- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
تاریخ نگاران در مورد روز بعثت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و اله و سلم)، مانند روز ولادت و رحلت آن حضرت، اختلاف نظر دارند. دانشمندان شیعه، تقریبا متفق اند که بعثت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در ۲۷ ماه «رجب» بوده است و نبوت او از همان روز شروع شد.
ولى مشهور در میان دانشمندان اهل سنت این است که بعثت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در ماه رمضان محقق شده است و در آن ماه پربرکت و مبارک، حضرتش براى راهنمایى مردم از طرف خداى جهان ماموریت پیدا کرد. و به منصب رسالت و نبوت مفتخر شد.
از آنجا که شیعه خود را پیرو عترت و اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مى داند و به حکم حدیث «ثقلین» گفتار پیشوایان خود را از هر نظر قطعى و صحیح مى شمارد؛ از این رو درباره تعیین روز بعثت پیامبر اسلام پیرو قولى شدند که از اهل بیت آن حضرت براى آنان، به طور صحیح نقل شده است.
فرزندان آن حضرت مىگویند: بزرگ خاندان ما در روز ۲۷ ماه رجب مبعوث گردید. روى این مقدمات، آنان نباید در صحت و پابرجایى قول مزبور شک و تردیدى به خود راه دهند.[۱]
بعثت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) یکی از حوادث بسیار مهم است که توجه جهانیان را به خود جلب می کند. درباره بعثت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و نزول کتاب آسمانی بر آن حضرت سخنانی قابل توجهی وجود دارد که برخی از این سخنان شبهاتی را متوجه بعثت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و دین اسلام می کند.
در این نوشته با محوریت کلام امام هادی (علیه السلام) به چگونگی بعثت پیامبر اسلام پرداخته می شود تا پاسخی باشد در برابر شبهاتی که از سوی برخی القا می گردد.
شبهه درباره بعثت پیامبر اسلام (ص)
درباره بعثت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) و کیفیت آن مطالبی در برخی متون نقل شده که ابهاماتی را متوجه رسالت آن حضرت می کند. سه مطلب در متون اهل سنت نقل شده هنگامی که وحی بر پیامبر اسلام نازل شده است او نمی دانسته است که پیامبر است.
۱. پیامبر اسلام هنگامى که وارد خانه «خدیجه» شد، با خود فکر مى کرد شاید آنچه را دیده خطا کرده و یا اینکه کاهن شده باشد. خدیجه با گفتن اینکه تو همواره یتیم نواز بودى و با خویشان نیکى مى کردى؛ شک و تردید را از دل او برد. سپس پیامبر از دیده حق شناسى به او نگریست و دستور داد که گلیمى بیاورد و او را بپوشاند.[۲]
۲. طبرى در تفسیر خود می نویسد هنگامى که نداى «انت رسول الله» به گوش او رسید، سراسر تن او را لرزه فراگرفت. تصمیم گرفت خود را از بالاى کوه پرتاب کند. سپس فرشته با نشان دادن خود او را از این کار بازداشت. [۳]
۳. پس از آن روز «محمد» براى طواف کعبه رفت. «ورقه بن نوفل» را دید و داستان خویش را برایش شرح داد. ورقه گفت: به خدا قسم تو پیامبر این امت هستى و ناموس بزرگى که به سوى موسى مى آمد، به تو نازل شده است. بعضى از مردم تو را تکذیب خواهند نمود و آزار خواهند رسانید و از شهر خود بیرون خواهند کرد و با تو خواهند جنگید. «محمد» احساس کرد که «ورقه» راست مى گوید.[۴]
اینها مطالبی است که هیچ پایه و اساسی ندارند. تصور ما این است که تمام اینها داستان هاى مجعولى است که در تاریخ و تفسیر وارد شده است، زیرا:
اولا، ما براى ارزیابى این گفتارها، باید نظرى به تاریخ زندگى پیامبران گذشته بیندازیم. قرآن سرگذشت آنان را بیان کرده و روایات فراوانى درباره شرح زندگى شان وارد شده است. ما در زندگى هیچ یک از آنها چنین جریان زننده اى را نمى بینیم.
قرآن، آغاز نزول وحى به موسى را کاملا بیان کرده و تمام خصوصیات سرگذشت او را روشن نموده است و ابدا از ترس و لرز، وحشت و اضطراب، به گونه اى که بر اثر شنیدن وحى دست به انتحار بزند، سخن نگفته است. با اینکه زمینه ترس براى موسى آماده تر بود، زیرا در شب تاریک در بیابان خلوت ندایى از درختى شنیده و رسالت او بدین طریق اعلام شد.
همانطور که آیات قرآن این حقیقت را شرح مى دهد، موسى آرامش خود را در این هنگام حفظ کرده و موقعى که خدا به او خطاب کرد که عصا را بیفکن، او نیز فورا افکند. ترس او فقط از جانب عصا بود که به حیوان خطرناکى مبدل گردید. آیا مى توان گفت که موسى هنگام آغاز «وحى» آرام و مطمئن بود، اما کسى که بر تمام پیامبران برترى دارد، با شنیدن گفتار فرشته به حدى مضطرب شد که مى خواست خود را از بالاى کوه پرتاب کند؟! آیا این سخن عاقلانه است؟[۵]
توصیف حادثه بعثت پیامبر اسلام (ص) توسط امام هادی (ع)
اما امام هادی (علیه السلام) حادثه بعثت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) را چنین توصیف نموده است:
«خداوند در چهل سالگى، درهاى آسمان و ملکوت را بر روى پیامبر گشود تا حقایق آسمان ها را مشاهده فرماید. فرشتگان را اجازه داد تا بر او نازل شوند و جبرئیل را به نزدش فرستاد. جبرئیل بازوى او را حرکت داد و گفت: بخوان. فرمود: چه بخوانم؟ جبرئیل گفت: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ …» و وحى خداوند را بر او خواند و به آسمان بازگشت.
