پیوند دوستی با همسر بخش دوم

۱۴۰۱-۰۱-۱۶

218 بازدید

برخی به جای نرمی، خشونت به کار می‌برند و به همین سبب ریشه‌ های خیر را در وجود دیگری می‌خشکانند و خشونت خواه از سوی شوهر باشد یا زن روابط زناشویی را به تباهی می‌کشاند. اسلام به شوهر سفارش می‌کند تا با همسر خود و دیگر مردم و حتی نسبت به حیوانات و درختان نرمش به کار برد چنانکه به زن نیز سفارش می‌کند تا در برابر همسر خود نرمی به خرج دهد. امام زین العابدین(علیه السلام) می‌فرماید: «حقّ زن بر تو آن است که بدانی خداوند عزوجل او را موجب انس و آرامش تو قرار داده»(۵).

پس زن نعمتی خدایی است و بر توست که او را گرامی بداری و با او مهربانی کنی. حضرت اضافه می‌فرمایند که: «اگرچه حق تو بر او واجب‌تر است» زیرا سکّان کشتی زناشویی به دست شوهر است و ناخدا بر سرنشینان حق دارد. حضرت می‌فرماید: «تو باید بر او رحم کنی زیرا او اسیر توست» چرا که سرنوشت او به سرنوشت تو گره خورده است پس چنان است که اسیر توست. حضرت چنین ادامه می‌دهد: «تو وظیفه داری او را خوراک و پوشاک دهی و اگر نادانی کرد از او درگذری».

پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرماید: «درباره زنان از خدا بپرهیزید که آنها در دست شما اسیرانند، شما آنها را بر اساس امانت الهی گرفته‌اید و اگرچه کامجویی از آنها را بر اساس سخن و کتاب خدا حلال شمرده‌اید ولی آنها هم بر شما حقوقی واجب دارند، همان گونه که پیکر و اندامشان را روا می‌دارید و فرزندانتان را در میان امعاء و احشای خود حمل می‌کنند پس بر آنها مهر ورزید و قلبشان را پاکیزه دارید تا با شما همداستان شوند و آنها را بر کاری مجبور نسازید و بر آنها خشم نگیرید و آنچه را بدانها داده‌اید باز نستانید مگر با خشنودی ایشان».

امام صادق(علیه السلام) می‌فرماید: «مرد در رابطه اش با زن ناگزیر از سه امر است»:

اول: موافقت در زندگی نخواهید توانست با زور قلبی را جذب خود کنید به ویژه قلب همسر خود را و این موافقت و همراهی است که همراهی را جلب می‌کند چنان که مخالفت، مخالفت به دنبال دارد و این همان سنت الهی در میان انسانهاست.

دوم: خوش اخلاقی همسر و دلجویی از او با خوشرویی

سوم: تنگ نگرفتن بر همسر مرد هرچه می‌تواند باید در خوراک و پوشاک و نظایر آن بر همسر خود تنگ نگیرد زیرا در روابط خود با همسر گریزی جز این ندارد. این وظیفه شوهر است در برابر زن ولی وظیفه زن در برابر شوهر چگونه است؟ پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرماید: «هر زنی که با شوهر خود مهربانی نکند و او را به کار هایی وادارد که از استطاعتش خارج است و تاب تحمل آن را ندارد هیچ حسنه‌ای از او پذیرفته نمی‌شود و خداوند با خشم ملاقاتش کند».

سفارش چهارم: انتقاد نکردن

نباید از افرادی باشید که پیوسته چماق انتقاد و شمشیر عیب جویی را به روی همسرش می‌کشد که این کار به آتش جهنم می‌ماند. حضرت علی(علیه السلام) می‌فرماید: «زن گلی است خوشبوی نه یک خدمتکار»(۶) و همان گونه که با یک گل به خشونت رفتار نمی‌کنید با همسر خود نیز نباید به خشونت رفتار کنید. این صحیح است که زن گاهی به قدر کافی موفق نیست ولی حتی در این صورت مرد باید همچون آموزگاری مخلص عمل کند تا زن پخته شود و نباید ناقدی خشک باشد که این کار موجب می‌شود همه نشانه‌ های خیر از سیمای زن محو شود.

اگر معلم کودکان می‌بودید با آنها چه می‌کردید؟ باید با آنها همچون یک آموزگار می‌بودید نه شمشیری مسلط. درباره همسرتان نیز چنین است باید خود را به یک مربی تبدیل کنید نه مراقبی که انتقاد گزنده بر او حاکم است. یک مربی اساساً انتقاد نمی‌کند بلکه اصلاح می‌کند، سرزنش نمی‌کند و تشویق در پیش می‌گیرد در حالی که یک مراقب ناموفق اساساً به جای اصلاح، به انتقاد روی می‌آورد و کار تصحیح را دشوار می‌سازد.

بسیاری اوقات انتقاد گزنده موجب بروز عدم هماهنگی همیشگی میان زن و شوهر می‌شود و نقاط منفی آن بر شوهر منعکس می‌شود. اگر می‌خواهید خانه شما مرکز آرامش باشد و بوی راحتی و آسایش از آن به مشام رسد باید آن را از محبت و عطوفت و تشویق و اخلاص بپا کنید و از انتقاد گزنده دورش دارید.

آمار نشان می‌دهد که ۵۰% طلاق ها به سبب انتقاد های گزنده از سوی یکی از دو طرف بوده است زیرا انتقاد بی‌ثمری که موجب شکستن دل و خواری و ذلت گردد بدون تردید بدبختی در پی خواهد داشت. این خطاست که مرد خود را عنصر اطلاعاتی در خانه بداند و در پی یافتن لغزشها باشد بلکه باید مراقب و مشوّق همسری باشد که خانه را اداره می‌کند.

مرد باید از اشتباهات زنش چشم بپوشد و مشکلات او را در نظر بگیرد و چنان وانمود کند که انگار اطلاعی از مسأله ندارد چنان که یکی از دانشمندان همین کار را کرد، این دانشمند یک روز صبح که از خواب برخاست مشاهده کرد که همسرش – در حالی که هنوز در رختخواب خوابیده بود- به بیماری پیسی دچار شده است، او پیش خود اندیشید که همسرش پس از لحظاتی در خواهد یافت که زیباییش از میان رفته است و برای آن که کانون خانوادگی به جهنم تبدیل نشود و قلب همسرش مجروح نگردد.

پیش از آن که همسرش از مسأله آگاهی یابد خود را به کوری زد و وانمود کرد که چشم هایش نمی‌بیند و هنگامی که همسرش شبانه فهمید که پیسی گرفته به گمان آن که شوهرش کور شده مسأله را از او مخفی داشت، و بدین ترتیب این زوج با چشمپوشی شوهر با خوشبختی و سعادت به زندگی خود ادامه دادند.

طبیعتاً پسندیده نخواهد بود که شوهر همیشه در اشتباهات همسر، خود را به کوری بزند بلکه پسندیده آن است که اشتباهات را بزرگ نکند و پیوسته از انتقاد های گزنده استفاده نکند و به خشونت توسل نجوید مگر در شرایط حادی که ضرورت اقتضا کند و خشونت، راه حلّ همیشگی نیست بلکه تنها هنگام ضرورت به کار می‌آید که موارد آن بسیار اندک است.

سفارش پنجم: بگذار شریک زندگی ات بنا به طبیعت خود رفتار کند

و تو‌ ای زن! بگذار همسرت بنا به طبیعت خود رفتار کند زیرا هر انسانی به گونه‌ای خاصّ احساس سعادت می‌کند، پس چرا می‌خواهید مانعی در راه سعادت دیگران باشید؟ چرا برخی از زنان سدّی در برابر راحتی و سرور همسرانشان می‌شوند؟ گاهی شوهر با رفتن در اتاق کار و مطالعه کتاب و روزنامه و مجله احساس آرامش می‌کند پس چرا برخی از زنان جوّی را به تباهی می‌کشند که شوهرشان در آن احساس راحتی می‌کنند؟

امور خانه نیز از همین دست است و هر یک از دو طرف در بهره گیری از زندگی شیوه خود را دارد، پس نباید تلاش کرد مانعی در برابر بهره جویی طرف دیگر از زندگی ایجاد نمود. اگر فرض کنیم زنی به غذا یا لباسی خاص علاقمند است نباید متعرّض او شویم زیرا قرار نیست پیوسته او بر اساس خواست تو مو های خود را افشان کند یا لباس بپوشد یا به گونه‌ای خاص بنشیند یا شکل دکوری به خود بگیرد که مورد علاقه توست.

