شرایط زندگانی ائمه (ع) با یکدیگر متفاوت بوده و همین امر سبب شده تا هر کدام از آن بزرگواران، به فضیلتی خاص مشهور شوند. در میان اهل بیت (ع)، بخشندگی و سخاوت امام حسن (ع) شهرت بیشتری پیدا کرده است. از سخاوت امام حسن (ع) حکایات فراوانی نقل شده، مرور برخی از این حکایت ها در دنیایی که بیشتر مردم به دنبال جمع آوری و ذخیره مال و ثروت هستند، الگویی عملی برای زیست مومنانه و کریمانه خواهد بود که در آن اصول انفاق به طور کامل اجرا شده است.
سخاوت امام حسن (ع) در بخشش تمام اموال
یکی از افتخارات کسانی که از بهره مالی مناسبی برخوردارند، میزان تلاشی است که برای رسیدن به این نقطه کرده اند. برخی ادعا می کنند از مقدار بسیار اندکی شروع کرده و توانستند دارایی بسیاری به دست آورند. این افراد معمولا بیش از دیگران به ثروت خود وابسته اند و به راحتی آن را از دست نمی دهند.
یکی از نکات جالب نسبت به سخاوت امام حسن مجتبی (ع)، این است که ایشان یکبار تمام اموال خود را به نیازمند می بخشد و اصطلاحا از صفر شروع کرده و دوباره تمام آن ها را به مستمندان اهداء می کند. این در واقع بیانگر بی اعتنایی آن حضرت به مظاهر فریبنده دنیا بود. مورخان بسیاری به این موضوع در مورد سخاوت امام حسن (ع) اشاره کرده و نوشته اند:
«امام مجتبی (ع) در طول عمر، دوبار تمامِ اموال و دارایی خود را در راه خدا خرج کرد و سه بار ثروت خود را به دو نیم تقسیم کرد و نصف آن را برای خود نگه داشت و نصف دیگر را در راه خدا بخشید.»[۱]
بنابر این کریم اهل بیت (ع) دو بار تمام دارایی و ثروت خود و سه بار نصف آن را در راه خدا بذل نمود. این موضوع به اندازه ای مشهور است که برخی افزودند سخاوت امام حسن (ع) به گونه ای بود که «حتی اگر دو جفت کفش یا دو جفت پاپوش داشت، یک جفت آن را برای خود بر می داشت و جفت دیگر را به نیازمندان می رساند.»[۲]
پرداخت کرایه حمل صدقه
سخاوت امام حسن (ع) همواره در عالی ترین درجه و به گونه ای بود که نیاز حاجتمندان به طور کامل برطرف شود. ابن شهرآشوب در کتاب مناقب روایت می کند که: مردی از امام مجتبی (ع) تقاضای کمک مالی نمود. حضرت پنجاه هزار درهم و پانصد دینار به او داد. آنگاه فرمود: «برو باربری بیاور تا این پول ها را برایت حمل کند.»[۳] مرد، باربری آورد، حضرت عبای سبز رنگش را به مرد سائل داد و فرمود: «این کرایه باربر است.»[۴]
در این داستان امام بخشندگی و کرامت را در حق شخص مستمند کامل می کند و حتی کرایه حمل و جا به جایی درهم و دینار را نیز در اختیار او می گذارد.
بخشش های بی درنگ
گاهی امام حسن مجتبی (ع) با دیدن انسان های بی پناه، خود به نیات آن ها پی می برد و قبل از این که چیزی بطلبند، هدایایی تقدیم می کرد و منتظر اظهار نیاز آن ها نمی نشست. روایت زیر گویای همین مطلب است:
«فردی از اعراب چادرنشین، خدمت امام مجتبی (ع) شرفیاب شد. قبل از آن که اظهار نیاز کند، حضرت امر فرمود که هرچه در خزانه هست، به او بدهند. وقتی به سراغ خزانه رفتند، مبلغ بیست هزار درهم یافتند و همه را به سائل نیازمند دادند. مرد سائل که از رفتار سخاوتمندانه امام به شگفت آمده بود، عرض کرد: آقای من! چرا به من فرصت ندادید تا نیاز خود را بیان کنم و در مدح شما سخن بگویم؟ امام در پاسخش فرمود:«ما گروهی هستیم که بخشش هایمان تازه و بی درنگ صورت می گیرد.»[۵]
یکی از تعابیر زیبا در مورد سخاوت امام حسن (ع) تعبیری است که خود آن حضرت در این روایت به کار برده است: «بخشش های تازه و بی درنگ». مقصود امام (ع) از این سخن، این است که آن حضرت حتی به سائل، اجازه ی اظهار نیاز و ریختن آبروی خود را نیز نمی دهند و بدون هیچ منتی و با اخلاص کامل، مال خود را در راه خداوند بذل می کند.
