- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 11 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
اشاره:
در پانزدهم ماه رمضانالمبارک سال سوّم هجرت(۱) و در خانه دخت گرامی رسول خدا حضرت فاطمهی زهراء(س) فرزندی چشم به جهان گشود که ولادت او باعث شادی و سرور نبی مکرّم اسلام(صلی الله علیه و آله) گردید. او را « حسن » نام نهادند. از پیامبر بزرگوار، حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) نقل شده است که خطاب به ایشان فرمودند: « أشبهتَ خَلقی و خُلقی ».(۲)یعنی؛ ای حسن [جان]، تو از جهت آفرینش (صورت) و اخلاق (سیرت و رفتار) شبیه من هستی.
روشن است که مصاحبت با انسان کاملی، همانند پیامبر(صلی الله علیه و آله) و رشد و نموّ نمودن در منزل شخصیتی بزرگ، همانند حضرت امام علیّ(علیه السلام) و زن نمونه و کامل مانند حضرت فاطمهی زهراء(سلام الله علیها)، نتیجهاش تولّد انسان کاملی همانند حسن بن علیّ(علیهماالسلام) است. هیچ انسانی در جهان هستی از جهت کمالات و مقامات انسانی همانند اهلبیت عصمت و طهارت(علیه السلام) نبوده و نخواهد بود، سلام الله علیهم اجمعین.
۱. شخصیت علمی، اخلاقی امام حسن مجتبی علیهالسلام
پیرامون مقام و شخصیت علمی، اخلاقی سبط اکبر پیامبر(صلی الله علیه و آله)، حضرت امام مجتبی(علیه السلام)، سخن بسیار است که فقط به ذکر چند حدیث در این باره اکتفاء میشود:
قال الرسول(صلی الله علیه و آله): « لو کان العقل رجلاً لکان الحسن ».
یعنی؛ اگر قرار بود عقل به صورت انسانی مجسم شود، همانا به صورت ” حسن بن علیّ [ع] ” جلوه میکرد.
قال الصادق(علیه السلام): « انّ الحسن بن علیّ(علیه السلام) کان اعبد الناس فی زمانه و ازهدهم و افضلهم و کان اذا حجّ، حجّ ماشیاً و…».(۳)
یعنی؛ به راستی که [امام حسن مجتبی(علیه السلام)] در زمان خویش عابدترین، زاهدترین و داناترین مردم بود.
در بارهی ابعاد علمی و صفات پسندیده اخلاقی مانند تواضع، جود و بخشش، کرامت، سخاوت، علم و دانش، شجاعت ؛ نقلهای تاریخی فراوانی وجود دارد که در کتب تاریخ اسلام و تاریخ زندگانی ائمهی معصومین(علیه السلام) مکتوب میباشد، مانند داستانی که دربارهی تواضع و برخورد شایسته با مردم و به خصوص تهیدستان در تاریخ آمده است که امام حسن(علیه السلام) در محلی نشسته بودند، هنگامی که خواستند از آن جا بروند شخص تهیدستی وارد شد، امام(علیه السلام) به او خوش آمد گفت و او را مورد محبت قرار داده و به او فرمود: « انّک جلستَ علی حین قیام منّا افتأذن لی بالإنصراف». یعنی؛ تو به هنگام بلند شدن ما آمدی آیا اجازه میدهی که برویم ؟، مرد گفت: آری، ای فرزند رسول خدا(صلی الله علیه و آله).
در روایتی حسن بصری در مورد سیاست از امام حسن مجتبی(علیه السلام) سؤال میکند، حضرت چنان با بیان شیرین و کلمات زیبا به او پاسخ میدهد که هر خوانندهای با شنیدن آن به وجد میآید.
