مطالبه‌گری حضرت زهرا از فدک

۱۴۰۱-۰۱-۱۹

167 بازدید

فدک منطقه‌ای در حجاز، و در نزدیکی مدینه بود که یهودیان در جنگ خیبر به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) تسلیم نمودند و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آنرا به دخترش حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) بخشش نمود. اما بعد از رحلت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و با خلافت ابوبکر باغ فدک از ایشان گرفته شد، لذا حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) در چند مرتبه فدک را مطالبه کردند ولی حق ایشان برگرداننده نشد. در این‌جا مراحل مطالبه فدک توسط حضرت را با اسناد آن بررسی می‌کنیم.

۱ – ماجرای مطالبه فدک

بعد از این‌که ابوبکر توسط عده‌ا‌ی به خلافت رسید، باغ فدک را که ملک خالص حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) بود، از ایشان گرفته و کارگران ایشان را از آنجا بیرون‌ انداخت، نه تنها فدک از سوی دستگاه خلافت گرفته شد، بلکه حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) از ارث اموال و ما ترک پدر نیز محروم گردید و همچنین ابوبکر سهم بنی‌هاشم (ذوی القربای پیامبر) را از خمس خیبر، قطع کرد.

حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها)، ابتدا فدک را به عنوان مال شخصی و هدیه‌ پدر، مطالبه نمود. بر اساس برخی روایات، ابوبکر با تصدیق سخن دخت گرامی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، نامه‌ ‌رد فدک را برای عامل خود نوشت، اما این نامه توسط عمر در همان مجلس و یا در میان راه پاره شد و نوشته‌ آن محو گردید.

این مطلب را در مقاله پاره کردن قباله فدک بررسی کرده‌ایم.

حضرت صدیقه طاهره (سلام‌الله‌علیها) بار دیگر مطالبه‌ فدک را با عنوان دیگر که باز هم حق مسلم ایشان را ثابت می‌کرد، ادامه داد و ‌آن ادعای میراث و ارث بردن از پدر است، یعنی برفرض این‌که رسول خدا فدک را به ایشان نبخشیده باشد، چون فاطمه (سلام‌الله‌علیها) تنها وارث پیامبر می‌باشد، و از طرفی به اتفاق مسلمانان فدک متعلق به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بوده، ‌اموال پدر را ارث می‌برد و در نتیجه فدک حق ایشان خواهد بود.

ابوبکر ادعای بخشش و هدیه بودن فدک را با رد شهادت شاهدان حضرت نپذیرفت. و ادعای میراث بودن آن را نیز با جعل روایت «لا نُورَثُ، مَا تَرَکْنَا صَدَقَهٌ»، انکار کرد.

مطالبه دیگر حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) سهم خمس بود که در این قسمت نیز ابوبکر روایت «سَهْمُ ذَوِی الْقُرْبَی لَهُمْ فی حَیَاتِی وَلَیْسَ بَعْدَ مَوْتِی»، را ساخت و در نهایت اهل‌بیت را از همه حقوق‌شان محروم کرد.

در روایات اهل‌سنت مطالبه‌ فدک از طریق ادعای میراث بیشتر گزارش شده و روی این نقطه دست گذاشته‌اند و انگار دست‌هایی در کار بوده است که حق مسلم ایشان را به فراموشی بسپارند، اما برخی از منابع آنها روایاتی را که حکایت از هدیه و بخشش فدک دارد نیز با سند معتبر آورده‌اند.

با بررسی روایات این موضوع، مطالبات آن حضرت به‌صورت مکرر، و با عناوین مختلف و حداقل پنج مرتبه بوده است.

۲ – اعطای فدک از سوی پیامبر به حضرت فاطمه

روایات متعدد در منابع شیعه و اهل‌سنت بیان می‌کنند، که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بعد از این‌که فدک را از یهودیان خیبر تسلیم شد، آن‌را به دخترش حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) بخشش نمود.

۲.۱ – روایت ابوسعید خدری

ابویعلی موصلی از قدماء اهل سنت روایتی را از ابوسعید خدری چنین نقل می‌کند:

قَرَاْتُ عَلَی الْحُسَیْنِ بْنِ یَزِیدَ الطَّحَّانِ فَقَالَ: هُوَ مَا قَرَاْتُ عَلَی سَعِیدِ بْنِ خُثَیْمٍ، عَنْ فُضَیْلٍ، عَنْ عَطِیَّهَ، عَنْ اَبِی سَعِیدٍ قَالَ: لَمَّا نَزَلَتِ الآیَهُ: وَآتِ ذَا الْقُرْبَی حَقَّهُ. دَعَی النَّبِیُّ صلی الله علیه وسلم فَاطِمَهَ وَاَعْطَاهَا فَدَکَ.

«ابو‌سعید خدری (صحابی معروف پیامبر) گفت: هنگامی که این آیه: «سهم ذوی القربی را به آنان بده»، نازل شد، رسول خدا فاطمه را خواست و فدک را به ایشان عطا کرد.» [۱] [۲]

همین روایت را با‌ اندک تغییر در سند، در جای دیگر این‌گونه نقل کرده است:

قَرَاْتُ عَلَی الْحُسَیْنِ بْنِ یَزِیدَ الطَّحَّانِ، حَدَّثَنَا سَعِیدُ بْنُ خُثَیْمٍ، عَنْ فُضَیْلٍ، عَنْ عَطِیَّهَ، عَنْ اَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ، قَالَ: لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الآیَهُ: ” وَآتِ ذَا الْقُرْبَی حَقَّهُ “دَعَا النَّبِیُّ صلی الله علیه وسلم فَاطِمَهَ وَاَعْطَاهَا فَدَکَ” [۳]

۲.۱.۱ – اشکال سندی روایت و پاسخ آن

این روایت از نظر متن ثابت می‌کند که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فدک را پس از نزول آیه، به حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) بخشیده است. اما از نظر سندی برخی از علمای اهل سنت بر آن اشکال گرفته‌اند.

هیثمی از علمای رجال اهل سنت، پس از نقل روایت، تنها «عطیه» را در سند آن ضعیف می‌داند و می‌نویسد:

قوله تعالی (وآت ذا القربی حقه) عن ابی سعید قال لما نزلت (وآت ذا القربی حقه) دعا رسول الله صلی الله علیه وسلم فاطمه فاعطاها فدک رواه الطبرانی وفیه عطیه العوفی وهو ضعیف متروک.

«از ابوسعید نقل شده که او گفت: ‌ هنگامی‌که آیه «وآت ذا القربی حقه» نازل شد، رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فاطمه را خواست، و فدک را به ایشان عطا کرد. این روایت را طبرانی نقل کرده و در سند آن عطیه عوف ضعیف و مترک است.» [۴]

۲.۱.۲ – توثیقات عطیه نزد اهل‌سنت و وهابیت

از آنجایی که تنها ایراد این سند، جناب عطیه است، ما نیز تنها احوال ایشان را از نظر علمای رجال اهل سنت بررسی می‌کنیم.

مشخصات کامل «عطیه»، عطیه‌ بن سعد بن جناده است. و علمای اهل سنت ایشان را از راویان بزرگ می‌دانند و توثیق کرده‌اند. برای اثبات این مطلب سخنان آنها را ذکر می‌کنیم:

۲.۱.۲.۱ – توثیق هیثمی

خود هیثمی عطیه بن سعید را (که در اینجا او را ضعیف محسوب کرده)، در جای دیگر توثیق کرده است:

رواه احمد وفیه عطیه بن سعید وفیه کلام وقد وثق.

«این روایت را احمد نقل کرده و در سند آن عطیه قرار دارد که درباره او سخن گفته شده ولی به تحقیق توثیق شده است.» [۵]

۲.۱.۲.۲ – توثیق عجلی کوفی

وی در کتاب «معرفه الثقات من رجال اهل العلم والحدیث» نام ایشان را ‌آورده و به توثیق وی تصریح کرده است: ۱۲۵۵ عطیه العوفی کوفی تابعی ثقه ولیس بالقوی.

«عطیه عوفی از اهل کوفه، تافی و موثق است اما قوی نیست.» [۶]

۲.۱.۲.۳ – ملاعلی قاری

وی درباره او می‌گوید:

عطیه بن سعد العوفی، وهو من اجلاء التابعین.

«عطیه بن سعد عوفی، از بزرگان تابعان است.» [۷]

۲.۱.۲.۴ – توثیق طبری

محمد بن جریر طبری در مورد او می‌گوید:

منهم عطیه بن سعد بن جناده العوفی… وکان کثیر الحدیث ثقه ان شاء الله.

«از جمله آنها عطیه بن سعد بن جناده عوفی است… وی روایات فراوان نقل کرده و انشاء الله موثق است.» [۸]

۲.۱.۲.۵ – توثیق ابن‌سعد

مولف الطبقات نیز می‌نویسد:

عطیه بن سعد بن جناده العوفی… وکان ثقه ان شاء الله وله احادیث صالحه.

«عطیه بن سعد… انشاء الله ثقه است و روایات خوبی دارد.» [۹]

۲.۱.۲.۶ – یحیی بن معین

وی از بزرگان علم رجال اهل سنت و از متشددین روایات است و عطیه را صالح می‌داند:

قیل لیحیی کیف حدیث عطیه قال صالح.

