- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 10 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
مقدمه
در سیماى تابناک امام حسن علیه السلام مى توان نظاره گر ابعاد مختلف از جمله شخصیّت علمى و قرآنى حضرت بود؛ هرچند لحظات زندگى امام حسن علیه السلام آمیخته و متبرک با قرآن کریم بود و امام به مقتضاى امامت (پاسدارى از اندیشه ها و مرزهاى قرآنى) آگاه ترین، مأنوس ترین و عامل ترین فرد به کتاب الهى بود، اما به دلیل رویکرد محققان به موضوعاتى خاص (به ویژه صلح با معاویه) چنین فرازهاى درخشانى از سیماى حضرت کمتر مورد عنایت قرار گرفته است. بدین جهت شایسته است گوشه هایى از زندگى قرآنى امام حسن مجتبى علیه السلام را به تماشا بنشینیم.(۱)
عشق به قرآن از خردسالى
مدینه محل نزول وحى الهى بود و حسن و حسین علیهماالسلام نوادگان رسول، شاهدان آن. از این رو حسن علیه السلام از همان خردسالى با زلال وحى آشنا شد، شهدشیرین کلام الهى را چشید و شیفته آن شد و از کودکى به حفظ، قرائت، تفسیر و معارف قرآنى دل بست. نمونه هایى از عشق حضرت و علاقه وى به وحى الهى را در فضاى معطّر عصر نبوى مرور مى کنیم.
با پیامبر صلى الله علیه و آله وسلم در سایه قرآن
الف) حفظ و بازخوانى کلام اللّه
شیخ ابوالفتوح نقل کرده که حسن بن على علیهماالسلام در هفت سالگى، در مجلس رسول اللّه صلى الله علیه و آله وسلم حاضر مى شد. وحى را مى شنید و آن را حفظ مى کرد. آن گاه به خانه بر مى گشت و براى مادرش باز مى گفت. از این روى هر وقت على علیه السلام به خانه بر مى گشت متوجه مى شد که همسرش فاطمه صلى الله علیه و آله وسلم هم از آنچه نازل شده، مطلع است. یک روز که در این باره پرسید: فاطمه علیها السلام فرمود:
از فرزندت حسن شنیدم. بعد از آن، روزى على علیه السلام در خانه پنهان شد و حسن علیه السلام طبق معمول به خانه آمد و خواست آنچه را شنیده بود، بازگوید، اما زبانش بند آمد. حضرت فاطمه شگفت زده شد و حسن گفت: مادرجان! تعجب نکن؛ زیرا بزرگوارى سخن مرا مى شنود و شنیدن او مرا (از سخن گفتن) باز داشته است.(۲)
ب) درخت بلاها در بهشت
امام حسن علیه السلام فرمود از جدم رسول خدا صلى الله علیه و آله وسلم شنیدم که فرمود: درختى در بهشت هست که به آن «درخت بلاها» مى گویند. در روز قیامت بلادیدگان را مى آورند. نه محکمه اى برایشان برپا مى شود و نه میزانى نصب مى گردد. آنان را از پاداش ها سرشار مى کنند. آن گاه این آیه را خواند: «انّما یُوَفّى الصابرون اجرهم بغیر حساب»؛(۳) شکیبایان بى حساب و کامل پاداش خود را در خواهند یافت.(۴)
ج) مباهله و تطهیر
امام حسن علیه السلام بعد از سازش با معاویه، از دوران کودکى خود و ماجراى مباهله و نزول آیه تطهیر یاد کرد و فرمود: پیامبر خدا از «انفس» پدرم را (براى مباهله) آورد و از «ابنا» من و برادرم و از «نساء» مادرم را. ما خاندان او و براى او هستیم. و او از ما و ما از او هستیم. و چون آیه تطهیر نازل شد، رسول خدا صلى الله علیه و آله وسلم ما را در کساى خیبرى ام سلمه گردآورد و فرمود: خدایا! اینان خاندان و دودمان من هستند. پلیدى (ناپاکى) را از ایشان بزداى و پاک و پاکیزه شان گردان… .(۵)
منذر و هادى امّت
امام حسن علیه السلام مى فرمود: وقتى پیامبر صلى الله علیه و آله وسلم از منبر به زیر آمد، عرض کردم: اى رسول خدا! تو حجّت بر همه آفریده هایى. فرمود: حسن جان! خداوند مى فرماید: «انّما انت منذر و لکل قوم هاد؛(۶)تو فقط بیم دهنده اى و هر قومى هدایتگرى دارد.»
نقل رویاى رسول خدا (صلى الله علیه و آله وسلم)
امام حسن علیه السلام در پاسخ شخصى که به صلح اعتراض داشت، خاطره خود از رویاى پیامبر را این گونه نقل فرمود:«… رسول خدا در رویا بنى امیه را دید که یکى پس از دیگرى بر منبرش سخن مى گویند. این موضوع حضرت را ناراحت کرد. پس این آیه «انّا اعطیناک الکوثر) و این آیه «انّا انزلناه فى لیله القدر و ما ادراک مالیله القدر، لیله القدر خیر من الف شهر…»؛
«شب قدر بهتر از هزار ماه است» که در آن بنى امیه سلطنت کنند، نازل شد.(۷)
از خُلق و خوى پیامبر (صلى الله علیه و آله وسلم)
علامه مجلسى مى نویسد: مولاى ما حسن علیه السلام فرمود: خداوند عزیز و با جلال، پیامبرش را به بهترین ادبها تربیت کرد و فرمود: «خذاالعفو وأمر بالعرف و اعرض عن الجاهلین»(۸)؛ گذشت پیشه کن و به نیکى فرمان بده و از نادانان روى برگردان».
وقتى فرمان او را دریافت، فرمود: «و ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا»؛(۹) و آنچه را پیامبر به شما داد بگیرید و از آنچه بازداشت، باز ایستید.» و به جبرئیل فرمود: عفو چیست؟ گفت: با هرکه از تو برید و بپیوندى و به هرکه تو را محروم کرد، بدهى و از هرکه به تو ستم کرد، بگذرى. وقتى پیامبر آن را انجام داد، خدا وحى کرد «وانّک لعلى خُلُقٍ عظیم»(۱۰) و حقّاً تو خلق بزرگى دارى».(۱۱)
عزّت بخش عرب
امام حسن علیه السلام فرمود: خدا به وسیله پیامبر صلى الله علیه و آله وسلم عرب را عزّت بخشید و هرکه را از ایشان خواست، بزرگى داد و فرمود: «و انّه لذکرلک و لقومک»(۱۲)؛ و آن (عزّت دادن) یادآورى تو و امت تو است.(۱۳)
اجابت آرزوى پیامبر (صلى الله علیه و آله وسلم)
امام حسن علیه السلام فرمود: وقتى پیامبر دعوتش را در مکه آشکار کرد… مشرکان او را به خروج از مکه به سوى مدینه ناچار کردند. حضرت رو به سوى مکه کرد و فرمود: خدا مى داند که تو را دوست دارم و اگر مردم تو مرا بیرون نمى کردند، هیچ شهرى را ترجیح نمى دادم و من از غمگین هستم. خدا به او پیام فرستاد که اى محمد! خداى علىّ اعلى سلام مى رساند و مى گوید: به زودى تو را پیروزمند و سودمند و سالم و توانمند و غالب به این شهر بر مى گردانیم و این همان فرموده خداست. «انّ الذى فرض علیک القرآن، لرادّک الى مَعاد»(۱۴)؛ در حقیقت همان کسى که این قرآن را به تو فرض کرد، تو را یقیناً به سوى وعده گاه بر مى گرداند.»(۱۵)
در عصر علوى (علیه السلام)
امام حسن علیه السلام بعد از رحلت پیامبراکرم صلى الله علیه و آله وسلم در محضر مادر بزرگوار و پدر گرامى اش نیز از معارف قرآنى بهره ها برد. در مجموعه سخنان حضرت مى توان نمونه هایى از این دوره را دید. امام حسن علیه السلام گاهى آنچه را از امیرمؤمنان شنیده بود نقل مى فرمود و گاه به توضیح و بیان آیاتى که پیرامون حضرت بود، مى پرداخت. نمونه هایى از این دو بخش را مى خوانیم:
الف) سخنى از پدر پیرامون عرش