نباید در مسایل کوچک و بی‌اهمیت مانع خواست همسرتان گردید و نباید در هر کار او دخالت کنید. مثلاً نباید در جای قرار گرفتن تختخواب یا رنگ پرده یا محلّ نصب تابلو یا ساعت دیواری دخالت کنید زیرا اینها امور پیش پاافتاده‌ای هستند که می‌توانید به عهده او بگذارید.

اگر همسر شما مایل است کتاب های مفید مورد علاقه خود را بخواند نباید کتاب های موردعلاقه خودتان را به او تحمیل کنید. همین مسأله در مورد زن نیز صادق است. فرض کنیم یک پزشک با یک زن مهندس ازدواج کند، این زن مهندس نباید توجه به نقشه و نظایر آن را بر شوهر خود تحمیل کند چنانکه شوهر او نباید زن خود را وادارد تا به انواع بیماری و میکروب و نظایر آن توجه داشته باشد.

سفارش ششم: به مسایل کوچک توجه داشته باش

یکی از قضات پس از بررسی چهل هزار پرونده اختلاف زناشویی این جمله را گفته است: «در هر یک از بدبختی های زناشویی همیشه شاهد امور پیش پاافتاده‌ای هستیم». برای مثال غفلت کردن زن از گفتن جمله «به سلامت» هنگام رفتن شوهر او به سر کار مسأله پیش پاافتاده‌ای است ولی در بسیاری اوقات همین موجب طلاق می‌شود. در شهر «رینو» هر ده دقیقه یک طلاق انجام می‌شود که ۹۰% آنها به دلایلی کاملاً بی‌اهمیت صورت می‌پذیرد.

آری اگرچه ممکن است نگفتن «به سلامت» منجر به طلاق نشود ولی همین، بذر نفرت را در دل شوهر می‌افشاند و با گذشت زمان این بذر رشد می‌کند تا سرانجام همه قلب او را می‌پوشاند، چنانکه غفلت شوهر از امور پیش پا افتاده و بی‌اهمیت گاهی به کشمکش و در نتیجه به طلاق منجر می‌شود. بنابراین باید به امور پیش پا افتاده نظیر دادن هدیه یا پرسش از سلامتی طرف دیگر یا مکالمه تلفنی یا نامه یکی دو خط یا تعریف و تمجید یا یک دسته گل یا هر چیز دیگری از این قبیل توجه داشت تا بذر خوش بینی را بیفشانیم و از بدبختی جلوگیری کنیم.

سفارش هفتم: از نق زدن دوری کن

که موجب آن می‌شود انسان احساس بدبختی کند برای مثال شکایت از تیپ، سخن، کار، لباس یا غذایی که آورده می‌شود موجب تیره شدن فضای خانه می‌گردد جایی که کانون گرم خانوادگی را به جهنم تبدیل می‌کند. در این جا به بیان سه نمونه ثبت شده در تاریخ، در این زمینه می‌پردازیم:

اول: ناپلئون سوم بیش از هفتاد و پنج سال پیش ناپلئون سوم امپراتور فرانسه و پسرعموی ناپلئون بناپارت گرفتار عشق زنی به نام «ماری اوژنی ایگناس» شد. این زن از زیباترین زنان جهان آن روزگار بود و بالاخره این عشق به ازدواج انجامید.

نزدیکان امپراتور کوشیدند او را از این تصمیم باز دارند. زیرا پدر این زن یک کنت اسپانیایی بود که گذشته‌ای اصیل نداشت ولی امپراتور با همه ملت به مخالفت برخاست و طی نطقی که از بالای اورنگ پادشاهی ایراد کرد با اظهار جمله زیر با ملت فرانسه به مخالفت برخاست: «من زنی را که دوستش دارم و احترامش می‌گذارم بر زنی که برای من ناشناس است ترجیح داده ام».

ناپلئون و همسرش از تندرستی، ثروت و قدرت، شهرت و بالاتر از همه اینها عشق و شیفتگی مالامال بودند ولی بزودی این شعله فرونشست و سرانجام تبدیل به خاکستر گردید. ناپلئون توانسته بود اوژنی را ملکه کشور کند ولی هیچ چیز نه قدرت سلطنت ناپلئون و نه قدرت عشق او نتوانسته بود زنش را از نق زدن باز دارد.

او که حسادت و سوء ظن آزارش می‌داد هرگز اجازه نمی‌داد ناپلئون به تنهایی کار بکند و هنگامی که او سرگرم انجام وظایف دولتی بود ناگهان همسرش وارد دفتر کارش می‌شد و مانع کار های او می‌شد و به نکوهش او زبان می‌گشود زیرا همیشه می‌ترسید که مبادا امپراتور با زن دیگری معاشقه کند.

اوژنی با انجام این کارها چه نتیجه گرفت؟‌ نتیجه اش آن شد که ناپلئون اغلب شب ها از در پشتی در حالی که کلاه نرمی روی سرش گذاشته بود دزدانه به همراه یکی از ندیمانش خارج می‌شد و به ملاقات زن زیبایی که منتظرش بود می‌شتافت و این چنین وی به فساد کشیده شد و زنش را ترک گفت، و این همان چیزی بود که نق زدن های زنش برای او به ارمغان آورد.

دوم: تولستوی، رمان نویس معروف تولستوی از معروفترین رمان نویسان است و دو کتاب از شاهکار های او یعنی «جنگ و صلح» و «آنا کارنینا» جزء‌ مفاخر ادبی است که او از خود به جای نهاده است. تولستوی به قدری مشهور بود که هواخواهان او شب و روز با او بودند و هر سخنی را که بر زبان می‌آورد یادداشت می‌کردند تا آنجا که اگر می‌گفت: «بهتر است به بستر بروم و بخوابم» باز هم سخنش را یادداشت می‌کردند تا آن که مجموعه سخنان جمع آوری شده اش به یک صد جلد رسید.

تولستوی و همسرش به علاوه شهرت از ثروت، مقام اجتماعی و فرزندان متعددی نیز برخوردار بودند. در آغاز به نظر می‌رسید خوشبختی آنها کامل و پایدار است لذا با هم زانو بر زمین می‌زدند و از خداوند بقای دوران خوشبختی خود را طلب می‌کردند.

ولی تولستوی بتدریج عوض شد و شخصیتی متفاوت با گذشته یافت، از دنیا کناره گرفت و زندگی خود را وقف نوشتن جزوه‌ هایی کرد که در آن، مردم را دعوت به صلح و ترک جنگ و ریشه کن کردن فقر می‌کرد، از زمین های خود چشم پوشید و زندگی سختی در پیش گرفت و به کشاورزی و قطعه هیزم پرداخت، خود کفش هایش را تعمیر می‌کرد و اتاقش را جارو می‌زد و در ظرفی چوبی غذا می‌خورد.

تمامی این امور، پسندیده و عادی بود. ولی آنچه این سعادت را ویران کرد آن بود که زن تولستوی موجودی مال دوست و جاه طلب و خواهان شهرت بود اما تولستوی از تمامی این گونه امور کناره می‌گرفت و لذا همسرش نق زدن آغاز کرد و زندگی را بر تولستوی تیره و تار ساخت و نظریات تولستوی را احمقانه خواند و طرز تفکرش را سبک شمرد.

هنگامی که تولستوی اصرار داشت کتاب هایش را بدون گرفتن حقّ امتیاز به رایگان به چاپ برساند و همسر او موفق نشد او را از این کار باز دارد دچار حمله هیستریک شد و پیوسته روی کف اتاق می‌غلتید و در حالی که شیشه سم را بر لبانش داشت سوگند می‌خورد که اگر تولستوی تغییر عقیده ندهد خود را خواهد کشت.

همچنان که گفتیم این زن و شوهر دورانی از زندگی مشترک خود را در سعادت و آرامش سپری کردند ولی پنجاه سال بعد تولستوی حاضر نبود حتی ریخت زنش را ببیند و آن گونه که تاریخ حکایت می‌کند هنگامی که تولستوی به سنّ هشتاد و هشت سالگی رسید دیگر قادر نبود تراژدی زندگی خانوادگی اش را تحمل کند و در شبی طوفانی و برفی از شب های اکتبر سال ۱۹۱۰ از خانه گریخت و در سرما و تاریکی به سوی هدفی نامعلوم رهسپار گردید، آنچه او طالب آن بود تنها فرار از نق زدن های همسرش بود و بس.

یازده روز بعد تولستوی بر اثر التهاب ریه که ناشی از سرماخوردگی بود درگذشت و جنازه او را در یکی از ایستگاه های راه آهن یافتند. درخواست او به هنگام مرگ آن بود که نباید به زنش اجازه داده شود پس از مرگ به دیدار او بیاید. این بود بهایی که همسر تولستوی برای نق زدن، شکایت کردن و حالت های هیستریک خود پرداخت.

سوم: آبراهام لینکلن، رئیس جمهور آمریکا همسر او نیز زن دیگری بود که زندگیشان را به جهنمی سوزان تبدیل کرده بود که باید تنها دلیل آن را نق زدن دانست.

سفارش هشتم: کتابی در زمینه پیوند های زناشویی بخوان

شما یک بار ازدواج کرده‌اید و طبیعتاً در هیچ یک از مراکز تدریس امور مربوط به زناشویی نبوده‌اید بنابراین باید کتابی در زمینه پیوند های زناشویی بخوانید و همه این گونه امور را به نظریات پیرزن ها یا اندیشه افراد شکست خورده وامگذارید. طبیعی است که هر یک از ما بکوشد در مسایل جنسی و کامجویی راه های بهتری را بشناسد و حتی انگیزه اصلی بسیاری از افراد برای ازدواج مسایل جنسی است و بدین ترتیب می‌توانیم بگوییم: اگر نبود گرایش به کامجویی جنسی، بسیاری از ازدواج و پذیرفتن مشکلات آن خودداری می‌ورزیدند.

همین کامجویی ضمانتی است برای بقای انسان و گرایش او به ازدواج و از همین روست که باید به این بُعد ازدواج توجه کرد و در آشنا شدن با زوایای آن کوشید. بدون تردید تنها غریزه جنسی برای تفهیم روش انسانی پرداختن به امور جنسی کافی نخواهد بود.

فراموش نکنیم که ما انسانیم نه حیوان و این حیوان است که تنها بر اساس غریزه عمل می‌کند و آدمی با آن تفاوت دارد. انسان در امور مربوط به خود، انسانی بودن این امور را نیز در نظر دارد و برای مثال در اسطبل غذا نمی‌خورد و ترجیح می‌دهد در اتاقی زیبا، تمیز و در ظرفی پاکیزه طعام میل کند. در مسایل دیگر نیز چنین است و چرا نباید انسانیت در آنها نیز ملحوظ گردد؟

در حقیقت مسأله آن قدر هم که برخی تصور می‌کنند آسان نیست و مسایل جنسی در کنار مسایل دیگر نقطه ثقل زندگی مشترک هر زن و شوهری است و لذا ناآگاهی در این زمینه موجب تشنج زندگی زناشویی است. از همین رو اسلام در نوع، چگونگی، زمان و مکان این رابطه توجه و تأکید فراوان دارد همان گونه که در امور مربوط به روابط زناشویی به شکل خاص و عام توجه اکید دارد.

تجربه ثابت کرده است که بسیاری از دلایل فروپاشی کانون خانوادگی به ناآگاهی زن و شوهر یا یکی از دو طرف نسبت به رابطه جنسی باز می‌گردد چرا که این رابطه انسانی والا را که عقل و قلب و وجدان و همه سلول های بدن در آن دخالت دارند به رابطه‌ای صرفاً مکانیکی تبدیل کرده‌اند که رفته رفته ضعیف شده و سرانجام به تنفر می‌انجامد.

بنابراین عدم توافق در این زمینه از دلایل اصلی شکست ازدواج است و از همین روست که اهمیت مطالعه یک کتاب خوب در مسایل زناشویی ضروری به نظر می‌رسد. همچنین باید به آموزش های اسلامی نیز در این زمینه ملتزم و مقیّد بود.

 

بخش اول

 

پی‌نوشت‌ها

۱-نساء/۱

۲-وسائل الشیعه/ج۱۴/ص ۱۱۵

۳-روم/۲۰

۴-بحارالانوار/ج۷۷/ص ۲۲۹

۵-بحارالانوار/ج۷۱/ص ۵

۶-نهج البلاغه/نامه ۳۱

منبع: مدرسی، سید هادی؛ (۱۳۸۶)، دوستی و دوستان؛ مجموعه معارف اسلامی در هنر رفتار با مردم، ترجمه ی حمیدرضا شیخی و حمیدرضا آژیر، مشهد: بنیاد پژوهش های اسلامی، چاپ پنجم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *