- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه: 12 دقیقه
- توسط: رحمت الله ضیایی
- 8:34 ق.ظ
- 4 نظر

دولتهای مستقل علوی در قرن سوم هجری
الف ادریسیها (172 363 ق)
مؤسس دولت ادریسیها که در مغرب اقصی تشکیل شد، ادریس بن عبداللّه بن حسن بود. او که از واقعه فخ نجات یافته بود نخست به مصر رفت و با همکاری واضح که یکی از شیعیان و مأمور برید آنجا بود به مصر گریخت. ادریس در سال 170 یا 172 ق با غلامش راشد به ولیلی وارد شد و قبیله بربر اوربه او را پناه داد.
به تدریج دیگر قبایل بربر به او گرویدند و به نشر دعوتش پرداختند(88). فعالیتهای تبلیغی ادریس سبب شد که تعدادی از قبایل بربر که مجوسی، یهودی و نصرانی بودند، اسلام را پذیرفتند(89). بر اثر تبلیغات ادریس و گسترش مذهب زیدی دعوت خوارج در مغرب اقصی منقطع گردید و نام عباسیان از خطبه حذف شد(90).
هارون خلیفه عباسی که از سوی ادریس نگران بود، اولاً ابراهیم بن اغلب را والی افریقیه کرد تا با ادریسیها به مقابله بپردازد. او سلسله مستقل اغلبیها را در افریقیه یا تونس فعلی تشکیل داد. ثانیاً هارون برای از میان برداشتن ادریس فردی به نام شمّاخ را مأمور کرد که او را بکشد. شمّاخ به سال 175 ق ادریس را مسموم کرد و گریخت(91).
دولت ادریسی نخستین دولت علوی است که در مغرب اقصی یا مراکش فعلی تأسیس شد. ادریس اول به سال 174 ق شهر تلمسان در غرب الجزایر را گشود و مسجدی در آنجا بنا کرد. منبر این مسجد که نام ادریس بر آن حک شده بود تا زمان ابن خلدون (808 ق) باقی بوده است(92).
جامع قرویین که یکی از قدیم ترین دانشگاههای اسلامی است به هزینه یکی از زنان ثروتمندی که از قیروان به مغرب اقصی کوچ کرد به سال 245ق در دوره زمامداری یحیی بن محمد ادریس ساخته شد(93).
به سال 300 ق فاطمیان فاس و بخشی از قلمرو ادریسیها را گشودند. ادریسیها تا سال 363 ق بر بخشی از مغرب اقصی فرمانروایی داشتند و در این سال آخرین امیر ادریسی به قرطبه برده شد(94). ادریسیها سعی کردند عقاید شیعی را به صورت بسیار ضعیفی در مغرب رواج دهند(95).
ب علویان طبرستان
بخشی از سرزمین طبرستان به دلیل کوهستانی بودن از راه جنگ گشوده نشد. سیاست تبعیض نژادی بنی امیه مردم ایران به ویژه مردم طبرستان را به اعراب بدبین کرد و آنان را واداشت تا در برابر مسلمانان ایستادگی نمایند.
علویان نیز که از سوی خلفای اموی و عباسی مورد تعقیب بودند، کوهستانهای طبرستان را پناهگاه خود قرار دادند، بدین سان آنان هم خود را نجات دادند و هم اینکه با تماس با مردم این ناحیه مذهب زیدی را گسترش دادند.
اعتقاد زیدیه به قیام به سیف و دشمنی دیلمیان با خلفای اموی و عباسی سبب تداوم ارتباط مردم طبرستان با علویان گردید و مردم طبرستان که در برابر نیروی نظامی مسلمانان تسلیم نشده بودند با پذیرش مذهب زیدی بر موضع مخالف خود با عباسیان باقی ماندند.
حسن بن زید علوی مؤسس دولت علویان طبرستان به سال 250 ق در زمان خلافت مستعین به قدرت رسید. این سلسله که اولین دولت علوی در ایران بود تا سال 316 ق بر طبرستان فرمانروایی داشت(96).
در دوره زمامداری علویان طبرستان فعالیتهای تبلیغی گسترده ای برای نشر مذهب تشیع آغاز شد(97). برخی از فرمانروایان این سلسله افرادی دانشمند و صاحب چندین اثر بودند(98). حسن بن زید به سبب اینکه دعات و مبلغانی به اطراف فرستاد به نام داعی علوی معروف شد(99). علویان طبرستان زیدی مذهب بودند.