امام حسن علیه السلام ضمن بازگویى سخنان کعب الاحبار و امام على علیه السلام ، به پرسش کعب از «وکان عرشه على الماء لیبلوکم ایّکم احسن عملاً»؛(۱۶) عرش خدا بر آب ود تا شما را امتحان کند که کدام یک نیکوتر عمل مى کنید. فرمود: امام على پاسخ داد: آرى! عرش خدا بر آب بود؛ وقتى که نه زمینى گسترده بود و نه آسمانى افراشته و نه صدایى شنیده مى شد و نه چشمه اى مى جوشید و نه فرشته مقربى و نه پیامبر مرسلى و نه ستاره اى که شبانه ره پوید و نه ماهى که راهى آسمان شود و نه آفتابى که بدرخشد. و عرش او بر آب بود؛ در حالى که با هیچ یک از آفریده خود انس نداشت و خود را تمجید و ستایش مى کرد. چنان که مى خواست باشد، بود. پس خواست مخلوقات را بافریند و به امواج دریاها زد و از آن همچون دودى که از بزرگ ترین آفریده خدا باشد، برخاست و با آن آسمان بسته را بنا کرد. سپس میان آن را بشکافت و زمین را از جایگاه کعبه ـ که وسط زمین است ـ گستراند و…»(۱۷)
سخنرانى در محضر پدر
امام حسن علیه السلام در یک سخنرانى در حضور امام على علیه السلام فرمود: هان اى مردم! از پروردگارتان یاد بگیرید: «انّ اللّه اصطفى آدم و نوحاً و آل ابراهیم و آل عمران و على العالمین، ذرّیه بعضها من بعض واللّه سمیع علیم»(۱۸)؛ ما فرزندانى از آدم، دودمانى از نوح، برگزیده اى از ابراهیم، نسلى از اسماعیل و خاندانى از محمد هستیم. ما در میان شما مثل آسمان افراشته، زمین گسترده و آفتاب تابانیم و نیز مانند آن درخت زیتونیم که نه شرقى است و نه غربى و روغن آن خجسته است. پیامبر صلى الله علیه و آله وسلم اصل آن است و على شاخه اش، به خدا سوگند ما میوه آن درخت هستیم. پس هرکه به شاخه اى از آن درخت آویزد، نجات یابد و هرکس بازماند، در آتش باشد.(۱۹)
با مردم کوفه، سخنى از عایشه
امام حسن علیه السلام بعد از خواندن نامه امام على علیه السلام به مردم کوفه فرمود: … شما از پیمان شکنى طلحه و زبیر و همراه ساختن عایشه، آگاهید، کار عایشه از ناتوانى زنان و سستى رأى آنان است که خدا فرمود: «الرّجال قوّامون على النّساء»؛(۲۰) مردان سرپرست زنان هستند.(۲۱)
د) نداى قرآنى هنگام شهادت پدر
۲۷ رمضان ام کلثوم نزد پدر رفت. على علیه السلام از او خواست پشت در برود. امام حسن علیه السلام فرمود: من بر درخانه نشسته بودم که شنیدم منادى و هاتفى گفت: «أفمن یلقى فى النّار خیر ام من یأتى آمنا یوم القیامه»(۲۲)؛ آیا کسى که در آتش افکنده مى شود، بهتر است یا کسى که در روز قیامت آسوده خاطر مى آید.(۲۳)
درباره على (علیه السلام)
علاوه بر این که امام حسن علیه السلام در عصر پدر، با معارفى قرآنى از زبان وى آشنا شد، خودش نیز به تبیین و تفسیر و تطبیق آیاتى مربوط به حضرت امیرمؤمنان علیه السلام مى پرداخت که برخى عبارتند از:
الف) زهد على علیه السلام
امام حسن علیه السلام در مجلس معاویه ضمن پاسخ به ناسزاهاى اهل مجلس فرمود:… و شما را به خدا سوگند مى دهم، آیا مى دانید که على علیه السلام بود که خواسته هاى نفسانى را بر خود حرام کرد و خدا فرمود: «یا ایهاالذین آمنوا لاتحرموا طیبات ما احل اللّه لکم»(۲۴)؛ اى مؤمنان چیزهاى پاکى را که خدا بر شما حلال کرده است حرام نشمارید.(۲۵)
ب) على علیه السلام پیشگام پیشگامان
سلیم بن قیس مى گوید: امام حسن علیه السلام فرمود: «والسابقون الأولون من المهاجرین والانصار و الذین ابتعوهم باحسان»؛(۲۶) و پیشگامان نخستین از مهاجران و انصار و کسانى که با نیکوکارى از آنان پیروى کردند، همان گونه که پیشگامان بر دیگران برترى دارند، پدرم على بن ابى طالب نیز، چون پیشتاز پیشگامان است، بر آنان برترى دارد. و فرمود: «أجهلتم سقایه الحاج و عماره المسجد الحرام کمن آمن باللّه و الیوم الآخر و جاهد فى سبیل اللّه»؛ آیا سیراب ساختن حاجیان و آباد کردن مسجدالحرام را مانند کسى پنداشته اید که به خدا و روز بازپسین ایمان آورده و در راه خدا جهاد کرده است؟ و (على علیه السلام ) از رسول خدا صلى الله علیه و آله وسلم پذیرفت و با جان خود او را یارى رساند… .(۲۷)
ج) تطبیق مؤمن بر على علیه السلام
علامه مجلسى مى نویسد: حسن بن على علیهماالسلام به ولید فرمود: چگونه على را ناسزا مى گویى با این که خدا در ده جاى قرآن او را مؤمن نامیده است و تو را فاسق؟(۲۸)
د) تطبیق آیه اى دیگر بر على علیه السلام
ابن شهرآشوب مى نویسد: شیرازى در کتابش با سند خود نقل کرده است: حسن بن على بن ابى طالب در باره آیه شریفه «فى اىّ صورهٍ شاءَ رکّبک»؛ به هر صورتى که خواست، تو را ترکیب کرد، فرمود: خداى سبحان على بن ابى طالب را در صُلب ابوطالب به صورت محمد صلى الله علیه و آله وسلم آفرید، ازاین رو شبیه ترین مردم به رسول خدا على بود و حسین بن على شبیه ترین مردم به فاطمه است و من شبیه ترین مردم به خدیجه کبرى هستم.(۲۹)
ه.) تطبیق فاستوى على سوقه بر على علیه السلام
علامه حلّى در تفسیر «فاستوى على سوقه»؛ بر ساقه هاى خود استوار شد؛ از امام حسن علیه السلام نقل مى کند که اسلام با شمشیر على استوار شد.(۳۰)
رفتار قرآنى امام حسن علیه السلام
الف) عفو و گذشت
امام حسن علیه السلام که خود از اهل بیت علیهم السلام است و در شمار پاکان از رجس قرار دارد، رفتارى برگرفته از آموزه هاى قرآنى داشت که نمونه اى از آن پیرامون صفت عفو و گذشت را مى خوانیم: یکى از کارگران امام حسن علیه السلام گناهى کرد که کیفر داشت. وقتى به دستور امام خواستند او را کیفر دهند، گفت: مولاى من! «والعافین عن النّاس»(۳۱)فرمود: تو را بخشیدم. گفت: «واللّه یحبّ المحسنین»(۳۲)؛ فرمود: در راه خدا آزادى و دو برابر آنچه به تو بخشیدم، نزد من دارى.(۳۳)
ب) موعظه قرآنى
موعظه هاى امام حسن علیه السلام هم رنگ و بوى قرآنى داشت. از جمله مى فرمود: اى فرزند آدم! از حرام هاى خدا خود را بازدار تا عابد باشى و به آنچه خدا قسمت تو کرده است راضى باش تا بى نیاز شوى و همسایگى همسایه خود را نیکودار تا مسلمان باشى و… اى فرزند آدم! از روزى که زاده شدى پیوسته در تباه عمر خود بوده اى. اینک باقى مانده اش را براى آخرت خود دریاب که مؤمن توشه بر مى دارد و کافر سرگرم بهره کنونى اش است. امام بعد از این انذار، این آیه را تلاوت فرمود: «و تزوّدوا فانّ خیرالزاد التّقوى»(۳۴)؛ براى خود توشه بردارید که به راستى بهترین توشه پرهیزکارى است.(۳۵)
ج) توسّل قرآنى
شخصى براى بچه دار شدن از امام تقاضاى مطلبى کرد. امام فرمود: برتوباد به استغفار کردن. او مشغول انجام این توصیه شد تا جایى که گاه روزى تا هفتصد مرتبه استغفار مى کرد. وى به زودى صاحب ده فرزند شد. وقتى از امام دلیل این توصیه را پرسید: فرمود: آیا سخن خداى سبحان را در قصه هود نشنیده اى؟«ویزدکم قُوَّهً الى قُوّتکم»(۳۶)؛ و نیرویى بر نیروى شما بیفزاید و در قصه نوح نشنیده اى«و یمددکم باموال و بنین»؛(۳۷)و شما را به اموال و پسران یاراى کند.(۳۸)
