقعیت زن را در فکر و فرهنگ غربی به سادگی مشخص نماید اگر غربیها خواستار عریان بودن زن در جامعه، تحت لوای آزادی هستند، اگر سرمایهداران غربی برای فروش هر چه بیشتر فرآوردههای صنعتی خود و به منظور جذب و جلب مشتریهای بهتر، از زن استفاده میکنند، اگر لطافت و ظرافتهای زن را در فیلمها و تئاترها و نمایش گاهها به حراج میگذارند اگر در نتیجه ی بیبند و باریها، بنیان خانواده را در هم شکستهاند و اگر… همه و همه ریشه در تفکر دارد که آنها انسان را به غلط تفسیر کرده اند.
بر خلاف اسلام که برای زن همانند مرد فطرت الهی قائل است: (فطره الله التی فطر الناس علیها)(۷)؛ خداوند مردم را بر اساس فطرت آفرید.
بنابراین برنامههای زندگی او اعم از فردی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی باید هم آهنگ با فطرت تدوین و تنظیم گردد تا در سایه ی آن رشد مطلوب فراهم آید. غرب به سبب برداشت غلط، از آفرینش و به ویژه از انسان، زن را به انحراف از فطرت کشانده و خسارتی که از این جهت بر بشر وارد گردیده جبرانناپذیر است.
حجاب زن
هر موضوعی از مسائل فرهنگی و اجتماعی مربوط به زن، باید با توجه به فطرت و جایگاه او در نظام خلقت، بررسی شود. غفلت از این نکته ی اساسی، همیشه برنامهریزان و کارگزاران مسائل مربوط به اداره ی امور جوامع را، از صراط مستقیم تعادل، به وادی افراط و تفریط منحرف نموده است. از بحثهایی که در ارتباط با زن در طول تاریخ، مورد توجه محققان و پژوهشگران رشتههای مختلف علوم انسانی بوده، موضوع حجاب و پوشش است.
درباره ی پوشش، اعم از بحثهای تاریخی، سابقه ی سیاسی و اجتماعی آن، زمینههای سنتی، اقتصادی، هنری و ادبی لباس، به طور مستقیم یا غیر مستقیم بیانگر یک سلسله ارزشها بوده است. تحول و تطوری که انسانها در مورد لباس و سبک پوشش داشتهاند دلایل مختلفی دارد مانند حس زیباییدوستی، وضع آب و هوا، مسئله اشتغال در انتخاب و شکل و نوع پوشش تأثیر عمده داشته است. از لحاظ تاریخی، وضعیت لباس و پوشش زنان معاصر جامعه ی ما را، از سده سیزده تا به امروز به پنج دوره تقسیم میکنند:
۱- از عهد زندیه تا سلطنت فتحعلی شاه قاجار؛
۲- از سلطنت فتحعلی شاه تا اولین مسافرت ناصرالدین شاه به اروپا؛
۳- از بازگشت ناصرالدین شاه از اروپا تا مشروطیت؛
۴- از مشروطیت تا ۱۷ دیماه ۱۳۱۴؛
۵- از ۱۷ دیماه ۱۳۱۴ تا امروز.
بحث و مسئله بررسی حجاب و تحول و تطور آن، از لحاظ تاریخی بحث ارزندهای میباشد، زیرا آشنایی با تاریخ و فراز و نشیبهای آن حقایق بسیاری را برای ما روشن میکند، چرا که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
«من ورخ مؤمنا فکانما احیاه»(۸)؛
هر کس به انسان با ایمان، تاریخ بیاموزد گویا او را زنده کرده است.
بنابراین طبق سخن پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم)، در تاریخ، ماده ی حیات و زندگی وجود دارد و صد البته که منظور از توجه به تاریخ، بهرهگیری از تجربههای گذشتگان و دستاوردهای پیشینیان است و این موضوع با تحلیل و سپس تعلیل تاریخ انجام میگیرد.
به عبارت دیگر، مراد از تاریخآموزی، تحلیل تاریخ است نه تقویم تاریخ. و تحلیل تاریخ را کسی باید بر عهده بگیرد که قدرت اجتهاد در مسائل تاریخی را داشته باشد. همان طور که در فقه، فروع فقهی را بر اصول فقهی عرضه میداریم و با تکیه بر منابع چهارگانه استنباط «حکم الله» را استنباط میکنیم در تاریخ هم به همین سبک باید به استنتاج و استنباط پرداخت.
بیان نکتههای ارزشمند تاریخی، به ویژه تاریخ قرن اخیر، در مورد تلاش بیش از حد استعمار غرب به سرکردگی انگلیس، نسبت به فاجعه ی کشف حجاب ما را به نتایج هشدار دهندهای میرساند که غرب به وسیله ی عوامل بیهویت داخلی برای غارت سرمایههای فرهنگی و ملی، سرمایهگذاری عظیمی کرد که تنها به چند نمونه از فعالیتهای آنها اشاره میکنیم:
۱- برنامهریزی برای رواج تجددگرایی غربی از طریق ترویج سکولاریسم و لاقیدی و بیاعتنایی به سنن دینی و ملی.
۲- تقویت و ترویج سیاست مذهبزدایی و حذف برنامههای مذهبی از زندگی مردم؛
۳- تأسیس مدارس خارجی و اعزام میسیونهای مذهبی؛
۴- بر روی کار آوردن عوامل نوکر صفت خویش به منظور اجرای سیاستهای استعماری.