قرائن و شواهدی در دست است که پیش از تأسیس دولت علویان، مذهب امامیه در برخی از مناطق طبرستان رواج داشته است. بنا به گفته مجلسی شیعیان طبرستان با امام موسی بن جعفر علیه السلام ارتباط داشته اند(100). این ارتباط بعد از تشکیل دولت علویان نیز ادامه داشته است.
بنا به نقل دکتر جاسم حسین، جاسوسان عباسی مکاتباتی را بین رهبر قیام کنندگان در طبرستان و برادر زاده اش به نام محمد بن علی خلف عطار که هر دو از یاران امام دهم بودند، کشف کردند(101).
فرمانروایی حسن بن زید تا سال 270 ق ادامه یافت. از حوادث مهم زمان او غلبه یعقوب بن لیث بر طبرستان بود(102). در دوره زمامداری محمد بن زید (270 287 ق) موفق خلیفه عباسی سپاهی به جنگ او فرستاد که به شکست علویان انجامید. در جنگی که میان سامانیها و محمد بن زید رخ داد محمد شکست خورد و خلع گردید.
حسن بن علی ملقب به اطروش به سال 301 ق بر طبرستان غلبه یافت و به سال 304 ق در جنگ با سامانیان کشته شد. سپس دامادش به نام حسن بن قاسم (304 316 ق) ملقب به داعی صغیر جانشین او شد(103).
ج بنی رسی در صعده
در نیمه اول قرن سوم هجری چند تن از علویان در یمن قیام کردند(104). دولت بنی رسی در نیمه دوم قرن سوم هجری در صعده که در شمال یمن قرار دارد تأسیس شد.
نسب بنی رسی به حسین بن قاسم رسی بن ابراهیم طباطبا می رسد که امامان صعده در یمن از اولاد او می باشند(105). عنوان بنی رسی ظاهراً منشأ جغرافیایی داشته و از نام ایالتی در حجاز به نام الرّس که قاسم بر آن حکومت داشت گرفته شده است(106).
بنی رسی توانستند در برابر خوارج، قرمطیان و دیگر کسانی که مخالف حکومت آنان بودند قدرت خویش را حفظ کنند. نخستین کسی که از این خاندان قیام کرد یحیی بن حسین بن قاسم رسی بود که او را الهادی الی الحق لقب دادند و در سال 288 ق در حیات پدرش حسین با او بیعت کردند(107).
او برای مدتی بر صنعا و نجران غلبه یافت و به نام خود سکه زد، ولی پس از چندی این سرزمینها را از دست داد و به صعده بازگشت و پس از ده سال فرمانروایی به سال 298 ق درگذشت(108). ابن خلدون گوید :
«الهادی الی الحق را مصنفاتی در حلال و حرام بود و دیگری گوید او در احکام شرعی مجتهد بود و در فقه آرای غریبه دارد. تألیفاتش در میان شیعیان معروف است.»(109)
ابن ندیم نیز تألیفات دو تن از زمامداران بنی رسی را ذکر کرده است(110). بعد از الهادی الی الحق پسرش المرتضی ابوالقاسم محمد بن یحیی به حکومت رسید و تا سال 310 ق حاکم صعده بود(111). بنی رسی تا قرنها بعد بر بخشی از یمن فرمانروایی داشتند.
د فاطمیان
فاطمیان از میانه سده دوم هجری فعالیتهای تبلیغی خود را آغاز کردند(112). برخی در علوی بودن خلفای فاطمی تردید کرده اند(113). داعیان فاطمی در اواخر قرن دوم هجری در شهرهای ایران به تبلیغ پرداختند و سپس سلمیه شام را پایگاه تبلیغی خود قرار دادند(114). فعالیتهای تبلیغی فاطمیان در نیمه دوم قرن سوم هجری در مشرق، افریقیه و یمن گسترش یافت(115).
امام اسماعیلی محمد الحبیب که در سلمیه بود ابن حوشب را برای تبلیغ به یمن فرستاد. او بر بخشی از یمن غلبه یافت(116). به سال 280 ق ابوعبداللّه شیعی مأمور تبلیغ در افریقیه شد. او به مکه رفت و به اتفاق بربرهای کتامه که قبلاً داعیان اسماعیلی اسرار دعوت را به آنها آموخته بودند به افریقیه وارد شد و به تبلیغ پرداخت(117).