د) زندگى با آیات قرآنى
علاوه برآنچه گفتیم، امام حسن علیه السلام با آیات الهى زندگى مى کرد و در هر موقعیتى آیات مختلف قرآن کریم را تلاوت مى فرمود. گاه در نماز جمعه(۳۹)، گاه در برخوردهاى شخصى، گاه در اجتماعات،(۴۰)گاه در میدان جنگ(۴۱) و… نمونه اى را مى خوانیم. شیخ طوسى مى نویسد: امام حسن علیه السلام پس از وفات على علیه السلام با مردم سخن گفت: … هرکس مرا شناخت، شناخت. هرکسى نمى شناسد، من حسن، فرزند محمد، پیامبر خدا هستم. «واتبعت ملّه آبائى ابراهیم و اسحاق و یعقوب»؛(۴۲) و از آیین پدرانم ابراهیم و اسحاق و یعقوب پیروى کردم. من فرزند آن مژده دهنده و بیم دهنده و دعوت کننده به سوى خدایم. من آن چراغ تابانم. من فرزند آن پیامبر رحمت براى جهانیانم. من از آن خاندانم که خدا پلیدى را از ایشان زدود و پاکشان کرد. من از آن خاندانم که جبرئیل بر آنان نازل مى شد و از خانه ایشان عروج میکرد. من از آن خاندانم که خدا محبّت و ولایت آنان را واجب کرد و در آیه اى که بر محمد نازل کرد فرمود: «قل لا اسئلکم علیه اجراً الاّ الموده فى القربى و من یقترف حسنهً»(۴۳)؛ بگو به ازاى آن(رسالت) پاداشى از شما نمى خواهم مگر محبّت در باره خویشان و…؛ و به دست آوردن نیکى محبّت ماست.(۴۴)
احسان میانجى
پى نوشت ها:
منبع اصلى ارجاعات پاورقى (موسوعه کلمات امام حسن(ع)) و ترجمه آن مى باشد که هر دو توسط پژوهشکده باقرالعلوم(ع) تدوین و به زیور طبع آراسته شده است.
بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۳۳۸؛ انوارالبهیه، ص ۷۶؛ المناقب، ج ۴، ص ۷.
زمر / ۱۰.
المعجم الکبیر، ج ۳، ص ۹۲، ح ۲۷۶۰؛ مجمع الزوائد، ج ۲، ص ۳۰۵.
امالى طوسى، ص ۵۵۹.
نور / ۱؛ قدر /۱ـ۳؛بحارالانوار،ج۱۸،ص۱۲۷.
۷ و ۸ / اعراف / ۱۹۹.
قلم / ۴.
بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۱۱۴.
زخرف / ۴۴.
بحارالانوار، ج ۲۳، ص ۱۷۳.
قصص / ۸۵.
بحارالانوار، ج ۲۱، ص ۱۲۱ و نمونه هاى دیگر.
ر.ک. به: مقاتل الطالبین، ص ۵۵، مقتل الحسین(ع)، ج ۱، ص ۱۱۴.
هود / ۷.
تفسیر فرات کوفى، ص ۱۸۳، ح ۲۳۵.
آل عمران / ۳۳.
بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۳۵۸.
نساء / ۳۴.
امالى طوسى، ص ۷۱۸، ح ۱۵۱۸.
فصلت / ۴۰.
الفتوح، ج ۳ و ۴، ص ۲۸۲.
مائده / ۸۷.
مقتل الحسین(ع)، ج ۱، ص ۱۱۴.
توبه / ۱۰۰.
توبه / ۱۹.
تفسیر فرات کوفى، ص ۱۶۹، ح ۲۱۷.
بحارالانوار، ج ۳۵، ص ۳۳۹.
انفطار / ۸.
بحارالانوار، ج ۲۴، ص ۳۱۶؛ تفسیر نورالثقلین، ج ۵، ص ۵۲۲.
فتح / ۲۹.
کشف الیقین، ص ۳۶۸.
۳۴ و ۳۵. آل عمران/ ۱۳۴.
بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۳۵۲.
بقره / ۱۹۷.
کشف الغمّه، ج ۱، ص ۵۷۲.
۳۹ و ۴۰. هود / ۵۲.
مکارم الاخلاق، ص ۳۲۷.
بحارالانوار، ج ۳۲، ص ۲۲۸؛ امالى صدوق، ص ۸۲.
همان، ج ۴۴، ص ۳۳.
همان، ج ۲، ص ۸۲؛ امالى طوسى، ص ۵۶۱؛ بحارالانوار، ج ۱۰، ص ۱۳۸.
یوسف / ۳۸.
شورى / ۲۳.
امالى طوسى، ص ۲۶۹.
منبع :کوثر : پاییز ۱۳۸۱، شماره ۵۵