- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 11 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
نجمه؛ مادر خورشید
دیباچه
با توجه به جایگاه و نقش ممتاز «مادر» در شکل گیری شخصیت و عملکرد انسان، بایسته است سیمای تابناک مادران آسمانی نیز در زندگی معصومان: به تصویر کشیده شود. این نوشتار، به معرّفی بانویی از خاندان عصمت و طهارت:می پردازد.
ارحام مطهّره
ائمّه:در راستای مبارزه با «تبعیض نژادی»| برنامه های گوناگونی به اجرا درآوردند؛ از جمله تربیت بردگان و آزادی آنان در مناسبت های متعدّد . اما آن چه شایان دقت و توجه است، ازدواج ائمّه: با برخی از کنیزان صالح و تولد «امام معصوم» و «امام زادگان» از دامن و نسل آنهاست!
و در یک معرّفی گذرا، امامانی که مادرشان کنیز (امّ ولد) بوده – گرچه، برخی جزو شاه زادگان و بزرگ زادگان هستند – عبارتند از: امام سجّاد و امام کاظم تا امام مهدی:.
چه بسا برای برخی از خوانندگان هضم این مطلب، کمی دشوار باشد؛ اما واقعیت و حقیقت، همان پیوند نور با نور است و اوج پاکی و طهارت!
به عبارت دیگر: همسری و پیوند نکاح با پیامبران و امامان، گرچه شرایطی لازم دارد؛ ولیکن رسیدن به مقام «مادری» – به ویژه تولد معصوم – نیازمند عبور از صافی های گوناگون است. لذا ملاک اصلی، همان کفو، همتایی، همدلی و طهارت روح و دل است.
در نتیجه، انتخاب برخی از کنیزان توسط ائمّه:به عنوان «مادر فرزندان» خود، بیانگر ویژگی های والای روحی و قلبی آنان است.[۱]
برای مادر امام رضا علیه السلام – به ویژه در دوره کنیزی – نام ها و القابی بیان شده است؛ همچون: اروی، تکتم، خیزران، سکن، سکینه، سمّان، سمانه، شقراء، صقر، کلیمه و نجمه.
البته در هنگام خرید این کنیز توسط اهل بیت: به اسم«تکتم» نامیده می شد و بعد از تولد امام رضا علیه السلام، از سوی امام کاظم علیه السلامبه لقب وکنیه«طاهره» و «امّ البنین» مفتخر گردید. [۲]
تعدّد اسامی، بیشتر به مسأله «بردگی» ارتباط دارد؛ زیرا در هر خرید و فروش غلامان و کنیزان، نام آنها توسط مالکان و اربابان تغییر پیدا می کرد.[۳]
با این وصف ما نیز از میان اسامی فوق، یکی را برگزیده و به تکمیل مقاله می پردازیم.
در فرازی از حدیث «لوح و صحیفه فاطمه۳» آمده است: «ابوالحسن علی بن موسی الرضا، امّه جاریه و اسمها نجمه.»[۴] لذا زیبنده است با نام و یاد این بانو – که در «منظومه موسوی و رضوی» ستاره و کوکبی تابناک است – گفتار و نوشتارمان را مزین گردانیم.
خاندان
با گسترش اسلام و نفوذ چشمگیر آن در غرب و شرق، بخشی از غنائم جنگی رزمندگان مسلمان را «بردگان» تشکیل می داد؛ لذا در صورت عدم نیاز، مورد مبادله و فروش قرار می گرفت. بنابراین، چه بسا خاندان پدری و مادری برده ها، قابل توجه خریداران و مورخان نبوده است. اما آنچه در خصوص حضرت نجمه ثبت و ضبط شده، چنین است: خیزران المرسیه؛ سکن النّوبیه؛ سکینه النّبویه؛ شقراء النّوبیه.[۵]
پسوند «المرسیه» و «النوبیه» می تواند قرینه دیگری بر غیر بومی بودن این بانوی گرامی باشد. آقای دکتر علی قائمی در این باره می نویسد:
۱. گفته اند که او، امّ ولد (کنیز) و از اهالی نوبه (کشور مغرب) بود.
۲. برخی، او را از اهالی مارسی – بندر جنوبی فرانسه – خوانده و مرسیه (مارسیه) بدان خاطر نامیده شده است.
