تحریف و دست بردن به متون با اهداف خاص، سابقه بس طولانی دارد. یهودیان قهرمان تحریف در تاریخاند. وهابیّت نیز دست به تحریف زده و قسمتی از مباحث متون و آثار اسلامی را که با دیدگاههای آنان همسو نبوده است، از کتابها به کلی حذف و یا کلمات مبهم جایگزین آن کردهاند.[۱]
این گروه برای ترویج افکار و پندارهای خویش دست به هر کاری میزنند و از آن هیچ ابایی ندارند. آنان کتب و آثاری را که قرنهاست تدوین یافته و هزاران نسخه خطی و چاپی از آنها در کتابخانههای جهان ثبت و رده بندی گردیدهاند و در اختیار اکثر اندیشمندان اسلامی در اقصی نقاط جهان قرار دارند، بیباکانه تحریف میکنند و آنچه را که در تضاد با پندارهای خود مییابند تقطیع و یا حذف میکنند، غافل از اینکه این عمل نه تنها برای اهداف آنان کارساز نیست و به ترویج باورهای این گروه کمک نخواهد کرد، بلکه موجب تنفر و انزجار مسلمانان از این گروه خواهد شد.
عقل و شرع حکم میکند که میراث گرانبهای علمی را که با تلاش عالمان مسلمان تدوین شده و با کوشش و اهتمام طاقت فرسای عدهای، از حوادث طبیعی و غیر طبیعی روزگار محفوظ مانده و از نسلی به نسل دیگر منتقل شده و به دست ما رسیدند، حفظ کنیم و در صیانت و نگهداری آنها تمام تلاشهای خویش را مبذول داریم و نگذاریم عدهای برای رسیدن به مقاصد نامبارک خود، به تحریف آثار گران بهای گذشتگان بپردازند. اگر فرقه وهابیّت خود را مسلمان و پیرو سلف میداند ـ همانطور که شعار آنان پیروی از سلف است ـ باید باورهای خود را با دیدگاههای سلف تطبیق دهند، نه اینکه با تحریف آثار و متون ارزشمند اسلامی، سلف را با پندارهای خود هماهنگ سازد. ممکن است این عمل کاربرد مقطعی به نفع آنان داشته باشد، اما در دراز مدت، با توجه به بیداری امت اسلامی، کارساز نخواهد بود، بلکه افشای آن باعث تنفر و انزجار مسلمانان از این گروه خواهد شد و مسلمانان خود به صیانت از میراث با ارزش خویش خواهند پرداخت. در پژوهش پیشرو، به تعدادی از تحریفاتی که این فرقه در آثار اسلامی انجام داده اند، اشاره می گردد. پیش از آن، به طور گذرا به معنا، انواع و پیشینه تحریف می پردازیم.
در عملکرد وهابیان دو نوع تحریف دیده میشود. آنان وقتی در برابر روایات صحیح السند مانند حدیث شریف غدیر قرار میگیرند و از جهت سندی نمیتوانند در آن خدشه کنند و کاری از پیش برند، تلاش میکنند که در معنای لفظ تصرّف کنند و بر خلاف همه قواعد و شواهد، معنای دیگری از آن ارائه دهند.[۲]
در نوع دوّم تحریف (تحریف در لفظ)، وهابیّت تلاش بیشتری کردهاند. آنان در این عرصه با شگردهای مختلف چون تلخیص کتابهای مرجع مانند صحیح بخاری، مسلم و…، یا با تقطیع و حذف قسمتی از روایات مخالف عقیده شان، جایگزین کردن واژههای مبهم مثل کذا و کذا کوشیده اند حقایق را وارونه نشان دهند.
وهابیت دست به تحریف آثار زیادی زدهاند که به برخی از آنها اشاره میگردد
در تفسیر جامع البیان طبری در ذیل آیه شریفه (وَأَنذِرْ عَشِیرَتَک الْأَقْرَبِینَ)[۳] صورت گرفته است نیز در همین جهت است. ذیل این آیه، حدیث آغاز دعوت این گونه نقل شده است که پیامبر(ص)فرمود:«فأیکم یوازرنی علی هذا الأمر، علی أن یکون أخی و کذا وکذا؛ کدامیک از شما وزیر و کمک کار من در این امر (امر رسالت) خواهد شد تا برادر من و کذا و کذا باشد.