«برای یحیی بن معین گفته شد، روایت عطیه چگونه است؟ گفت: ‌خوب است.» [۱۰]

ابن‌جعد نیز سخن یحیی بن معین را نقل کرده است:

۲۰۴۸ حدثنا بن زنجویه نا زید بن الحباب نا فضیل بن مرزوق الاغر الرؤاسی نا ابو اسحاق وحدثنا عباس سمعت یحیی بن معین یقول عطیه العوفی هو عطیه الجدلی قیل لیحیی کیف حدیث عطیهقال صالح. [۱۱]

۲.۱.۲.۷ – تصحیح روایت عطیه توسط ترمذی

ترمذی صاحب یکی از صحاح سته اهل سنت، روایات عطیه را صحیح می‌داند:

۲۳۸۱ حدثنا ابو کُرَیبٍ حدثنا مُعَاوِیهُ بن هِشَامٍ عن شَیبَانَ عن فِرَاسٍ عن عَطِیهَ عن ابی سَعِیدٍ قال قال رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم من یرَائِی یرَائِی الله بِهِ وَمَنْ یسَمِّعْ یسَمِّعْ الله بِهِ قال وقال رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم من لَا یرْحَمْ الناس لَا یرْحَمْهُ الله وفی الْبَاب عن جُنْدَبٍ وَعَبْدِ اللَّهِ بن عَمْرٍو قال ابو عِیسَی هذا حَدِیثٌ حَسَنٌ صَحِیحٌ من هذا الْوَجْهِ

«… سند روایت از این طریق حسن و صحیح است.» [۱۲]

و در چندین جای دیگر روایت وی را تصحیح می‌کند، از جمله در آدرس‌های ذیل. [۱۳] [۱۴]

۲.۱.۲.۸ – تصحیح روایت عطیه توسط حاکم

حاکم نیشابوری نیز روایت عطیه را صحیح می‌داند:

۷۸۹۹ اخبرنا عبدالله بن الحسین بمرو ثنا الحارث بن ابی اسامه ثنا‌ هاشم بن القاسم ثنا ابو عقیل عبدالله بن عقیل الثقفی عن ربیعه بن یزید وعطیه بن قیس عن عطیه بن سعد رضی الله عنه وکان من اصحاب رسول الله صلی الله علیه وسلم انه قال قال رسول الله صلی الله علیه وسلم ان الرجل لا یکون من المتقین حتی یدع ما لا باس به حذرا لما به باس هذا حدیث صحیح الاسناد و لم یخرجاه. [۱۵]

۲.۱.۲.۹ – تصحیح روایت عطیه توسط قطیعی و ترمذی

احمد بن حنبل روایتی را در فضیلت ابوبکر و عمر نقل کرده که علمای دیگر اهل سنت این روایت را تصحیح کرده‌اند. متن روایت این است:

۱۱۹۰۰ حدثنا عبد اللَّهِ حدثنی ابی ثنا بن فُضَیْلٍ ثنا سَالِمٌ یعنی بن ابی حَفْصَهَ وَالاَعْمَشُ وَعَبْدُ اللَّهِ بن صُهْبَانَ وَکَثِیرٌ النَّوَّاءُ وابن ابی لَیْلَی عن عَطِیَّهَ العوفی عن ابی سَعِیدٍ الخدری قال قال رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم ان اَهْلَ الدَّرَجَاتِ العلی لَیَرَاهُمْ من تَحْتَهُمْ کما تَرَوْنَ النَّجْمَ الطَّالِعَ فی اُفُقٍ من آفَاقِ السَّمَاءِ اَلاَ واناَبَا بَکْرٍ وَعُمَرَ منهم وَاَنْعَمَا.

عطیه از ابوسعید خدری نقل کرده است که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: کسانی که در درجات بالا هستند، کسانی را که پایین‌تر ‌آنها هستند، می‌بینند همانگونه که ستارگان را که از افق آسمان طلوع می‌کند، می‌بینند. ابوبکر و عمر از جمله این افراد هستند. [۱۶]

بدرالدین عبدالله بدر محقق کتاب جزء الالف دینار، بعد از نقل روایت، سند را تصحیح کرده است:

۱۵۰ حدثنا الفضل قال حدثنا عثمان بن عبدالله البیتامی قال حدثنا سلمه ابن سنان الانصاری عن عطیه العوفی عن ابی سعید الخدری قال قال رسول الله صلی الله علیه وسلم (ان اهل الدرجات العلی لیراهم من هو اسفل منهم کما تراءون الکوکب الدری فی افق السماء وان ابا بکر وعمر منهم وانعما) صحیح. [۱۷]

البته این محقق در دو جای دیگر نیز روایت را تصحیح کرده است. [۱۸] [۱۹]

بغوی نیز روایت را حسن می‌داند:

هذا حدیث حسن. [۲۰]

۲.۱.۲.۱۰ – تصحیح روایت عطیه توسط زیلعی

زیلعی یکی دیگر از علمای اهل سنت روایت عطیه را حسن می‌داند:

حدیث آخر اخرجه الترمذی عن عطیه العوفی عن ابی سعید الخدری قال قال رسول الله صلی الله علیه وسلم ان احب الناس الی الله یوم القیامه وادناهم مجلسا منه امام عادل قال بن القطان فی کتابه وعطیه العوفی مضعف وقال بن معین فیه صالح فالحدیث به حسن انتهی. [۲۱]

۲.۱.۲.۱۱ – تصحیح روایات عطیه توسط البانی وهابی

البانی وهابی نیز چندین روایت او را تصحیح می‌کند.

روایت اول:

۳۲۴۰ – ۴۰۰۱ (صحیح)

حدثنا القاسم بن زکریا بن دینار حدثنا عبد الرحمن بن مصعب ح و حدثنا محمد ابن عباده الواسطی حدثنا یزید بن‌ هارون قالا حدثنا اسرائیل انبانا محمد بن جحاده عن عطیه العوفی عن ابی سعید الخدری قال قال رسول الله صلی الله علیه و سلم افضل الجهاد کلمه عدل عند سلطان جائر (صحیح). .. [۲۲]

روایت دوم:

(سنن الترمذی)

۴۷۷ حدثنا زیاد بن ایوب البغدادی حدثنا محمد بن ربیعه عن فضیل بن مرزوق عن عطیه العوفی عن ابی سعید الخدری قال کان نبی الله صلی الله علیه وسلم یصلی الضحی حتی نقول لا یدع ویدعها حتی نقول لا یصل یقال ابو عیسی هذا حدیث حسن غریب.

تحقیق الالبانی:

صحیح، ابن ماجه (۱۳۷۹) [۲۳]

(سنن الترمذی)

۳۲۴۳ حدثنا ابن ابی عمر حدثنا سفیان عن مطرف عن عطیه العوفی عن ابی سعید الخدری قال قال رسول الله صلی الله علیه وسلم کیف انعم وقد التقم صاحب القرن القرن وحنی جبهته واصغی سمعه ینتظر ان یؤمر ان ینفخ فینفخ قال المسلمون فکیف نقول یا رسول الله قال قولوا حسبنا الله ونعم الوکیل توکلنا علی الله ربنا وربما قال سفیان علی الله توکلنا قال ابو عیسی هذا حدیث حسن وقد رواه الاعمش ایضا عن عطیه عن ابی سعید.

تحقیق الالبانی:

صحیح، الصحیحه (۱۰۷۸ – ۱۰۷۹) [۲۴]

و روایات دیگر….

بنابراین، عطیه از نظر علمای اهل سنت موثق است، به خصوص در جایی که فضائل خلیفه اول و دوم را نقل کرده باشد، چنانچه یک نمونه آن را در بالا مشاهده می‌فرمایید.

البته علمای دیگر نیز روایات عطیه را تصحیح کرده و درباره اعتبار ایشان سخن گفته‌اند ما به همین مقدار در اینجا بسنده می‌کنیم، زیرا توثیق عطیه یک امر روشنی است.

سیوطی، عالم سرشناس اهل سنت در کتاب الدر المنثور، تعدادی از علمای اهل سنت را نام می‌برد که روایت ابوسعید را در کتب خود نقل کرده‌اند:

واخرج البزار وابو یعلی وابن ابی حاتم وابن مردویه عن ابی سعید الخدری رضی الله عنه قال: لما نزلت هذه الآیه «وآت ذا القربی حقه» دعا رسول الله صلی الله علیه وسلم فاطمه فاعطاها فدک.

«بزار، ابویعلی، ابن ابی‌حاتم و ابن‌مردویه از طریق ابی‌سعید خدری (رضی‌الله‌عنه) این جریان را روایت نموده‌اند که ابوسعید گفت: وقتی که آیه «وآت ذا القربی حقه» نازل شد، رسول خدا فاطمه را صدا زد و فدک را به وی بخشید.» [۲۵]

۲.۲ – روایت ابن‌عباس

شوکانی از طریق ابن‌عباس روایت کرده که در آن هدیه داده شدن فدک از سوی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) تصریح شده است:

واخرج ابن مردویه عن ابن عباس قال لما نزلت (وآت ذا القربی حقه) اقطع رسول الله صلی الله علیه وسلم فاطمه فدک.

«ابن مردویه از ابن‌عباس روایت نموده که گفت: وقتی که آیه «وآت ذا القربی حقه» نازل شد، رسول خدا فدک را برای فاطمه جدا کرد.» [۲۶]

۲.۳ – روایت امام صادق

در منابع شیعه نیز روایات فراوان آمده که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فدک را به حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) بخشیده است. از جمله این روایت طولانی است که امام صادق (علیه‌السّلام) در قسمتی از آن فرموده است:

… فَلَمَّا دَخَلَ عَلَی فَاطِمَهَ (علیهاالسّلام) فَقَالَ یَا بُنَیَّهِ اِنَّ اللَّهَ قَدْ اَفَاءَ عَلَی اَبِیکِ بِفَدَکَ وَ اخْتَصَّهُ بِهَا فَهِیَ لِی خَاصَّهً دُونَ الْمُسْلِمِینَ اَفْعَلُ بِهَا مَا اَشَاءُ وَ اِنَّهُ قَدْ کَانَ لِاُمِّکِ خَدِیجَهَ عَلَی اَبِیکِ مَهْرٌ وَ اِنَّ اَبَاکِ قَدْ جَعَلَهَا لَکِ بِذَلِکِ وَ نَحَلْتُکِهَا تَکُونُ لَکِ وَ لِوُلْدِکِ بَعْدَکِ قَالَ فَدَعَا بِاَدِیمٍ عُکَاظِیٍّ وَ دَعَا عَلِیَّ بْنَ اَبِی طَالِبٍ (علیه‌السّلام) فَقَالَ اکْتُبْ لِفَاطِمَهَ بِفَدَکَ نِحْلَهً مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وَ شَهِدَ عَلَی ذَلِکَ عَلِیُّ بْنُ اَبِی طَالِبٍ وَ مَوْلًی لِرَسُولِ اللَّهِ وَ اُمُّ اَیْمَنَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اِنَّ اُمَّ اَیْمَنَ امْرَاَهٌ مِنْ اَهْلِ الْجَنَّهِ وَ جَاءَ اَهْلُ فَدَکَ اِلَی النَّبِیِّ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فَقَاطَعَهُمْ عَلَی اَرْبَعَهٍ وَ عِشْرِینَ اَلْفَ دِینَارٍ فِی کُلِّ سَنَهٍ. .

«… پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وقتی از غزوه برگشت، نزد حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) رفت و فرمود: دخترم! خدا فدک را به پدرت بخشیده و به او اختصاص داده است. و مسلمانان را در آن سهمی نیست. هر چه می‌خواهی درباره آن انجام بده. چون من به مادرت خدیجه، مهرش را مقروض بودم. فدک را عوض مهر مادرت به تو می‌دهم. از آن تو و فرزندانت باشد. بعد پوستی را خواست و خطاب به علی (علیه‌السّلام) فرمود: «بنویس: رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فدک را به دخترش فاطمه بخشید». علی (علیه‌السّلام)، غلام پیامبر و‌ ام‌ایمن شاهد این جریان بودند. و پیامبر اکرم در مورد‌ ام‌ایمن فرمود: «ام‌ایمن اهل بهشت است». اهل فدک آمدند و با حضرت بر بیست و چهار هزار دینار در سال، صلح کردند….» [۲۷]

تا اینجا طبق روایت صحیح و روایات دیگر اصل این مطلب که فدک مال خالص پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بوده و آن را به دخترش حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) هدیه داده است، روشن شد.

۳ – مراحل مطالبه فدک از سوی حضرت زهرا

بعد از این‌که ثابت شد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فدک را به دخترش هدیه داده، روشن می‌شود که فدک مال خالص حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) بوده و ایشان ذوالید است. و هر کسی دیگری اگر بخواهد تصرفی در آن انجام دهد باید با اجازه ایشان باشد و هیچ‌کس بدون اجازه ایشان حق گرفتن آن‌را ندارد.

اما بعد از رحلت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، ابوبکر وقتی به خلافت رسید، وکیل ایشان را از فدک بیرون کرد و آن را جزء اموال مسلمانان محسوب نمود.

پس از این رویداد، حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) مطالبات خود را برای استرداد فدک شروع کرد.

نکته‌ی مهم این است که مطالبه‌ فدک از سوی حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) در چند مرحله و با عناوین مختلف و مکرر صورت گرفته است.

روایات این موضوع را دسته‌بندی شده، مرور می‌کنیم:

۳.۱ – مطالبه فدک به‌صورت حضوری به‌عنوان هدیه

در مرحله نخست، حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) فدک را به عنوان هدیه و بخشش پدر به ایشان از حاکم وقت مطالبه نمود، اما او برای اثبات مدعای حضرت، خواست شاهدانش را احضار نماید. ایشان نیز امیرمؤمنان (علیه‌السلام)، ‌ام‌ایمن، و رباح غلام رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و طبق برخی روایات، امام حسن و امام حسین (علیهما‌السّلام) را برای شهادت نزد وی ‌آورد که متاسفانه به بهانه‌های مختلفی رد شدند.

در این قسمت روایات شیعه و اهل سنت را ذکر می‌نماییم:

۳.۱.۱ – روایت از امام صادق

علی بن ابراهیم قمی در تفسیرش ذیل آیه «فَآتِ ذَا الْقُرْبی‌ حَقَّهُ وَ الْمِسْکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ‌» این روایت را آورده است:

حَدَّثَنِی اَبِی عَنِ ابْنِ اَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَی وَ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السّلام) قَالَ لَمَّا بُویِعَ لِاَبِی بَکْرٍ وَ اسْتَقَامَ لَهُ الْاَمْرُ عَلَی جَمِیعِ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْاَنْصَارِ بَعَثَ اِلَی فَدَکَ فَاَخْرَجَ وَکِیلَ فَاطِمَهَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآلهمِنْهَا-فَجَاءَتْ فَاطِمَهُ (علیهاالسّلام) اِلَی اَبِی بَکْرٍ، فَقَالَتْ یَا اَبَا بَکْرٍ مَنَعْتَنِی عَنْ مِیرَاثِی مِنْ رَسُولِ اللَّهِ وَ اَخْرَجْتَ وَکِیلِی مِنْ فَدَکَ فَقَدْ جَعَلَهَا لِی رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بِاَمْرِ اللَّهِ، فَقَالَ لَهَا هَاتِی عَلَی ذَلِکَ شُهُوداً-فَجَاءَتْ بِاُمِّ اَیْمَنَ فَقَالَتْ لَا اَشْهَدُ- حَتَّی اَحْتَجَّ یَا اَبَا بَکْرٍ عَلَیْکَ بِمَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فَقَالَتْ اَنْشُدُکَ اللَّهَ، اَ لَسْتَ تَعْلَمُ اَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) قَالَ اِنَّ اُمَّ اَیْمَنَ مِنْ اَهْلِ الْجَنَّهِ قَالَ بَلَی، قَالَتْ فَاَشْهَدُ اَنَّ اللَّهَ اَوْحَی اِلَی رَسُولِ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) «فَآتِ ذَا الْقُرْبی‌ حَقَّهُ» فَجَعَلَ فَدَکَ لِفَاطِمَهَ بِاَمْرِ اللَّهِ- وَ جَاءَ عَلِیٌّ (علیه‌السّلام) فَشَهِدَ بِمِثْلِ ذَلِکَ- فَکَتَبَ لَهَا کِتَاباً بِفَدَکَ وَ دَفَعَهُ اِلَیْهَا- فَدَخَلَ عُمَرُ فَقَالَ مَا هَذَا الْکِتَابُ فَقَالَ اَبُو بَکْرٍ: اِنَّ فَاطِمَهَ ادَّعَتْ فِی فَدَکَ وَ شَهِدَتْ لَهَا اُمُّ اَیْمَنَ وَ عَلِیٌّ فَکَتَبْتُ لَهَا بِفَدَکَ، فَاَخَذَ عُمَرُ الْکِتَابَ مِنْ فَاطِمَهَ فَمَزَّقَهُ وَ قَالَ هَذَا فَیْ‌ءُ الْمُسْلِمِین‌…

«امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود: هنگامی‌که با ابوبکر بیعت شد و خلافت (با زور) تثبیت گردید، سراغ فدک فرستاد و نماینده (کارگر) فاطمه دختر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را از آنجا بیرون کرد. فاطمه (سلام‌الله‌علیها) نزد ابوبکر آمد و فرمود: ‌ای ابوبکر! مرا از میراث رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) محروم کردی و نماینده‌ام را از فدک بیرون کردی در صورتی که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به دستور خداوند آن را برای من قرار داده بود. ابوبکر گفت: برای اثبات این مطلب برایم شاهد بیاورید. حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) ‌ام‌ایمن را آورد. او به ابو بکر گفت: من شهادت نمی‌دهم تا این‌که به فرمایش رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بر تو احتجاج کنم.

‌ام‌ایمن گفت: تو را به خدا قسم می‌دهم آیا از رسول خدا شنیدی که فرمود: ‌ام‌ایمن از اهل بهشت است؟ ابوبکر گفت: بله، شنیدم. ‌ام‌ایمن گفت: شهادت می‌دهم که خدا به رسولش وحی فرمود: ‌ «به ذوی القربا حقشان را بده» آنگاه فدک را به دستور خدا برای فاطمه، فدک قرار داد و علی (علیه‌السّلام) آمد همانند‌ ‌ام‌ایمن شهادت داد. ابوبکر برای زهرا (سلام‌الله‌علیها) نامه رد فدک را نوشت به آن حضرت داد. عمر وارد شد و گفت: این نامه‌ چیست؟ ابو بکر گفت: ‌ فاطمه در مورد فدک ادعا کرد و‌ ‌ام‌ایمن و علی (علیه‌السّلام) شهادت دادند من هم این نامه را نوشتم. عمر نامه را از فاطمه (سلام‌الله‌علیها) گرفت و نابود کرد و گفت: این مال مسلمانان است….» [۲۸]

۳.۱.۲ – روایت مالک بن جعونه

بلاذری نیز آورده است که حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) فدک را به عنوان هدیه پدر از ابوبکر مطالبه نمود:

وَحَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مَیْمُونٍ الْمُکْتِبُ، قَالَ: اَخْبَرَنَا الْفُضَیْلُ بْنُ عَیَّاضٍ، عَنْ مَالِکِ بْنِ جَعْوَنَهَ، عَنْ اَبِیهِ، قَالَ: قَالَتْ فَاطِمَهُ لاَبِی بَکْرٍ: اِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وآله جَعَلَ لِی فَدَکَ، فَاَعْطِنِی اِیَّاهُ، وَشَهِدَ لَهَا عَلِیُّ بْنُ اَبِی طَالِبٍ، فَسَاَلَهَا شَاهِدًا آخَرَ، فَشَهِدَتْ لَهَا اُمُّ اَیْمَنَ، فَقَالَ: قَدْ عَلِمْتِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ اَنَّهُ لا تَجُوزُ اِلا شَهَادَهُ رَجُلَیْنِ اَوْ رَجُلٍ وَامْرَاَتَیْنِ، فَانْصَرَفَتْ.

«مالک بن جعونه از پدرش نقل کرده که وی گفته است: فاطمه به ابوبکر گفت: رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فدک را برای من قرار داد پس آن‌را به من برگردان و علی بن ابی‌طالب برای حضرت زهرا شهادت داد. ابوبکر شاهد دیگری خواست، ‌ام‌ایمن شهادت داد. ابوبکر گفت: ‌ای دختر رسول خدا می‌دانی که قبول نمی‌شود مگر شهادت دو مر یا یک مرد و دو زن. حضرت زهرا با شنیدن این سخن از نزد او برگشت.» [۲۹]

۳.۱.۳ – روایت جعفر بن محمد

بلاذری روایت دیگری را نیز این‌گونه نقل کرده است:

وَحَدَّثَنِی رَوْحٌ الْکَرَابِیسِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا زَیْدُ بْنُ الْحُبَابِ، قَالَ: اَخْبَرَنَا خَالِدُ بْنُ طَهْمَانَ، عَنْ رَجُلٍ حَسِبَهُ رَوْحٌ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ، اَنَّ فَاطِمَهَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا قَالَتْ لاَبِی بَکْرٍ الصِّدِّیقِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: اَعْطِنِی فَدَکَ، فَقَدْ جَعَلَهَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم لِی، فَسَاَلَهَا الْبَیِّنَهَ، فَجَاءَتْ بِاُمِّ اَیْمَنَ، وَرَبَاحٍ مَوْلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه وسلم فَشَهِدَا لَهَا بِذَلِکَ، فَقَالَ: اِنَّ هَذَا الاَمْرَ لا تَجُوزُ فِیهِ اِلا شَهَادَهُ رَجُلٍ وَامْرَاَتَیْنِ.