۳. «یاقوت حموی»، مرسی را از شهرهای جزیره سیسیل ذکر می کند و او را از اهالی آن شهر می داند.[۶]
و در یک کلام: «نجمه» از نژاد آفریقای شمالی یا اروپایی (اندلس) بود[۷] که دست سرنوشت، زندگی جدیدی را برای امثال وی رقم زده است.
با این وجود، زادگاه معنوی او، کشور پهناور اسلامی و نسب و حسب وی، عفّت و ایمان است؛ چرا که بعد از سپری کردن دوران کودکی و بردگی در سرزمین اسلامی[۸]، زندگی دنیوی و اخروی اش با عرشیان و ملکوتیان پیوند می خورد.
تولد دیگر
چگونگی راه یابی نجمه به خانه امامت و ولایت، حکایت شیرینی دارد؛ در روایت علی بن میثم آمده است که:
حمیده مصفّاه[۹] – مادر امام کاظم علیه السلام- در میان کنیزان، دختر صالح، خردمند و نیکویی به نام «تکتم» را برگزید و خریداری کرد…[۱۰]
اما در روایت هشام بن احمد[۱۱] می خوانیم:
امام کاظم علیه السلامیک روز به من فرمود: ایا می دانی که از اهل مغرب، کسی (برده فروشی) به مدینه آمده است؟ گفتم: نه. فرمود: چرا، مردی آمده است! بیا باهم نزد او برویم. سپس حضرت سوار [بر اسب] شد و ما نیز سوار شدیم و حرکت کردیم تا این که به نزد آن مرد مغربی رسیدیم؛ دیدیم او بردگانی دارد. حضرت به او فرمود: بردگانت را به ما نشان بده. در این هنگام، برده فروش نه کنیز را آورد و نشان داد؛ اما حضرت نپسندید و فرمود: من به اینها نیاز ندارم. بعد از لحظاتی فرمود: بردگانت را به ما نشان ده. مرد مغربی گفت: غیر از اینها، کنیزی ندارم. اما امام کاظم علیه السلامهمان مطلب را تکرار کرد؛ لذا فروشنده گفت: سوگند به خدا! جز کنیزی بیمار، برده دیگری ندارم. حضرت پرسید: پس، چرا او را نشان نمی دهی؟ مرد از نشان دادن کنیز امتناع کرد، امام کاظم علیه السلامنیز منصرف شد…
هشام بن احمد در ادامه می گوید:
فردای آن روز، امامعلیه السلام مرا به حضور خواست و فرمود: هم اکنون نزد آن برده فروش برو و از او بپرس بهای آن کنیز چقدر است؟ هر مبلغی که معین کرد، بگو می پذیرم.
آنگاه من نزد مرد مغربی رفتم و بعد از دقایقی خرید و فروش انجام گرفت. برده فروش به من گفت: کنیز را به تو فروختم؛ ولیکن آن مردی که دیروز همراهت آمده بود، چه کسی بود؟ گفتم: مردی از تیره بنی هاشم. پرسید: از کدام [خاندان] بنی هاشم؟ گفتم: بیش از این نمی دانم. در این موقع گفت: حالا تو گوش کن! همانا این کنیز جوان، داستانی دارد: وقتی او را از دورترین نقاط مغرب خریدم، [در مسیر] بانویی از اهل کتاب (مسیحی یا یهودی) با من ملاقات کرد و پرسید: این دختر ممتاز، همراه تو چه می کند؟! گفتم: او را برای خود خریده ام. بانوی اهل کتاب گفت: «ما ینبغی أن تکون هذه الوصیفه عند مثلک؛ سزاوار نیست این کنیز جوان همراه فردی مانند تو باشد. انّ هذه الجاریی ینبغی أن تکون عند خیر أهل الارض؛ بلکه او شایسته همسری بهترین مرد روی زمین است. فلا تلبث عنده الاّ قلیلاً حتّی تلد منه غلاماً یدین له شرق الارض و غرب ها؛ چرا که پس از سپری شدن مدت زمانی از زندگی مشترک این کنیز و آن مرد، پسری از آنان متولد خواهد شد که شرق و غرب، مطیع او خواهند گردید.»
هشام بن احمد در پایان می گوید:
«آن کنیز (نجمه) را نزد امام کاظم علیه السلامبردم…»[۱۲]
به نقل درّ النّظیم و اثبات الوصیه، امام کاظم علیه السلامپس از خریدن تکتم به عدّه ای از یارانش فرمود: «سوگند به خدا! من این کنیز را نخریدم مگر به دستور و وحی خدا.»