قال الحسن بن علیّ(علیه السلام): « هی [السیاسه] أن ترعی حقوق الله و حقوق الأحیاء و حقوق الأموات، فأما حقوق الله. فاداء ما طلب، و الإجتناب عما نهی، و اما حقوق الأحیاء: فهی ان تقوم بواجبک نحو اخوانک، و لاتتأخر عن خدمه أمتک، و ان تخلص لولی الأمر ما أخلص لأمه و أن ترفع عقیدتک فی وجهه اذا ما حاد عن الطریق السوی و اما حقوق الأموات، فهی ان تذکر خیراتهم و تتغاضی عن ساوئهم، فان لهم ربّاً یُحاسبهم». (۴)
یعنی؛ سیاست آن است که حقوق خداوند، و حقوق زندهها، و حقوق مردهها؛ را رعایت کنی. اما حقوق خداوند، پس عبارت است از انجام آن چه که خواسته خداوند است و پرهیز از آن چه که او نهی کرده است. و اما حقوق زندهها آن است که به وظیفهی خود در برابر برادرانت عمل کنی و از خدمت امت خویش بازنمانی و تا زمانی که ولیامر مسلمین با امت خود صادق است، با او صادق باشی و هنگامی که وی از راه راست منحرف شد، عقیدهات را رو در روی او اظهار کنی و اما حقوق مردگان: این است که نیکیهای آنان را یاد کنی و از بدیهایشان چشم بپوشی، چرا که آنها را پروردگاری است که از آنان حساب کشی میکند.
۲. حضور در کنار پدر بزرگوار
حضرت امام حسن مجتبی(علیه السلام) قبل از آن که عهدهدار مسئولیت امامت مسلمانان بشود در دوران حکومت پدر بزرگوارشان حضرت علیّ(علیه السلام) در مأموریتهای مختلف از جمله در جنگهای سه گانه زمان ایشان شرکت و با شجاعت و جوانمردی بینظیر خود نقش مهمی در نابودی و شکست دشمنان امامت و ولایت حقه امیرالمؤمنین(علیه السلام) ایفاء کرد.
در جنگ با ناکثین، امام علیّ(علیه السلام) او را به نمایندگی از خود به کوفه فرستاد تا مردم منطقه را از شورش دشمن آگاه نماید به طوری که حضرت توانست با سخنان آتشین خود، ده هزار نفر از مردم کوفه را برای حضور در جنگ بسیج کنند. در جنگ صفّین نیز امام حسن مجتبی(علیه السلام) یکی از رزمندگانی بودند که در تحریک مردم علیه قاسطین فعالیت قابل توجهی از خود نشان دادند و خطاب به سربازان کوفه فرمودند: « در جنگ در جنگ با دشمنان (معاویه و سربازان او) که در مقابل شما صف کشیدهاند دست به دست هم بدهید و هرگز سستی از خود نشان ندهید که سستی ریشههای دل را قطع میکند». (۵)
۳. حوادث دوران امامت
حضرت امام حسن مجتبی(علیه السلام)، در شامگاه بیست و یکم ماه مبارک رمضان سال چهلم هجرت که حضرت مولیالموحدین، امام علیّ بن ابی طالب(علیه السلام) به دست ابن ملجم (لع) به شهادت رسید، مسئولیت هدایت و امامت مسلمانان را عهدهدار شد و بالای منبر مسجد جامع شهر، پس از تعریف و ستایس مقام پدر بزرگوارش و حقانیت اهلبیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) به خلافت، مردم کوفه گروه گروه با وی بیعت نمودند(۶).
مردم کوفه که در بحران روحی عجیبی قرار گرفته بودند در اثر اختلاف، فریب نقشهی معاویه ستمگر و غاصب را خورده و به مرور از پشتیبانی و حمایت امام حسن(علیه السلام) دست برداشتند و گرفتار همان شکست و ذلّت نخستین (عدم حمایت از امام علیّ (علیه السلام) و ذلّت و خواری ناشی از غلبهی سپاه شام بر بصره و عراق) گردیدند.
امام مجتبی(علیه السلام) که با علم امامت، شناخت خود از مردم کوفه و رفتار آنان با پدر بزرگوارش، مردم کوفه را آزموده بود برای اتمام حجت حاضر شد بیعت مشروط مردم را بپذیرد تا این که اگر در آیندهی نزدیک صلح و تعهدنامه مشروط با معاویه را امضاء نمایند، کسی دیگر به ایشان اعتراض نکند.
از لحاظ دینی و علمی برای امام مجتبی(علیه السلام) و شیعیان، معاویه و دستگاه نالایق او، عنصر فاسدی بودند که میبایست از صحنهی حاکمیت بر جامعه اسلامی کنار روند و این چیزی بود که امیرالمؤمنین(علیه السلام) نیز در هنگام به دست گرفتن خلافت اسلامی خود آن را در رأس برنامههای خویش قرار داده بود و اساساً چنین حرکتی موافق با سیره و روش حاکمان واقعی میباشد که حاضر نیستند برای لحظهای حاکمیت ستمگران را پذیرا باشند، لذا همه چیز برای جنگ و مبارزه امام(علیه السلام) با حکومت شام آماده بود ولی متأسفانه باطن جامعه از انحراف رنج میبرد و قادر به تصمیمگیری قطعی نبود.
مردم با همان سرعتی که با امام علیّ (علیه السلام) بیعت کرده بودند، در جهت مقابل آماده بیعت با معاویه شدند. لذا وقتی که امام حسن(علیه السلام) از مردم میخواهد به میدان بیایند، در خانههای خود خزیده و حاضر به پشتیبانی امام(علیه السلام) نشدند و به غیر از عدیّ بن حاتم و گروهی از قبیلهی « طیّ » و دیگر قبایل عازم لشکرگاه شدند و تعداد آنها به ۱۲ هزار نفر بیشتر نمیرسید !.(۷)
امام مجتبی(علیه السلام) سپاه خود را به فرماندهی ” عبیداله! بن عبّاس ” به سوی سپاه ۶۰ هزار نفری معاویه گسیل داشت و خود در مدائن اقامت فرمود تا به جمعآوری نیرو بپردازد.
دوری فرماندهی کل لشگر، از سپاه باعث شد، شایعاتی که از طرف جاسوسان و عوامل معاویه پخش میشد مؤثر افتد و سخنانی مانند این که « حسن بن علیّ (علیه السلام) قصد صلح دارد ! » نیروهای حضرت را دل سرد نماید تا این که اخذ رشوه و فریب دنیا خوردن به فرماندهی سپاه حضرت سرایت کرد !(۸).
بازار شایعات داغ بود…، سادگی مردم مسلمان و فریب شیطان خوردن و غافل از توطئه و دسیسهی معاویه بودن و… همه و همه، باعث شد تا امام مجتبی(علیه السلام) پیشنهاد صلح از طرف معاویه را بپذیرد.(۹)
۴. نیرنگ معاویه (صلح تحمیلی)
پیرامون مسألهی صلح امام حسن(علیه السلام) با معاویه سخن بسیار است و بزرگان و علمای اسلامی در این باره، مقالات و کتب ارزشمندی تألیف نمودهاند.(۱۰)
بسیاری از مورّخان و سیرهنویسان به نفع سیاست اموی قلمزده و حقایق تاریخی را تحریف نموده و یا دست به جعل واقعیات تاریخی زدهاند. در بررسی چگونگی و روند صلح امام حسن(علیه السلام) به نظر میآید، ابتداء متن و موارد قرارداد صلح را بررسی نماییم تا در ادامه به نتایج و سرنوشت صلح اشاره نمائیم.