سخاوت امام حسن (ع) در برخورد با کریمان
از قدیم گفته اند قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری! حکایتی از سخاوت امام حسن (ع) نقل شده است که مصداق این ضرب المثل مشهور است.
روزى امام حسن مجتبى (ع) در یکى از باغستان هاى شهر مدینه قدم مى زد، که ناگاه چشمش به یک غلام افتاد که نانى در دست دارد و یک لقمه خودش مى خورد و یک لقمه هم به سگى که کنارش بود مى دهد تا آن که نان تمام شد. حضرت با دیدن چنین صحنه اى، به غلام خطاب کرد و فرمود: چرا نان را به سگ دادى و مقدارى از آن را براى خود ذخیره نکردى؟ غلام به حضرت پاسخ داد: زیرا چشم هاى من از چشم هاى ملتمسانه سگ خجالت کشید و حیاء کردم من نان بخورم و آن سگ گرسنه بماند.
امام حسن (ع) فرمود: ارباب تو کیست؟ پاسخ گفت: مولاى من ابان بن عثمان است. حضرت فرمود: این باغ مال چه کسى است؟ غلام جواب داد: این باغ مال ارباب و مولایم مى باشد. پس از آن حضرت اظهار داشت: تو را به خدا سوگند مى دهم که از جایت برنخیزى تا من باز گردم.
سپس حضرت حرکت نمود و به سمت ارباب غلام رفت؛ و ضمن گفتگوهایى با ابان بن عثمان، غلام و همچنین باغ را از او خریدارى نمود؛ و سپس به جانب غلام بازگشت و به او فرمود: اى غلام! من تو را از مولایت خریدم. پس ناگاه غلام از جاى خود برخواست و محترمانه ایستاد. سپس حضرت در ادامه سخنان خود اظهار نمود: این باغ را هم خریدارى کردم، و هم اکنون تو را در راه خداوند متعال آزاد نموده و این باغ را نیز به تو بخشیدم.[۶]
بی گمان برخوردهای ائمه (علیهم السلام) با افراد، به تناسب جایگاه و عملکرد آنان متفاوت بوده است. سخاوت امام حسن مجتبی (ع) نیز این قاعده مستثنی نیست. در این حکایت، امام (ع) با برده ای که هیچ دارایی جز یک تکه نان ندارد و آن را هم بین خود و یک حیوان تقسیم می کند، با نهایت کرامت و بزرگواری رفتار می کند. امام (ع) ارزش بالای کار او را می داند و به بالاترین شکل از او قدردانی می کند.
آزادی برده در برابر یک عمل نیکو
بخشی از سخاوت امام حسن (ع) در مورد بردگانی است که کاری نیکو و با ارزش انجام می دهند، گرچه از شأنیت اجتماعی بالایی برخودار نیستند. نمونه ای از این را در داستان قبلی بیان کردیم. در اینجا به نمونه ای دیگری اشاره می کنیم که چگونه سخاوت امام حسن (ع)، شامل یک برده می شود و و به خاطر کار شایسته ای که انجام می دهد، توسط امام (ع) آزاد می شود.
قندوزی، از نویسندگان اهل سنت، در کتاب ینابیع الموده از حضرت رضا (ع) روایت کرده که امام حسن (ع) لقمه نانی را روی زمین دید، پس آن را برداشت و با چوبی آن را پاک کرد و به برده اش داد و وارد مکانی شد، چون بیرون آمد آن را از آن برده مطالبه کرد و برده گفت: «ای آقای من! من آن را خوردم!»
امام (ع) به او فرمود: «أَنْتَ حُرٌّ لِوَجْهِ اَللَّهِ؛ تو در راه خدا آزادی!» آنگاه فرمود: از جدم رسول خدا (ص) شنیدم که می فرمود: «مَنْ وَجَدَ لُقْمَهً فَمَسَحَ مِنْهَا أَوْ غَسَلَ مِنْهَا ثُمَّ أَکَلَهَا لَمْ تَسْتَقِرَّ فِی جَوْفِهِ إِلاَّ أَعْتَقَهُ اَللَّهُ مِنَ اَلنَّارِ؛ کسی که لقمه ای را افتاده ببیند و آن را پاک کرده یا بشوید و بخورد، خدای تعالی او را از آتش دوزخ آزاد کند.» حضرت در ادامه فرمود: «لَمْ أَکُنْ أَسْتَعْبِدُ رَجُلاً أَعْتَقَهُ اَللَّهُ مِنَ اَلنَّارِ؛ من چنان نیستم که مردی را که خدای عز و جل از آتش دوزخ آزاد کرده به بردگی خود گیرم.»[۷]
جبران مضاعف بخشندگی پیرزن
یکی دیگر از حکایات زیبا در مورد سخاوت امام حسن (ع) این داستان است: «نقل شده است که امام حسن (ع) و امام حسین (ع) و عبد الله بن جعفر شوهر حضرت زینب (س)، به قصد انجام زیارت حج خانه خدا از مدینه حرکت کردند و چون بار و بنه آن ها را از پیش برده بودند، دچار گرسنگی و تشنگی شدیدی شدند و در این خلال به خیمه پیرزنی برخوردند و از او نوشیدنی خواستند!
پیرزن گفت: آب و نوشیدنی در خیمه نیست، ولی در کنار خیمه گوسفندی است که می توانید از شیر آن گوسفند استفاده کنید، آن را بدوشید و شیرش را بنوشید! آنها رفتند و شیر گوسفند را دوشیده و خوردند، و سپس از او طلب غذا کردند. زن گفت: جز همین گوسفند مالک چیزی نیستم و چیز دیگری نزد من یافت نمی شود، یکی از شما آن را ذبح کنید تا من برای شما غذایی تهیه کنم؟
در این وقت یکی از آن ها برخاست و گوسفند را ذبح کرد و پوستش را کند و آماده طبح نموده و آن زن نیز برخاسته برای ایشان غذایی تهیه کرد و آن ها خوردند و لختی بیاسودند تا وقتی که گرمای هوا شکسته شد، برخاسته و آماده رفتن شدند و به آن زن گفتند: «ای زن! ما افرادی از قریش هستیم که اراده زیارت حج بیت الله الحرام را داریم و چون سالم بازگشتیم، نزد ما بیا تا پاداش این محبت تو را بدهیم!»
آنها رفتند، و چون شوهر آن زن آمد و جریان را شنید، خشمناک شده و او را سرزنش کرده، گفت: «وای بر تو! گوسفند مرا برای مردمانی که نمی شناسی سر می بری، آنگاه به من می گویی: افرادی از قریش بودند؟!» این جریان گذشت و پس از مدتی، فقر و نیاز، آن پیرزن و شوهرش را، ناچار به شهر مدینه کشانید و چون سرمایه و کسب و کاری نداشتند به جمع آوری سرگین و پشگل مشغول شده و از این طریق آن امرار معاش کرده و زندگی خود را می گذراندند.
در یکی از روزها، پیرزن عبورش بر در خانه امام حسن مجتبی (ع) افتاد و در حالی که امام (ع) بر در خانه بود، از آنجا گذشت و چون آن حضرت او را دید شناخت، ولی پیرزن امام را نشناخت. در این وقت امام حسن (ع) به غلامش دستور داد به دنبال آن پیرزن برود و او را به نزد وی بیاورد.
غلام رفت و او را بازگرداند و امام حسن (ع) بدو فرمود: آیا مرا می شناسی؟ گفت: نه! فرمود: من همان مهمان تو در فلان روز هستم! پیرزن گفت: پدر و مادرم به قربانت! امام حسن (ع) دستور داد هزار گوسفند برای او خریداری کردند و با هزار دینار پول همه را به او داد، و به دنبال آن نیز وی را به نزد برادرش امام حسین (ع) فرستاد.
