هشت توصیه مهم اخلاقی امام باقر (ع) به جابر جعفی

هشت توصیه مهم اخلاقی امام باقر (ع) به جابر جعفی

۱۴۰۳-۱۲-۱۱

6 بازدید

یکی از اصحاب برجسته امام باقر (ع)، جابر بن یزید جعفی است. او روایات بسیاری از امام باقر (ع) نقل کرده است. یکی از این روایات، حاوی مجموعه ای از توصیه های اخلاقی پیرامون امور مختلفی مانند زهد، توبه، اخلاص، غلبه بر هوای نفس و محبت خداوند است که امام باقر (ع) برای او بیان فرموده اند. [۱]

در ادامه این مقاله، به فرازهایی از این حدیث نورانی در قالب دو بخش اشاره می کنیم. در بخش اول امام باقر (ع) پنج سفارش ارزشمند برای ترک گناه و صفات ناپسند و در بخش دوم سه توصیه کلیدی برای کسب ثواب و صفات پسندیده، بیان می فرمایند.

بخش اول: پنج توصیه امام باقر (ع) برای ترک گناه و صفات ناپسند

۱. پرهیز از ظلم به بهانه ظلم دیگران

امام باقر (ع) می فرمایند: «یَا جَابِرُ … إِنْ ظُلِمْتَ فَلَا تَظْلِمْ؛ ای جابر! اگر به تو ظلم شد تو به دیگران ظلم نکن.»

بدون شک هیچ انسانی در بدی ظلم و ناپسندی آن شک ندارد؛ بنابراین توصیه به ظلم نکردن نمی تواند به عنوان یک نصیحت ویژه در نظر گرفته شود. نصحیت امام باقر (ع) این نیست که ظلم نکن، این که امر روشنی است؛ بلکه نصحیت امام باقر (ع) این است که گاهی غیر از آن انگیزه هایی که برای ستمگران عادی پیدا می شود، شرایطی اجتماعی پیش می آید که انسان انگیزه مضاعف برای ظلم پیدا می کند؛ یعنی غیر از هواهای نفسانی و انگیزه های روانی و شخصی، عامل دیگری ممکن است انسان را وادار به ظلم کند. در این گونه موارد انسان باید یک عزم ویژه ای نسبت به شرایط عادی داشته باشد تا ظلم نکند. وقتی یک نفر به انسان ظلم می کند، شیطان آدمی را وسوسه می کند و انگیزه های او را دو چندان می کند تا او هم ظلم کند. اما دستور اسلام این است که حتی در این صورت هم، انسان نباید پا را از عدالت فراتر بگذارد و به دیگران ظلم کند.

۲. پرهیز از خیانت به بهانه خیانت دیگران

امام باقر (ع) می فرمایند: «إِنْ خَانُوکَ فَلَا تَخُنْ؛‌ اگر به تو خیانت شد تو خیانت نکن.»

روشن است اگر کسی قرارداد و وعده ای را نقض کند، طرف دیگر نیز حق دارد آن قول و قرار سابق را کنار بگذارد و این خیانت نیست؛ اما این امر مجوز خیانت به آن شخص در جای دیگر نمی شود. انسان باید همواره مواظب حیله شیطان باشد تا خیانت دیگران را مجوزی برای خیانت خود نداند.

۳. کنترل خشم به هنگام تکذیب توسط دیگران

امام باقر (ع) می فرمایند: «إِنْ کُذِّبْتَ فَلَا تَغْضَبْ؛ اگر تو را تکذیب کردند، خشمگین نشو.»

یکی از عواملی که سبب عصبانیت انسان و ظلم می شود، تکذیب توسط دیگران است. گاهی انسان برای خدمت، اصلاح یا ارشادِ کسی مطلبی را به او می گوید و قصدش هم جز خیر نیست و می خواهد مصالح او تأمین شود؛ اما او در جواب، نسبتِ کذب به این شخصِ خیرخواه می دهد.

در چنین مواردی انسان های معمولی بسیار ناراحت می شوند و به آن ها برمی خورد و چه بسا به مشاجرات و رفتارهای ناهنجار دیگر هم بیانجامد. این جاست که جا دارد مثل امام باقر (ع) به جابر نصحیت کند که: «اگر تو را تکذیب کردند عصبانی نشو و غضب نکن!»؛ اگر کسی که می خواهد در حق دیگران خیرخواهی کند به خود تلقین کند که اگر من را تکذیب کردند باید بی تفاوت باشم؛ من وظیفه ای داشتم و آن را انجام دادم؛ او هم وظیفه ای دارد که یا به آن عمل می کند یا نمی کند و مسئولیت آن با خودش است و به من ربطی ندارد؛ در این صورت با رفتار بد دیگران عصبانی نمی شود.

۴. بی تفاوتی نسبت به ستایش دیگران

امام باقر (ع) می فرمایند: «إِنْ مُدِحْتَ فَلَا تَفْرَحْ؛‌ اگر تو را مدح کردند، شادمان نشو.»

یکی از نعمت های بزرگی که خدای متعال به انسان می دهد این است که عیب های او را می پوشاند. ما همه  کمابیش از این نعمت بهره مندیم و باید شکر آن را به جا آوریم. اما مشکل این جاست که گاه این مسأله حالت افراطی پیدا می کند و خودش برای انسان مطلوب بالذات می شود.

در این حالت انسان دوست دارد با اینکه انسان خوبی نیست، مردم او را خوب بدانند و کارهای خوبی را به او نسبت دهند که او انجام نداده است. این حالت افراطی خود دوستی و آبرو دوستی است و صفت مذمومی است و این حالت همان چیزی است که در این روایت امام باقر (ع) به آن اشاره شده است.

با توجه به نکته اول (نعمت ستارالعیوب بودن خداوند) اگر انسان توجه کند که خدا این نعمت را به او داده است، و به خاطر نعمت خداوند شاد باشد و در مقام شکر نعمت خدا برآید، این صفت ممدوح است. اما اگر در دل بخواهد که مردم او را دوست بدارند و توجهی هم به تفضل الهی نداشته باشد و محبوب بودن نزد مردم برای او اصالت داشته باشد، این صفت در بینش الهی و توحیدی مذموم است.

۵. عدم بی تابی و زاری نسبت به بدگویی دیگران

امام باقر (ع) می فرمایند: «إِنْ ذُمِمْتَ فَلَا تَجْزَعْ؛ اگر درباره تو بدگویی شد، بی تابی نکن.»

انسان طبیعتا دارای حبّ ذات است و هیچ گاه نمی خواهد خود را ناقص، معیوب و گناه کار ببیند. حتی وقتی مرتکب گناه علنی می شود در دلِ خود، توجیهی برای آن می سازد و می خواهد خود را قانع کند که من حق داشتم این کار را انجام دهم. این رفتار نشانه این است که انسان به طور طبیعی خود را خیلی دوست دارد و نمی خواهد عیب خود را ببیند. از این رو وقتی کسی عیبی به او نسبت می دهد، در ابتدا فورا به ذهنش می آید که او دروغ می گوید و من این عیب را ندارم.

از حیله های نفس آدمی این است که عیب های خود را حتی از خود انسان می پوشاند. نفس موجود فوق العاده عجیبی است، گاه امر را بر خود انسان هم مشتبه می کند و خود را برای خودش، طوری جلوه می دهد که باور نمی کند انسان بدی باشد. از این رو امام باقر (ع) در ادامه می فرماید: «به آنچه درباره تو گفته شد بیندیش، اگر دیدى آنچه درباره تو گفته شده در تو هست، بدان که افتادن تو از چشم خداوند عزّ و جلّ بر اثر خشمگین شدنت از حقیقت، مصیبتش براى تو بزرگتر از مصیبتى است که مى ترسى از چشم مردم بیفتى. اما اگر خلاف آن چیزى باشى که درباره ات گفته شده، این خود ثوابى است که بدون به رنج و زحمت افکندن جسم خود، به دست آورده اى

منظور امام باقر (ع) در اینجا این است که برای خودت هم خیلی روشن نیست که آیا این عیب را داری یا نه، و ممکن است بدون فکر باور نکنی که این عیب را داری. اگر به این نتیجه رسیدی که واقعا چنین عیبی داری، ولی آن را پنهان می کردی و دوست نداشتی گفته شود، پس در واقع کاری که او کرده، صرف نظر از این که مرتکب گناهی شده و مجازات آن را هم خواهد دید، این است که برای تو حقیقتی را بیان کرده است. آیا از این که تو به واقعیتی توجه پیدا کنی باید ناراحت شوی و غضب کنی؟! اگر چنین کردی، این کار تو از آن کار بدتر است.