بعد از شایع شدن خبر دعوت فاطمیان، خلیفه عباسی المکتفی باللّه فرمان دستگیری عبیداللّه مهدی را که بعد از مرگ پدرش محمد الحبیب جانشین او شده بود، صادر کرد. عبیداللّه از شام به عراق و از آنجا به مصر گریخت(118).
عبیداللّه پس از مدتی سرگردانی در فسطاط به سبب اینکه والی مصر در جست وجوی او بود یا به سبب آشوبهای اواخر دوره طولونیها در مصر، درصدد برآمد به افریقیه برود. زیادة اللّه بن اغلب فرمانروای تونس به دستور خلیفه عباسی مأمور شد عبیداللّه را دستگیر کند. او از افریقیه به مغرب اقصی رفت و در شهر سجلماسه مورد استقبال یسع بن مدرار قرار گرفت.
چون نامه زیادة اللّه بن اغلب یا خلیفه عباسی مبنی بر دستگیری عبیداللّه به سجلماسه رسید، یسع او را دستگیر و زندانی کرد(119). ابوعبداللّه شیعی بعد از شکست اغلبیها و آل رستم و گشودن افریقیه و مغرب وسطی به مغرب اقصی رفت و یسع بن مدرار را شکست داد و عبیداللّه مهدی را از زندان آزاد کرد و او را به رقّاده آورد و در ربیع الاول سال 297 ق مردم افریقیه با عبیداللّه مهدی بیعت کردند(120).
بدین ترتیب فعالیتهای تبلیغی فاطمیان که از نیمه دوم قرن دوم هجری آغاز شده بود در اواخر قرن سوم هجری به نتیجه رسید و دولت فاطمیان در شمال افریقا تأسیس شد. مرکز فرمانروایی این سلسله تا سال 362 ق افریقیه بود و سپس مقر خلافت آنان به مصر منتقل شد و تا سال 567 ق که صلاح الدین ایوبی فاطمیان را منقرض کرد بر مصر غلبه داشتند.
* * *
خلاصه سخن آن که فعالیتهای تبلیغی شیعه امامیه در سده های دوم و سوم هجری، تشکیل دولت شیعی ادریسیها در نیمه دوم سده دوم هجری، قیامهای زیدی که بیش از یک سده در عراق، حجاز، یمن، ایران و مصر ادامه یافت با همه فشارها و سختگیری هایی که از سوی خلفای عباسی اعمال می شد باعث ترویج مذهب تشیع گردید و زمینه تشکیل دولتهای شیعی دیگری را فراهم کرد.
در میانه سده سوم هجری دولت علویان طبرستان که دومین دولت شیعی بود در شمال ایران تشکیل شد. طی سالهای 255 تا 270 ق صاحب الزنج که خود را علوی می دانست بر حجاز، عراق و جنوب ایران غلبه یافت و مرکز خلافت را به مخاطره افکند.
در سال 288 ق بنی رسی که از اوایل این سده فعالیتهای تبلیغی گسترده ای را آغاز کرده بودند، در یمن دولت شیعی تشکیل دادند. در سال 293 ق در موصل مقدمات تشکیل دولت بنی حمدان که شیعه مذهب بودند فراهم شد.
فعالیتهای تبلیغی سازمان یافته فاطمیان که از میانه سده سوم هجری آغاز شده بود در اواخر این سده به نتیجه رسید و فاطمیان بر شمال افریقا غلبه یافتند و در پایان سده سوم شیعیان بر بخش وسیعی از سرزمینهای اسلامی در شرق و غرب فرمانروایی یافتند و به تبلیغ تشیع پرداختند.
با تشکیل دولت بویهیان در اوایل سده چهارم هجری و غلبه بر بغداد در سال 334 ق و گسترش قلمرو فاطمیان از مغرب به مصر و شام در بیشتر سرزمینهای اسلامی دولتهای شیعی تشکیل شد.
منبع
ابراهیم حسن، حسن، تاریخ الاسلام السیاسی، دار احیاء التراث العربی، چاپ هفتم، قاهره، 1964 .
ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، دار صادر، بیروت، بی تا.
ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان، به اهتمام عباس اقبال آشتیانی، تهران 1320 .
ابن خلدون، تاریخ، ترجمه عبدالمحمد آیتی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران 1366 .
ابن خلکان، وفیات الاعیان، تحقیق احسان عباس، دارالثقافه، بیروت 1968 .
