- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه: 5 دقیقه
- توسط: حمید الله رفیعی
- 3:07 ق.ظ
- 4 نظر

مذهب اهل سنت یکی از فرقه های بزرگ اسلامی است که امروز اکثریت مسلمانان را در جهان تشکیل می دهد. تأسیس این مذهب را می توان به عمر و ابوبکر نسبت داد که اساس و بنیاد آن تو سط آنان در سقیفه نهاده شد و بعدها به اسم اهل سنت معروف گردید.
توضیح مسئله این است که خداي متعال دين اسلام را با رسالت خاتم الانبياء ـ صلي الله عليه و آله ـ براي بشر نعمت بزرگي قرار داده است.[1] پیامبر اسلام(ص) در تبلیغ و تثبیت دین اسلام هیچ کوتاهی از خود نشان نداد و برای اینکه امتش بعد از او گمراه نشود يكي از برنامه هاي مهم رسمي و الهي آن حضرت بيان و تثبيت نعمت امامت و خلافت بعد از خودش بود.[2] پيامبر خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ به خاطر حساس بودن مسأله امامت و نقش اساسي آن در رهبري امت اسلامي در ابعاد اعتقادي، ديني، علمي و سياسي در طول مدت رسالت الهي خود تاكيدي زيادي بر آن داشته است و بارها در محافل و مكان هاي مختلف آن را به مسلمين بيان نمود تا بعد از او امتش در گمراهي بسر نبرند و راه حق را توسط رهبري امامان بر حق و جانشينان واقعي او پيروي نموده و به سعادت و قله كمال برسند. روايات و حوادث تاريخي متعددي از آن جمله حديث ثقلين[3]، حديث منزلت[4]، حديث و واقعة تاريخي غدير[5]، حديث قلم و دوات[6] و… دلايل قطعي بر اين مطلب مي باشند،که در كتاب هاي شيعه و سني از پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ در رابطه با امامت و وصايت و جانشيني آن حضرت نقل شده است.
رسول خدا(ص) برای آخرین بار بر مسئله امامت و رهبری مسلمانان در روزهای آخر عمر شریفش تأکید ورزیده و برای این هدف خواست که بعضي از مزاحمين را به عنوان سريه تحت فرماندهي اسامة بن زيد از مدينه دور كند و مسئله امامت و رهبری امت را مشخص و تثبیت نماید، لكن عده اي از اصحاب از آن جمله عمر و ابوبكر از اين دستور پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ سر برتافتند و بر حضورشان در مدينه و خانه رسول خدا سماجت ورزيدند تا اينكه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ مجبور شد در حضور آنان مسئله را تمام كند و لذا فرمود:«بيائيد كاغذ و دوات برايم بياوريد تا چيزي براي تان بنويسم كه هرگز بعد از آن گمراه نشويد» عمر بلافاصله گفت درد بر رسول خدا غلبه كرده است(العياذ بالله هذيان مي گويد) و شما قرآن را داريد و قرآن ما را كفايت مي كند. با اين سخن عمر اختلاف و مشاجره بين اصحاب در گرفت تا اينكه پيامبر عصباني شدند و فرمود از خانه من بيرون رويد. و بدين سان نامه رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ نوشته نشد و ابن عباس همواره با چشم گريان مي گفت: بالاترين مصيبت بر اسلام مصيبتي بود كه نگذاشتند پيامبر خدا نامه را بنويسد.»[7]
بعد از رسول الله(ص) آنچه كه باعث تفرقه در بين مسلمين گرديد اختلاف آنان در مسئله امامت و رهبري مسلمين بود. و اين اختلاف با توجه به حديث دوات و قلم، از روز وفات پيامبر خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ بين پيامبر و عمر آغاز گرديد. و براساس همين واقعيت نويسنده مقدمه بر كتاب صواعق المحرقه وقتي كه اين حديث را از كتاب شرح مواقف تالیف یکی از متکلمین معروف اهل سنت نقل مي كند مي گويد اين اختلاف بين رسول الله و عمر در مسئله امامت و منصب خلافت بوده است.[8]
از این رو آثار جدي و شديد اين اختلاف در بين جامعه اسلامي پديدار شد. عبد القاهر بغدادی از علمای برجسته اهل سنت در كتاب الفرق بين الفرق مي گويد: اختلاف مسلمين براي بار اول در مسئله امامت بوده است. انصار اعتقاد به امامت سعد بن عباده داشته و قريش اعتقاد داشتند كه امامت از آن قريش است.[9]
علمای اهلسنت اعتراف کردهاند که پیامبر اسلام(ص) میخواسته است در این نامه بر امامت بعد از خودش تصریح کرده[10] و کسی را برای خلافت معین کند تا در تعیین خلیفه بین اصحاب اختلاف پیش نیاید[11] و در این صورت اختلافات بزرگ مثل جنگ جمل و صفین به وجود نمیآمدند. بنابر نقل سفیان بن عیینه رسول خدا(ص) میخواسته است بر اسامی خلفاء بعد از خودش تصریح کند تا اختلاف بین امت ایجاد نشود.[12]
بنابراین نوشته نشدن نامة رسول خدا(ص) ریشة اصلی اختلاف در امت اسلامی است که منجر به تشکیل سقیفه شد. در صحیح بخاری داستان سقیفه چنین نقل شده است: «زماني که رسول خدا رحلت کردند، ابوبکر در مدينه حضور نداشت و عمر برخاست و به مردم گفت: به خدا قسم رسول خدا نمرده است؛ تا اينکه ابوبکر آمد و فوت پيامبر را تاييد کرده، به مردم توصيههايي انجام داد. در اين هنگام خبر رسيد که عدهاي در سقيفة بنيساعده اطراف سعد بن عباده جمع شده و ميگويند از ما (انصار) يک امير و از شما (قريش) يک امير باشد. سپس ابوبکر و عمر و ابو عبيده جراح به سوي آنان رفتند. در ابتداء عمر براي آنان ايراد سخن نمود و سپس ابوبکر او را ساکت کرده، خود به سخن گفتن آغاز کرد و در ضمن سخنان خود خطاب به انصار گفت: ما اميران هستيم و شما وزيران، ولي حباب بن منذر گفت: نه، به خدا قسم يک امير از ما و يک امير از شما باشد. ولي ابوبکر گفت نه خير؛ اميران ما هستيم و شما وزيران هستيد و آنان (قريش) وسط عرب و از نظر نژاد عربتراند. سپس خود با عمر بيعت کرد، ولي عمر گفت ما با تو بيعت ميکنيم و تو آقاي ما و بهترين ما و دوست داشتني ترين ما نزد رسول خدا هستي و عمر دست ابوبکر را گرفت و با او بيعت کرد و سپس ديگران با او بيعت کردند. يکي از ميان جمع گفت که با اين کار سعد را کشتيد، عمر گفت خدا او را بکشد».[13]
از همين جا بنياد اولين مذهب با انشعاب عمر و ابوبکر از مسير اصلي اسلام و بر اساس مخالفت با سفارشات پيامبر بزرگ خدا ، نهاده شد و به رهبري عمر و ابوبکر اولين مذهب در اسلام به وجود آمد که بعدها به اهل سنت ناميده شد.
اين دسته از مسلمين در ابتداء عنوان خاصي نداشتند بلكه به عنوان طرفداران عمر و ابوبكر معروف بودند و بنابر قول ابوحاتم رازي بعد از كشته شدن عثمان در زمان معاويه و بعد از آن به «عثمانيه» ناميده مي شدند و شيعيان علي ـ عليه السلام ـ در اين زمان به نام علويه معروف بودند تا اينكه در زمان عباسيان نام علويه و عثمانيه نسخ گرديدند و علويه بنام پيشين خود يعني شيعه برگشتند و بر ديگران اسم اهل سنت گذاشته شد و اين اسم تا امروز ادامه دارد.[14]
پی نوشت:
[1] . سورة مائده، آية 3.
[2] . سورة مائده، آية 67.
[3] . نيشابوري، حاكم محمد بن محمد، المستدرك علي الصحيحين، 3/110، بيروت، دارالمعرفه، بي تا.
[4] . نيشابوري، مسلم بن حجاج، صحيح مسلم، 7/120، بيروت، دارالفكر، بي تا.
[5] . ابن اثير، اسدالغابه، 5/205، تهران، اسماعيليان، بي تا.
[6] . بخاري، محمد بن اسماعيل، صحيح بخاري، 3.91، بيروت، دارصعب، بي تا.
[7] . بخاري، محمد ابن اسماعيل، صحيح بخاري، 3/91، بيروت، دارصعب، بي تا و نيشابوري، مسلم بن حجاج، صحيح مسلم، 5/76، بيروت، دارالمعرفة، بي تا.
[8] . هيتمي، احمد بن حجر، الصواعق المحرقه، مقدمه، ص (هـ ) مصر، مكتبة القاهره، بي تا.
[9] . ابو منصور، عبدالقاهر بن طاهر، الفرق بين الفرق، ص13، بيروت، دارالوفاق الجديدة دوم، 1977 م.
[10] . محمود بن احمد عیینی، عمدة القاری، ج2 ص171.
[11] . یحیی بن شرف نووی، شرح النووی علی صحیح مسلم، ج11ص90، بیروت، دارالکتب العربی، 1407ق/1987م.
[12] . عینی، بدرالدین محمود بن احمد ، عمدة القاری، ج2ص171، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
[13] . صحيح بخاري، ج3، ص1341. بخاری، محمد بن إسماعيل ، صحيح بخاري(الجامع الصحيح المختصر)، ج3، ص1341، بیروت، دار ابن كثير اليمامة، چ3، 1407ق / 1987م.، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا
[14] . علي رباني گلپايگاني، فرق و مذاهب كلامي، ص 168، قم، مركز جهاني علوم اسلامي.