اگر انسان بفهمد عیبی دارد و نخواهد قبول کند، این انکار عمدی است و این انکار بیشتر باعث می شود که از چشم خدا بیافتد، و خداوند نظر لطف و مرحمت به او نخواهد کرد. آن چه مهم است این است که انسان از چشم خدا نیافتد. اگر این جا غضب کردی از چشم خدا می افتی و به بدتر از چیزی که می ترسیدی مبتلا می شوی.

اما اگر دیدی این بدگویی ها واقعیت ندارد، خواه کسی که بدگویی کرده اشتباه فهمیده یا عمدا دروغ گفته است، هر کدام که باشد، ثوابی در نامه عمل تو نوشته می شود. این هم ناراحتی ندارد. وقتی می بینی درباره تو مذمتی می کنند که در تو نیست باید خوشحال هم باشی که ثوابی به دست آورده ای بدون این که کاری انجام بدهی؛ بلکه جای شکر هم دارد.

بخش دوم: سه توصیه ارزشمند امام باقر (ع) برای کسب ثواب و صفات پسندیده 

۱. شکر فراوان پروردگار و کم شمردن عبادات خود

امام باقر (ع) می فرمایند: «یَا جَابِرُ اسْتَکْثِرْ لِنَفْسِکَ مِنَ اللَّهِ قَلِیلَ الرِّزْقِ تَخَلُّصاً إِلَى الشُّکْرِ وَ اسْتَقْلِلْ مِنْ نَفْسِکَ کَثِیرَ الطَّاعَهِ لِلَّهِ؛ اى جابر! همان روزىِ اندک خدا را براى خود بسیار شمار، تا از عهده شکرش به درآیى و طاعت بسیار خود از خدا را کم بشمار.»

در این جا امام باقر (ع) به جابر راهی را نشان می دهد که انگیزه شکر در انسان ایجاد می کند. سخن حضرت به این نکته اشاره دارد که علت این که ما کم درصدد شکر برمی آییم این است که به نعمت های خدا درست توجه نداریم. خودمان را طلبکار خدا می دانیم و انتظار داریم خیلی بیشتر از این ها به ما نعمت دهد. گاهی در اثر کمبودی، نه تنها شکر نمی کنیم، بلکه گله مند هم می شویم. نباید رزق  خدا را کم و در مقابل، اعمال خودمان را زیاد بشماریم. معمولا ما انسان ها انتظار داریم آنچه متنعّم ترین بندگان خدا دارند داشته باشیم و از خدا گله مندیم که چرا به او این نعمت را داده ولی به من نداده است؟ از طرفی اعمالی که انجام می دهیم بزرگ می دانیم. پیش خود می گوییم: ما که نمازهایمان را می خوانیم و روزه مان را می گیریم و تکالیفی که خدا بر ما واجب کرده است انجام می دهیم. این همه عبادت انجام می دهیم. دیگر چه کار کنیم؟! اشکال ما در همین دو نکته است. باید این معادله را به هم بزنیم.

از یک طرف باید سعی کنیم نعمت های خدا را درست بشناسیم و بزرگ بشماریم. این گونه نباشد که تنها قصرهای کذایی و انواع غذاهایی که برای طاغوت ها و فرعون ها فراهم می کنند برای ما چشم پر کن باشد و غذایی را که خودمان می خوریم، به اندازه ای حساب نکنیم که احتیاج به شکر داشته باشد. اگر بخواهیم انگیزه شکر در ما پیدا شود، باید درباره نعمت های کوچک خدا هم فکر کنیم و اهمیت آن ها را هم بشناسیم.