با توجه به سیاستهای یاد شده به تاریخ برمی گردیم و فرازهایی را در مورد توطئه کشف حجاب بویژه از دوران به قدرت رسیدن رضا خان مرور میکنیم.
«رضا شاه بعد از مسافرت ترکیه(سال) در اغلب اوقات ضمن اشاره به پیشرفت سریع کشور ترکیه از رفع حجاب زنها و آزادی آنها صحبت و تشویق میکرد. تا اوایل خرداد ۱۳۱۴ یک روز هیئت دولت را احضار کرد و گفت ما باید صورتا و سنتا غربی بشویم و باید در قدم اول کلاهها تبدیل به شاپو شود… و نیز باید شروع به رفع حجاب زنها نمود و چون برای عامه مردم دفعتا مشکل است اقدام کنند، شما وزراء و معاونین باید پیش قدم بشوید و هفتهای یک شب با خانمهای خود در کلوپ ایران مجتمع شوید. و به حکمت وزیر فرهنگ دستور داد که در مدارس زنانه معلمان و دخترها باید بدون حجاب باشند و اگر زن و یا دختری امتناع کرد او را در مدارس راه ندهند».
خود «حکمت» از این گفتگو چنین یاد میکند: رضا شاه رو به وزیر معارف کرده فرمودند: سابقا به کفیل معارف دستور دادم برای رفع رو پوشیدن زنان اقدام نماید. اما او نخواست یا نتوانست و کاری نکرد. حالا باید شما در این کار با کمال متانت و حسن تدبیر اقدام کنید که این رسم دیرین، که بر خلاف تمدن است از میان برداشته شود».
وزیر معارف پاسخ میدهد: «امر مبارک را اطاعت میکنم، این رسم نه تنها بر خلاف تمدن است بلکه بر خلاف قانون طبیعت است، زیرا که در دنیا هیچ دو جنس ذکور و اناث در نباتات و حیوانات خلق نشده که جنس ماده از جنس نر روی خود را پنهان کند…. به علاوه یکی از علل بزرگ عقب افتادن مملکت ما از قافله ی تمدن دنیا، همین است که نیمی از بدن ملت ما به کلی فلج مانده است».
مخیر السلطنه هدایت، که خود بیش از شش سال و سه ماه به عنوان رئیس الوزراء در خدمت رضاشاه بود در خاطرات خود سه اصل یاد شده را این گونه تحلیل میکند: «در این اوقات( سالهای بعد از تصویب تغییر لباس به تاریخ ۶ دی ۱۳۰۷) روزی به شاه عرض کردم تمدنی که آوازهاش عالم گیر است دو تمدن است: یکی از تظاهرات در بولوارها، یکی تمدن ناشی از لابراتوارها. تمدنی که مفید است و قابل تقلید، تمدن ناشی از لابراتوارها و کتاب خانه هاست. گمان کردم به این عرض من توجهی فرموده اند. آثاری که بیشتر ظاهر شد تمدن بولوارها بود که به کار لاله زار میخورد و مردم بیبند و بار خواستار بودند».(۹)
«روز هفدم دیماه ۱۳۱۴ در عمارت دانش سرای عالی تهران، با حضور شاه مراسمی برای اعطای دیپلم به فارغ التحصیلان برگزار گردید و در این مراسم رؤسای مدارس، همسران صاحب منصبان عالی رتبه و همسر و دختران شاه رسما بدون حجاب ظاهر شدند و این روز به نام روز آزادی زن و کشف حجاب، نام گذاری شد. در این مراسم رضا شاه طی سخنانی اظهار داشت که: «بسیار مسرور است از این که میبیند زنان به حقوق و مزایای خود نایل شده اند».(۱۰)
دستگاه حاکمه به مدد شیفتگان غرب و غرب زدگان مرعوب برای مبارزه ی با حجاب و ترویج پدیده ی بیحجابی و در نتیجه اقناع مردم، تبلیغات و سخنان خود را با استدلال ارائه نموده؛ اگر چه استدلالها قابل خدشه و نارسا بودند ولی صاحبان قلم و روشن فکران شان مطالب خود را در این مورد به اصطلاح فلسفه مند میکردند تا مبارزه ی با حجاب را منطقی معرفی کنند.
۱- بیحجابی مترادف با عنوان مقدس آزادی قرار میگرفت.
۲- حجاب در تضاد با قانون طبیعت معرفی میشد.
۳- بیحجابی یکی از ارکان تمدن محسوب میگردید و حجاب در تضاد با آن.
۴- حجاب به عنوان بزرگترین مانع حضور زن در صحنههای اجتماعی و سیاسی معرفی میگردید.
۵- حجاب، مانع حضور زن در عرصههای کار و اقتصاد و تولید معرفی میشد.
تبلیغ و ترویج از بیحجابی با شدت و خشونت هر چه بیشتر ادامه پیدا کرد تا آن جا که زنان با حجاب را سوار اتومبیل نمیکردند و به مأموران شهربانی دستور داده شد که زنان با حجاب را در خیابانها و کوچهها مورد تعرض قرار داده چادر و روسری را از سر آنها بکشند و گروهی هم از زنان سست ایمان و غرب زده به کافهها و رقاص خانه ها،در معرض و منظر چشم بوالهوسان به خودنمایی پرداختند.