ابن ندیم، الفهرست، ترجمه محمد رضا تجدد، انتشارات کتابخانه ابن سینا، تهران 1343 .
ادیب، عادل، زندگی تحلیلی پیشوایان ما، ترجمه اسداللّه مثیری، دفتر فرهنگ اسلامی، تهران 1366 .
اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، کتابفروشی صدوق، تهران 1349.
بوسورث، کلیفورد ادموند، سلسله های اسلامی، ترجمه فریدون بدره ای، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران 1371 .
جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، تهران 1371 .
جعفریان، رسول، تاریخ تشیع در ایران، سازمان تبلیغات اسلامی، تهران 1368 .
حرانی، حسن بن علی بن حسین، تحف العقول، کتابفروشی اسلامیه، تهران 1400 .
حسین، جاسم، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم عج، ترجمه محمد تقی آیت اللهی، انتشارات امیر کبیر، تهران 1367 .
حقیقت، عبدالرفیع، جنبش زیدیه در ایران، انتشارات فلسفه، تهران 1363 .
شریف قرشی، باقر، تحلیلی از زندگی امام حسن عسکری، انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد 1371 .
صدر، محمد باقر، فدک در تاریخ، ترجمه محمد عابدی،
انتشارات روزبه، تهران 1360 .
صدوق، عیون اخبارالرضا، ترجمه محمد قمی اصفهانی، انتشارات علمیه اسلامیه، تهران 1364 .
طبری، تاریخ الرسل و الملوک، شرکت انتشارات جهان، تهران، افست از چاپ اروپا.
طوسی، اختیار معرفة الرجال، تصحیح حسن مصطفوی، مشهد 1348 .
فضل اللّه ، محمد جواد، تحلیلی از زندگانی امام رضا، ترجمه سید محمد صادق عارف، بنیاد پژوهشهای اسلامی، مشهد 1365 .
فضیلت الشامی، تاریخ زیدیه در قرن دوم و سوم هجری، ترجمه سید محمد ثقفی علی اکبر مهدی پور، انتشارات دانشگاه شیراز، شیراز 1367 .
فیاض، علی اکبر، تاریخ اسلام، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ سوم، تهران 1367 .
کندی، ابی عمر محمد بن یوسف، تاریخ ولاة مصر، تحقیق دکتر حسین نصار، دار صادر، بیروت 1379 .
مجلسی، بحارالانوار، چاپ جدید.
مرتضی حسینی، جعفر، زندگی سیاسی هشتمین امام، ترجمه سید خلیل خلیلیان، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران 1366 .
مسعودی، مروج الذهب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران 1347 .
مصطفی شبیبی، همبستگی میان تصوف و تشیع، ترجمه و تلخیص دکتر علی اکبر شهابی، انتشارات دانشگاه تهران، 1354 .
مظفر، محمد حسین، تاریخ شیعه، ترجمه دکتر سید محمد باقر حجتی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران 1368 .
مفید، ارشاد، انتشارات علمیه، تهران 1346 .
ممتحن، حسینعلی، نهضت صاحب الزنج، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، تهران 1367 .
نوبختی، فرق الشیعه، ترجمه و تعلیقات دکتر جواد مشکور، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، تهران 1361 .
یعقوبی، تاریخ، ترجمه دکتر محمد ابراهیم آیتی، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، تهران 1362 .
پی نوشت ها
1 بنگرید به : جاسم حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص 134 به بعد.
2 ابن خلدون، تاریخ، ج 3،ص 15 23 .
3 بنگرید به : ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 6، ص 302 310 .
4 ابن خلدون، تاریخ، ج 3، ص 10 .
5 تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص 72 73.
6 الکامل فی التاریخ، ج 6، ص 302.
7 بنگرید به : همان، ج 6، ص 304 310 .
8 همان، ج 6، ص 305 .
9 همان.
10 همان، ج 6، ص 309 310 .
11 همان، ج 6، ص 311 312 .
12 تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص 74 .
13 همان، ص 74 75 ؛ الکامل فی التاریخ، ج 6 ، ص 312 313 .
14 مسعودی، مروج الذهب، ج2، ص 441 ؛ الکامل فی التاریخ، ج 6، ص 319 .
15 صدوق، عیون اخبار الرضا، ج2، ص 379 380 .
16 مروج الذهب، ج2، ص 441 ؛ الکامل فی التاریخ، ج 6، ص 326 .
17 تاریخ ابن خلدون، ج 3، ص 11 .
18 تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص 76 .
19 عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 487 497 ؛ یعقوبی، تاریخ، ج 2، ص 471 .
20 الکامل فی التاریخ، ج 6، ص 399 .
21 یعقوبی، تاریخ، ج2، ص 473 ؛ تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص 77، به نقل از : عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 188 .
22 یعقوبی، تاریخ، ج2، ص 493 .
23 الکامل فی التاریخ، ج 6، ص 399 .
24 رسول جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ج 2، ص 116 .
25 همان، ج2، ص 117 119 .
26 تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص 78 81 .
27 حسن بن علی بن حسین حرانی، تحف العقول، ص 473 478 .
28 مفید، ارشاد، ج2، ص 264. مسعودی، شهادت امام جواد علیه السلام را به سال 219 ق ثبت کرده است. (مروج الذهب، ج 2، ص 465).
29 نوبختی، فرق الشیعه، ص 133 134 .
30 تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص 81 .
31 محمد حسین مظفر، تاریخ شیعه، ص 124 ؛ الکامل فی التاریخ، ج7، ص 56 .
32 الکامل فی التاریخ، ج 7 ، ص 55 56 .
33 طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ج 11، ص 1407 ؛ الکامل فی التاریخ، ج 7، ص 55 .
34 تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص 83 .
35 تاریخ شیعه، ص 262 .
36 تاریخ الرسل و الملوک، ج 11، ص 1403 1404 .
37 الکامل فی التاریخ، ج 7، ص 79 .
38 ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج 6، ص 396 .
39 باقر شریف قرشی، تحلیلی از زندگانی امام حسن عسکری علیه السلام ، ص 281 .
40 محمد باقر صدر، فدک در تاریخ، ص 36.
41 مجلسی، بحارالانوار، ج 50، ص 209 .
42 کندی (ولاة مصر، ص 203) این دستور العمل را به منتصر نسبت می دهد. مقریزی نیز به نقل از کندی صدور ین دستور العمل را در زمان منتصر می داند (بنگرید به : تاریخ شیعه، ص 264). ولی با توجه به رفتاری که منتصر نسبت به علویان درپیش گرفت و همچنین با توجه به اینکه دوره زمامداری منتصر چندماه بیش نبود، همان طور که مؤلف تاریخ شیعه متذکر شده است، این دستورالعمل با شیوه و رفتار او با علویان سازگار نیست. بنابراین دستورالعمل باید در زمان متوکل صادر شده باشد.
43 در تاریخ شیعه (صفحه 264) به جای این عبارت، چنین آمده است : «هیچ علوی نباید پیشه و صنعتی را قبول کند».
44 کندی، ولاة مصر، ص 230 .
45 تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص 85 .
46 بحارالانوار، ج 50، ص 185 .
47 مروج الذهب، ج 2، ص 502 503 .
48 همان، ج 2، ص 542 ؛ الکامل فی التاریخ، ج 7، ص 116 .
49 مروج الذهب، ج 2، ص 542 ؛ الکامل فی التاریخ، ج 7،ص 116 .
50 مروج الذهب، ج 2، ص 558، 578، 581 582 .
51 همان، ج 2، ص 553 .
52 الکامل فی التاریخ، ج 7، ص 127 .
53 بنگرید به : مروج الذهب، ج 2، ص 553 557 ؛ الکامل فی التاریخ، ج 7، ص 126 129 .
54 همان، ج 5، ص 522 .
55 تاریخ شیعه، ص 262 .
56 ولاة مصر، ص 229.
57 همان، ص 230 .
58 همان، ص 232 234 .
59 فرق الشیعه، ص 139 .
60 همان، ص 137 139 .
61 تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص 87 .
62 تاریخ شیعه، ص 132 .
63 همان.
64 بنگرید به : طوسی، اختیار معرفة الرجال، ص 575 581 .
65 ولاة مصر، ص 237 238؛ تاریخ شیعه، ص 266 .
66 ولاة مصر، ص 239 ؛ تاریخ شیعه، ص 266 .
67 الکامل فی التاریخ، ج 7، ص 217 .
68 ولاة مصر، ص 239 ؛ تاریخ شیعه، ص 266 .
69 کندی در کتاب ولاة مصر صفحه 240، آغاز دعوت او را به سال 253 ق می داند.
