- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 8 دقیقه
- توسط : محمد ارباب
- 0 نظر
انفاق یعنی بخشش از چیزی که انسان در اختیار دارد و می تواند آن را به دیگران بدهد؛ می تواند علم باشد یا مال و ثروت و یا حتی انفاق محبت و همدلی و همدردی با دیگران.
این بخشش می تواند در جهت درست و نادرست نیز قرار گیرد؛ زیرا کسانی هستند که مال و ثروت یا علم و دانش خویش را برای پیشبرد کارهای نابهنجار و یا قتل و نابودی مردم و طبیعت هزینه می کنند؛ بنابراین، نمی توان هرگونه انفاقی را مثبت ارزیابی کرد؛ بلکه تنها انفاقی مثبت و سازنده است که برای پیشبرد اهداف انسانی – الهی باشد و موجب کمال در انسان شود.
در مقاله حاضر، به بررسی برخی از اصول انفاق می پردازیم؛ در مقاله دیگری نیز بخشی از آداب انفاق مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
توجه به انفاق های پایدار از اصول انفاق
از اصول انفاق، توجه به انفاق های پایدار است؛ یعنی انفاق هایی که زود گذر نباشد و آثار آن تا مدت ها بماند. حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) با استناد به حدیثی از پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) که فرموده است: «خیرُ العَطاء ما أَبَقَى نِعمهً باقیهً؛ بهترین عطا آن است که نعمت پایداری را باقی بگذارد».
باقی گذاردن نعمت پایدار، مصادق متعددی دارد ولی از بهترین مصادیق آن، وقف اموال است. وقف، میراث ماندگار و صدقه جاریه ای است که برکات آن چه بسا قرن ها می ماند. در روایت امام صادق (علیه السلام) آمده است که اجر چند چیز پس از مرگ انسان هم به دنبالش می آید که یکی از آنها این است: «صَدَقَهٌ أَجْرَاهَا فِی حَیَاتِهِ فَهِیَ تَجْرِی بَعْدَ مَوْتِهِ؛[۱] صدقه ای که در زمان حیاتش آن را جاری ساخته و پس از مرگش هم جاری است».
بسیاری از انفاق ها و صدقات امیرالمومنین (علیه السلام) نیز در قالب وقف بوده و آن حضرت در وقف اموال نیز همچون فضایل و مناقب دیگر پیشگام بوده است. جابر بن یزید جعفی از امام باقر (علیه السلام) چنین نقل می کند:
«کَیْفَ یَزْهَدُ قَوْمٌ فِی أَنْ یَعْمَلُوا الْخَیْرَ وَ قَدْ کَانَ عَلِیٌّ (علیه السلام) وَ هُوَ عَبْدُ اللَّهِ قَدْ أُوجِبَ لَهُ الْجَنَّه عَمَدَ إِلَى قُرُبَاتٍ لَهُ، فَجَعَلَهَا صدقهً مَبْتُولَهً تَجْرِى مِنْ بَعْدِهِ لِلْفُقَرَاءِ؟ قَالَ: اللَّهُمَّ إِنَّمَا فَعَلْتُ هَذَا لِتَصْرِفَ وَجْهِی عَنِ النَّارِ، وَ تَصْرِفَ النَّارَ عَنْ وَجْهِی؛[۲]
چگونه گروهی در انجام دادن کارهای خیر بی رغبت اند، در حالی که علی (علیه السلام) که همو بنده خدا بود و بهشت بر او واجب شده بود، به کارهایی رو آورد که مایه تقربش به خدا باشد و آنها را صدقه قطعی (وقف) قرار داد که آن صدقات هنوز هم برای فقرا جاری و پابرجاست او فرمود: خدایا من این کارها را تنها برای این انجام دادم که رویم را از آتش و آتش را از رویم بگردانی».