شهید بزرگوار و روحانی شجاع و غیرتمند، آیه الله مدرس فاجعه کشف حجاب و برنامهریزیهای غربگرایانه را تبیین و تحلیل نموده و آینده ی ایران را در حکومت پهلوی این طور ترسیم میکند.
«قریبا چوپانهای قریههای قراعینی و کنگاور، با فکل سفید و کروات خودنمایی میکنند، اما در زیباترین شهرهای ایران، هرگز آب لوله و آب تمیز برای نوشیدن مردم پیدا نخواهد شد. ممکن است شمارههای کارخانههای نوشابهسازی روز افزون گردد، اما کوره ی آهنگدازی و کارخانه ی کاغذسازی پا نخواهد گرفت. درهای مساجد و تکایا به عنوان منع خرافات و اوهام بسته خواهد شد، اما سیلها از رمانها و افسانههای خارجی که در واقع «حسین کرد» فرنگی و رموز حمزه فرنگی چیزی نیستند، به وسیله ی مطبوعات و پردههای سینما به این کشور جاری خواهد گشت، به طوری که پایه ی افکار و عقاید و اندیشههای نسل جوان ما از دختر و پسر تدریجا بر بنیاد همان افسانههای پوچ قرار خواهد گرفت و مدنیت مغرب و معیشت ملل شرقی را در رقص و آواز و دزدیهای عجیب آرس لوپن و بیعفتیها و مفاسد اخلاقی دیگر خواهند شناخت، مثل این که چیزها لازمه ی متمدن بودن است».(۱۱)
رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(قدس سره) با بیانی دیگر میفرمایند: آن روز که کلاه پهلوی سر آنها گذاشتند همه میگفتند مملکت باید شعار ملی داشته باشد، استقلال در پوشش، دلیل استقلال مملکت و حافظ آن است. چند روز بعد کلاه لگنی گذاشتند سر آنها و یک دفعه حرفها عوض شد، گفتند ما با اجانب مراوده داریم، باید همه هم شکل باشیم تا در جهان با عظمت باشیم.
«مملکتی که با کلاه، عظمت برای خود درست میکند یا برایش درست میکنند هر روز کلاهش را ربودند عظمتش را هم میبرند».
پیام حجاب
پیش از این که به تبیین پیام حجاب اسلامی بپردازیم، دو نکته ی کوتاه را درباره ی حجاب، ذکر میکنیم:
۱- جهت بخشیدن به عمل: آن چه که عمل انسان را در ترازوی سنجش قرار میدهد تا به ارزش یابی آن بپردازیم و پایه و مایه ی آن را مشخص کنیم جهتگیری عمل است، به عبارت دیگر، انسان نباید همه جا و همه وقت مطالب و آرمانهای خود را بر نوک زبان گذاشته و از طریق گفتار، دیگران را با محتوای کلام آشنا گرداند بلکه در بسیاری از موارد باید همه ی گفتارهای خویش را در قالب عمل ریخته و منظور و محتوا را در شکل و شمایل عمل ارائه دهد، چرا که گاهی زبان کردار، به مراتب از گفتار مؤثرتر است.
هر گاه با چنین نگرشی اعمال و رفتار خویش را تنظیم کنیم کاربرد عمل افزایش چشمگیری پیدا خواهد کرد؛ یعنی آن جا سکوت چون جهتدار است، معنای فریاد میدهد و جلوس معنای قیام، شاید سخن بلند امام صادق(علیه السلام) که فرمود: «مردم را با اعمال خوب خود به خیر و نیکی دعوت کنید»(۱۲) ناظر به همین معنا باشد.
۲- تأثیر ظاهر بر باطن: این نکته در جای خود ثابت شده است که تکرار و اصرار بر رفتاری خاص، موجب میگردد تا رفته رفته مشی در انسان به وجود آید و باطن فرد به سبب رفتار ظاهری شکلی متناسب با ظاهر پیدا کند و از طرفی هم باید توجه داشت که ظاهر انسان تا حدودی نمایان گر باطن و شخصیت اوست.
استاد شهید علامه مطهری(ره) در مورد تأثیر رفتار بر افکار میفرماید: «اگر انسان در عمل، شهوتران و ماده پرست و اسیر شهوت گردد، تدریجا افکار و اندیشههایش هم به حکم اصل انطباق با محیط، خود را با محیط روحی و اخلاقی او سازگار میکند… چقدر زیبا و عالی در آثار دینی گفته شده است که: «لا یدخل الملائکه بیتا فیه کلب او صوره کلب» فرشتگان به خانهای که در آن خانه سگ یا تصویر سگ وجود داشته باشد وارد نمیگردند. بین فکر و عمل انسان ارتباط زیادی است. در آثار اسلامی این مطلب بدین صورت طرح شده که گناه، سیاهدلی میآورد و سیهدلی، بیایمانی».(۱۳)
اسلام در حدیثی کوتاه به اصل تأثیر ظاهر بر باطن پرداخته و میفرماید: «من تشبه بقوم فهو منهم»؛ یعنی هر کس خود را همانند مردمی بکند، از آنها به شمار میآید. آیین مقدس اسلام تقلید و پیروی از ظواهر دیگران را، نوعی وابستگی فکری عملی به آنها میداند.