اصحاب چگونگی دریافت این مطلب را پرسیدند و حضرت پاسخ داد:
«در عالم خواب، پدرم و جدّم پیش من آمدند در حالی که همراه آنان پارچه ای از جنس حریر بود؛ آنگاه پارچه را باز کردند، پیراهنی بود که چهره این کنیز در آن وجود داشت…»[۱۳]
در جمع بندی این روایات، می توان گفت:
امام کاظم علیه السلاماین کنیز را برای مادرش خریده است، حال چه به شکل وکالت از سوی مادر، و چه به صورت استقلال و بخشش نجمه به عنوان خدمتکار مادرش.
تجلّی اخلاق
«نجمه» بعد از ورود به خانه امام صادق علیه السلام و آشنایی نزدیک با خاندان رسالت و امامت:، خیلی زود با رفتار نیکویش محبّت و توجه دیگران را به خود جلب کرد. در این باره، علی بن میثم می گوید:
«… کانت من أفضل النّساء فی عقلها و دینها و اعظامها لمولاتها حمیده المصفّاه حتّی أنّها ما جلست بین یدیها منذ ملکتها اجلالاً لها؛
… نجمه از جهت عقل، دیانت و بزرگ داشت مقام مخدوم و مولایش «حمیده مصفّاه» جزو بهترین بانوان شمرده می شد. او چنان مؤدّب بود که از همان دوره کنیزی در مقابل حمیده سراپا می ایستاد، و به خدمت و تکریم همسر امام صادق علیه السلام و مادر امام کاظم علیه السلام می پرداخت.»[۱۴]
بهار دل
مدت زمانی از حضور نجمه در خانه اهل بیت: به عنوان «خدمتکار» سپری شد؛ حمیده که خود نیز روزگاری کنیز بوده و با توفیق الهی، شایستگی همسری امام صادق علیه السلامرا پیدا کرده بود؛ به عنوان «مادر» آرزو داشت برای عزیزترین پسرش، عروسی پاک، مهربان و دانا انتخاب کند. گرچه هر روز که می گذشت، تصویر عروس خود را در «سیمای نجمه» جست و جو می کرد؛ اما برای تحقّق آرزو و تقویت شناخت و اطمینان قلبی اش، هماره به درگاه پروردگار. «نیایش» می نمود… سرانجام در «رؤیایی راستین» فصل بهاران را به نظاره نشست. حمیده خود چنین تعریف می کند: در عالم خواب، پیامبر خدا۶ر ا مشاهده نمودم که فرمود:
«یا حمیده! هی نجمه لابنک موسی، فانّه سیولد له منها خیر أهل الارض؛ ای حمیده! نجمه، سزاوار پسرت موسی است؛ زیرا از این دختر برای موسی، فرزندی متولد خواهد شد که بهترین فرد روی زمین می باشد.»
از سوی دیگر، امام کاظم علیه السلام نیز رؤیای دیگری مشاهده کرد که پیام آور بشارت آسمانی بود. آن حضرت به برخی از یارانش فرمود: در عالم خواب، پدرم و جدّم را دیدم … آنان به من فرمودند: «ای موسی! برای تو از این کنیز بهترین اهل زمین بعد از تو، متولد خواهد شد..»[۱۵]
حمیده خاتون پس از آن رؤیای صادقه یک روز فرصت را غنیمت شمرده و به پسر ارجمندش امام موسی کاظم علیه السلامچنین گفت:
«یا بنی! انّ تکتم جاریه، ما رایتُ جاریه قطّ أفضل منها، و لستُ أشکّ أن الله تعالی سیطهّر نسلها ان کان لها نسل؛ پسرم! همانا تکتم (نجمه) کنیز است؛ اما من هرگز کنیزی بهتر از او ندیده ام! لذا تردید ندارم خداوند متعال به زودی نسلی پاک به وی عطا می کند، البته اگر برای او نسلی [مقدّر] بوده باشد.»
آن مادر خردمند و مهربان بعد از این پیشنهاد، به امام کاظم علیه السلامگفت: «فرزندم! هم اکنون کنیزم را به تو بخشیدم، و سفارش می کنم تو را به نیکی و محبّت ورزیدن به او.»[۱۶]
از این هنگام است که نجمه به عنوان عروس خانواده امام جعفر صادق علیه السلام، مرحله زیبا و پرشکوهی را آغاز کرد. از این رو، در طول زندگی اش با یادآوری نعمت های گوناگون الهی، بر عبادت و شکر و دعای خالصانه خود می افزود.