همچنین امام صادق (علیه السلام) فرمود: «قَسَمَ نَبِیُّ اللَّهِ (صلى الله علیه و آله و سلم) الْفَیْءَ فَأَصَابَ عَلِیًّا (علیه السلام) أَرْضَاً فَاحْتَفَرَ فِیهَا عَیْنًا فَخَرَجَ مَاءٌ یَنْبُعُ فِی السَّمَاءِ کَهَیْئَهِ عُنُقِ الْبَعِیرِ فَسَمَّاهَا یَنْبُعَ فَجَاءَ الْبَشِیرُ یُبَشِّرُ فَقَالَ (علیه السلام) بَشِّرِ الْوَارِثَ هِیَ صدقهٌ بَتَّهً بَتْلًا فِی حَجِیجِ بَیْتِ اللَّهِ وَ عَابِرِى سَبِیلِ اللَّهِ لَا تُبَاعُ وَ لَا تُوهَبُ وَ لَا تُورَثُ فَمَنْ بَاعَهَا أَوْ وَهَبَهَا فَعَلَیْهِ لَعْنَهُ اللَّهِ وَ الْمَلَائِکَهِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ لَا یَقْبَلُ اللَّهُ مِنْهُ صَرْفاً وَ لَا عَدْلًا؛[۳]
پس از آنکه پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فیء[۴] را تقسیم کرد، زمینی هم به علی (علیه السلام) رسید که چشمه ای در آن کند و آبی از آن درآمد که همچون گردن شتر به آسمان می جوشید؛ لذا آن را ینبع (جوشان) نامید. پس بشارت دهنده ای آمد و بشارت می داد که امام فرمود: وارثش را بشارت بده! این صدقه قطعی و حتمی است در راه حجاج خانه خدا و رهگذران راه خدا. فروخته نمی شود و بخشیده نمی شود و به ارث نمی رسد؛ پس کسی که آن را بفروشد یا آن را ببخشد، لعنت خدا و فرشتگان و مردم همه بر او باد و توبه و فدیه ای از او پذیرفته نمی شود».
یکی دیگر از مصادیق مناسب وقف، وقف برای اهل بیت (علیهم السلام) است که در مجالس عزا یا شادی آنان مصرف می شود و خوشبختانه در میان دوستداران ایشان بسیار متداول است.
ین سنت حسنه به تاسی از خود اهل بیت (علیهم السلام) است؛ همچنان که مهران بن محمد می گوید: «سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) أَوْصَى أَنْ یُنَاحَ عَلَیْهِ سَبْعَهَ مَوَاسِمَ فَأَوْقَفَ لِکُلِّ مَوْسِمٍ مَالًا یُنْفَقُ فِیهِ؛[۵] شنیدم امام صادق (علیه السلام) وصیت کرد در هفت موسم بر او نوحه شود و برای هر موسم مالی را وقف کرد که در آن خرج شود».
جهت دهی برخی انفاق ها به سوی قرض و هبه به جای صدقه از اصول
در روایتی از امام صادق (علیه السلام) برتری قرض الحسنه بر صدقه چنین بیان شده است: «مَکْتُوبٌ عَلَى بَابِ الْجَنَّهِ الصَّدَقَهُ بِعَشَرَهِ وَ الْقَرْضُ بِثَمَانِیَهَ عَشَرَ؛[۶] بر درب بهشت نوشته است: صدقه به ده برابر و قرض به هیجده برابر است».
در تفسیر قمی پس از نقل این حدیث می گوید: «این بدان سبب است که قرض جز برای محتاج نیست و صدقه چه بسا در دست غیر محتاج قرار می گیرد»؛[۷] ولی این همه علت نیست و این برتری، حکمت های دیگری نیز دارد؛ مثل اینکه در قرض عزت انسان محفوظ تر می ماند.
البته صدقه و قرض هر کدام موضع خاصی دارند که در برخی موارد نمی توانند جایگزین هم شوند مثل صدقه دادن بر فرد عاجز از بازپرداخت و در برخی موارد نیز تبدیل قرض به صدقه سفارش شده است؛ ولی در برخی موارد نیز می توان با توسعه قرض الحسنه در جامعه و جایگزین کردن آن با قرض در برخی موارد، بسیاری از نیازهای افراد جامعه را حل کرد.
همچنین می توان به جای صدقه از روش هبه و هدیه استفاده کرد و همان صدقه مستحب یا حتى زکات واجب خود را در قالبی مثل هدیه به او یا دعوت از نیازمند در قالب میهمانی به او برساند و از این رهگذر آبروی وی را بخرد؛
همچنان که در روایتی از امام صادق (علیه السلام) چنین آمده است: «إِنَّمَا الصَّدَقَهُ مُحْدَثَهٌ إِنَّمَا کَانَ النَّاسُ عَلَى عَهْدِ رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم) یَنْحَلُونَ وَ یَهَبُونَ؛[۸] صدقه نو پدید است؛ مردم در عهد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بلاعوض می بخشیدند و هبه می کردند».
بذل جاه و میانجیگری از اصول انفاق
گاه انسان نمی تواند خود برای برآوردن نیازهای دیگران اقدام کند؛ ولی می تواند از مقام و منزلت اجتماعی خود مایه بگذارد و با خرج کردن از آن به یاری دیگران بشتابد که این کار را بذل جاه می نامند.
صاحبان مناصب اجتماعی همچون علما و دانشمندان و مقامات لشکری و کشوری که موقعیت اجتماعی ممتازی دارند، در این زمینه مسئولیت سنگین تری دارند و باید به جای بذل نابجای جاه که امروزه پارتی بازی خوانده می شود، از آن در راه حق و دفاع از ستمدیدگان استفاده کنند.
ابوبصیر می گوید امام باقر (علیه السلام) فرمود: «الْمُعْطُونَ ثَلَاثَهٌ اللَّهُ الْمُعْطِی وَ الْمُعْطِی مِنْ مَالِهِ وَ السَّاعِی فِی ذَلِکَ مُعْطٍ؛[۹] عطا کنندگان سه تا هستند: خدای عطا کننده و عطا کننده از مالش و کسی که در این راه تلاش می کند [نیز] عطا کننده است». که مراد از تلاش کننده در این راه واسطه انفاق است.
همچنین جمیل بن دراج از امام صادق (علیه السلام) درباره مردی پرسید که در عطا، تقسیم کننده پول است. حضرت فرمود : «یَجْرِى لَهُ مَا یَجْرِى لِلْمُعْطِى وَلَا یُنْقَصُ الْمُعْطِی مِنْ أَجْرِهِ شَیْئاً؛[۱۰] آنچه برای عطا کننده جاری می شود، برای او هم جاری می شود و از اجر عطا کننده نیز چیزی کاسته نمی شود».
بهره گیری از مفهوم توسعه یافته صدقه از اصول انفاق
اسلام توسعه خاصی در مفهوم صدقه داده است. در نقل های متعدد و معتبر از عبد الاعلى، معاویه بن وهب و ابن قداح از امام صادق (علیه السلام) از پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) چنین نقل شده است: «کُل مَعْرُوفٍ صَدَقَهٌ؛[۱۱] هر کار پسندیده ای صدقه است».
نیز می فرماید: «صَدَقَهٌ یُحِبُّهَا اللَّهُ إِصْلَاحٌ بَیْنِ النَّاسِ إِذَا تَفَاسَدُوا وَ تَقَارُبٌ بَیْنِهِمْ إِذَا تَبَاعَدُوا؛[۱۲] صدقه ای که خدا آن را دوست دارد، آشتی دادن مردم است با هم در هنگامی که رابطه شان خراب شده باشد و نزدیک شدن آنان به یکدیگر است هنگامی که از هم دور شده باشند».
حتی در برخی روایات تامین نیاز جنسی همسر نیز صدقه خوانده شده است[۱۳] یا حتی در مرفوعه حلبی از پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) مفهوم صدقه بر خود چنین مطرح شده است: «أَمْسِک لِسَانَکَ فَإِنَّهَا صَدَقَهٌ تَصَدَّقُ بِهَا عَلَى نَفسِکَ؛[۱۴] زبانت را نگه دار، به درستی که این صدقه ای است که با آن بر خود صدقه می دهی».
خدمات عمومی همچون آتش نشانی، سدسازی، پل سازی، پرستاری، پزشکی، ساخت کتابخانه و وقف کتاب، ساخت مساجد و حوزه های علمیه و ده ها مورد دیگر نیز همه نوعی احسان است که سبب سعادت انسان می شود؛
از این اصل می توان چنین نتیجه گرفت که افراد تنگدست و بی بضاعت که از صدقات مالی بهره کمتری دارند، می توانند با صرف نیروی بدنی و ذهنی برای خدمت به دیگران، از ثواب صدقه بهره مند شوند.