پیامبر از کوه فرود آمد، در حالى که به خاطر ظهور جلال و عظمت خداوندى، مانند مریضى به تب و لرز دچار شده بود. او از این مى ترسید که قریشیان، وى را به جنون نسبت دهند. خداوند او را تسلى داد. همه چیزهاى پیرامونش با او سخن گفتند و بر وى سلام کردند. از همه چیز این ندا شنیده مى شد: «السلام علیک یا رسول اللّه …»[۶]
با این توضیحات امام هادی (علیه السلام)، پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) به رسالت خود قطع و یقین داشته است و هیچ تردیدی در این مسئله برای آن حضرت وجود نداشته تا برای رفع ابهام به ورقه بن نوفل و دیگران رجوع کرده باشد.
نفی شک پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) درباره نزول کتاب
شبهه ای دیگری که در باره بعثت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) دست به دست می شود چیزی است که از آیه زیر تلقی می شود:
«فَإِنْ کُنْتَ فی شَکٍّ مِمَّا أَنْزَلْنا إِلَیکَ فَسْئَلِ الَّذینَ یقْرَؤُنَ الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکَ لَقَدْ جاءَکَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَلا تَکُونَنَّ مِنَ المُمْتَرین؛[۷] و اگر در آنچه بر تو نازل کردهایم تردیدى دارى، از کسانى که پیش از تو کتاب آسمانى را مىخواندند بپرس، به یقین، «حق» از طرف پروردگارت به تو رسیده است؛ بنابراین، هرگز از تردیدکنندگان مباش».
شبهه کنندگان می خواهد بگویند که بر طبق این آیه پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره رسالت خود شک داشته است.
امام هادی (علیه السلام) در توضیح این آیه و رفع شبهه فرموده است: مخاطب در آیه پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) است و شکى در مورد انزال کتاب نداشته ولى مردم نادان مى گفتند چرا خداوند پیامبرى از جنس فرشته ها نفرستاده است؛ زیرا اکنون بین ما و پیامبر خدا فرقى نیست که او از خوردن غذا و آشامیدن و راه رفتن در بازارها بى نیاز باشد.
خداوند به پیامبرش وحى مى نماید: «فَسْئَلِ الَّذِینَ یقْرَؤُنَ الْکِتابَ» یعنی سوال کن از آن ها که کتاب مى خوانند در حضور این مردم نادان آیا خدا پیامبرى را قبل از تو فرستاده جز اینکه غذا مى خورده و در بازارها راه مى رفته. تو نیز مانند آنهائى.
اما اینکه فرموده است «فَإِنْ کُنْتَ فِی شَکٍ» در رابطه با مماشات نسبت به خصم است. چنانکه در این آیه مى فرماید: «تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکاذِبِینَ؛ بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود؛ آن گاه مباهله کنیم؛ و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم»[۸]
اگر مى فرمود لعنت خدا بر شما قرار گیرد به طور جزم آن ها مباهله اى را نمى پذیرفتند با اینکه خداوند مى دانست پیامبرش که امر رسالت را صحیح انجام داده از دروغ گویان نیست. همین طور پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) نیز مى دانست که آنچه مى گوید صحیح است ولى خواست انصاف را رعایت نماید و طریق مماشات با خصم را بپیماید.[۹]
نتیجه گیری
با بررسی ادله و شواهد علمی و تاریخی، به خوبی می توان دریافت که بعثت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) رویدادی روشن، مهم و غیر قابل انکار در تاریخ اسلام است و قابل تشکیک نیست. در حدیث ارزشمندی از امام هادی (ع) موضوع بعثت پیامبر اسلام (ص) ضمن استدلالی متقن از آیات قرآن کریم توصیف و تبیین شده است که به آن اشاره شد.
نویسنده: حمیدالله رفیعی
پی نوشت ها
[۱] . سفروغ ابدیت، ص ۲۲۷.
[۲] . الطبقات الکبرى، ج۱، ص۱۵۳.
[۳] . جامع البیان فى تفسیر القرآن( تفسیر الطبرى)، ج۳، ص۱۶۱.
[۴] . همان، ص۱۶۲.
[۵] . فروغ ابدیت، ص ۲۲۴.
[۶]. نقش ائمه در احیاى دین، ج۱، ص ۲۶۷.
[۷] . یونس، ۹۴.
[۸] . آل عمران، ۶۱.
[۹] . احتجاجات، ج۲، ص ۳۷۴.
منابع
۱. قرآن کریم.
۲. سبحانی تبریزی، جعفر، فروغ ابدیت، قم، بوستان کتاب قم (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)، ۱۳۸۵ ش.
۳. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فى تفسیر القرآن( تفسیر الطبرى)، بیروت، دار المعرفه، چ۱، ۱۴۱۲ ق.
۴. عسکری، سید مرتضى، نقش ائمه در احیاى دین، تهران، مرکز فرهنگى انتشارات منیر، چ۱، ۱۳۸۲ش.
۵. علامه مجلسى، محمد باقر، احتجاجات، ترجمه موسى خسروى، تهران، انتشترات اسلامیه، چ۱، ۱۳۷۹ ش.
۶. محمد بن سعد بصری، الطبقات الکبرى، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیه، چ۱، ۱۴۱۰ق.