نخستین گل موسوی
روزها، هفته ها و ماه ها همچنان سپری می شد. گویا نجمه چهارمین ماه از دوره آبستنی را می گذراند؛ اما هیچ ناراحتی در وجود خود احساس نمی کرد. از این رو، به برخی از بانوان چنین می گفت: «در این دوره جنینی، سنگینی حمل را حس نکردم؛ اما در وقت خوابیدن، صدای تسبیح، تهلیل و تمجید را از شکم خود می شنیدم که این مسئله، مرا آشفته و هراسناک نموده بود؛ ولی به هنگام بیداری، چیزی نمی شنیدم.»[۱علیه السلام ]
… در چهره هریک از اعضای خانواده «شادی» موج می زد، ولی سیمای نجمه هر روز تابناک تر می شد؛ چرا که به زودی نخستین غنچه زندگی اش شکوفا شده و به افتخار «مادری» می رسید.
با فرارسیدن یازدهم ذی قعده ۱۴۸ ق. زنگ تولدی خجسته نواخته شد، و پسری از تبار ابرار و صالحان چشم به دنیا گشود و همچون نیاکانش توحید، ایمان و کرامت را سرآغاز زندگی خود قرار داد. نجمه نخستین خاطره شیرین نوزادش را این گونه بازگو می کند:
«پس از زایمان، دیدم پسرم روی زمین قرار گرفت و در حالی که دستانش را به زمین تکیه داده و سرش را به سوی آسمان بلند کرده بود، لب هایش را تکان می داد، گویا سخن می گفت!»[۱۸]
مولودی مبارک
نجمه در حالی که نوزادش را در آغوش گرفته، چشم انتظار آمدن شوهرش است؛ شنیدن کلام شریک زندگی و مشاهده لبخند او، بر شیرینی و شادکامی او و اهل بیت پیامبر۶خواهد افزود. دقایقی نگذشته بود که امام کاظم علیه السلام وارد منزل شد و به همسرش چنین شادباش گفت:
«هنیئاً لکِ یا نجمه کرامه ربّکِ؛ ای نجمه! کرامت و عطای پروردگارت برتو گوارا و مبارک باد!»
نجمه این خاطره به یادماندنی را بدین گونه تعریف می کند:
در این موقع، من نوزادم را که در پارچه ای سفید پیچیده شده بود، به پدرش دادم؛ آن حضرت نخست در گوش راست او اذان و درگوش چپش اقامه گفت؛ سپس آب فرات (زلال و گوارا) طلبید و کام او را با آن برداشت و چون نوزاد را به من برگرداند، چنین فرمود:
«خذیه فانّه بقیه الله تعالی فی ارضه؛ نوزاد را بگیر، به درستی که او «بقیه الله» و ذخیره و حجّت خداوند متعال در روی زمینش است.[۱۹]
از تبار علی
قصه نامگذاری این مولود آسمانی نیز شنیدنی است! «جابر بن عبدالله انصاری» وقتی توفیق یافت اسامی معصومان:را در لوح و صحیفه فاطمه زیارت نماید، نقل می کند که در آن نوشته شده بود:
«… ابوالحسن علی بن موسی الرضا امّه جاریه و اسمها نجمه…»[۲۰] بی گمان این لوح عرشی به عنوان «میراث» نزد امام کاظم علیه السلام بود. از سوی دیگر، آن حضرت با دیدن رؤیای پیش از ازدواج، تولد هشتمین امام و حجّت الهی را لحظه شماری می کرد؛ چرا که در عالم خواب، پدر و جد بزرگوارش به او بشارت داده بودند:
«هرگاه آن مولود مسعود به دنیا آمد، نامش را «علی» بگذار…»[۲۱]
بنابراین امام کاظم علیه السلام نام نخستین پسرش را «علی»، لقبش را «رضا» و کنیه اش را «ابوالحسن» نهاد.[۲۲]
بانوی محراب
نجمه بعد از رهایی از دوره بردگی و استقرار در منزل قدسی ترین و کریم ترین خاندان و مفتخر شدن به جایگاه مطلوب و رؤیایی عروس خاندان نبوت و امامت، «عبادت» و «دعا» را سر لوحه برنامه زندگی اش قرار داد؛ زیرا او به خوبی می دانست رمز عروج پیامر۶به ملکوت و عرش الهی، همان بندگی خالص و عبودیت آن حضرت بود.[۲۳] و مکارم اخلاقش. از این رو، نجمه به شکرانه تمام نعمت های الهی غالباً در محراب و سجّاده نیاز، ایات قرآنی را زمزمه می نمود تا همچون: مریم، خدیجه، فاطمه، زینب، حمیده و دیگر بانوان مطهر و مؤمن «خشنودی خدا» را به دست آورد.