با توجه به دو مقدمه ی یاد شده، میتوان گفت که انسان همیشه بخش قابل توجهی از ذوق و سلیقه ی خود را در شکل، جنس و رنگ لباس، به نمایش گذاشته است. او علاوه بر سلیقه و ذوق شخصی، سلیقه ی ملی را که جنبه ی فرهنگی به خود میگیرد در آن دخالت داده است و گاه از طریق انتخاب نوع لباس، سخن خویش را به خوبی بیان و فرهنگی را ترویج نموده است و لذا گفتهاند: تغییر و تبدیل لباس، نشانی از تغییر فرهنگ است.
لباس هر انسان، پرچم کشور وجود اوست، پرچمی است که او بر سر در خانه ی وجود خود نصب کرده است و با آن اعلام میکند که از کدام فرهنگ تبعیت میکند. هم چنان که هر ملتی با وفاداری و احترام به پرچم خود، اعتقاد خود را به هویت ملی و سیاسی خود ابراز میکند، هر انسان نیز مادام که به یک سلسله ارزشها و بینش ها، معتقد و دلبسته باشد لباس متناسب با آن ارزشها را از تن به در نخواهد کرد.(۱۴)
وجود گروههایی در جوامع امروزی، با عنوان «رپ»، «پانک»، «هیپی» و امثال آن دلیل ورود فرهنگ بیگانه غربی است که از طریق نوع پوشش و آرایش، حضور فرهنگی خود را اعلام میدارند.
در چنین شرایطی، حجاب زن مسلمان، داری پیامهای گوناگونی است که هر کدام از آنها بحثهای مفصلی میطلبد، زیرا پیامها گاهی محتوای اخلاقی دارند و زمانی محتوای انسانی و در برخی موارد با بار سیاسی ظهور و بروز پیدا میکنند.
لباس علاوه بر این که حافظ و ساتر بدن است، سلامتی تن را تضمین و پیام سلامتی را ابلاغ میکند و شاید این پیام، طبیعیترین و قدیمیترین پیامی است که پوشش در طول تاریخ داشته است. به برخی دیگر از پیامهای حجاب، به طور فشرده اشاره میکنیم:
۱-دفاع از ارزش حجاب
به نظر من، نخستین پیامی که حجاب، به ویژه در دوران ما دارد، دفاع از ارزش پایمال شده و ستم دیده ی حجاب است؛ زیرا دنیای بیاعتقاد به مبانی دینی و الهی و نیز تمدن مادی غرب و برنامهریزان استعمارگر آن که به دنبال افزون خواهی هر چه بیشتر و تدارک امکاناتی زیادتر، به خاطر تغذیه ی ماشین تمدن بودند به پایمال کردن ارزشهای دینی، اخلاقی و ملی اقوام و ملتهای گوناگون همت گماشتند و تحت عنوان «آزادی زن»، حجاب را مورد هجمه ی بیرحمانه قرار دادند.
دستگاه تبلیغاتی استعمارگران غرب، با روشهای پر جاذبه ی تبلیغاتی، عقب ماندگی زنان را از کاروان دانش و هنر به حجاب ارتباط داده و پیشرفت و ترقی را در برهنگی و بیحجابی قلمداد کردند، لذا حجابها را دریدند و زنها را با بدن نیمه عریان به صحنههای مختلف ابتذال کشیدند تا چشمها را آلوده و دلها را تیره و بنیان خانواده را در هم بشکنند. این کردار گناه آلود، پیامدهای تلخ و ناگواری به دنبال داشت.
حجاب امروز زنان جامعه ی ما، پیام دفاع از مظلومیت حجاب را با خود دارد و زن محجبه با پوشش اسلامی خود میگوید که حجاب مانع حضور زن در صحنههای اجتماعی، سیاسی، علمی… نیست.
حجاب، مزاحم زن برای شرکت در عرصه ی دفاع از حقوق انسانی خویش نمیباشد. با حجاب میتوان بر مسند علم، سیاست، صنعت و هنر تکیه زد و دوشادوش مردان، در صحنههای مختلف زندگی حضور داشت. ما این معنا را در انقلاب شکوهمند اسلامی به خوبی دیدیم که زنان جامعه، با حفظ حجاب نه تنها چیزی را از دست ندادند بلکه با گرم نگه داشتن کانون خانواده و حرمت به جایگاه بلند مادری و همسری، در میدانهای سازندگی و بالندگی، مبارزه با طاغوت و حتی جنگ و جبهه حضور خویش را حفظ نموده با حجاب خودشان یاوه گوییهای یاوه گویان را بر ملا ساختند. بنابراین پیام حجاب، پیش از هر چیز دفاع از ارزش والا و احیا شده حجاب است.
۲- سلامت اخلاق اجتماع
سلامت اخلاق جامعه، از مسائل مهمی است که هر کس باید به سهم خود در پاسداری از آن بکوشد. علاوه بر مسئولیتی که تک تک افراد، در نگهبانی از مرزهای اخلاقی جامعه دارند نظام حکومتی هر جامعه، و زمامداران آن نیز مسئولیتی مضاعف دارند.
باید به این نکته توجه داشت که پیروزی و شکست، ترقی و انحطاط ملتها تنها به دانش و امکانات پیشرفته ی مادی وابسته نیست بلکه نقش موازین اخلاقی و ملکات نفسانی نیز از عوامل مهم ترقی و انحطاط ملتها و اقوام بشری به شمار میآید.