بعد از آنکه علی(ع) این مقام را پذیرفت، پیامبر به علی(ع) فرمود: « إنّ هذا أخی و کذا و کذا؛ تو برادر من و کذا و کذا هستی».[۴] با مراجعه به تاریخ طبری به دست میآید که به جای کذا و کذا «إنّ هذا أخی و وصیی وخلیفتی فیکم» بوده، که دست تحریف آنها را حذف کرده و به جای آن کلماتی مبهم قرار داده است.[۵]
یکی از تحریفات حساب شده در آثار اهل سنّت، تحریف در کتاب فتوحات مکیّه ابن عربی است. شیخ عبدالوهاب شعرانی در کتاب الیواقیت و الجواهر بابی را منعقد ساخته و در آن علایم قیامت را بیان کرده است؛ از آن جمله به خروج حضرت مهدی(ع) اشاره کرده و عباراتی از ابن عربی در باب ۳۶۶ از کتاب فتوحات آورده که این چنین است:
و اعلموا أنّه لابدّ من خروج المهدی(ع)، لکن لایخرج حتّی تملأ الأرض جوراً و ظلماً فیملؤها قسطاً و عدلاًً و لو لمیکن من الدنیا إلاّ یوم واحد، طوّل الله تعالی ذلک الیوم حتّی یلی ذلک الخلیفه من عتره رسول الله من ولد فاطمه رضی الله عنها، جدّهُ الحسین بن علی بن ابی طالب، و والده حسن العسکری، ابن إلامام علی النقی (بالنون)، ابن إلامام محمد التقی (بالتاء)، ابن إلامام علی الرضا، ابن إلامام موسی الکاظم، ابن إلامام جعفر الصادق، ابن إلامام محمد الباقر، ابن إلامام زین العابدین علی، ابن إلامام الحسین، ابن إلامام علی بن ابی طالب….[۶]
ولی در چاپ جدید فتوحات مکیه، هرگز اثری از نام اهل بیت: نمی بینیم و چون وجود این اسامی تأییدی بر مذهب شیعه است، از کتاب فتوحات مکیه حذف شده است.[۷]
۳ . در کتاب صحیح بخاری (چاپ دار الفکر، بیروت) بخاری حدیثی را در باره متعه (ازدواج موقت) آورده است. او چنین نقل می کند:« عن عمران بن حصین قال: نزلت آیه المتعه فی کتاب الله ففعلناها مع رسول الله (ٌص) و لمینزل قرآن یحرمه ولم ینه عنها حتی مات: قال رجل برأیه ما شاء قال محمد: یقال إنه عمر؛ عمران بن حصین می گوید: آیه متعه در کتاب خدا نازل شد و ما این کار را با رسول خدا (ص) انجام دادیم وآیهای در تحریم آن نازل نشد وتا وقتی که نبی اکرم (ص) از دنیا رفت، آن را منع نکردند. بعد مردی آمد و به رأی خودش عمل کرد. محمد گفت: میگویند: او عمر بود.
آنجا که میگوید:«قال رجل برأیه ما شاء»، منظورش این است که مردی آن را (متعه را) تحریم کرد. جایی که میگوید: «قال محمد یقال إنه عمر»، مقصود از «محمد» محمد بن اسماعیل بخاری صاحب کتاب صحیح بخاری است.
در چاپهای بعدی (دار إحیاء التراث العربی، بیروت؛ دار الکتب العلمیه، بیروت؛ دار المعرفه، بیروت)جمله « قال محمد یقال إنه عمر» را حذف کرده اند و عبارت تحریف شده، چنین است:«عن عمران بن حصین۲قال: نزلت آیه المتعه فی کتاب الله ففعلناها مع رسول الله(ص) ولم ینزل قرآن یحرمه ولم ینه عنها حتی مات قال رجل برأیه ما شاء».
آن چه ذکر شد نمونهای از تحریفات وهابیت در متون حدیثی، تفسیری، تاریخی اهل سنت است اگر خواسته باشیم همه آنچه را وهابیت در این مسأله انجام داده است گرد بیاوریم چندین جلد کتاب خواهد شد.
پی نوشت:
[۱] . الرد علی کتاب أصول مذهب الشیعه الأمامیّه الأثنی عشریّه للقفاری: عبدالقادر عبد الصمد، بیروت: دارالوحده الإسلامیه، مطبعه التوحید، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.ص۱۸- ۱۹.
[۲] . ر.ک: منهاج السنه النبویه فی نقض کلام الشیعه القدریه: عبدالحلیم حرانی ابن تیمیه، تحقیق: دکتر محمد رشاد سالم، بیجا، چاپ اول، ۱۴۰۶ق. ج۷، ص ۳۲۴.
[۳] . سوره شعراء، آیه ۲۱۴.
[۴] . جامع البیان: ابن جریر طبری، أحمد محمد شاکر، مؤسسه الرساله، الأولى، ۱۴۲۰ هـ – ۲۰۰۰ م(چاپ عربستان)
[۵] . تاریخ الأمم و الملوک: محمد بن جریر طبری، بیروت: دارالتراث، چاپ دوم، ۱۳۸۷ق. ، ج ۲، ص ۳۲۱.
[۶] . الجواهر و الیواقیت، عبدالوهاب الشعرانی ، مصر، ۱۳۲۱ق، ج ۲، ص ۱۴۳.
[۷] . الفتوحات المکیّه ابن عربی، محمد بن علی، یحیی، عثمان اسماعیل، الهیئه المصریه العامه للکتاب قاهره، ج ۳، ص ۳۲۷.