یادآوری شکر گذاری از نعمت های خدا
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت (علیهم السلام)، در ضمن انفاق، اهمیت شکرگزاری از نعمت های خدا را نیز به اصحاب خود و نیز به نیازمندان گوشزد می کردند و اینکه مبادا سختی ها و مشکلات مالی شما را از نعمت های دیگر پروردگار، بلکه نعمت های مهم تر و بزرگتر همچون ایمان و بندگی و تندرستی غافل کند.
ابو هاشم جعفری[۱۵] می گوید: دچار تنگدستی شدیدی شدم؛ پس نزد ابوالحسن علی بن محمد [هادی] (علیه السلام) رفتم و اذن دخول خواستم که به من اذن داد. هنگامی که نشستم، فرمود:
«یَا أَبَا هَاشِمٍ أَیُّ نِعَمِ اللهِ عَلَیْکَ تُرِیدُ أَن تُؤَدِّیَ شُکْرَهَا قَالَ ابوهَاشِمٍ فَوَجَمْتُ فَلَمْ أَدْرِ مَا أَقُولُ لَهُ فَابْتَدَأَنِی (علیه السلام) فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ رَزَقَکَ الْإِیمَانَ فَحَرَّمَ بِهِ بَدَنَکَ عَلَى النَّارِ وَ رَزَقَکَ الْعَافِیَهَ فَأَعَانَکَ عَلَى الطَّاعَهِ وَ رَزَقَکَ الْقُنُوعَ فَصَانَکَ عَنِ التَّبَذُّلِ یَا أَبَا هَاشِمٍ إِنَّمَا ابْتَدَأَتُکَ بِهَذَا لِأَنَّى ظَنَنْتُ أَنَّکَ تُرِیدُ أَنْ تَشْکُو لِی [إلىّ] مَنْ فَعَلَ بِکَ هَذَا قَدْ أَمَرْتُ لَکَ بِمِائَهِ دِینَارٍ فَخُذْهَا؛[۱۶]
اى ابوهاشم، می خواهی شکر کدام یک از نعمت های خداوند بر خودت را ادا کنی؟ ابوهاشم می گوید: من خاموش شدم و ندانستم چه بگویم که خودش آغاز کرد و فرمود: خداوند عزوجل ایمان را روزی ات کرد؛ پس به سبب آن بدنت را بر آتش حرام کرد و عافیت را روزی ات کرد؛ پس بر طاعت یاری ات کرد و قناعت را روزی ات کرد؛ پس، از خواری ات مصون داشت. ای ابوهاشم، من تنها به این دلیل سخنم را با تو این چنین آغاز کردم که پنداشتم می خواهی از کسی شکایت کنی که با تو چنین کرده است. برایت به صد دینار امر کردم، آن را بگیر».
نتیجه گیری
انفاق یعنی بخشش از چیزی که انسان در اختیار دارد و می تواند آن را به دیگران بدهد. برخی از اصول انفاق عبارتند از توجه به اتفاق های پایدار، جهت دهی برخی از صدقات به سوی هبه و قرض، بذل جاه و میانجیگری در انفاق، توسعه مفهوم صدقه در اسلام که صدقه فقط به کمک مالی اطلاق نمی شود، یادآوری شکرگزاری از نعمت های خدا در ضمن انفاق؛ بدین بیان که هم خود به یاد داشته باشیم و هم به دیگران یادآوری کنیم که مشکلات زندگی نباید سبب فراموش کردن نعمت های دیگر خداوند، به ویژه نعمت های مهم تر و بزرگ تر شود.
پی نوشت ها
[۱]. الکافی؛ ج ۷، ص ۵۶، باب ما یلحق المیت بعد موته، ح۲. نیز ر.ک: کتاب من لا یحضره الفقیه؛ ج ۴، ص ۲۴۶، ح ۵۵۸۳.
[۲]. الاصول السته عشر؛ ص ۲۳۲، از کتاب جعفر بن محمد بن شریح.