گاه عدم رعایت یکی از موازین اخلاقی حادثه ی هولناکی، چون جنگ جهانی دوم به وجود میآورد که آثار و تبعات منفی آن، جامعه ی بشری را تا قرن ها، دچار خسران میکند چنان که میگویند: «ناپلئون در کنفرانس چند جانبه، که در پاریس منعقد شده بود، زودتر وارد کنفرانس شد تا دیگران بر او سلام کنند. پادشاه روس وارد شد و سلام نکرد. همان باعث به خاک و خون و آتش کشیدن شوروی شد و لشکر فرانسه هم در حمله ی به شوروی از سرما تلف گردید، در نتیجه ناپلئون هم به جزیره ی «سنت هلن» تبعید گردید و شش سال در آن جا ماند و بر اثر زخم معده و غصه ی مفارقت زن و فرزند، در همان جا مرد».(۱۵)
اخلاق، همان گوهر گرانبهایی است که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فلسفه بعثت خویش را ترویج و تتمیم آن میداند: «بعثت بمکارم الاخلاق و محاسنها»(۱۶)
پس از بیان این مقدمه ی کوتاه، در قالب چند سؤال به این نکته میپردازیم که آیا حجاب یکی از عوامل مهم سلامت اخلاق اجتماعی به شمار نمیآید؟ آیا حجاب به عفت اجتماعی کمک نمیکند؟ آیا پاسداری از عفاف اجتماعی، یکی از وظایف اجتماعی افراد نیست؟ آیا حجاب جلو بیبند و باریها و هوس بازیها را نمیگیرد؟ آیا حجاب ارضای غرایز جنسی را در چهار چوبهای مشروع و قانونی حمایت و هدایت نمیکند؟ و آیا… ؟
پاسخ همه ی این پرسشها مثبت است، زیرا هیچ عقل سلیمی منکر این حقیقت نیست که حجاب، عفاف اجتماعی را تقویت میکند و عفاف اجتماعی نیز در تنظیم و سلامت اخلاق اجتماعی نقش مؤثری دارد و بر عکس، بیحجابی از عوامل مؤثر در گسترش هوس بازی و بیبند و باری، و در نتیجه ی همه ی اینها مقدمهای برای در هم شکستن مرزهای اخلاقی جامعه است. حجاب همراه اعتقاد و با انگیزه ی طهارت و دیانت، زن را از شهوتپرستی به خداپرستی و از حیوانیت به مقام والای انسانیت میرساند.
قرآن کریم تمتع جنسی را به آمیزش جنسی محدود نکرده است بلکه نگاههای شهوانی و هوسبازانه را نیز نوعی از تمتع جنسی میداند و آنها را زمینه ساز بسیاری از مفاسد اخلاقی و جنسی به شمار میآورد، لذا از زنان و مردان با ایمان خواسته است تا نگاهها را محدود به مناظر مشروع نمایند و در نتیجه به سلامت اخلاقی جامعه کمک کنند:
(قل للمؤمنین یغضوا من أبصارهم و یحفظوا فروجهم)(۱۷)؛
ای پیامبر! به مردان مؤمن بگو که چشمان خود را(از نامحرم) فرو پوشند و فروج خود را(از زنا) حفظ نمایند.
و به زنان نیز میفرماید: (و قل للمؤمنات یغضضن من أبصارهن و یحفظن فروجهن)(۱۸)
وای پیامبر! به زنان مؤمن بگو که چشمان خود را(از نگاه به نامحرم) فروپوشند و فروج خود را(از زنا) حفظ کنند.
بنابراین پیام دیگر حجاب، سلامت اخلاق جامعه است.
۳- استحکام بنیان خانواده
سلامت خانواده، نقش مؤثر و مستقیمی در سلامت جامعه دارد، زیرا گفته اند: خشت نخست بنای جامعه، خانواده است و هر گاه این خشت محکم و استوار و مستقیم باشد ساختمان جامعه نیز محکم و مستقیم بر پای خواهد ماند.
اگر چه در خانواده، زن و مرد به عنوان دو رکن اصلی، نیازهای جنسی خود را تأمین نموده و بر پایه ی آمیزش جنسی فرزندانی به وجود میآورند تا ادامه ی حیات خود را بیشتر گردانند و یا وجود خودشان را در آیینه ی وجود فرزندانشان مشاهده میکنند ولی محیط خانواده علاوه بر جذب و انجذاب جنسی و فیزیکی، محیط آمیزش و روحها و پر شدن خلأ روحی هر کدام از اعضا و محو شدن هر یک از آنها در دیگری میباشد و بدون جهت نیست که قرآن کریم انتخاب همسر را به خاطر تشکیل خانواده و نتیجه ی آن را که «سکون و آرامش» و «مودت» و «رحمت» است از نشانههای قدرت لایزال خویش میداند.(و من آیاته أن خلق لکم من أنفسکم أزواجا لستکنوا الیها و جعل بینکم موده و رحمه)(۱۹).
اسلام، خانواده را کانون عشق و محبت و فضای بسیار مناسبی برای رشد استعدادها و خلاقیتها، میداند، لذا در تحکیم بنیانهای این مجموعه ی مقدس، تلاش چشمگیری از خود نشان داده است. مکتب تربیتی اسلام، هر عاملی را که در جهت تقویت و تحکیم بنیان خانواده باشد و موجب صمیمیت بیشتر و محبت افزونتر، بین زن و مرد گردد را مفید میداند و بر عکس هر آن چه را که باعث دل سردی و سستی روابط خانوادگی گردد را زیانآور دانسته و با آن به مبارزه بر میخیزد.