امام حسین (ع) از آن زن پرسید: برادرم حسن چه مقدار به تو داد؟ عرض کرد: هزار گوسفند و هزار دینار! امام حسین (ع) نیز دستور داد همان مقدار گوسفند و همان مقدار پول به آن پیرزن دادند، و سپس او را به همراه غلام خود به نزد عبد الله بن جعفر فرستاد، و عبد الله از آن پیرزن پرسید: حسن و حسین (ع) چقدر به تو دادند؟ پاسخ داد: دو هزار گوسفند و دو هزار دینار! عبد الله دستور داد: دو هزار گوسفند و دو هزار دینار به او دادند![۸]
این حکایت یکی از داستان های مشهور در مورد سخاوت امام حسن و امام حسین (ع) به همراه عبدالله بن جعفر است. اربلی در کشف الغُمّه این داستان را به شیوه دیگری نقل کرده و می گوید:
«این قصه در کتاب ها و داستان های ائمه اطهار (ع) مشهور است، و در روایت دیگری که از طریقی دیگر نقل شده این گونه است که مرد دیگری نیز به همراه آنان بود و آن زن در آغاز نزد عبد الله بن جعفر رفت و عبد الله به او گفت: «ابتدا نزد سروران من، حسن (ع) و حسین (ع) برو» و چون به نزد امام حسن (ع) رفت آن حضرت یکصد شتر به او داد و امام حسین (ع) نیز یک هزار گوسفند به او عنایت فرمود.
وقتی پیرزن به نزد عبد الله بن جعفر بازگشت و داستان خود را باز گفت، عبد الله بدو گفت: دو سرور من، شتر و گوسفند را به تو دادند (و خیال مرا از این بابت آسوده کردند) و سپس دستور داد هزار دینار به او پرداخت کردند…! در اینجا پیرزن به نزد آن مردی که از مردم مدینه بود و در آن سفر همراه آن سه بزرگوار بود رفت، و چون ماجرا را برای آن مرد باز گفت، وی بدان زن گفت: «من هرگز به پای این سخاوتمندان بی بدل در جود نمی رسم و به یک دهم آنها نیز در بخشش نخواهم رسید، ولی مختصری آرد و کشمش به تو می دهم!» و به دنبال این ماجرا، آن پیرزن آنها را گرفت و همراه شوهرش به دیار خود بازگشت. [۹]
ملاک بخشش و سخاوت امام حسن (ع)
بدون شک بخشش و سخاوت امام حسن مجتبی (ع) دارای ملاک و معیار بوده و حضرت بدون ضابطه، به افراد کمک نمی کرده است. در حکایت زیر سه ملاک برای سخاوت امام حسن (ع) بیان شده است:
«روزی عثمان بن عَفان در کنار مسجد نشسته بود. مرد فقیری از او کمک مالی خواست. عثمان پنج درهم به وی داد. مرد فقیر گفت: مرا نزد کسی راهنمایی کن که کمک بیشتری به من بکند. عثمان به طرف حضرت مجتبی و حسین بن علی (ع) و عبدالله جعفر، که در گوشه ای از مسجد نشسته بودند، اشاره کرد و گفت: نزد این چند نفر جوان که در آنجا نشسته اند برو و از آنها کمک بخواه.
وی پیش آنها رفت و اظهار مطلب کرد. حضرت مجتبی فرمود: از دیگران کمک مالی خواستن، تنها در سه مورد رواست: دیه ای (خون بها) به گردن انسان باشد و از پرداخت آن بکلی عاجز گردد، یا بدهی کمر شکن داشته باشد و از عهده پرداخت آن برنیاید، و یا فقیر و درمانده گردد و دستش به جایی نرسد. کدام یک از اینها برای تو پیش آمده است؟ گفت: اتفاقاً گرفتاری من یکی از همین سه چیز است. حضرت مجتبی (ع) پنجاه دینار به وی داد. به پیروی از آن حضرت، حسین بن علی (ع) نیز چهل و نه دینار و عبدالله بن جعفر چهل و هشت دینار به وی دادند.