البته دوران حمل و شیردهی، برنامه روزانه مادران را دچار تغییر می کند؛ اما گویا نجمه راهکاری مناسب در نظر دارد! بهتر است این روایت را بخوانیم:
امام رضا علیه السلامدر هنگام تولد از لحاظ جسمی، قوی و درشت بود و بسیار شیر می نوشید؛ روزی مادرش گفت: دایه ای [نیکو خصال] برای فرزندم پیدا کنید تا مرا در شیردادن کمک کند. از نجمه پرسیدند: مگر شیر تو، او را کفایت نمی کند؟ پاسخ داد:
«لا اکذب، والله! ما نقص الدَّرُّ ؛ ولکن علی ورد من صلاتی و تسبیحی و قد نقص منذ ولدتُ؛ دروغ نمی گویم، سوگند به خدا! شیرم کم نشده، ولیکن برای من ذکرهایی از نماز، دعا و تسبیح وجود دارد که از زمان تولد فرزندم، آن اذکار دچار کاستی شده است.»[۲۴]
آری! عروس اهل بیت:شدن، همسر امام بودن، و مادر ولی و بقیه اللهگردیدن، این انتظار ایمانی و عرفانی را می طلبد و می خواهد که بر کیفیت و کمیت «عبادات و طاعات» افزوده شود، و نجمه در سخت ترین لحظات نیز عبادات و خانه داری حضرت فاطمه زهرا را سرمشق و اسوه زندگی خود قرار داد.
شکوفه ای دیگر
بعد از سالیان متمادی، دیدگان اهل بیت: به سیمای نوزادی دیگر روشنی یافت؛ چرا که در سال ۱علیه السلام ۳ ق. از دامن پاک نجمه ماه و قمری تابناک، جلوه گر شد. امام کاظم علیه السلامپس از در آغوش گرفتن دخترش و زمزمه اذان و اقامه، نام مقدس «فاطمه» را بر آن مولد معصوم نهاد.[۲۵]
از آن جا که امام کاظم علیه السلام در طول زندگی اش با چند کنیز (امّ ولد) ازدواج کرده و صاحب فرزندان بسیاری (حد اقل ۳۰ پسر و دختر) شده است، و نیز با توجه به این مطلب که نجمه اولین همسر آن حضرت می باشد، جای این پرسش است که: ایا نجمه از زمان تولد پسرش امام رضا علیه السلام(۱۴۸ ق.) تا هنگام ولادت دخترش حضرت فاطمه معصومه۳(۱علیه السلام ۳ق.) صاحب فرزند یا فرزندان دیگری نشده است؟!
مونس دل
نسیم بهشتی، هماره دل و جان نجمه را نوازش می داد؛ اما هر از چندگاهی بحران های سیاسی- اجتماعی، تار و پود زندگی و قلب بنی هاشم و شیعیان را آشفته می کرد که بی شک اوج این غم ها، بازداشت های مکرر امام کاظم علیه السلام از سوی حکومت ستمگر بنی عباس بود.
سال هایی که امام در زندان های متعدد به سر می برد، فرزند برومندش حضرت رضا علیه السلام تسلّی بخش دل های رنجور بود. از این رو، نجمه در کنار دیگر اعضای خانواده، با تکیه بر «عبادت» و «شکیبایی»[۲۶]، فراق آن حضرت و دیگر مشکلات را تحمل می کرد…
رحلت
سرانجام آن بانوی مؤمن، خردمند و مهربان، ندای «ارجعی» را شنید و روحش به سوی باغستان نور، پرواز کرد و دیدگان خاندان موسوی، اشکبار و دل های آنان سوگوار شد.