اینک باید ببینم که چه ارتباطی بین حجاب زن و استحکام بنیان خانواده وجود دارد؟ ما معتقدیم بین حجاب زن و تحکیم روابط خانواده، رابطه ی مستقیم وجود دارد چرا که: حجاب کامجوئیهای جنسی را در ازدواج، که آغاز تشکیل خانواده است، محدود میکنند. حجاب، نوعی ابراز عشق است از طرف زن به همسر قانونی خود که میخواهد با حجابش بگوید هر گونه تمتع و بهرهگیری جنسی، از آن شوهرم میباشد. حجاب، نشانی از طهارت و پاکی است. حجاب در حقیقت نوعی انصراف از ظاهر و خودنماییهای ظاهری و انعطاف به باطن و شخصیت است.
مسائل یاد شده هر کدام در تحکیم بنیان خانواده، نقش مؤثری دارند، لذا میتوان مدعی شد که یکی از پیامهای حجاب، استحکام بنیان خانواده است.
۴- پاسداری از عشق و زیبایی
پارهای سطحی نگران پنداشتهاند که اسلام، به زیباییها بیاعتقاد است، حال آن که چنین نیست بلکه همه ی زیباییها نشانی از زیبایی خداوند و آیتی از آیات بیشمار اوست. اسلام خود چیزی جز زیبایی نیست، لذا چنین آیینی نمیتواند به زیبایی ها، که هر کدام دفتری برای معرفت و شناخت پروردگار هستند بیاعتنا باشد. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «ان الله جمیل یحب الجمال؛(۲۰) خداوند جمیل است و جمال را دوست میدارد.
امام صادق(علیه السلام) فرمود: البس و تجمل فان الله جمیل یحب الجمال و لیکن من حلال؛(۲۱) خودت را با لباس فاخر و وسایل زینتی، آراسته و زیبا گردان که خداوند زیباست و زیبایی را دوست میدارد ولی باید توجه داشته باشد که از حلال باشد.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) زیبایی را در مورد زنان امتیاز میداند و میفرماید: افضل نساء امتی اصحبهن وجها و اقلهن مهرا؛(۲۲) برترین زنان امت من، چهرهای زیباتر و مهریهای کمتر دارند.
با توجه به مطالب یاد شده آیا میتوان حجاب را، چنان که بعضی پنداشتهاند مانع نمایش زیباییهای خدادادی زن دانست؟
در پاسخ میگوییم حجاب، مانع زیباییها نیست بلکه حافظ زیبایی هاست، حجاب زیباییها را از کسانی منع میکند که هیچ حقی برای استفاده از آنها ندارند. زن محجبه زیباییها و لطافتهای خدادادی را، به صورت رایگان و بدون هر ضابطه، در معرض دید همگان قرار نمیدهد، چرا که معتقد است برای نثار و ایثار آنها ضابطه و قانونی وجود دارد و او باید از آن پیروی کند.
در این جا فرازهایی از کتاب ارزشمند مسئله ی حجاب را به قلم علامه ی شهید استاد مطهری(ره) میآوریم: وقتی که زن مقام و موقع خود را در برابر مرد یافت و نقطه ی ضعف مرد را در برابر خود دانست همان طور که متوسل به زیور و خود آرایی و تجمل شد که از آن راه قلب مرد را تصاحب کند، متوسل به دور نگه داشتن خود از دسترس مرد نیز شد، دانست که نباید خود را رایگان کند بلکه باید آتش عشق و طلب او را تیزتر کند و در نتیجه مقام و موقع خود را بالا برد.
ویل دورانت میگوید: «حیا، امر غریزی نیست، بلکه اکتسابی است، زنان دریافتند که دست و دل بازی، مایه ی طعن و تحقیر است و این امر را به دختران خود یاد دادند».
به طور کلی رابطهای است میان دست نارسی و فراق از یک طرف و عشق و سوز و گران بهایی از طرف دیگر. هم چنان که رابطهای است میان عشق و سوز از یک سو و میان هنر و زیبایی از سوی دیگر؛ یعنی عشق در زمینه ی فراقها و دست نارسیها میشکفد و هنر و زیبایی در زمینه ی عشق رشد و نمو مییابد.
برتراند راسل میگوید: «از لحاظ هنر، مایه ی تأسف است که به آسانی به زنان بتوان دست یافت و خیلی بهتر است که وصال زنان، دشوار باشد بدون آن که غیر ممکن گردد».
از همه عجیبتر سخنی است که یکی از مجلات زنانه از «الفرد هیچکاک» که به قول آن مجله به حسب فن و شغل فیلمسازی خود، درباره ی زنان تجربههای فراوان دارد- نقل میکند، او میگوید: «من معتقدم که زن هم باید مثل فیلمی پرهیجان و پرآنتریک باشد؛ بدین معنا که ماهیت خود را کمتر نشان دهد و برای کشف خود، مرد را به نیروی تخیل و تصور زیادتری وادارد، باید زنان پیوسته بر همین شیوه رفتار کنند؛ یعنی کمتر ماهیت خود را نشان دهند و بگذارند مرد برای کشف آنها بیشتر به خود زحمت دهد».