[۳]. الکافی؛ ج ۷، ص ۵۴-۵۵، باب صدقات النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) و فاطمه و الائمه (علیهم السلام) و وصایاهم، ح۹.
[۴]. فیء، غنایمی از کفار بود که بدون جنگ و خونریزی نصیب پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) شده بود.
[۵]. من لا یحضره الفقیه؛ ج۴، ص۲۴۴، ح۵۵۷۸.
[۶]. الکافی؛ ج ۴، ص ۳۳، باب القرض، ح١. کتاب من لا یحضره الفقیه؛ ج٢، ص ۵۸، باب ثواب القرض، ح۱۶۹۷. نیز ر.ک: الکافی؛ ج ۴، ص ۳۴ باب القرض، ح ۴.
[۷]. وَ ذَلِکَ أَنَّ الْقَرْضَ لَا یَکُونُ إِلَّا لِمُحْتَاجِ وَ الصَّدَقَهَ رُبَّمَا وُضِعَتْ فِی یَدِ غَیْرِ مُحْتَاج (على بن ابراهیم قمى (منسوب)؛ تفسیر القمی؛ ج۲، ص ۳۵۰).
[۸]. الکافی؛ ج ۷، ص۳۰، باب ما یجوز من الوقف و….، ح ۳-۴.
[۹]. ؛ الخصال؛ ج۱، ص ۱۳۴، ح ۱۴۶-۱۴۷.
[۱۰]. همان، ص ۱۸، ح ۳.
[۱۱]. الکافی؛ ج ۴، ص ۲۶-۲۷، باب فضل المعروف، ح ۱و ۲ و ۴. کتاب من لا یحضره الفقیه؛ ج ۲، ص ۵۵، باب فضل المعروف، ح ۱۶۸۲.
[۱۲]. الکافی؛ ج ۲، ص۲۰۹، بَابُ الْإِصْلَاحِ بَیْنَ النَّاسِ، ح١.
[۱۳]. من لا یحضره الفقیه؛ ج ۳، ص ۱۷۸. الکافی؛ ج ۵، ص ۲۹۵.
[۱۴]. الکافی؛ ج ۲، ص ۱۱۳، باب الصمت و حفظ اللسان، ح۷.
[۱۵]. داود بن قاسم بن اسحاق ابوهاشم جعفری از نوادگان جعفر طیار بود که نزد ائمه (علیهم السلام) [امام جواد، امام هادی و امام عسکرى (علیهم السلام)] منزلتی عظیم داشت (نجاشی؛ رجال النجاشی؛ ص۱۵۶).
[۱۶]. من لا یحضره الفقیه؛ ج ۴، ص ۴۰۱، ج ۵۸۶۳.
منابع
- قرآن کریم.
- شیخ کلینی، محمد بن یعقوب؛ الکافی (ط-دار الحدیث)؛ تحقیق دار الحدیث، چ۱، قم: دار الحدیث، ۱۴۲۹ق.
- جمعی از مولفان؛ الاصول السته عشر؛ تحقیق ضیاءالدین محمودی و نعمت الله جلیلی و مهدی غلامعلی؛ چ۱، قم: دار الحدیث، ۱۴۲۳ق.
- شیخ صدوق، محمد بن علی بن بابویه قمی؛ کتاب من لا یحضره الفقیه؛ تحقیق علی اکبر غفاری؛ چ۱، قم: دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۱۳ق.
- نجاشی، احمد بن علی؛ رجال النجاشی؛ چ۶، قم: موسسه النشر الاسلامی، ۱۳۶۵ش.
- قمى، على بن ابراهیم (منسوب)؛ تفسیر القمی؛ تحقیق طیب موسوی جزائری؛ چ۳، قم: دار الکتاب، ۱۴۰۴ق.
- شیخ صدوق، محمد بن علی بن بابویه قمی؛ الخصال؛ تحقیق علی اکبر غفاری؛ چ۱، قم: جامعه مدرسین، ۱۳۶۲ش.
اقتباس از کتاب درآمدی بر سبک بخشندگی، اصول و قواعد انفاق در نظام اخلاقی اسلام؛ کاظم دلیری، انتشار یافته توسط پژوهشگاه علوم و معارف اسلامی.