« بلاذری » و « ابن اعثم » که دو تن از مورّخین قدیمی هستند، متن قرارداد صلح را با اندکی اختلاف به این شرح نوشتهاند: « هذا ما صالح علیه الحسن بن علیّ بن ابی طالب[ع]، معاویه بن ابی سفیان، صالحه علی ان یسلّم الیه الأمر [ولایه المسلمین] علی ان یعمل [فیهم] بکتاب الله وسنّه نبیّه [رسوله وسیره الخلفاء الصالحین]، و علی انّه لیس لمعاویه ان یعهد لأحدٍ من بعده [عهداً و أن یکون الأمر بشوری] علی أن الناس آمنون حیث کانوا [من ارض الله] علی انفسهم واموالهم و ذراریهم… و علی أن لا یبغی للحسن بن علی [ع] [عائله. غائله سوء . سراً و لا علانیهً] و علی أن یخلف احداً من اصحابه [اهل بیت رسول الله]…».(۱۱)
یعنی؛ این عهدنامهای است که حسن بن علیّ [ع] و معاویه بن ابی سفیان بر آن توافق کردهاند: « ولایت امر مسلمین از طرف حسن بن علیّ به او واگذار میشود به شرط آن که او به کتاب خدا و سنت رسول الله(صلی الله علیه و آله) و سیرهی خلفای صالح عمل نماید. معاویه نباید کسی را به عنوان جانشین خود به خلافت تعیین کند و باید خلیفه پس از وی به نظر و رأی مردم (مؤمنین) تعیین شود. مردم در هر نقطهای از کشور باشند در امنیت کامل بسر ببرند. هم چنین اصحاب و مردم [شیعیان امیرالمؤمنین(علیه السلام)] از نظر جان و مال و فرزندان در امان خواهند بود. معاویه تعهد میکند که به طور آشکار و پنهان توطئهای علیه حسن بن علیّ(علیه السلام) و برادرش نچیند.
اگر چه بعضی از مورّخین شرایط مالی را نیز در موارد قرارداد آوردهاند ولی درست نیست. چون امام(علیه السلام) شخصاً آن را تکذیب فرموده است و در روایت آمده که شرط مالی به منظور ادارهی خانوادهی شهدای جمل و صِفّین بوده است(۱۲). در مورد تعیین امام حسن(علیه السلام) به عنوان خلیفه بعد از معاویه نیز اخبار تاریخی زیادی وجود دارد ولی مسأله علاوه بر این که در متن قرارداد ذکر شده (منابع قدیمی) نیامده بود، بعید نیست منشأ آن پیام کتبی معاویه به امام مجتبی(علیه السلام) باشد که ضمن تعهداتی گفته بود، حاضر است، خلافت را پس از خود، به ایشان واگذار نماید.
بدیهی است منظور امام حسن(علیه السلام) از تعیین خلیفهی بعدی با شورای مؤمنین باشد این نیست که امام(علیه السلام) شورای تعیین عمر بن الخطاب (خلیفهی دوم) را تأیید فرموده، بلکه منظور مقبولیت عمومی رهبر و حاکم از طرف مردم میباشد و این مسأله با اعتقاد شیعه منافات ندارد، زیرا شیعه معتقد است که هر امام و حاکمی (بر حق و عادل) میبایست برای ادارهی امور حکومت خود از طرف عموم مسلمانان مورد قبول قرار گیرد تا بسط ید پیدا نموده بتواند وظایف ولایت امر و ادارهی جامعه را انجام دهد.
هدف حضرت، از ذکر این مسأله (تعیین جانشین با شورای مؤمنین) از یک طرف، خط بطلان کشیدن به مورثی کردن خلافت و امامت مسلمین از طرف معاویه بوده و از طرف دیگر امام(علیه السلام) میخواست چهرهی منافقانهی معاویه را با طرح این مسأله بر مردم روشن فرمایند. چنان چه بعداً روشن شد که معاویه به هیچ کدام از این موارد جامعه عمل نپوشانید و بلکه با کمال وقاحت، حتی به سادهترین مواد صلحنامه که خود او آنها را امضاء کرده بود پشت پا زد !. او (معاویه) در مقابل چشمان مردم کوفه، ضمن سخنانی اظهار داشت: تعهداتی که با حسن بن علیّ(علیه السلام) بر عهده گرفته بودم صرفاً کسب حاکمیت و قدرتطلبی خودم بود و هیچ گونه اعتباری ندارد !.(۱۳)
۵. افشای خیانت معاویه از زبان امام مجتبی علیهالسلام
امام حسن(علیه السلام) در سخنانی که در مسجد بزرگ کوفه در مقابل مردم (با حضور معاویه) ایراد فرمودند، خیانت و چهرهی ریاکارانه و منافقانهی او را افشاء فرمودند:
« انما الخلیفه من سارٍ بکتاب الله و سنّه نبیّه[ص] و لیس الخلیفه من سار بالجور…».(۱۴)
یعنی؛ (ای مردم) خلیفه کسی است که مطابق کتاب و سنت پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) عمل نماید، خلیفه آن نیست که با مردم رفتاری ستمکارانه داشته باشد، این چنین شخصی، پادشاهی است که سلطنتی به دست آورده و مدت کوتاهی از آن بهره برداری میکند، سپس لذتهای آن از بین رفته و زحمتهایش بر جای میماند.
در روایت دیگری، امام حسن مجتبی(علیه السلام) ضمن اشاره به این که خود و برادرش، امام حسین(علیه السلام) لایق و سزاوار امامت و خلافت در روی زمین هستند، با کنایه معاویه را پادشاهی ستمکار و غاصب معرفی میفرماید: « انّ الله قد هداکم باوّلنا محمّد(صلی الله علیه و آله) و انّ معاویه نازعنی حقّاً هو لی فترکته لصلاح الاُمه و حِقن دماءها ».(۱۵)
یعنی؛ خداوند شما مردم را به وسیلهی جدّ ما محمّد(صلی الله علیه و آله) هدایت فرمود. معاویه برای تصاحب حقّی که از آن من بود با من منازعه کرد، من هم به ناچار آن را به خاطر مصالح امّت و برای جلوگیری از خونریزی بینتیجه رها کردم.
از سوی دیگر در روایتی از پیامبر مکرّم(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرموده باشند:« انّ ابنی هذا [الحسن بن علیّ] سیّد و لعلّ [عسی] الله ان یصلح [یبقیه] به بین فئتین عظیمتین من المسلمین».(۱۶)
یعنی؛ همانا فرزندم حسن بن علیّ [ع] آقا و سرور است. خداوند به وسیله او در میان دو گروه بزرگ از مسلمانان صلح برقرار خواهد کرد.
در نتیجه، حضرت امام حسن مجتبی(علیه السلام) سومین امام مظلوم شیعیان، پس از هفت ماه و هفت روز خلافت مجبور شد رهسپار مدینهی جدّش شود و به خاطر مصلحت اسلام و کمی یاران باوفا (در حقیقت نداشتن یاران مقاوم و با بصیرت) از جنگ با معاویه (رهبر لشگر قاسطین و شامیان دنیاطلب و گمراه) کشید و در نهایت با توطئه مرموزانه معاویه (لع) در سال ۴۹ هجری یا به قولی در سال ۵۰ هجری به دست جَعده (همسر خیانتکار و بیوفای حضرت) دختر اًشعت بن قیس مسموم و به شهادت رسیدند.(۱۷)
البته بسیاری از کجاندیشان و طرفداران تفکرات بنیامیّه و غربیها مانند ابن خلدون، لامنس مسیحی(lammens)، حسن ابراهیم حسن، تلاش کردهاند با تحریف چگونگی شهادت امام مجتبی(علیه السلام) بنیامیّه را تبرئه کنند که قطعاً این گونه زحمتها غیر از رسوائی بیشتر مخالفان مکتب نورانی اهلبیت(علیه السلام) سودی برای آنان نداشته و نخواهد داشت.(۱۸)
۶. تهاجم فرهنگی امویان و عباسیان
تاریخنویسان وابسته به بنیامیه و بنیعباس و غربیهای یهودی و مسیحی با تحریف و وارونه نشان دادن حقایق و اتهام زنی به خاندان پاک و مطهر پیامبر(صلی الله علیه و آله) سعی کردهاند مزد جیرهخواری خود را دریافت کنند !. از جمله این سخنان سست و بیهوده، اتهام به ازدواجهای متعدد امام مجتبی(علیه السلام) و اتهام مِطلاق (زیاد طلاق دادن همسران) میباشد.
لامنس مسیحی (۱۳۹۷ میلادی) مینویسد:« و یلوح أن الصفات الجوهریه التی بها الحسن[ع] هی المیل الی الشهوات و الإفتقار الی النشاط و الذکاء و لم یکن علی وفاق مع أبیه و إخوته….».(۱۹)
یعنی؛ حسن بن علیّ [ع] بر خلاف پدر و برادرانش به زنان علاقهی زیادی داشت… و این کار بر خلاف سیرهی پدر و برادرانش بود !؟.
متأسفانه برخی دیگر از بزرگان شیعی مانند ابن شهر آشوب بدون دقت در سند نقلهای تاریخی، بهانه به دست مخالفان اهلبیت(علیه السلام) و غربیها دادهاند. او مینویسد:«… قال ابو طالب المکی: انّه (الحسن) تزوّج مأتین و خمسین إمرأه و قد قیل ثلاث مأه».(۲۰)
یعنی؛ ابوطالب مکی میگوید: امام حسن مجتبی(علیه السلام) ۲۵۰ تا ۳۰۰ همسر داشتهاند !؟.
در پاسخ به این شبهه میبایست گفت:
این اتّهامی بیش نیست که عمدتاً به سیاستهای خبیثانهی امویان و عباسیان برمیگردد. جالب این که در روایتی که مسعودی از زبان منصور دوانیقی نقل کرده به این توطئه اشاره شده است.
منصور عباسی در سال ۱۴۵ هجری با مشاهده قیام سادات حسنی در مناطق مختلف از جمله خراسان، پس از دستگیری رهبران آنها در خطابهای که ایراد کرد میگوید: « … ثم قام الحسن بن علیّ . رضی الله عنه . فوالله ما کان برجلٍ، عرضت علیه الأموال فقبلها، و دسّ الیه معاویه:… و اقبل علی النساء یتزوج الیوم واحده و یطلق غداً اُخری…».(۲۱)
یعنی؛ ای مردم خراسان و… آل ابوطالب در امر خلافت بهرهای نبردند ! تا نوبت حسن بن علیّ [ع] رسید و معاویه او را وعده داد و فریفت. او در مدینه با پولهائی که دریافت میکرد روی به زنان آورد و امروز با یکی ازدواج میکرد و فردای آن روز، یکی را طلاق میداد…[!؟].
دقیقاً پس از آن، اتهامزدنها با شیوهها و انگیزههای مغرضانه ادامه یافت. در حالی که بنا به اقوال درست و صحیح بزرگانی مانند شیخ مفید(ره)، شیخ صدوق(ره)، شیخ طبرسی(ره) و…، تعداد همسران آن حضرت با اوضاع سیاسی و اجتماعی، گرفتاریها و مشکلات شیعیان، زهد و تقوا و تهجدهای شبانهروزی که زبانزد مردم بود، قبح و کراهت طلاق در شریعت اسلام و احادیت پیامر(صلی الله علیه و آله) توجه به فرزندان و دامادهائی که به ایشان منسوب شدهاند، از ۸ تا ۱۰ نفر تجاوز نمیکند.(۲۲)
سلامٌ علیه یوم وُلد و یوم استشهد و یوم یُبعث حیّاً
پی نوشت:
۱. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب ج۲ ص۸۰؛ مفید، الإرشاد فی معرفه حُجَج الله علی العباد ص۱۶۹؛ سبط ابن جوزی، تذکرهالخواص ص ۱۹۳٫
۲. مجلسی، بحارالأنوار، الجامعه لدرر اخبار الأئمه الأطهار(علیه السلام) ج۴۳ ص۳۳۲؛ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی ص۲۱۱؛ القرشی(ره)، باقر شریف، حیاه الإمام الحسن بن علی(علیه السلام) ج۱ ص۲۹٫
۳. جوینی، فرائد السمطین ج۲ ص۶۸ ح۳۹۲؛ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه(علیه السلام) ج۱ ص۷۹٫
۴. تنبیه الخواطر و نزهه النواظر(مجموعه ورّام) ج۲ ص۳۰۱؛ القرشی، باقر شریف، حیاه الإمام الحسن بن علی(علیه السلام) ج۱ ص۳۴۰٫
۵. نصر بن مزاحم، وقعه الصفّین ص۱۱۴٫
۶. مفید، الإرشاد… ص۱۷۰٫
۷. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی ج ۲ ص ۲۱۴؛ ابن عساکر، تاریخ دمشق(ترجمه امام حسن [علیه السلام]) ص ۱۷۶٫
۸. مفید، الإرشاد… ص ۱۷۰
۹. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی ج ۲ ص ۲۱۵٫
۱۰. شاید به توان گفت بهترین کتاب تألیف شده در این زمینه، کتاب ارزش مند «صلح الحسن(علیه السلام)» تألیف مرحوم شیخ راضی آل یاسین می باشد که توسط حضرت آیت الله العظمی خامنه ای«مُد ظلّه» ترجمه و انتشارات آسیا مکرر آن را منتشر کرده است . هم چنین استاد علاّمه سیّد جعفر مرتضی عاملی، کتابی به نام «الحیاه السیاسیه للإمام الحسن(علیه السلام)» تألیف فرموده اند که توسط آقای دکتر محمّد سپهری به فارسی ترجمه و توسط دفتر انتشارات اسلامی منتشر شده است.
۱۱. ابن اعثم، الفتوح ج ۴ ص ۱۵۸ الی ۱۶۰؛ بلاذری، انساب الأشراف ج ۲ ص ۴۲؛ ابن شهرآشوب، مناقب… ج ۴ ص ۳۳؛ امین عاملی، اهل البیت(علیه السلام) من کتاب: اعیان الشیعه… ج ۴ ص ۵۰٫
۱۲. مجلسی، بحار الأنوار ج ۴۴ ص ۳۰٫
۱۳. بلاذری، انساب الأشراف ج ۲ ص ۴۸؛ ابن اعثم، الفتوح ج۴ ص ۱۶۳٫
۱۴. ابوالفرج الاصفهانی، مقاتل الطالبیین ص ۷۴؛ مفید، الإرشاد… ص ۱۸۶، ابن ابی الحدید، شرح النهج… ج ۱۶، ص ۴۹٫
۱۵. جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه(علیه السلام) ج۱ ص ۱۰۳٫
۱۶. سبط ابن الجوزی،تذکره الخواص(محقَّق) ج ۲ ص ۱۱٫
۱۷. مسعودی، مروج الذهب… ج ۲ ص ۴۲۷؛ مفید، الإرشاد… ص ۱۷۴؛ ابن شهرآشوب، مناقب ج ۴ ص ۴۲٫
۱۸. ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون ج ۲ ص ۱۸۷؛ حسن ابراهیم، تاریخ الإسلام السیاسی ج۱ ص ۳۹۸؛ زمانی، حقائق پنهان؛ پژوهشی در زندگانی امام حسن مجتبی(علیه السلام) ص ۲۹۱٫
۱۹. زمانی، حقائق پنهان؛ پژوهشی در زندگانی امام حسن مجتبی(علیه السلام) ص ۳۳۲٫
۲۰. ابن شهرآشوب، مناقب… ج ۴ ص ۳۰؛ زمانی، حقائق پنهان؛ پژوهشی در زندگانی امام حسن مجتبی(علیه السلام) ص ۳۳۲٫
۲۱. مسعودی، مروج الذهب… ج ۳ ص ۳۱۱؛ القرشی(ره)، حیاه الإمام الحسن بن علی(علیه السلام)، ج ۲ ص ۴۵۲٫
۲۲. مجلسی(ره)، بحار الأنوار، ج ۴۴ ص ۱۶۳؛ راضی آل یاسین، صلح الحسن(علیه السلام)، ص ۲۵٫