فقیر موقع بازگشت، از کنار عثمان گذشت. عثمان گفت: چه کردی؟ جواب داد: از تو پول خواستم تو هم دادی، ولی هیچ نپرسیدی پول را برای چه منظوری می خواهم؟ اما وقتی پیش آن سه نفر رفتم، یکی از آنها (حسن بن علی علیه السلام) در مورد مصرف پول از من سوال کرد و من جواب دادم و آنگاه هر کدام این مقدار به من عطا کردند. عثمان گفت: این خاندان، کانون علم و حکمت و سرچشمه نیکی و فضیلتند، نظیر آن ها را کجا می توان یافت؟»[۱۰]
این داستان نشان می دهد که سخاوت امام حسن (ع) به افراد، به صورت های متفاوتی صورت گرفته است. در این مورد حضرت از سائل علت درخواست او را جویا می شوند و از او می خواهند که جز در سه مورد یعنی: پرداخت دیه، بدهی سنگین و درماندگی به خاطر فقر شدید، دست نیاز به سوی کسی دراز نکند و وقتی مرد سائل نیاز خود را مربوط به یکی از این سه مورد بیان می کند، امام حسن (ع) به او کمک می کند.
جمع بندی
در این نوشتار، به برخی از حکایات پیرامون سخاوت امام حسن (ع) اشاره کردیم. آن حضرت دو مرتبه تمام اموال و سه مرتبه نصف اموال خود را به فقراء بخشید. امام حسن مجتبی (ع) گاه بدون درخواست به فقراء کمک می نمود. همچنین امام (ع) همواره اعمال شایسته بردگان را با پاداش های فراوان جبران می کرد. نکته ای دیگر در مورد سخاوت های امام حسن (ع) ملاک داشتن و ضابطه مند بودن این بخشش هاست که حضرت بیشترین کمک را به نیازمندترین افراد می کرد.
پی نوشت ها
[۱] پیشوایی، سیره پیشوایان، ص ۹۰ و ۹۱.
[۲] امین، امام حسن و امام حسین (ع)، ص ۳۸.
[۳] از آنجا که در گذشته پول ها از جنس طلا و نقره بود، گاهی برای حمل حجم بالای پول نیاز به کمک بود.
[۴] پژوهشکده امام باقر (ع)، فرهنگ جامع سخنان امام حسن (ع)، ص ۲۳۶.
[۵] امین، امام حسن (ع) و امام حسین (ع)، ص ۳۹.
[۶] تاریخ ابن عساکر، ترجمه الامام الحسن (ع)، ص ۱۴۸.
[۷] قندوزی، ینابیع الموده لذوی القربی، ج۲، ص ۲۱۴.
[۸] علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۴۳، ص ۳۴۲.
[۹] اربلی، کشف الغمه فی معرفه الائمه (علیهم السلام)، ج ۲، ص ۳۷۴.
[۱۰] علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۴۳، ص ۳۳۳.
منابع
ابن عساکر، علی بن حسن، ترجمه الامام الحسن (ع) من تاریخ دمشق، بیروت، موسسه المحمودی، ۱۴۰۰ق.
اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه فی معرفه الائمه (ع)، تبریز، بنی هاشمی، ۱۳۸۱ش.
امین، سید محسن، امام حسن (ع) و امام حسین (ع)، طارمی، حسن، سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، ۱۳۸۶.
پژوهشکده باقرالعلوم (ع)، فرهنگ جامع سخنان امام حسن (ع)، قم، پژوهشکده باقرالعلوم (ع)، ۱۳۹۵ش.
پیشوایی، مهدی، سیره پیشوایان، قم، موسسه امام صادق (ع)، ۱۳۷۲ش.
قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع الموده لذوی القربی، قم، منظمه الاوقاف و الشؤون الخیریه دارالاسوه للطباعه و النشر، ۱۴۲۲ق.
علامه مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار (ع)، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
منبع اقتباس: رسولی محلاتی، سید هاشم، زندگانی امام حسن (ع)، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۳ش، ص ۳۵۵ـ۳۲۳.