- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 4 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
در این نوشته کوتاه به دستوراتى از لقمان حکیم موسوم به سفارشات اخلاقى ـ اجتماعى اشاره میکنیم:
«یَا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلَاهَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ اصْبِرْ عَلَىٰ مَا أَصَابَکَ ۖ إِنَّ ذَٰلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ»؛(لقمان/۱۷)
ای فرزند عزیزم! نماز را به پا دار و امر به معروف و نهی از منکر کن و (بر این کار از مردم نادان) هر آزار بینی صبر پیش گیر، که این نشانهای از عزم ثابت (مردم بلند همّت) در امور عالم است.
امر به معروف و نهى از منکر
بعد از برنامه نماز به مهمترین دستور اجتماعی یعنى امر به معروف و نهى از منکر پرداخته و میگوید: مردم را به نیکی و معروف دعوت کن و از منکرات و زشتیها بازدار. در پایان همین آیه واژه «عزم الامور» را به کار برده، مسلم است که همه کارهاى اجتماعى خصوصاً امر به معروف و نهى از منکر، مشکلات فراوانى دارد. گنهکاران خودخواه و سلطهجو به آسانى تسلیم نمیشوند، حتى در مقام اذیت و آزار آمران به معروف و ناهیان از منکر برمیآیند، بدون صبر و استقامت نمیتوان بر این مشکلات پیروز شد، یعنى براى انجام آن، عزم آهنین و ارادهٔ راسخ، لازم است. مصداق بارز، شهید امر به معروف امام حسین(علیه السلام) است که براى احیاى سنت نبوى و امر به معروف و جلوگیرى دستگاه فاسد اموى از منکرات، جام شهادت نوشید.
صبر بر مصائب
لقمان حکیم سپس به مسألهٔ صبر اشاره میکند. علامه طباطبایى در تفسیر شریف المیزان میفرماید: صبر تنها در این آیه نیست که از آن به عنوان «عزم الامور» یاد شده، بلکه در جاهاى دیگر نیز از امورات مهم شمرده شده است، صبر در لغت به معناى حبس است. در اقربالموارد آمده است: «صبر الدابه» یعنى حیوان را بدون علف نگه داشت. صبر به معنى خویشتندارى و حبس نفس از چیزى است که شرع و عقل از آن نهى میکند، صبر به حسب اختلاف موارد فرق میکند. اگر خویشتندارى در مصیبت باشد، آن را صبر میگویند اگر در جنگ باشد شجاعت نامند و اگر در حوادث باشد آن را سعهٔ صدر مینامند. در تفسیر عیاشى از حضرت صادق(علیه السلام) نقل شده است:
«… اصبروا عَلَى الفرائض و صابروا على المصائب و رابطوا على الائمه»۱
صائب تبریزى سروده است:
زمین سـراى مصیـبت بـود تـو مـیخواهـی
که مشت خاکى از این خاکدان به سر نکنی؟
هر چند صبر و استقامت امر دشوارى است؛ اما ثمرات اثربخشى در زندگى دنیوى و اخروى دارد. بانوى بزرگوار حضرت زینب(سلام الله علیها) سمبل صبر و بردبارى در واقعه جانسوز کربلاست. بازبینى و بررسى زندگى ائمه اطهار(علیهم السلام) افق روشنى از این موضوع میگشاید.
ساقى بیا که هاتف غیبم به مژده گفت
با درد صبـر کـن که دوا میفرستمـت
پرهـیـز از تـکـبّر و خـودپـسنـدى
«و لا تصعّر خدک للناس و لا تمش فى الارض مَرَحاً انّ الله لایحبّ کل مختال فخور؛
و از مردم (به نخوت) رخ بر متاب و در زمین خرامان راه مرو که خدا خودپسند لافزن را دوست نمیدارد». (سورهٔ لقمان، آیهٔ ۱۸)
لقمان سپس به مسائل اخلاقى در ارتباط با مردم و خویشتن پرداخته، نخست تواضع و فروتنى و خوشرویى را توصیه کرده میگوید: با بیاعتنایى از مردم روى مگردان». «صعر» در اصل یک نوع بیمارى است که شتر به آن مبتلا میشود و گردنش کج میگردد.
«مرح» به معنى مستى ناشى از نعمت است. «مختال» به معنى کسى است که با یک سلسله تخیلات و پندارها خود را بزرگ میبیند. «فخور» به معنى کسى است که نسبت به دیگران فخر فروشى میکند. ۲به این ترتیب لقمان حکیم در اینجا دو صفت بسیار زشت که مایه از هم پاشیده شدن روابط صمیمانه اجتماعى است، اشاره مى کند: یکى تکبر و بیاعتنایى و دیگرى غرور و خودپسندی.
تواضع سـر رفعـت انـدازدت
تکــبر بـه خـــاک انـدازدت
به دولت کسانى سرافروختند
کـه تاج تکـبر بـیانـداختـند
على(علیه السلام) در قسمتى از خطبه ۱۹۲ نهج البلاغه میفرمایند: شیطان به جهت خلقتش بر آدم(علیه السلام) فخر فروخت و با تکیه به اصل خود که آتش است، دچار تعصب و غرور شد. پس شیطان دشمن خدا و پیشواى متعصبها و سر سلسله متکبران است. آیا نمینگرید که خدا به خاطر خودبزرگبینى او را کوچک ساخت؟ و به جهت بلندپروازى او را پست و خوار گردانید؟
نوع رفتار، بیانگر شخصیت و تربیت فرد است. اگر انسان داراى فضایل اخلاقى نباشد، نباید از او انتظار رفتار بهنجار داشت.
میانهروى و اعتدال پیشگى
«و اقصد فى مشیک و اغضض من صَوتِکَ انّ انکر الاصواتِ لصوتُ الحمیر؛ و در راه رفتن خود میانه رو باش و صدایت را آهسته ساز که بدترین آوازها، بانگ خران است». (سورهٔ لقمان ، آیهٔ ۱۹)
در نهایت لقمان حکیم فرزند خود را به رعایت اعتدال که در کلیه امور مطلوب است، دعوت میکند. بدیهى است که این میانهروى فقط مربوط به راه رفتن نیست. اشاره میکند که راه رفتن نه تند و با عجله باشد و نه سست و آهسته، انسان در معاشرت نه زیاد گرم بگیرد و نه عزلت و گوشهنشینى و کنارهگیرى اختیار کند. در صحبت کردن، نه پر حرفى کند، نه ساکت بنشیند. در بذل و بخشش، نه اسراف کند، نه خساست ورزد. داد و فریاد و درشت صحبت نکند و آن قدر آهسته هم نباشد که طرف نشنود و درک نکند. برخى از مفسران صوت حمیر را به عطسهٔ بلند همراه با صداى زشت تفسیر کردهاند. ۳
در خبـر خیـرالامـور اوسـاطـها
نافع آمـد ز اعـتدال اخــلاصـها
بـــرخـلاف قـول اهــل اعتــزال
که عقول از اصـل دارنـد اعتـدال
زین چمن اى دى مبر آن اعتـدال
پنجهاى بهمن بر این روضه ممال
پی نوشت:
۱- قاموس قرآن، سید على اکبر قرشی، ج ۴، ص ۱۰۶.
۲- ترجمه تفسیرالمیزان، سید محمد باقر همدانی، ج ۱۶، ص ۳۲۷.
۳- اطیب البیان، سیدعبدالحسین طیب، ج ۱۰، ص ۴۲۶.
نویسنده: مصطفى جلیلى