70 بنگرید به : ولاة مصر، ص 240 ؛ الکامل فی التاریخ، ج 7، ص 238 239 .
71 بنگرید به : ولاة مصر، ص 240 241 ؛ الکامل فی التاریخ، ج 7، ص 263 264 .
72 بنگرید به : تاریخ شیعه، ص 267 .
73 تحلیلی از زندگانی امام حسن عسکری علیه السلام ، ص262 .
74 الکامل فی التاریخ، ج 7، ص 205 به بعد ؛ مروج الذهب، ج 2، ص 595 .
75 الکامل فی التاریخ ج 7، ص 205 206 .
76 تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص 175 .
77 بنگرید به : الکامل فی التاریخ، ج 7، حوادث سالهای 255 تا 270 ق ؛ مروج الذهب، ج 2، ص 595، 605 607 ؛ حسینعلی ممتحن، نهضت صاحب الزنج، ص 302 337.
78 تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص 102 .
79 تاریخ شیعه، ص 136 .
80 فرق الشیعه، ص 139 157 .
81 تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص 113 .
82 همان.
83 تاریخ شیعه، ص 137 .
84 همان، ص 138 .
85 تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص 151 155 .
86 ابن خلدون، تاریخ، ج 3، ص 8، 15 .
87 همان، ج 3، ص 16 .
88 همان، ج 3، ص 17 .
89 همان، ج 3، ص 19 .
90 همان، ص 45 .
91 ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان، ج1، ص 228.
92 مروج الذهب، ج 2، ص 557 558 .
93 عبدالرفیع حقیقت، جنبش زیدیه در ایران، ص 167.
94 همان، ص 98 .
95 بنگرید به : ابن ندیم، الفهرست، ص 360.
96 ابن خلدون، تاریخ، ج 3، ص 30 .
97 بحارالانوار، ج 48، ص 66 .
98 تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص 87 .
99 بنگرید به: ابن خلدون، تاریخ، ج 3، ص 31 32 .
100 همان، ج 3، ص 32 .
101 همان، ج 3، ص 32 39 .
102 همان، ج 3، ص 11 13 .
103 همان، ج 3، ص 157 .
104 سلسله های اسلامی، ص 120 . رس نام کوهی است در نزدیکی ذوالحلیفه در شش میلی مدینه. قاسم بن ابراهیم برادر ابن طباطبا در جبال قدس در اطراف مدینه ساکن بود. بعد از مرگ برادرش در سال 199 ق دعوت خود را آشکار کرد (اعلام زرکلی، ج 5، ص 171) و به تبلیغ پرداخت، ولی علناً قیام نکرد (تاریخ زیدیه در قرن دوم و سوم هجری، ص 185 186).
105 ابن خلدون، تاریخ، ج 3، ص 157 .
106 همان.
107 همان.
108 ابن ندیم، الفهرست، ص 361 .
109 بنگرید به : ابن خلدون، تاریخ، ج3، ص 157 160 ؛ سلسله های اسلامی، ص 118 121 .
110 بنگرید به : فیاض، تاریخ اسلام، ص 240 ؛ فرق الشیعه، ص 101 به بعد.
111 بنگرید به : الکامل فی التاریخ، ج 8، ص 24 27 ؛ ابن خلدون، تاریخ، ج3، ص 42 .
112 ابن ندیم، الفهرست، ص 348 354 ؛ تاریخ تشیع در ایران، ص 207 208 .
113 الکامل فی التاریخ، ج 8، ص 28 31 ؛ ابن خلدون، تاریخ، ج 3، ص 42 43 .
114 ابن خلدون، تاریخ، ج 3، ص 43 .
115 الکامل فی التاریخ، ج 8، ص 31-32 ؛ ابن خلدون، تاریخ، ج 3، ص 43 .
116 الکامل فی التاریخ، ج 8، ص 37 ؛ ابن خلدون، تاریخ، ج3، ص 46 47 .
117 الکامل فی التاریخ، ج 8، ص 37 ؛ ابن خلدون، تاریخ، ج3، ص 47 .
118 الکامل فی التاریخ، ج 8، ص 48 ؛ ابن خلدون، تاریخ، ج3، ص 50 .
119 بنگرید به : ابن خلدون، تاریخ، ج3، ص 50 116 .
120 بنگرید به : الکامل فی التاریخ، ج 7، ص 538 .
منبع: پایگاه اطلاع رسانی حوزه