ایضا همان مجله در شماره ی دیگری از همین شخص چنین نقل میکند: «زنان شرقی تا چند سال پیش به خاطر حجاب و نقاب و روبندی که به کار میبردند خود به خود جذاب مینمودند و همین مسئله جاذبه ی نیرومندی بدانها میداد، اما به تدریج با تلاشی که زنان این کشورها برای برابری با زنان غربی از خود نشان میدهند حجاب و پوششی که دیروز بر زن شرقی کشیده شده بود از میان میرود و همراه آن از جاذبه ی جنسی او هم کاسته میشود».
امروز یکی از خلأهایی که در دنیای اروپا و امریکا وجود دارد، خلأ عشق است. در کلمات دانشمندان اروپایی این نکته، زیاد به چشم میخورد که اولین قربانی آزادی و بیبند و باری امروز زنان و مردان، عشق و شور و احساسات بسیار شدید و عالی است. در جهان امروز هرگز عشقهایی از نوع عشقهای شرقی از قبیل عشقهای مجنون و لیلی، خسرو و شیرین رشد و نمو نمیکند.
از این داستانها میتوان فهمید که زن بر اثر دور نگه داشتن خود از دسترسی مرد، تا کجا پایه ی خود را بالا برده است و تا چه حد سر نیاز مرد را به آستان خود فرود آورده است؟ قطعا درک زن این حقیقت را در تمایل او به پوشش بدن خود و مخفی کردن خود به صورت یک راز، تأثیر فراوان داشته است».(۲۳)
در حقیقت از همه ی این مطالب به دست میآید که یکی از پیامها حجاب، پاسداری از عشق و زیبایی است.
مبارزه سیاسی
در برخی از شرایط زمانی و مکانی، حجاب و نوع پوشش، جهت سیاسی و مبارزاتی به خود گرفته است و زنان، حجاب خویش را زبان خویش قرار داده و با این تیغ تیز، در میدان مبارزه ی با طاغوت و فرهنگ طاغوتی حضور پیدا کردهاند. زمانی حجاب در کشورهای به اصطلاح اسلامی و غیر اسلامی، نه تنها وسیله و ابزار مبارزه بلکه پرچم مبارزه هم بود؛ به طوری که طرفداران ترویج فرهنگ بیبند و باری و عریانی، از زنان محجبه به اندازه ی مخالفان مسلح خویش وحشت داشتند.
نمونه این وحشت را در کشور فرانسه، در همین روزها میتوان بخوبی مشاهده کرد. کشوری که مهد آزادی و دموکراسی لقب گرفته و خود را محل رویش و جوشش انقلاب کبیر فرانسه میداند تحمل روسری چند دختر دانش آموز مسلمان را در فضای مدرسه ندارد و با جار و جنجال، هر چه بیشتر آنها را از مدرسه اخراج مینماید.
امروزه در کشورهایی که تنور مبارزه علیه فرهنگ غرب داغ است، حجاب زنان و دختران مسلمان، برای غرب زدگان و نوکران فرهنگ غرب، به همان اندازه شکننده و رنجآور است که گلولههای داغ مبارزه مسلح. این حالت هراس را میتوان در کشورهایی چون ترکیه، مصر، و الجزایر و فلسطین اشغالی مشاهده کرد.
بد نیست در این جا اشارهای به سخنان «فرانتس فانون» در مورد نقش مبارزاتی حجاب اسلامی در انقلاب عظیم الجزایر داشته باشیم او میگوید: استعمار فرانسه در الجزایر، به نابود کردن فرهنگ و سنن اسلامی و بومی آن دیار پرداخت و بزرگترین حربه ی ضد استقلال را به کار گرفت.
فرنگزدگی مردم الجزایر به خصوص نسل جدید و به اصطلاح روشنفکر الجزایر، به سرعت ارزشهای اجتماعی را دگرگون کرد و چادر را از سر زنان گرفت و اشاعه ی فساد استعمار خواسته، زمینههای تسلط اجنبی را فراهم ساخت.
به هر حال پیداست که همه ی علتها همین مسئله نبوده، اما هنگامی که زنان مسلمان به مبارزه ی با استعمار بر میخیزند، تشخیص میدهند که برای مبارزه با استعمارگران لازم است به هویت فرهنگی خود برگردند و همان عاملی را که استعمار موجب تهی کردن آن قرار داده و از بازگشتش رنج میبرند دوباره زنده کنند، زیرا حجاب همیشه شعار ضد امپریالیزم و تسلطهای شوم قدرتهای سلطه گر بوده است. بنابراین از شرایط صد در صد و قطعی انقلابی برخوردار است.
همین حجابی که عنصری از عناصر کلی سنت لباس پوشیدن زن الجزایری محسوب میشود چگونه به صورت وسیله ی مبارزهای آن چنان عظیم درآمد، که نیروهای اشغال گر برای مقابله با استعمار زده، قدرت بیحالی شگفت آوری از خود بروز داد. هر گاه جامعه ی استعماری را در جمیع جهات آن، با ارزشها و جنبههای قوی و فلسفه آن در نظر بگیریم میبینیم که در برابر حجاب عکس العملی کاملا یکسان و یک نواخت نشان داده است.
مبارزه ی مؤثر(جامعه ی استعماری علیه حجاب) قبل از سال ۱۹۴۵ و دقیقتر بگوییم پس از سالهای ۱۹۳۰- ۱۹۳۵ آغاز شد. مسئولان اداری فرانسه در الجزایر که مأمور ویران ساختن اصالت مردم الجزایر بودند و دولت فرانسه نیز به آنها اختیار داده بود، به هر قیمتی که باشد صور وجوه مختلفی را که احتمال دارد از دور و نزدیک یاد آورنده ی واقعیت ملی الجزایر باشد، در هم بشکنند.
باری این مأموران حداکثر کوشش خویش را صرف مبارزه ی با حجاب کردند؛ حجابی که به نظرشان وضع و موقع زن الجزایری محسوب میشد.
این امر نتیجه ی ابتکاری فوری نبود، زیرا متخصصان امور به اصطلاح(بومی) و مسئولان دفاتر غرب، کار خود را با توجه به تجزیه و تحلیلهای جامعه شناختی و مردم شناختی هم آهنگ میکردند و شعار آنان در وهله ی اول این بود که: «بر زنها پیروز شویم، باقی چیزها به دنبال آن درست خواهد شد».(۲۴)
در پایان به سخن روشنگر رهبر فرزانه انقلاب اسلامی حضرت آیت الله خامنهای استناد میکنیم تا نقش زنان محجبه در پیروزی انقلاب اسلامی ایران روشنتر گردد: ما دیدیم که خانمها در انقلاب، به معنای واقعی کلمه، سربازان خط مقدم انقلاب بودند. این چیزی است که من به عنوان مبالغه نمیگویم، بلکه در جریان انقلاب، شاهد بودیم که زن در کشورمان سرباز خط مقدم انقلاب شد. اگر زنها با انقلاب سازگار نبودند و این انقلاب را نمیپذیرفتند و به آن باور نداشتند، مطمئنا این انقلاب واقع نمیشد، اعتقاد من این است که اگر آنها نبودند، اولا نیمی از گروه انقلابیون مستقیم در میدان نمیآمدند و ثانیا به طور غیر مستقیم روی فرزندان و شوهران و برادران و کلا روی محیط خانههاشان اثر میگذاشتند و به کلی این کار انجام نمیگرفت، زیرا زن در محیط خانه، دارای تأثیر فرهنگی زیادی است. این حضور آنها بود که توانست ستون فقرات دشمن را بشکند و مبارزه را به معنای واقعی کلمه پیش برد. بعد در میدانهای سیاسی ما دیدیم و میبینیم خانمهایی را که دارای قدرت تحلیل و قدرت سخنوری و آماده برای پذیرش مسئولیت در نظام اسلامی هستند، این کار البته رو به گسترش است.(۲۵)
در فرازی دیگر میفرمایند: اسلام آمد، انقلاب آمد، امام آمد و زن را در مرکز فعالیتهای سیاسی این کشور قرار داد و پرچم انقلاب را به دست زنان سپرد، در حالی که زن توانست حجاب خود و وقار خود و متانت اسلامی خود و عفاف خود و دین خود و تقوای خود را حفظ کند و لذا حقی از این بزرگتر، کسی بر گردن زن ایرانی و زن مسلمان ندارد.(۲۶)
پینوشتها
۱- در عرفان اسلامی، از عالم غیب و شهود تفاسیر دیگری شده است که این جا در صدد بیان آنها نیستیم.
۲- حشر آیه ۲۲؛
۳- بقره(۲) آیه ۳؛
۴- حدیث قدسی.
۵- کتاب الغیبه، ص ۱۳۸: «لو بقیت الارض بغیر امام لساخت».
۶- مائده(۵) آیه: (الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی)
۷- روم آیه ۳۰؛ فطرت یعنی این که خداوند متعال مردم را به گونهای آفریده که طبعا و به ارتکاز خویش، خدا را بشناسد.
۸- سفینه البحار/ ماده ورخ
۹- واقعه کشف حجاب، ۲۱- ۲۴
۱۰- همان.
۱۱-کاوه دهگان، اسرار سقوط احمد شاه، ص ۸۵ به نقل از: واقعه ی کشف حجاب، ص ۲۷؛
۱۲- اصول کافی، کتاب ایمان و کفر، باب الصدق و اداء الامانه: «کونوا دعاه للناس بالخیر بغیر الستکم»
۱۳- علل گرایش به ما دیگری، ص ۱۹؛
۱۴- غلامعلی حداد عادل، فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی، ص ۲۵؛
۱۵- قبله ی اسلام به نقل از: نخستین رساله ی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی، ص ۱۵؛
۱۶- بحارالانوار، ج ۶۶، ص ۴۰۵؛
۱۷- نور(۲۴) آیه ۳۰؛
۱۸- همان، آیه ۳۱؛
۱۹- روم(۳۰) آیه ۳۰؛
۲۰- کنزالعمال، خ ۱۷۱۶۶؛
۲۱- وسائل الشیعه، ج ۳، ص ۳۴۰؛
۲۲- وسائل الشیعه، ج ۱۵؛
۲۳- مسئله حجاب، ص ۵۲- ۵۷؛
۲۴- استعمار میرا، ص ۳۸؛
۲۵- فرهنگ و تهاجم فرهنگی، ص ۲۵۵؛
۲۶- همان، ص ۲۵۵؛
منبع: کتاب تأملات فرهنگی؛ نوشته سید رضا تقوی