از طرف دیگر برای ایجاد انگیزه شکر باید اعمال و عبادات خودمان را بسیار کوچک، کم و بی ارزش بدانیم. البته این امر هم نیاز به راه کاری دارد. هنگامی که من سی روز روزه می گیرم چگونه بگویم این کار من هیچ ارزشی ندارد؟ فرض کنید در تمام سال، شب ها نماز شب بخوانیم؛ چطور این عبادت را کم بشماریم؟

این کم شمردن یا زیاد شمردن ها نسبی است. یعنی قدر مطلق آن ها هر چه هست ثابت است؛ اما وقتی آن ها را نسبت به چیزی می سنجیم، می گوییم: کم است یا زیاد است. مثلا وقتی جنسی را می خرید، اگر قیمت آن هزار تومان باشد و شما به فروشنده هشتصد تومان بدهید، فروشنده می گوید: کم است. یعنی نسبت به آن ارزشی که این جنس دارد، این پول کم است. نه این که هشتصد تومان کم است؛ بلکه در مقام مقایسه با ارزش آن جنس کم است. اگر بفهمیم خدا چه قدر از ما طلب کار است، آن وقت اگر تمام عمر را هم عبادت کنیم، باز می گوییم: کم است.

از این رو امام باقر (ع) می فرمایند: «روزی کمی را که خدا به تو می دهد زیاد بشمار!» معنای این سخن این نیست که یک نان را بگو صد نان است! یعنی ببین خداوند با وجود بی لیاقتی و کمی نفس تو، چقدر به تو نعمت داده است. از طرف دیگر «عبادتی را که انجام می دهی کوچک بشمار!» این  عبادات در مقابل نعمت های عظیم خدا و آن عبادت هایی که اولیای خدا انجام می دهند، چیزی به حساب نمی آید. نعمت های الهی را با بی لیاقتی و گناهان خودمان مقایسه کنیم تا آن ها در نظرمان عظیم و بزرگ بیاید و از طرف دیگر، عبادت های خودمان را کم بشماریم؛ چون نفس می خواهد برای خود موقعیتی قائل شود و ما باید نفس را سرکوب کنیم. امام باقر (ع) می فرماید: «برای سرکوب کردن نفس خویش بگو: این عبادات چیزی به حساب نمی آید»؛ چرا که اولا مقدار آن در مقابل مقدار عبادت های اولیای خدا کم است و ثانیا معلوم نیست قبول شده باشد. از عبادتی که بدون حضور قلب بوده باید استغفار کرد؛ چه رسد به این که به آن اهمیت داده شود. این راه کار وسیله ای است برای این که ما بتوانیم انگیزه شکر پیدا کنیم و اهل شکر شویم و بر نفس چیره شویم و نفس بر ما غالب نشود.

۲. عمل به علم

امام باقر (ع) می فرمایند: «ادفَعْ عَن نَفسِکَ حاضِرَ الشَّرِّ بحاضِرِ العِلمِ؛ شرّ موجود را به وسیله دانش و معرفت موجود، از خودت دور گردان

ما در بسیاری از اوقات درصددیم تا برای سعادت و کمال خویش راهی بیابیم. اما گمان می کنیم یافتن چنین راهی نسخه های پیچیده و اسراری مگو است و باید در تمام دنیا بگردیم تا کسی را پیدا کنیم که این نسخه ها را بلد باشد. چون این طور فکر می کنیم برای رفتن به طرف قله کمال، تنبلی کرده و به همین که هستیم، قناعت می کنیم. در ابتدای امر، همت انسان اقتضاء دارد که مقامات عالی را کسب کند؛ ولی وقتی می بیند که این کار خیلی راحت نیست، کم کم تنزل و عقب نشینی کرده و به کلی صرف نظر می کند.

در روایات بر زدودن چنین تفکری تاکید شده است که سعی خود را متمرکز بر کثرت یادگیری علم  نکنید؛ بلکه سعی تان این باشد که به آنچه می دانید، عمل کنید. آن چه مهم است این است که از علمی که انسان فراگرفته استفاده کند و بعد از آن به دنبال کسب علم دیگر باشد. البته مقصود از علم در این جا علومی است که مستقیما به عمل عبادی و اطاعت خدا مربوط می شود.

بنابراین بهتر است که انسان شرور و آفات نفسانی که هم اکنون در خود می بینید، با علم هر چند اندک کنونی خودش درمان کند تا خداوند دریچه های جدیدی از علم را به روی او بگشاید.

۳. اخلاص در عمل و عدم غفلت از یاد خدا

امام باقر (ع) می فرمایند: «استَعمِلْ حاضِرَ العِلمِ بخالِصِ العَمَلِ، و تَحَرَّزْ فی خالِصِ العَمَلِ مِن عَظیمِ الغَفلَهِ بِشِدَّهِ التَّیقُّظِ و استَجلِبْ شِدَّهِ التَّیقُّظِ بصِدقِ الخَوفِ؛ دانش موجود را به وسیله عمل خالص، به کار بند و در عمل خالصى که انجام مى دهى خودت را با بیدارى و هوشیارى تمام، از غفلت بزرگ نگه دار و بیدارى کامل را با ترس صادقانه [از خدا] به دست آر.»

اگر انسان تنها در مسجد یا در بیابانی که هیچ کس او را نمی بیند به عبادت بایستد در او  انگیزه ریا پیدا نمی شود؛ بلکه هنگامی ممکن است این انگیزه برای انسان پیدا شود که بداند کسی عمل او را می بیند. «ریا» یعنی نمایاندن عمل به دیگری. اگر در او انگیزه ریا پیدا شد، بعد پیش خود می گوید: «اگر عملم را به گونه ای انجام دهم که او خوشش بیاید، نزد او جایگاه خوبی پیدا می کنم و از نتایج آن بهره می برم. پس خوب است که نماز خوبی بخوانیم!» غافل از این که با این نیت، نمازش باطل می شود.

برای حفظ اخلاص، من باید دائما به این نکته توجه داشته باشم که با چه کسی سروکار دارم. باید توجه داشته باشم که سروکار من با خداست و خلق خدا نمی توانند برای من کاری انجام دهند؛ اگر خدا بخواهد ضرری به انسان برساند، هیچ کس نمی تواند مانع آن شود و اگر خیری برای انسان بخواهد هم، کسی نمی تواند آن را رد کند. انسان دائما باید نسبت به خداوند حالت خوف داشته باشد و جز از عذاب الهی از چیز دیگری نترسد.

مشکل این جاست که خوف ما از خداوند، خوفی عمیق نیست؛ بلکه ادعایی سطحی است. انسان وقتی به طور جدی از چیزی بترسد حواسش را جمع می کند تا به آن مبتلا نشود. مقصود امام این است که اگر می خواهی این بیداری در تو حفظ شود تا مبتلا به ریا، سالوس و چیزهایی که عبادت را باطل می کند نشوی، باید خوف صادق داشته باشی.

بنابراین ما باید سعی کنیم خوف صادق داشته باشیم. راه به دست آوردن خوف صادق این است که درباره بیانات قرآن و روایات شریفی که تبعات سوء گناهان را برای ما بیان کرده اند، بیاندیشیم و این تبعات را جلوی چشم مان مجسم کنیم. این خوف موجب بیداری انسان می شود و وقتی غفلت نداشت در عمل هم اخلاص خواهد داشت و با اخلاص، از علمش هم بهتر استفاده می کند و شکر علم را به جا می آورد. آن گاه خداوند بر علمش می افزاید و این چرخه ادامه پیدا می کند.

نتیجه گیری

در این نوشتار، به هشت سفارش اخلاقی ارزشمند از امام باقر (ع) به جابر جعفی، در دو بخش، اشاره شد که در بخش اول، امام باقر (ع) جابر را از ظلم، خیانت، خشم، شادمانی به خاطر ستایش دیگران و بی تابی نسبت به بدگویی دیگران، برحذر می دارد. در بخش دوم، امام باقر (ع) به جابر توصیه می کند که خداوند را فراوان شکر کند و عبادات خود را کم بشمارد، به علم اندک خویش عمل کند و در اعمالش اخلاص داشته باشد.

پی نوشت

[۱]. ابن شعبه، تحف العقول، ص۲۸۴

منبع

ابن شعبه، حسن بن علی، تحف العقول، قم، جماعه المدرسین فی الحوزه العلمیه  موسسه النشر الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق

منبع اقتباس

مصباح یزدی، محمد تقی، محیطی اردکان، محمد علی، جرعه ای از دریای راز ص ۲۹ـ۸۷ (چاپ اول)، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، ۱۳۹۳ش

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *