- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : محقق شماره 1
- 0 نظر
افسردگی، واژه ای که برای خیلی ها آشناست. شاید تا به حال برای شما نیز پیش آمده باشد که شب هنگام، در بستر خواب، غرق در افکاری منفی باشید؛ هیچ انرژی برای انجام کاری نداشته و افسوس گذشته و ترس از آینده را در دل داشته باشید، آن هم برای زندگی در یک دنیای تاریک که در آن روزنه امید و شادی وجود ندارد.
حتی ممکن است احساس کنیم دوست داشتنی نیستیم و همه رویاهایمان از دست رفته اند و هیچ راه نجاتی وجود ندارد! حتی ممکن است فکر کنیم کل زندگی خود را تنها و بی کس سپری خواهیم کرد و در طول روز بارها این ندای دردناک را از درون خود بشنویم که «تو نمی توانی هیچ کاری انجام دهی، هیچ چیز درست نمی شود و هیچ لذت یا هدفی امیدبخش در زندگی وجود ندارد».
اگر شما این گونه اید، بدانید تنها نیستید. طبق تحقیقات صورت گرفته، هر ساله حدود ۱۱ درصد از مردم آمریکا، به اختلال افسردگی مبتلا می شوند؛ یعنی افسردگی سالانه شصت میلیون آمریکایی را تحت تاثیر قرار می دهد و ۱۹ درصد از انسان ها در برخی مراحل زندگی از افسردگی رنج رنج می برند.[۱]
افسردگی یک بیماری فراگیر
افسردگی که به درستی آن را سرما خوردگی روانی نامیده اند، یک بیماری فراگیر در سراسر جهان است و همه افراد، یا خودشان یا نزدیکانشان آن را تجربه کرده اند و از چنان قدرتی برخوردار است که معنا و شادی را از زندگی آدمی می گیرد و حتی می تواند کشنده باشد.
البته به این نکته نیز باید توجه داشت که بسیاری از افراد، بی آنکه به افسردگی مبتلا باشند، باز هم نشانه هایی از افسردگی دارند.
زنگ خطر افسردگی
بر اساس تحقیقات میدانی در طول یک دوره شش ماهه، ۲۰ درصد بزرگسالان و نیمی از کودکان و نوجوانان، برخی از نشانه های افسردگی را نشان می دهند. هر چند افسردگی در کودکان رایج نیست اما در دوران نوجوانی به وفور دیده می شود و به نظر می رسد که شیوع آن همواره در حال افزایش است.
این موضوع زمانی نگران کننده تر می شود که به دو نکته توجه داشته باشیم:
- طبق بررسی ها، نیمی از کودکانی که افسردگی دارند، در آینده به بزرگسالانی افسرده تبدیل خواهند شد.
- آمار خودکشی در میان جوانان افسرده بالا است.
افسرده تر از همیشه
در این میان یک پرسش اساسی وجود دارد و آن این که چرا ما از همیشه افسرده تر هستیم؟ به اعتقاد برخی محققان[۲] افزایش افسردگی طی پنجاه سال گذشته، با افزایش فردگرایی و از بین رفتن روابط اجتماعی ارتباط معناداری دارد.
واقعیت این است که تا قرن نوزدهم، تقریبا هیچ کس تنها زندگی نمی کرد ولی از آن زمان به بعد، این ویژگی زیستی جوامع انسانی رفته رفته کمرنگ شد تا آنجا که طبق آمارها، در جوامع کنونی ۳۶ درصد خانواده ها یک نفره است.
به یقین سیر تاریخی و فرهنگی نیز در این زمینه نقشی پررنگ و تعیین کننده دارد. تغییرات مداوم در شیوه های زندگی ممکن است در شما احساس سردرگمی ایجاد کند.
دیدن و شنیدن پی در پی اخبار بد و ناگوار از تلویزیون و به طور کلی از رسانه ها، می تواند دیدگاه تان را به زندگی منفی کند. حتی کمرنگ شدن ایمان و اعتقادات مذهبی می تواند در شما دیدگاه بدبینانه ایجاد کند.