«جعفر بن محمد گفته است: فاطمه به ابوبکر صدیق (رضی‌الله‌عنه) گفت: فدک را به من باز گردان زیرا رسول خدا آن را به من بخشیده است، ابوبکر از ایشان شاهد خواست. فاطمه‌ ام‌ایمن و رباح غلام پیامبر را آوردند و آنها بر این اعطای فدک شهادت دادند. آنگاه ابوبکر گفت: شهادت قبول نمی‌شود جز این‌که شاهد یک مرد و دو زن باشد.» [۳۰]

۳.۱.۴ – روایت ابی‌بکر بن عمرو

طبری روایت دیگر را از طریق ابی‌بکر بن عمرو نقل کرده است:

وعن عبدالله بنابی بکر بن عمرو بن حزمعن ابیه قال جاءت فاطمه الی ابی بکر فقالت اعطنی فدک فان رسول الله صلی الله علیه وسلم وهبها لیقال صدقت یا بنت رسول الله صلی الله علیه وسلم ولکنی رایت رسول الله صلی الله علیه وسلم یقسمها فیعطی الفقراء والمساکین وابن السبیل بعد ان یعطیکم منها.

«فاطمه نزد ابوبکر آمد و فرمود: فدک را به من بده زیرا رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آن‌را به من بخشیده است. ابوبکر گفت: ‌ای دختر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) راست گفتی اما من دیدم که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آن را میان فقرا، مساکین و در راه مانده‌ها تقسیم کرد بعد از این که سهم شما را می‌داد.» [۳۱]

۳.۱.۵ – روایت موسی بن عقبه

بلاذری روایت دیگر را از موسی بن عقبه نقل کرده است:

الْمَدَائِنِیُّ، عَنْ سَعِیدِ بْنِ خَالِدٍ مَوْلَی خُزَاعَهَ، عَنْ مُوسَی بْنِ عُقْبَهَ، قَالَ: دَخَلَتْ فَاطِمَهُ عَلَی اَبِی بَکْرٍ حِینَ بُویِعَ. فَقَالَتْ: اِنَّ اُمَّ اَیْمَنَ وَرَبَاحًا یَشْهَدَانِ لِی اَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ اَعْطَانِی فَدَکَ. فَقَالَ: وَاللَّهِ مَا خَلَقَ اللَّهُ اَحَبَّ اِلَیَّ مِنْ اَبِیکِ، لَوَدِدْتُ اَنَّ الْقِیَامَهَ قَامَتْ یَوْمَ مَاتَ، وَلَاَنْ تَفْتَقِرَ عَائِشَهُ اَحَبُّ اِلَیَّ مِنْ اَنْ تَفْتَقِرِی، اَفَتَرَیْنِی اُعْطِی الاَسْوَدَ وَالاَحْمَرَ حُقُوقَهُمْ وَاَظْلِمُکِ وَاَنْتِ ابْنَهُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، اِنَّ هَذَا الْمَالَ اِنَّمَا کَانَ لِلْمُسْلِمِینَ، فَحَمَّلَ مِنْهُ اَبُوکِ الرَّاجِلَ وَیُنْفِقُهُ فِی السَّبِیلِ، فَاَنَا اِلَیْهِ بِمَا وَلِیَهُ اَبُوکِ، قَالَتْ: وَاللَّهِ لا اُکَلِّمُکَ قَالَ: وَاللَّهِ لا اَهْجُرُکِ. قَالَتْ: وَاللَّهِ لاَدْعُوَنَّ اللَّهَ عَلَیْکَ. قَالَ: لاَدْعُوَنَّ اللَّهَ لَکِ.

«موسی بن عقبه می‌گوید: حضرت فاطمه ((سلام‌الله‌علیها)) هنگام بیعت بر ابوبکر وارد شد و به او فرمود: ‌ام‌ایمن و رباح برای من شهادت می‌دهند که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فدک را به من بخشیده است. ابوبکر گفت: به خدا سوگند خداوند جز پدرت محبوب‌ر در نزد من کسی را نیافریده است، دوست داشتم که روز رحلت او قیامت بر پا می‌شد. اگر عایشه محتاج و فقیر شود، نزد من محبوب‌تر از این است که تو فقیر شوی.

آیا شما عقیده دارید که من به مردمان سیاه و سرخ‌پوست عطا می‌کنم اما در حق شما ظلم می‌کنم؟ در حالی که شما دختر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هستی. این مال، برای مسلمین است پدرت از آن به سواران در راه خدا انفاق می‌کرد. (یعنی رسول خدا از این مال برای مردان جنگی در حال جنگ انفاق می‌کرد) من نیز همان کاری انجام می‌دهم که پدرت انجام می‌داد. فاطمه فرمود: به خدا سوگند هرگز با تو سخن نمی‌گویم. ابوبکر گفت: به خدا سوگند با تو قهر نمی‌کنم. فاطمه فرمود: به خدا سوگند تو را نفرین می‌کنم. ابوبکر گفت: من برای شما دعا می‌کنم.» [۳۲]

۳.۱.۶ – روایت هشام بن محمد

جوهری از علمای قرن چهارم نیز نقل کرده است که حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) نزد ابوبکر آمد، استرداد فدک را به عنوان هدیه پدر مطرح کردند:

وروی هشام بن محمد، عن ابیه قال: قالت فاطمه، لابی بکر: ان‌ام ایمن تشهد لی ان رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، اعطانی فدک، فقال لها: یا ابنه رسول الله، والله ما خلق الله خلقا احب الی من رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ابیک، ولوددت ان السماء وقعت علی الارض یوم مات ابوک، والله لان تفتقر عائشه احب الی من ان تفتقری، اترانی اعطی الاحمر والابیض حقه واظلمک حقک، وانت بنت رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، ان هذا المال لم یکن للنبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، وانما کان مالا من اموال المسلمین یحمل النبی به الرجال، وینفقه فی سبیل الله، فلما توفی رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ولیته کما کان یلیه، قالت: والله لا کلمتک ابدا، قال: والله لا هجرتک ابدا، قالت: والله لادعون الله علیک، قال: والله لادعون الله لک، فلما حضرتها الوفاه اوصت الا یصلی علیها، فدفنت لیلا، وصلی علیها عباس بن عبد المطلب، وکان بین وفاتها ووفاه ابیها اثنتان وسبعون لیله.

«فاطمه به ابوبکر گفت: ‌ام‌ایمن برای من شهادت می‌دهد که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فدک را به من بخشیده است. ابوبکر گفت: ‌ای دختر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به خدا سوگند، به نظر من خداوند هیچ مخلوقی را محبوب‌تر از رسول خدا نیافریده است، دوست داشتم که روز وفات پدرت آسمان به زمین فرود می‌آمد. به خدا سوگند، اگر عایشه فقیر شود نزد من محبوب‌تر از این است که شما فقیر باشید. به خدا سوگند آیا شما عقیده دارید که من به با طلای سرخ و نقره سفید حق او را عطا می‌کنم اما در حق شما ظلم می‌کنم؟ در حالی که شما دختر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هستید. این اموال (فدک) از آن رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نبود بلکه جزئی از اموال مسلمین است که مردم برای او می‌آوردند و رسول خدا آن را در راه خدا انفاق می‌کرد. هنگامی که وفات یافت من متولی ‌آن شدم همانگونه که ایشان متولی آن بود.

فاطمه فرمود: به خدا سوگند هرگز با تو سخن نمی‌گویم. ابوبکر گفت: هرگز با شما قهر نمی‌شوم. فاطمه فرمود: به خدا سوگند تو را نفرین می‌کنم. ابوبکر گفت: به خدا سوگند برای تو دعا می‌کنم. هنگامی‌که زمان وفاتش فرار رسید وصیت نمود که ابوبکر بر او نماز نخواند، پس شبانه دفن شد و عباس بن عبدالمطلب بر او نماز خواند. میان وفات رسول خدا و وفات فاطمه ۷۲ شب فاصله بود.» [۳۳]

۳.۲ – مطالبه فدک به‌صورت حضوری با ادعای میراث

بعد از این‌که مطالبات حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) از طریق هدیه‌بودن و بخشش فدک مورد قبول حاکم سقیفه قرار نگرفت، دختر پیامبر روش مطالبه را تغییر داد. سید بن طاووس در این‌باره می‌نویسد:

ومن طریف ما تجدد لفاطمه (علیهاالسّلام) منهم انها لما رات تکذیبهم لها وشکهم فیها وفی شهودها بان اباها وهبها ذلک فی حیاته ارسلت الی ابی بکر ورووا انها حضرت بنفسها تطلب فدکا بطریق میراث ابیها، ورووا انها حضرت بنفسها تطلب فدکا بطریق میراث ابیها، لان المسلمین لا یختلفون فی ان فدکا کانت لابیها محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فمنعها ایضا ابو بکر من میراثها وهان علیه ظلمها وتکذیبها.

«از نکات جالب این است که فاطمه (سلام‌الله‌علیها) شیوه و روش خود را تغییر داد و راه دیگری در پیش گرفت و از آنجای که آنها، فاطمه (سلام‌الله‌علیها) را تکذیب می‌کردند و در گواهان او نیز تردید می‌نمودند و در نهایت بخشیده شدن فدک را نمی‌پذیرفتند فاطمه کسی را نزد ابوبکر فرستاد. و روایت کرده‌اند که خودش در این که فدک مال پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود، هیچ اختلافی نداشتند، اما ابوبکر ایشان را از میراث پدر محروم کرد و ظلم و تکذیب ایشان را کار عادی جلوه داد.» [۳۴]

در منابع اهل سنت، روایات مطالبه حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) با این روش با اسناد صحیح گزارش شده که به‌صورت مکرر انجام شده است.

۳.۲.۱ – مطالبه به همراه علی در فردای رحلت پیامبر

ابن‌سعد در الطبقات الکبری می‌نویسد:

اَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ، اَخْبَرَنَا هِشَامُ بْنُ سَعْدٍ، عَنْ زَیْدِ بْنِ اَسْلَمَ، عَنْ اَبِیهِ، قَالَ: سَمِعْتُ عُمَرَ، یَقُولُ: لَمَّا کَانَ الْیَوْمُ الَّذِی تُوُفِّیَ فِیهِ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم بُویِعَ لاَبِی بَکْرٍ فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ، فَلَمَّا کَانَ مِنَ الْغَدِ جَاءَتْ فَاطِمَهُ اِلَی اَبِی بَکْرٍ مَعَهَا عَلِیٌّ، فَقَالَتْ: مِیرَاثِی مِنْ رَسُولِ اللَّهِ اَبِی! فَقَالَ اَبُو بَکْرٍ: اَمِنَ الرِّثَّهِ اَوْ مِنَ الْعِقَدِ؟ قَالَتْ: فَدَکُ وَخَیْبَرُ وَصَدَقَاتُهِ بِالْمَدِینَهِ اَرِثُهَا کَمَا یَرِثُکَ بَنَاتُکَ اِذَا مِتَّ!، فَقَالَ اَبُو بَکْرٍ: اَبُوکِ وَاللَّهِ خَیْرٌ مِنِّی، وَاَنْتِ وَاللَّهِ خَیْرٌ مِنْ بَنَاتِی، وَقَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: ” لا نُورَثُ، مَا تَرَکْنَا صَدَقَهٌ “. یَعْنِی هَذِهِ الاَمْوَالَ الْقَائِمَهَ، فَتَعْلَمِینَ اَنَّ اَبَاکِ اَعْطَاکِهَا، فَوَاللَّهِ لَئِنْ قُلْتِ نَعَمْ لاَقْبَلَنَّ قَوْلَکِ وَلاُصَدِّقَنَّکِ! قَالَتْ: جَاءَتْنِی اُمُّ اَیْمَنَ فَاَخْبَرَتْنِی اَنَّهُ اَعْطَانِی فَدَکَ، قَالَ: فَسَمِعْتِهِ، یَقُولُ هِیَ لَکِ؟ فَاِذَا قُلْتِ قَدْ سَمِعْتُهُ فَهِیَ لَکِ، فَاَنَا اُصَدِّقُکِ، وَاَقْبَلُ قَوْلَکِ، قَالَتْ: قَدْ اَخْبَرْتُکَ مَا عِنْدِی.