در این میان، فرزندانش در کمال ناباوری با «مادر» وداع کردند و پس از طواف تابوت در گرداگرد مزار مقدس پیامبر و تشییعی باشکوه، پیکر مطهّر نجمه در مشربه «امّ ابراهیم» به خاک سپرده شد.[۲علیه السلام ]
شاید بتوان رحلت «امّ الرضا» را بعد از دوران شهادت شوهرش امام موسی کاظم علیه السلام دانست…
پی نوشت ها:
۱. در این زمینه، پژوهشگر و دوست گرانقدر آقای محمد اصغری نژاد مطالب خوبی نوسته است. ر.ک: حمیده مصفّاه، ص ۴۴ – ۶۸ (نورالسّجاد، قم، اول، ۱۳علیه السلام ۹ ش.)
۲. بحارالانوار، ج ۴۹، ص ۲،۳ و علیه السلام – ۱۰؛ منابع بعدی.
۳. ناسخ التواریخ، (احوالات حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام)، عباسقلیخان سپهر، ج ۱، ص ۱۴ (اسلامیه، تهران، ۱۳۴۸ ش.)
۴. بحارالانوار، ج ۳۶، ص ۱۹۳ و ۱۹۴.
۵. ر.ک: به آدرس شماره ۲.
۶. در مکتب عالم آل محمد،؛ امام علی بن موسی الرضا علیه السلام، ص ۳۰ و ۳۰ (انتشارات امیری، تهران، اول، ۱۳علیه السلام ۸ ش.)
۷. ویژگیهای امام رضا علیه السلام(خصائص الرضویه)، عبدالکریم پاک نیا، ص ۱۵ (نسیم کوثر، قم، اول، ۱۳۸۴ ش)؛ معارف و معاریف، سید مصطفی حسینی دشتی، ج ۱۰، ص ۸۴.
۸. در روایت علی بن میثم می خوانیم: «اشترت حمیده … جاریه مولده و اسمها تکتم…» واژه «مولّده» به این معنا می باشد: زنی که در بین مردم عرب زبان به دنیا آمده، با فرزندان آنان بزرگ شده و به آداب آنها تربیت یافته است. (بحارالانوار، ج ۴۹، ص ۴ – ۶).
۹. برای آشنایی بیشتر با این بانوی گرامی، به کتاب «حمیده مصفّاه» مراجعه بفرمایید.
۱۰. همان، ص ۴۲؛ بحارالانوار، ج ۴۹، ص ۵ و۷.
۱۱. البته در برخی منابع «هشام بن احمر» ثبت شده است؛ مثل: داستان های اصول کافی، محمد محمدی اشتهاردی، ج ۲، ص ۵۵. (دفتر نشر معارف اسلامی، قم، اول، ۱۴۱۳ ق.)
۱۲. ر.ک: همان، ص ۵۵ – ۵علیه السلام ؛ بحارالانوار، ج ۴۹، ص علیه السلام و ۸.
۱۳. منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ج ۲، ص ۲۹۰ و ۲۹۱.
۱۴. همان، ص ۲۸۹؛ بحارالانوار، ج ۴۹، ص ۵۰.
۱۵. منتهی الامال، ج ۲، ص ۲۹۰ و ۲۹۱.
۱۶. همان، ص ۲۸۹ و ۲۹۰؛ بحارالانوار، ج ۴۹، ص۵. البته به روایت دیگر: «سیظهر نسلها؛ نسلش را آشکار می کند.» ناسخ التواریخ، ج ۱، ص ۱۲.
۱۷. بحارالانوار، ج ۴۹، ص ۹؛ ناسخ التواریخ، ج ۱، ص ۱علیه السلام و ۱۸.
۱۸. همان.
۱۹. همان، و به نقل دیگر،: «بقیهالله عزوجل» بحارالانوار، ج ۲۴، ص ۲۱۲.
۲۰. بحارالانوار، ج ۳۶، ص ۱۹۳ و ۱۹۴.
۲۱. منتهی الامال، ج ۲، ص ۲۹۱.
۲۲. بحارالانوار، ج ۴۹، ص ۴، ۱۲، ۱۹ و ۲۰.
۲۳. اسراء / ۱.
۲۴. بحارالانوار، ج ۴۹، ص ۵؛ ناسخ التواریخ، ج ۱، ص ۱۸ و ۱۹.
۲۵. رک : نرم افزار «گلشن قم»، آستانه مقدسه حضرت معصومه(س)، ۱۳۸۵ش.
۲۶. منتهی آلامال، ج ۲، ص ۲۵۳.
۲۷. شجره طیبه، زندگینامه چهارده معصوم و پیامبران)، سید محسن حجازی زاده، ص ۱۹۴ (مؤسسه انتشاراتی لاهوت، تهران، اول، ۱۳۸۳ش.)