خودشیفتگی و انتظارات غیر واقع بینانه
خودشیفتگی از موضوعاتی است که بیشتر رسانه ها در دامن زدن به آن تمایل فراوانی دارند. خودشیفتگی یعنی این که همیشه فکر می کنید فوق العاده هستید، بدون توجه به آنچه در واقعیت انجام می دهید.
این خودشیفتگی در انتظارات غیر واقع بینانه بسیاری از وجود دارد.[۳] آنهایی که کاری را شروع می کنند و انتظار موفقیت سریع در کارشان دارند. در روندی قابل پیش بینی، با بیشتر شدن انتظارات فرد، احساس محرومیت و ناکامی نیز در وی افزایش چشمگیری می یابد.
سبک زندگی ناسالم و افسردگی
حقیقت این است که با گذر زمان، در فرهنگ بسیاری از جوامع از جمله مردم آمریکا احساس اجتماعی بودن کم رنگ شده است.
در دهه ۱۹۵۰، مردم طبقات مختلف با هم بولینگ بازی می کردند و به پیراهن تیمی که پوشیده بودند افتخار می کردند اما اکنون این نگرش تغییر کرده و مردم بیشتر ترجیح می دهند تنها بولینگ بازی کنند. ارتباط ها با یکدیگر به طور چشمگیری کاهش یافته و این سبک زندگی، افزایش اضطراب و افسردگی را در پی داشته است.
نقل مکان های مستمر از یک محله به محله دیگر، از شغلی به شغل دیگر، نبود دوستان کودکی در بزرگسالی و… عملا افراد را منزوی تر، تنهاتر و افسرده تر کرده است. به بیانی دیگر، هر چه جلوتر رفته ایم، بیشتر و بیشتر جذب خود شده ایم و کمتر با دیگران ارتباط داریم.
یک خبر خوب
ناخوشایند است اگر بدانیم در حالی که بسیاری از مردم به خوبی زندگی می کنند، میلیون ها نفر نیز هستند که روزی دردناک را با راه رفتن در دنیای غم انگیز سپری می کنند اما خبر خوب این است که امروزه به لطف پیشرفت های علمی در حوزه روان، افسردگی قابل کنترل و مدیریت است به شرطی که درمان مناسب دریافت شود.
امروزه فرد افسرده می تواند راهی برای نجات پیدا کند، طرز فکر و شیوه و رفتار جدید در تعامل و ارتباط با دیگران را کشف کرده و شجاعت باز کردن درهای جدید زندگی را، در درون خود پدید آورده و زندگی با ارزشی برای خود بسازد.
درمان های شناختی رفتاری (CBT) افسردگی
با درمان های موثر از جمله با اشکال جدید درمان های شناختی رفتاری (CBT) می توان بر افسردگی غلبه کرد و زمانی که فرد موفق به انجام این کار شد، شانس آن را دارد که از برگشت مجدد آن نیز جلوگیری کند. این شیوه درمانی به شما کمک می کند که با تغییر روش فکر کردن وایجاد تحول در شناخت و درک، رفتار خود را تغییر دهید.
وقتی روش فکر کردن را تغییر دهید احساس را تغییر داده و عملا چرخه خود آزاری را قطع می کنید و به جای این که سال ها وقت خود را روی تخت یک درمانگر بگذرانید که از شما سوال های تکراری بپرسد، با روش درمان شناختی رفتاری می توانید به سرعت از همین لحظه زندگی خود را تغییر دهید. برای بسیاری از مردم، درمان شناختی رفتاری نسبت به سایر روش ها آثار ملموس و پایدارتری دارد.
به طور مثال اگر شما افسردگی متوسط یا شدید خود را با دارو درمان کرده و پس از بهبودی طبق نظر روانپزشک خود دارو را قطع کنید، به احتمال زیاد طی یکسال آینده دوباره دچار افسردگی می شوید؛ اما اگر افسردگی از طریق درمان شناختی رفتاری بهبود یابد، پس از توقف درمان، عود بیماری احتمال بسیار کمتری دارد.
بدیهی است استفاده از قرص و دارو به شما مهارتی نمی آموزد اما درمان شناختی رفتاری به شما روش هایی یاد می دهد که به مدد آن، احتمال افسرده شدن مجدد به میزان قابل توجهی کاهش می یابد.
بر اساس شدت افسردگی تان، ممکن است حداقل در آغاز درمان شناختی، درمان های دیگری مانند دارو یا سایر درمان های بیولوژیکی برای شما مفید باشد.
افسردگی مزمن، طولانی مدت و ناتوان کننده می تواند پیامدهای منفی زیادی بر کیفیت زندگی شما داشته باشد. در بسیاری موارد، این بیماری های مزمن، نتیجه درمان های ناکافی و نامناسب است. وقتی افسردگی اثر ناتوان کننده ای بر کیفیت و روند زندگی شما دارد، جدی گرفتن آن و درمان موثر و جامع آن، بسیار حائز اهمیت است.
درمان ایده آل برای شما این است که یک درمانگر شناختی رفتاری حرفه ای و یک روانپزشک (جهت مشورت پیرامون گزینه های درمانی دیگر، از قبیل دارو) را در کنار خود داشته باشید.
رمز موفقیت
افسردگی ممکن است بر هر بخشی از زندگیتان تاثیر بگذارد، بنابراین به ابزارهایی نیاز دارید که بتوانید همیشه و همه جای زندگی از آنها استفاده کنید.
رمز موفقیت این است که شما درمانگر و مربی زندگی خود باشید و تنها برای یافتن مسیر، نیازی به تایید داشته باشید. هدف نهایی این است که شما مسئول زندگی خود باشید. منتظر نمانید تا کسی شما را نجات دهد. در واقع این شما هستید که می توانید خودتان را نجات دهید.
نتیجه گیری
افسردگی که از آن با عنوان سرماخوردگی روانی یاد می شود، یک بیماری روانی فراگیر و شایع در سر تا سر جهان است و قطعا همه ما آن را در خود یا اطرافیانمان تجربه کرده ایم. این بیماری در موارد شدید می تواند کشنده بوده و فرد را به سوی خودکشی سوق دهد.
خوشبختانه امروزه با روش های درمانی موثر به ویژه درمان های شناختی رفتاری (CBT) می توان بر افسردگی غلبه کرد. بهترین درمان ایده آل این است که در کنار یک درمانگر شناختی رفتاری حرفه ای، از یک روانپزشک جهت مشورت پیرامون گزینه های درمانی دیگر نظیر دارو، راهنمایی و کمک گرفت.
پی نوشت ها
[۱] . غلبه بر افسردگی؛ ص ۱۰
[۲] . ژان ماری تونگ Jean Marie Twenge
[۳]. تونگ در کتاب آخرش با عنوان «بیماری خودشیفتگی» زندگی در عصر امکانات، افزایش انتظارات غیر واقع بینانه و خودشیفتگی را به افزایش اضطراب و افسردگی ربط می دهد.
منابع
۱-زمینه روانشناسی هیلگارد؛ نویسندگان: ریتا اتکینسون، سوزان نولن هوکسما، داریل بم، ادوارد اسمیت، ریچارد اتکینسون، رضا زمانی؛ مترجمان: مهرداد بیک، بهروز بیرشک، محمدنقی براهنی، مهرناز شهرآرای؛ انتشارات رشد؛ چاپ چهل و دوم؛ تهران؛ ۱۴۰۰؛
۲-غلبه بر افسردگی؛ رابرت لی هی؛ ترجمه عطیه رضایی؛ انتشارات ارجمند؛ چاپ اول؛ تهران؛