«زید بن اسلم از پدرش نقل کرده که عمر می‌گفت: روزی که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از دنیا رفت، در این روز با ابوبکر بیعت شد، فردای آن روز، حضرت زهرا همراه امیرمؤمنان (علیهماالسلام) پیش ابوبکر آمدند. آن حضرت فرمود: میراث پدرم رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را می‌خواهم. ابوبکر گفت: از ارث پدری یا از عقد (یعنی چیزهایی را که از پیامبر خریدی یا به تو داده است). حضرت زهرا فرمود: فدک، خیبر و صدقات ایشان را در مدینه من ارث می‌برم، همانگونه که وقتی می‌خواهی بمیری، دختران تو از تو ارث می‌برند. ابوبکر گفت: ‌به خدا سوگند پدرت بهتر از من است و تو بهتر از دختران من هستی و رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: ما پیامبران چیزی به ارث نمی‌گذاریم آنچه را می‌گذاریم صدقه است، یعنی همین اموال موجود.» [۳۵]

این روایت طبق برنامه «جوامع الکلم» که توسط اهل سنت تهیه شده، صحیح است و درباره حکم این روایت می‌نویسد:

الحکم علی المتن: صحیح لغیره.

۳.۲.۱.۱ – نکته‌ مورد توجه در این روایت

ظاهر عبارت «فَلَمَّا کَانَ مِنَ الْغَدِ جَاءَتْ فَاطِمَهُ اِلَی اَبِی بَکْرٍ مَعَهَا عَلِیٌّ» می‌رساند که یک روز پس از رحلت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیه) و امیرمؤمنان برای مطالبه فدک نزد ابوبکر رفتند.

اما کلمه «غد» را نمی‌شود به فرادی رحلت آن حضرت حمل کرد، زیرا فردای رحلت، هنوز بدن مطهر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دفن نشده بود، پس چگونه این دو بزرگوار می‌توانستند بدن حضرت را رها کرده و به دنبال میراث و مال دنیا باشند.

علاوه برآن، فردای رحلت و به محض این‌که عده‌ای با ابوبکر بیعت کردند، فدک تصاحب نشد و هنوز خلافت ابوبکر پا برجا نشده بود و بیعت گرفتن تکمیل نگردیده بود تا در نتیجه ایشان بیایند فدک را مطالبه کنند.

بنابراین، گوینده‌ خبر (یعنی عمر) می‌خواسته است اهل بیت پیامبر را نیز در امر دنیاطلبی با خود همراه سازد وگرنه از دختر پیامبر بعید است که بدن پدر را رها کرده و به دنبال دعوای میراث باشد، چنانچه خلفا بدن پیامبر را رها کرده و به سقیفه رفتند.

ابن‌ابی‌الحدید یکی از علمای معتزله تصریح می‌کند که حضور فاطمه (سلام‌الله‌علیها) برای مطالبه فدک در نزد ابوبکر، ده روز بعد از رحلت پیامبر بوده است:

وحدیث فدک وحضور فاطمه عند ابی بکرکان بعد عشره ایام من وفاه رسول الله صلی الله علیه وسلم.

«حدیث فدک و حضور فاطمه در نزد ابوبکر، پس از ده روز از درگذشت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بوده است.» [۳۶]

۳.۲.۲ – مطالبه فدک به تنهایی

در روایت صحیح بخاری به نقل از عایشه آمده است که حضرت صدیقه طاهره (سلام‌الله‌علیها) بعد از وفات رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نزد ابوبکر برای مطالبه ارث پیامبر آمد:

۲۹۲۶ حدثنا عبد الْعَزِیزِ بن عبد اللَّهِ حدثنا اِبْرَاهِیمُ بن سَعْدٍ عن صَالِحٍ عن بن شِهَابٍ قال اخبرنی عُرْوَهُ بن الزُّبَیْرِ اَنَّ عَائِشَهَ اُمَّ الْمُؤْمِنِینَ رضی الله عنها اَخْبَرَتْهُ اَنَّ فَاطِمَهَ علیها السَّلَام ابْنَهَ رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم سَاَلَتْ اَبَا بَکْرٍالصِّدِّیقَ بَعْدَ وَفَاهِ رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم اَنْ یَقْسِمَ لها مِیرَاثَهَا ما تَرَکَ رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم مِمَّا اَفَاءَ الله علیه فقال ابو بَکْرٍ اِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم قال لَا نُورَثُ ما تَرَکْنَا صَدَقَهٌ فَغَضِبَتْ فَاطِمَهُ بِنْتُ رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم فَهَجَرَتْ اَبَا بَکْرٍفلم تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حتی تُوُفِّیَتْ وَعَاشَتْ بَعْدَ رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم سِتَّهَ اَشْهُرٍ قالت وَکَانَتْ فَاطِمَهُ تَسْاَلُ اَبَا بَکْرٍ نَصِیبَهَا مِمَّا تَرَکَ رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم من خَیْبَرَ وَ فَدَکٍ وَ صَدَقَتَهُ بِالْمَدِینَهِ فَاَبَی ابو بَکْرٍ علیها ذلک.

«عروه بن زبیر گفته است که عایشه به او خبر داد فاطمه (علیهاالسّلام) دختر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بعد از وفات رسول خدا از ابوبکر درخواست نموده میراث ایشان را از ماترک رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) تقسیم نماید. ابوبکر گفت: رسول خدا فرموده: ما پیامبران چیزی را به ارث نمی‌گذاریم آن‌چه را می‌گذاریم صدقه است. پس از آن، فاطمه دختر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خشمگین شد، و با ابوبکر قهر گردید این قهر ادامه یافت تا از دنیا رفت. فاطمه بعد از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شش ماه زندگی کرد. راوی می‌گوید: فاطمه پیوسته از ابوبکر حقش را از ماترک رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از خیبر، فدک و صدقات ایشان در مدینه درخواست می‌کرد اما ابوبکر درخواست ایشان را قبول نمی‌کرد.» [۳۷]

۳.۲.۲.۱ – نکات مورد توجه در روایات

نکته اول: در این روایات مطالبه فدک تنها با عنوان ادعای میراث پدری مطرح شده است.

نکته دوم: موارد مورد مطالبه، فدک و خمس خیبر و سهم ایشان از ماترک پدر بوده است.

نکته سوم: کلمه «هَجَرَتْ» در این روایت به معنای قهر شدن است به گونه‌ای که رابطه با او ناخوشایند باشد، چنانکه شارح بخاری درباره این کلمه می‌نویسد:

معنی الهجره هو ترک الرجل کلام اخیه مع تلاقیهما واجتماعهما واعراض کل واحد منهما عن صاحبه مصارمه له وترکه السلام علیه.

«معنای هجرت، ترک سخن گفتن شخصی با برادرش است به گونه‌ای که اگر همدیگر را ملاقات کنند و در یک‌جا هم جمع شوند، از همدیگر اعراض داشته باشد و سلام کردن بر یکدیگر را ترک کنند.» [۳۸]

بنابراین، ‌ هجران و قهر حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) با ابوبکر، در پایان مطالبات به صورت غیر حضوری و حضوری بوده است وگرنه روایاتی که مطالبات مکرر آن حضرت را بیان می‌کند، معنایی ندارد.

در روایت دیگر احمد بن حنبل نیز از ابوهریره نقل کرده است:

۸۶۲۱ حدثنا عبد اللَّهِ حدثنی ابی ثنا عبد الْوَهَّابِ الْخَفَّافُ ثنا محمد بن عَمْرٍو عن ابی سَلَمَهَ عن ابی هُرَیْرَهَ ان فَاطِمَهَ جَاءَتْ اَبَا بَکْرٍ وَ عُمَرَ تَطْلُبُ مِیرَاثَهَا من رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم فَقَالاَ لها سَمِعْنَا رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم یقول انی لاَ اُورَثُ.

«ابوهریره می‌گوید: فاطمه ((سلام‌الله‌علیها)) نزد ابوبکر و عمر آمد و میراث خود را از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) درخواست نمود. آن دو گفتند: ما از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شنیدیم که می‌فرمود: من چیزی به ارث نمی‌گذارم.» [۳۹]

۳.۲.۳ – مطالبه به‌همراه عباس بن عبدالمطلب

در روایت دیگر صحیح بخاری گزارش شده است که حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) یک بار دیگر به همراه عباس عموی پیامبر نزد ابوبکر برای مطالبه حقوق‌شان آمدند.

۶۳۴۶ حدثنا عبد اللَّهِ بن مُحَمَّدٍ حدثنا هِشَامٌ اخبرنا مَعْمَرٌ عن الزُّهْرِیِّ عن عُرْوَهَ عن عَائِشَهَ اَنَّ فَاطِمَهَ وَالْعَبَّاسَ عَلَیْهِمَا السَّلَام اَتَیَا اَبَا بَکْرٍ یَلْتَمِسَانِ مِیرَاثَهُمَا من رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم وَهُمَا حِینَئِذٍ یَطْلُبَانِ اَرْضَیْهِمَا من فَدَکَ وَسَهْمَهُمَا من خَیْبَرَ فقال لَهُمَا ابو بَکْرٍ سمعت رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم یقول لَا نُورَثُ ما تَرَکْنَا صَدَقَهٌ انما یَاْکُلُ آلُ مُحَمَّدٍ من هذا الْمَالِ قال ابو بَکْرٍ والله لَا اَدَعُ اَمْرًا رایت رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم یَصْنَعُهُ فیه الا صَنَعْتُهُ قال فَهَجَرَتْهُ فَاطِمَهُ فلم تُکَلِّمْهُ حتی مَاتَتْ.

«عایشه می‌گوید: فاطمه و عباس (علیهما‌السّلام) نزد ابوبکر آمدند و هردو میراث‌شان از رسول خدا را طلب کردند. و نیز ‌آنها زمین‌های فدک و سهم‌شان را از خیبر می‌خواستند. ابوبکر به آنها گفت: از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شنیدم که می‌گفت: ما پیامبران چیزی به ارث نمی‌گذاریم، آنچه را گذاشتم صدقه است. آل پیامبر از این مال استفاده می‌کنند، ابوبکر گفت: به خدا سوگند من امری را دیدم رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) انجام می‌داد، رها نمی‌کنم و همان را انجام می‌دهم. راوی می‌گوید: فاطمه با وی قهر شد و با سخنی نگفت تا این‌که از دنیا رفت.» [۴۰]

۳.۲.۳.۱ – همراهی امیرمومنان

در روایت دیگری که آن را ابن‌سعد نقل کرده، حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) به همراه امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) و ابن‌عباس پیش ابوبکر آمدند:

اخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ، حَدَّثَنِی هِشَامُ بْنُ سَعْدٍ، عَنْ عَبَّاسِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَعْبَدٍ، عَنْ جَعْفَرٍ، قَالَ: جَاءَتْ فَاطِمَهُ اِلَی اَبِی بَکْرٍ تَطْلُبُ مِیرَاثَهَا وَجَاءَ الْعَبَّاسُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ یَطْلُبُ مِیرَاثَهُ وَجَاءَ مَعَهُمَا عَلِیُّ، فَقَالَ اَبُو بَکْرٍ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: “لا نُورَثُ، مَا تَرَکْنَا صَدَقَهٌ”، وَمَا کَانَ النَّبِیُّ یَعُولُ فَعَلَیَّ، فَقَالَ عَلِیٌّ: وَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاودَ، وَقَالَ زَکَرِیَّا: یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ، قَالَ اَبُو بَکْرٍ: هُوَ هَکَذَا وَاَنْتَ وَاللَّهِ تَعْلَمُ مِثْلَمَا اَعْلَمُ، فَقَالَ عَلِیٌّ: هَذَا کِتَابُ اللَّهِ یَنْطِقُ! فَسَکَتُوا وَانْصَرَفُوا.

«فاطمه ((سلام‌الله‌علیها)) نزد ابوبکر آمد و میراث خود را از ابوبکر می‌خواست. عباس بن عبدالمطلب آمد و میراث خود را می‌خواست و علی (علیه‌السلام) همراه آنها آمد. ابوبکر گفت: رسول خدا فرموده است: ما ارثی بر جای نمی‌گذاریم، آنچه را می‌گذاریم صدقه است. و آنچه را پیامبر به آن عمل (اعتماد) می‌کرد من هم به آن عمل می‌کنم. علی (علیه‌السلام) فرمود: سلمان از داود ارث برد. و ذکریا فرمود: (جانشنی به من عنایت فرما) که از من و ‌آل یعقوب ارث ببرد. ابوبکر گفت: زکریا چنین بود و تو به خدا سوگند می‌دانی همانند آنچه را من می‌دانم. علی (علیه‌السلام) فرمود: این کتاب خداست که سخن می‌گوید. پس از ساکت شدند و برگشتند.» [۴۱]

۳.۳ – مطالبه غیرحضوری با عنوان ادعای میراث

مطالبه فدک از سوی حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) به عنوان میراث و به صورت غیر حضوری نیز در منابع اهل سنت گزارش شده است. بخاری روایات متعددی را در این‌باره نقل کرده است:

۳۹۹۸ حدثنا یحیی بن بُکَیْرٍ حدثنا اللَّیْثُ عن عُقَیْلٍ عن بن شِهَابٍ عن عُرْوَهَ عن عَائِشَهَ اَنَّ فَاطِمَهَ علیها السَّلَام بِنْتَ النبی صلی الله علیه وسلم اَرْسَلَتْ الی ابی بَکْرٍ تَسْاَلُهُ مِیرَاثَهَا من رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم مِمَّا اَفَاءَ الله علیه بِالْمَدِینَهِ وَفَدَکٍ وما بَقِیَ من خُمُسِ خَیْبَرَ فقال ابو بَکْرٍ اِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم قال لَا نُورَثُ ما تَرَکْنَا صَدَقَهٌ انما یَاْکُلُ آلُ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه وسلم فی هذا الْمَالِ وَاِنِّی والله لَا اُغَیِّرُ شیئا من صَدَقَهِ رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم عن حَالِهَا التی کانت علیها فی عَهْدِ رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم وَلَاَعْمَلَنَّ فیها بِمَا عَمِلَ بِهِ رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم فَاَبَی ابو بَکْرٍ اَنْ یَدْفَعَ الی فَاطِمَهَ منها شیئا فَوَجَدَتْ فَاطِمَهُ علی ابی بَکْرٍ فی ذلک فَهَجَرَتْهُ فلم تُکَلِّمْهُ حتی تُوُفِّیَتْ.

«عایشه می‌گوید: فاطمه (سلام‌الله‌علیها) دختر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) کسی را نزد ابوبکر فرستاد تا از میراث پدری از آنچه که خداوند برای ایشان عنایت فرموده و از فدک و باقیمانده خمس خیبر، سؤال کند. ابوبکر گفت: رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرموده است: ما پیامبران چیزی به ارث نمی‌گذاریم، ‌ آنچه را گذاشته‌ایم، صدقه است. آل پیامبر از همین مال استفاده می‌کنند. و من به خدا سوگند چیزی از صدقه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را از همان حالی که در زمان ایشان عمل می‌شد، تغییر نمی‌دهیم و همانگونه عمل می‌کنم که رسول خدا عمل کرده بود. در نتیجه ابوبکر چیزی از آن‌ها را به فاطمه نداد، فاطمه با او قهر کرد و تا زمانی که از دنیا رفت با او سخن نگفت.» [۴۲]

در این روایت عبارت «اَرْسَلَتْ الی ابی بَکْرٍ تَسْاَلُهُ» صریح در این است که مطالبه ایشان به صورت غیر حضوری بوده است.

بخاری در روایت دیگر نیز همین تعبیر را نقل کرده است:

حَدَّثَنَا اَبُو الْیَمَانِ اَخْبَرَنَا شُعَیْبٌ عَنِ الزُّهْرِیِّ قَالَ حَدَّثَنِی عُرْوَهُ بْنُ الزُّبَیْرِ عَنْ عَائِشَهَ اَنَّ فَاطِمَهَ – عَلَیْهَا السَّلاَمُ- اَرْسَلَتْ اِلَی اَبِی بَکْرٍ تَسْاَلُهُ میراثها مِنَ النَّبِیِّ – صلی الله علیه وسلم – فِیمَا اَفَاءَ اللَّهُ عَلَی رَسُولِهِ – صلی الله علیه وسلم -، تَطْلُبُ صَدَقَهَ النَّبِیِّ – صلی الله علیه وسلم – الَّتِی بِالْمَدِینَهِ وَفَدَکٍ وَمَا بَقِیَ مِنْ خُمُسِ خَیْبَرَ.

«… عائشه می‌گوید: فاطمه (علیهاالسّلام) شخصی را نزد ابوبکر فرستاد تا میراث پیامبر را از فیء و صدقات مدینه و فدک و آنچه که از خمس خیبر باقی مانده بود مطالبه نماید.» [۴۳]

۳.۴ – مطالبه و درخواست از عموم مردم

طبق روایات شیعه و سنی، حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) بعد از این مراحل، در مسجد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خطبه فدکیه را خوانده و برای پس گرفتن این حق پامال شده خویش از عموم اصحاب رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و به خصوص انصار کمک خواستند.

حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) پس از محکومیت ابوبکر بر اساس قرآن کریم، و پس از این‌که به عمق مصیبت رحلت پیامبر اشاره کرد، رو به انصار فرمود:

یَا مَعْشَرَ النَّقِیبَهِ واَعْضَادَ الْمِلَّهِ وحَضَنَهَ الْاِسْلَامِ مَا هَذِهِ الْغَمِیزَهُ فِی حَقِّی والسِّنَهُ عَنْ ظُلَامَتِی؟ اَ مَا کَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اَبِی یَقُولُ الْمَرْءُ یُحْفَظُ فِی وُلْدِهِ سَرْعَانَ مَا اَحْدَثْتُمْ وعَجْلَانَ ذَا اِهَالَهٍ ولَکُمْ طَاقَهٌ بِمَا اُحَاوِلُ وقُوَّهٌ عَلَی مَا اَطْلُبُ واُزَاوِلُ اَ تَقُولُونَ مَاتَ مُحَمَّدٌ ص فَخَطْبٌ جَلِیلٌ اسْتَوْسَعَ وَهْنُهُ واسْتَنْهَرَ فَتْقُهُ وانْفَتَقَ رَتْقُهُ واَظْلَمَتِ الْاَرْضُ لِغَیْبَتِهِ وکَسَفَتِ الشَّمْسُ والْقَمَرُ وانْتَثَرَتِ النُّجُومُ لِمُصِیبَتِهِ واَکْدَتِ الْآمَالُ وخَشَعَتِ الْجِبَالُ واُضِیعَ الْحَرِیمُ واُزِیلَتِ الْحُرْمَهُ عِنْدَ مَمَاتِهِ فَتِلْکَ واللَّهِ النَّازِلَهُ الْکُبْرَی والْمُصِیبَهُ الْعُظْمَی لَا مِثْلُهَا نَازِلَهٌ ولَا بَائِقَهٌ عَاجِلَهٌ اَعْلَنَ بِهَا کِتَابُ اللَّهِ جَلَّ ثَنَاؤُهُ فِی اَفْنِیَتِکُمْ وفِی مُمْسَاکُمْ ومُصْبَحِکُمْ یَهْتِفُ فِی اَفْنِیَتِکُمْ هُتَافاً وصُرَاخاً وتِلَاوَهً واِلْحَاناً ولَقَبْلَهُ مَا حَلَّ بِاَنْبِیَاءِ اللَّهِ ورُسُلِهِ حُکْمٌ فَصْلٌ وقَضَاءٌ حَتْمٌ- وما مُحَمَّدٌ اِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ اَ فَاِنْ ماتَ اَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی‌ اَعْقابِکُمْ ومَنْ یَنْقَلِبْ عَلی‌ عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً وسَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِینَ.

ای گروه بزرگان و‌ ای بازوان توانای ملّت، و‌ ای نگهداران دین، این چه رفتار سست و سبکی است که ظالمانه در حقّ من روا داشته‌اید؟ مگر پدرم، رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نفرموده بود:

«مراعات هر شخصی در احترام به فرزندان اوست»؟ چه با شتاب خلاف آن عمل کردید، هرچند این امر قابل پیش‌بینی بود، با اینکه شما برای احقاق حقوق من قادر و توانائید، پنداشته‌اید که رسول خدا از میان رفت و ما رها گشتیم؟ آه که فوت او چه حادثه بزرگ و پیش‌آمد عظیمی بود، شکافی وسیع پدید نمود و همه چیز را بهم ریخت و از فقد او زمین تیره شد و خورشید و ماه گرفت، و تمام ستارگان از هم پاشیدند، و کشتی آرزو به گل نشست، و کوه‌ها خاشع شدند، و در پی وفات او حریم‌ها زیر پا گذارده شد و حرمت‌ها ریخت، و بخدا سوگند که این فاجعه‌ای عظیم و پیش آمدی بزرگ و بی‌مانند بود.

آری این قضاء حتمی و حکم قطعی خداوند بود که در قرآن از طریق وحی به پیامبر- همچون دیگر انبیا- به چندین طریق شما را از فاجعه خبر داده بود که: «و محمّد فقط رسولی است همچون دیگر رسولان، اگر بمیرد یا کشته شود از راه حقّ منحرف شده و به پشت سر خودتان برمی‌گردید (این را بدانید) و هرکه رو به قهقری بر گردد ضرری به خداوند نخواهد داشت، و خداوند آن کسانی را که به نعمت‌ها و الطاف الهی متوجّه باشند، پاداشی نیکو می‌دهد».

اِیهاً بَنِی قَیْلَهَاَ اُهْضِمَ تُرَاثُ اَبِی واَنْتُمْ بِمَرْاًی مِنِّیومَسْمَعٍ ومُنْتَدًی ومَجْمَعٍ تَلْبَسُکُمُ الدَّعْوَهُ وتَشْمَلُکُمُ الْخِبْرَهُواَنْتُمْ ذَوُو الْعَدَدِ و الْعُدَّهِ والْاَدَاهِ والْقُوَّهِ وعِنْدَکُمُ السِّلَاحُ والْجُنَّهُ تُوَافِیکُمُ الدَّعْوَهُ فَلَا تُجِیبُونَ وتَاْتِیکُمُ الصَّرْخَهُ فَلَا تُغِیثُونَ واَنْتُمْ مَوْصُوفُونَ بِالْکِفَاحِ مَعْرُوفُونَ بِالْخَیْرِ والصَّلَاحِ والنُّخْبَهُ الَّتِی انْتُخِبَتْ والْخِیَرَهُ الَّتِی اخْتِیرَتْ لَنَا اَهْلَ الْبَیْتِ…

اَلَا وقَدْ قُلْتُ مَا قُلْتُ هَذَا عَلَی مَعْرِفَهٍ مِنِّی بِالْجِذْلَهِ الَّتِی خَامَرَتْکُمْ والْغَدْرَهِ الَّتِی اسْتَشْعَرَتْهَا قُلُوبُکُمْ ولَکِنَّهَا فَیْضَهُ النَّفْسِ ونَفْثَهُ الْغَیْظِ وخَوَرُ الْقَنَاهِ وبَثَّهُ الصَّدْرِ وتَقْدِمَهُ الْحُجَّهِ فَدُونَکُمُوهَا فَاحْتَقِبُوهَا دَبِرَهَ الظَّهْرِ نَقِبَهَ الْخُفِّ بَاقِیَهَ الْعَارِ مَوْسُومَهً بِغَضَبِ الْجَبَّارِ وشَنَارِ الْاَبَدِ مَوْصُولَهً بِنَارِ اللَّهِ الْمُوقَدَهُ الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الْاَفْئِدَهِ فَبِعَیْنِ اللَّهِ مَا تَفْعَلُونَ وسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا اَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ واَنَا ابْنَهُ نَذِیرٍ لَکُمْ بَیْنَ یَدَیْ عَذابٍ شَدِیدٍ فَاعْمَلُوا اِنَّا عامِلُونَ وانْتَظِرُوا اِنَّا مُنْتَظِرُونَ.

‌ای گروه انصار، شما حاضر و ناظر باشید و میراث پدر من مورد دستبرد دیگران واقع گردد؟! شما مشمول دعوت من گشته و در معرض امتحان و آزمایشید، حال اینکه‌ شما برخوردار از سلاح و تجهیزات جنگی بوده و معروف به اهل خیر و صلاح و نیکوکاری هستید، چه شده که اکنون دعوت مرا شنیده و یاریم نمی‌کنید؟! و ناله‌ام را می‌شنوید و به فریادم نمی‌رسید؟! با اینکه شما در گذشته به تلاش و شجاعت و نبرد و تحمّل سختی‌ها و استقامت شناخته شده و آن گروه منتخب مخصوص ما اهل بیت بودید؟!. …

آری من با کمال دقّت و معرفت شما را از آن ضلالت و خذلان و تیرگی که ظاهر و باطن شما را فرا گرفته است آگاه ساختم، و ناخواسته لبریز جان شد، و شور و خشمی به بیرون جهید، و طاقتم طاق شد، و حبس آن نتوانستم، و پیشگیرانه بر زبانم آمد، اکنون بگیرید و ببرید این شتری که به ناحقّ غصب نمودید و این دابّه خلافت و فدک را ماخوذ دارید او را رام و منقاد خود شمارید و به آسودگی سوار شوید، امّا بدانید که پای این دابّه مجروح و پشت او زخم دارد، حمل آن عار، و ننگ آن باقی و برقرار و به وسم و نشان خداوند تعالی داغ‌دار و موسوم بودنش به ننگ همیشگی آشکار و پیوسته و متّصل به آتش غضب خداوندگار و کشاننده است راکب خود را به سوی آتشی که شکافنده قلب فاجران و کفّار نابکار است همانا خداوند نگران است بدان چه می‌کنید و می‌داند ظالمان به کجا می‌روند و جای می‌گیرند.

من دخت پیغمبر شمایم که برایتان بشیر و نذیر بود، و شما را به عذاب شدید بیم می‌داد، پس آنچه که می‌توانید انجام دهید، ما نیز انتقام خواهیم کشید، حال شما منتظر آن روز باشید، ما نیز منتظر آن روز هستیم. [۴۴] [۴۵]

۳.۴.۱ – درباره خطبه فدکیه

خطبه فدکیه را علمای اهل سنت نیز در کتاب‌هایشان نقل کرده‌اند و این خطبه اسناد متعددی دارد که باید مقاله دیگری درباره آن نوشت.

علامه مجلسی (رحمه‌الله‌علیه) در کتاب شریف بحار الانوار فصلی را درباره این خطبه گشوده و قبل از ارائه اسناد خطبه، بر مشهور بودن آن در میان علمای شیعه و اهل سنت تصریح کرده و می‌نویسد:

فصل نورد فیه: خطبه خطبتها سیده النساء فاطمه الزهراء صلوات الله علیها احتج بها علی من غصب فدک منها. اعلم ان هذه الخطبه من الخطب المشهوره التی روتها الخاصه والعامه باسانید متضافره.

در این فصل، خطبه سرور بانوان، فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) را که در مقابل غاصبان فدک به آن احتجاج کرده، آورده‌ایم. بدان که این خطبه، از خطبه‌های مشهوری است که آن را محدثان شیعه و اهل سنت با سندهای فراوان نقل کرده‌اند. [۴۶]

یکی از علمای اهل سنت که این خطبه را در کتابش آورده احمد بن ابی‌طاهر معروف به ابن‌طیفور است. ایشان در پایان این خطبه که آن را از طریق زید بن علی از حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) نقل کرده، بر تصحیح سند این خطبه تصریح کرده است:

قال ابو الفضل… وقد رواه قوم و صححهو کتبناه علی ما فیه.

احمد بن ابی‌طاهر می‌گوید: … این خطبه را گروهی نقل کرده‌اند و آن را تصحیح کرده‌اند و ما این خطبه را طبق آنچه قوم آورده‌اند نوشتیم. [۴۷]

۳.۵ – نتیجه

با توجه به روایاتی که بیان شد، حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) در شش مرحله، فدک را به صورت‌های مختلف طلب کردند.

۴ – چند سؤال از اهل‌سنت

۱. چرا امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) که همیشه همراه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بوده است، «روایت لانورث» را نشنیده‌اند.

۲. چرا رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به دخترش که مهم‌ترین وارث ایشان است وصیت نکردند که بعد از من فدک را مطالبه نکن و اختیار آن با کسی است که بعد از من خلیفه می‌شود؟

۳. فدک در اختیار حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) بود و کارگرانش در آنجا کار می‌کردند در نتیجه فاطمه زهرا ذوالید محسوب می‌شد، اما خلیفه اول عامل حضرت زهرا را از فدک بیرون کرد و آن را تصاحب نمود. سؤال این است که چرا ابوبکر قاعده ذوالید را درباره فدک اجرا نکرد؟

۴. بنا به هر دلیلی وقتی شهادت شاهدان حضرت مورد قبول واقع نشد، و یا به ادعای اهل‌سنت شاهدان مورد نظر ابوبکر فراهم نشد، چرا ابوبکر که منکر ملکیت فدک بود، قسم نخورد؟ آیا قاعده «الیمین علی من انکر» این مورد را نمی‌گیرد.؟

پی نوشت ها:

۱.       . ابویعلی الموصلی التمیمی، احمد بن علی بن المثنی (متوفای۳۰۷ ه)، مسند ابی یعلی، ج۲، ص۳۳۴، تحقیق:حسین سلیم اسد، ناشر:دار المامون للتراث – دمشق، الطبعه:الاولی، ۱۴۰۴ ه – ۱۹۸۴م.

۲.       . ابویعلی الموصلی التمیمی، احمد بن علی بن المثنی (متوفای۳۰۷ ه)، مسند ابی یعلی، ج۲، ص۵۳۴، تحقیق:حسین سلیم اسد، ناشر:دار المامون للتراث – دمشق، الطبعه:الاولی، ۱۴۰۴ ه – ۱۹۸۴م.

۳.       . ابویعلی الموصلی التمیمی، احمد بن علی بن المثنی (متوفای۳۰۷ ه)، مسند ابی یعلی، ج۲، ص۵۳۴، تحقیق:حسین سلیم اسد، ناشر:دار المامون للتراث – دمشق، الطبعه:الاولی، ۱۴۰۴ ه – ۱۹۸۴م.

۴.       . الهیثمی، ابوالحسن علی بن ابی‌بکر (متوفای۸۰۷ ه)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج۷، ص۴۹، ناشر:دار الریان للتراث/‌ دار الکتاب العربی – القاهره، بیروت – ۱۴۰۷ه.

۵.       . الهیثمی، ابوالحسن علی بن ابی‌بکر (متوفای۸۰۷ ه)، مجمع الزوائد، ج۳، ص۱۲۰.

۶.       . العجلی، ابی الحسن احمد بن عبدالله بن صالح (متوفای۲۶۱هـ)، معرفه الثقات من رجال اهل العلم والحدیث ومن الضعفاء وذکر مذاهبهم واخبارهم، ج۲، ص۱۲۵۳، تحقیق: عبد العلیم عبد العظیم البستوی، ناشر: مکتبه الدار – المدینه المنوره – السعودیه، الطبعه: الاولی، ۱۴۰۵ – ۱۹۸۵م.

۷.       . القاری، ملاعلی (وفات ۱۱۰۴)، شرح مسند ابی حنیفه، ص۲۹۲، ناشر:دار الکتب العلمیه بیروت.

۸.       . الطبری، محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب الآملی، ابوجعفر (متوفای۳۱۰ه) المنتخب من ذیل المذیل، ج۱، ص۱۲۸.

۹.       . الزهری، محمد بن سعد بن منیع ابوعبدالله البصری (متوفای۲۳۰ه)، الطبقات الکبری، ج۶، ص۳۰۵، ناشر:دار صادر – بیروت.

۱۰.      . یحیی بن معین ابوزکریا (متوفای۲۳۳ه)، تاریخ ابن معین (روایه الدوری)، ج۳، ص۵۰۰، تحقیق:د. احمد محمد نور سیف، دار النشر:دار المامون للتراث – دمشق – ۱۴۰۰.

۱۱.      . الجوهری البغدادی، علی بن الجعد بن عبید ابوالحسن (متوفای۲۳۰ه) مسند ابن الجعد، ج۱، ص۳۰۲، تحقیق:عامر احمد حیدر، ناشر:مؤسسه نادر – بیروت، الطبعه:الاولی، ۱۴۱۰ه – ۱۹۹۰م.

۱۲.      . الترمذی السلمی، ابوعیسی محمد بن عیسی (متوفای ۲۷۹ه)، سنن الترمذی، ج۴، ص۵۹۱، تحقیق:احمد محمد شاکر وآخرون، ناشر:دار احیاء التراث العربی – بیروت.

۱۳.      . الترمذی السلمی، ابوعیسی محمد بن عیسی (متوفای ۲۷۹ه)، سنن الترمذی، ج۴، ص۶۷۰، ش ۲۵۲۲.

۱۴.      . الترمذی السلمی، ابوعیسی محمد بن عیسی (متوفای ۲۷۹ه)، سنن الترمذی ج۴، ص۶۹۳، ش ۲۵۵۸.

۱۵.      . حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، ج۴، ص۳۵۵.

۱۶.      . احمد بن حنبل، مسند احمد بن حنبل، ج۱۸، ص۳۸۲.

۱۷.      . القطیعی، ابوبکر احمد بن جعفر بن حمدان (متوفای۳۶۸ه)، جزء الالف دینار وهو الخامس من الفوائد المنتقاه والافراد الغرائب الحسان، ج۱، ص۲۳۸، تحقیق:بدر بن عبدالله البدر، دار النشر:دار النفائس – الکویب، الطبعه:الاولی۱۴۱۴ه – ۱۹۹۳م.

۱۸.      . القطیعی، ابوبکر احمد بن جعفر بن حمدان (متوفای۳۶۸ه)، جزء الالف دینار، ج۱، ص۲۸۸.

۱۹.      . القطیعی، ابوبکر احمد بن جعفر بن حمدان (متوفای۳۶۸ه)، جزء الالف دینار، ج۱، ص۴۴۰.

۲۰.      . البغوی، الحسین بن مسعود (متوفای۵۱۶ه)، شرح السنه، ج۱۴، ص۱۰۰، تحقیق:شعیب الارناؤوط – محمد زهیر الشاویش، ناشر:المکتب الاسلامی – دمشق بیروت، الطبعه:الثانیه، ۱۴۰۳ه – ۱۹۸۳م.

۲۱.      . الزیلعی، عبدالله بن یوسف ابومحمد الحنفی (متوفای۷۶۲ه)، نصب الرایه لاحادیث الهدایه، ج۴، ص۶۸، تحقیق:محمد یوسف البنوری، ناشر:دار الحدیث – مصر – ۱۳۵۷ه.

۲۲.      . البانی، محمد ناصرالدین، صحیح سنن ابن ماجه للالبانی، ج۹، ص۱۱.

۲۳.      . البانی، محمد ناصرالدین، صحیح وضعیف سنن الترمذی، ج۱، ص۴۷۷.

۲۴.      . البانی، محمد ناصرالدین، صحیح وضعیف سنن الترمذی، ج۷، ص۲۴۳.

۲۵.      . السیوطی، عبدالرحمن بن الکمال جلال‌الدین (متوفای۹۱۱ه)، الدر المنثور، ج۵، ص۲۷۳، ناشر:دار الفکر – بیروت – ۱۹۹۳.

۲۶.      . الشوکانی، محمد بن علی بن محمد (متوفای۱۲۵۵ه)، فتح القدیر الجامع بین فنی الروایه والدرایه من علم التفسیر، ج۳، ص۲۶۷.

۲۷.      . الراوندی، قطب‌الدین (متوفای۵۷۳ه)، الخرائج والجرائح، ج‌۱، ص۱۱۳، تحقیق ونشر:مؤسسه الامام المهدی (علیه‌السّلام) قم، الطبعه:الاولی، ۱۴۰۹ه.

۲۸.      . القمی، ابی‌الحسن علی بن ابراهیم (متوفای۳۱۰ه) تفسیر القمی، ج‌۲، ص۱۵۵، تحقیق:تصحیح وتعلیق وتقدیم:السید طیب الموسوی الجزائری، ناشر:مؤسسه دار الکتاب للطباعه والنشر – قم، الطبعه:الثالثه، صفر ۱۴۰۴.

۲۹.      . البلاذری، احمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹ه)، فتوح البلدان، ج۱، ص۳۵.

۳۰.      . البلاذری، احمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹ه)، فتوح البلدان، ج۱، ص۳۵.

۳۱.      . الطبری، ابوجعفر محب‌الدین احمد بن عبدالله بن محمد (متوفای۶۹۴ه)، الریاض النضره فی مناقب العشره، ج۲، ص۱۹۱.

۳۲.      . البلاذری، احمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹ه)، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۷۹.

۳۳.      . الجوهری، ابی‌بکر احمد بن عبدالعزیز (متوفای۳۲۳ه)، السقیفه وفدک، ص۱۰۴، تحقیق:تقدیم وجمع وتحقیق:الدکتور الشیخ محمد‌هادی الامینی، ناشر:شرکه الکتبی للطباعه والنشر – بیروت – لبنان، الطبعه الاولی ۱۴۰۱ ه‌ – ۱۹۸۰م/ الطبعه الثانیه ۱۴۱۳ ه‌. ۱۹۹۳م.

۳۴.      . ابن‌طاووس الحلی، ابی‌القاسم علی بن موسی (متوفای۶۶۴ه)، الطرائف فی معرفه مذاهب الطوائف، ص۲۵۷، چاپخانه:الخیام قم، چاپ:الاولی۱۳۹۹.

۳۵.      . البصری الزهری، محمد بن سعد بن منیع ابو عبدالله (متوفای۲۳۰ ه)، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۴۱.

۳۶.      . ابن ابی‌الحدید المدائنی المعتزلی، ابوحامد عزالدین بن هبه‌الله بن محمد بن محمد (متوفای۶۵۵ ه)، شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۶۳.

۳۷.      . البخاری الجعفی، ابوعبدالله محمد بن اسماعیل (متوفای۲۵۶ه)، صحیح البخاری، ج۴، ص۷۹.

۳۸.      . ابن‌بطال البکری القرطبی، ابوالحسن علی بن خلف بن عبدالملک (متوفای۴۴۹ه)، شرح صحیح البخاری، ج۹، ص۲۷۰، تحقیق:ابوتمیم یاسر بن ابراهیم، ناشر:مکتبه الرشد – السعودیه/ الریاض، الطبعه:الثانیه، ۱۴۲۳ه – ۲۰۰۳م.

۳۹.      . الشیبانی، ابوعبدالله احمد بن حنبل (متوفای۲۴۱ه)، مسند احمد بن حنبل، ج۱، ص۲۴۱.

۴۰.      . البخاری الجعفی، ابوعبدالله محمد بن اسماعیل (متوفای۲۵۶ه)، صحیح البخاری، ج۸، ص۱۴۹.

۴۱.      . البصری الزهری، محمد بن سعد بن منیع ابوعبدالله (متوفای۲۳۰ ه)، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۴۱.

۴۲.      . البخاری الجعفی، ابوعبدالله محمد بن اسماعیل (متوفای۲۵۶ه)، صحیح البخاری، ج۵، ص۱۳۹.

۴۳.      . البخاری الجعفی، ابوعبدالله محمد بن اسماعیل (متوفای۲۵۶ه)، صحیح البخاری، ج۵، ص۲۰.

۴۴.      . الطبرسی، ابی‌منصور احمد بن علی بن ابی‌طالب (متوفای ۵۴۸ه)، الاحتجاج، ج‌۱، ص۱۰۲.

۴۵.      . ابی‌الفضل احمد بن ابی‌طاهر المعروف بابن‌طیفور (متوفای۲۸۰ ه) بلاغات النساء، ص۱۷.

۴۶.      . المجلسی، محمدباقر (متوفای۱۱۱۱ه)، بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، ج۲۹، ص۲۱۵، تحقیق:محمد الباقر البهبودی، ناشر:مؤسسه الوفاء – بیروت – لبنان، الطبعه:الثانیه المصححه، ۱۴۰۳ه – ۱۹۸۳م.

۴۷.      . ابی‌الفضل احمد بن ابی‌طاهر المعروف بابن‌طیفور (متوفای۲۸۰ ه) بلاغات النساء، ج۱، ص۱۸.

منبع: ویکی شیعه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *