- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 9 دقیقه
- توسط : محقق شماره 1
- 0 نظر
واژه «اُم» به معناى مادر در قاموس فرهنگ اسلامی و فرهنگهاى مربوط به نهاد خانواده و جامعه، به خصوص جوامع مشرق زمین که بعضاً با فرهنگ غنى اسلام توسعه یافته اند بسیار شاخص و ارزشمند است.
این واژه به معناى مولد، سرمنشأ و اصل و ریشه هر چیز بکار برده میشود. در «منتهى الارب» به معناى «والده» بکار رفته است و در «غیاث اللغات» به معناى اصل، عماد و ستون کلمه بکار میرود که در آغاز کلمات دیگر آمده و با هر عبارتى که به آن اضافه شود بکار برده خواهد شد.(۱)
واژه «ام» به لحاظ دربرداشتن بار معنایى خاصى که دارد شاخص بعضى از سمبلها و نمادها و سایر ترکیبات وصفى جهت شناسایى بهتر بکار برده میشود از قبیل ترکیباتى نظیر «ام القرى» که به معناى سرزمین امن و امان مکه است که مادر همه قریه ها شمرده میشود. «ام غیلان» خارهاى بزرگ که بسان درختى عظیم در بیابانهاى وسیع و سایر صحراها و فلات میرویند.
«ام المؤمنین» لقب زنان و همسران پیامبر به ویژه حضرت خدیجه(سلام الله علیها) میباشد و «ام الائمه» مادر امامان که لقب حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) بشمار میرود. نیز واژه «ام» به معناى اصل و منشأ پلیدى و شر بکار برده میشود مثل «ام الخبائث» کنایه از شراب که مایه شر و فساد اخلاق انسان هاست و «ام الفساد» کنایه از ابر قدرتى همچون آمریکاست که سر منشأ جنگ افروزی ها، نابسامانیها و خونریزى ملتهاى بیگناه و مظلوم میباشد. بدین لحاظ غالب منابع و متون عرفانى و اسلامی هرجا که سخن از احترام و ارزشمند شمردن انسان هاست خصوصاً بر روى واژه زیباى «مادر» تکیه میشود.
در «رساله حقوق» به نقل از فرمایش امام زین العابدین(علیه السلام) این چنین روایت شده که: و اما حق مادرت این است که بدانى او تو را از جایى برداشته که کسى، کس دیگر را برنمی دارد و از میوه دل خود به تو داده که کسى به کس دیگر نمیدهد و تو را با تمامی اعضاى وجود خویش نگهبان بوده است و باکى نداشته که خود گرسنه ماند اما در عوض ترا سیر گرداند و خود تشنه ماند تا تو را سیراب سازد و خود برهنه باشد و تو را بپوشاند و خود در آفتاب باشد و تو را در سایه نگاه دارد و به خاطر تو بیدارى میکشد و تو را از گزند گرما و سرما دور دارد پس جز به یارى خدا و توفیق او از عهده سپاس برنخواهى آمد».(۲)
در روایات آمده که روزى رسول اللّه(صلی الله علیه و آله و سلم) در مسجد نشسته بود، جبرئیل فرود آمد و سلام کرد و عرضه داشت: یا رسول اللّه! قدم به قبرستان بقیع گذارید تا شاید به برکت حضور شما رحمت شما شامل حال برخى از اموات گردد. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به بلال دستور داد تا در مدینه ندا کند که مردم به قبرستان آیند. آن حضرت از درون قبرى صداى ناله و زفیر استماع نمود تا این که زنى به حضور پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) شرفیاب شد و در حالى که بر آن قبر اشاره کرده بود عرضه داشت: یا رسول اللّه! من مادر صاحب این قبر هستم فرمان چیست؟ آن حضرت فرمود: او را حلال کن، زیرا فرزندت در عذاب است. آن زن عرضه داشت یا رسول اللّه! من او را حلال نمیکنم… زیرا من او را از شیره جان پرورده ام و مشقات و سختیهاى فراوانى را به جان خریده ام، او را بسیار دوست داشتم تا روزى رسد که پشتیبان و حامی و پناهگاه من باشد ولى به هنگام بزرگسالى به آزار من پرداخت.
حضرت دست به دعا برداشت که: خدایا! به حق خمسه النجباء… صداى این فرزند را به گوش مادرش برسان تا شاید به فرزندش رحم کند. سپس به مادر دستور داد تا گوش به خاک قبر پسر گذارد و نالههاى او را استماع کند. مادر ناله جانسوزى شنید که میگوید: اى مادر… بالاى سرم و پائین پایم از چپ و راست همه در آتش عذاب است از من درگذر و گرنه تا قیامت به همین درد و محنت مبتلا خواهم بود. مادر به حال پسر رقّت کرد و گفت: خداوندا! از سر تقصیر او گذشتم. در حال خداوند بر آن جوان معذّب لباس رحمت پوشانید.(۳)
شیخ اجل سعدى شیرازى(ره) خود به دوران جوانى به خاطر یک اهانت به مادر این چنین اذعان میدارد که: وقتى به جهل جوانى بانگ بر مادر زدم، دل آزرده به کنجى نشست و گریان همی گفت، مگر خردى فراموش کردهاى که درشتى میکنى؟!
چه خوش گفت زالى به فرزند خویش
چو دیدش پلنگ افکن و پیلتن
گر از عهد خردیت یاد آمدى
که بیچاره بودى در آغوش من
نکردى در این روز بر من جفا
که تو شیرمردى و من پیر زن(۴)
فلسفه احترام و تکریم نسبت به والدین
خداوند متعال در قرآن کریم شیوه ها و الگوهاى مختلف در راستاى احترام به مقام والدین به ویژه مادر براى ما معرفى فرموده است یعنى علاوه بر اینکه به دوران سرشار از رنج و درد باردارى اشاره میفرماید، نحوه تکریم و تجلیل را نسبت به مقام مادر براى ما اثبات میفرماید آیه زیر از سوره احقاف گواه بارزى بر این مدعاست:
«و وصّینا الانسان بوالدیه احساناً حملته امّه کرها و وضعته کرها و حمله و فصاله ثلثون شهراً حتى اذا بلغ اشدّه و بلغ اربعین سنهً قال ربّ اوزعنى ان اشکر نعمتک الّتى انعمت علىّ و على والدىّ…؛(۵) و ما انسان را به احسان و نکوداشت در حق مادر خویش سفارش کردیم که چگونه مادر با رنج و زحمت بار حمل را تحمل نمود و با درد و رنج توصیف ناپذیر وضع حمل کرد چه در طول این سى ماه بزرگترین ایثار و فداکارى را در مورد فرزندش انجام میدهد».
بعد از دوران زایمان که یکى از سختترین لحظات زندگى مادر است، دوران حساس و سخت دیگرى در پیش است. دوران مراقبت شبانه روزى از فرزند، دورانى که فرزند کوچک بیمار قادر به بیان محل درد نیست و در صورت گرسنگى و تشنگى و یا گرم و سرد بودن محیط زندگى قادر به بیان آنها نیست. مادر باید یک یک این نیازها را تشخیص داده و برآورده سازد. لذا آیه میفرماید: هنگامی که طفل به حد رشد و تکامل رسید، آنگاه سزاوار است که عرضه دارد خدایا، مرا بر نعمتى که عطا فرمودى توانایى بخش و نحوه تشکر کردن از والدین را به من بیاموز.
در پاره اى از احادیث آمده است که ام سلمه خدمت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) رسید و عرض کرد: همه افتخارات نصیب مردان شده، زنان بیچاره چه سهمی از این افتخارات دارند؟ پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
«بلى اذا حملت المرئه کانت بمنزله الصائم القائم المجاهد بنفسه و ماله فى سبیل اللّه فاذا وضعت کان لها من الاجر مالایدرى احدٌ ما هو لعظمه، فاذا ارضعت کان لها بکلّ مصه کعدل عتق محررٍ من ولد اسماعیل، فاذا فرغت من رضاعه ضرب ملکٌ کریم و على جنبها و قال استأنفى العمل فقد غفرلک…؛(۶)
هنگامی که زن باردار میشود در تمام طول مدت حمل به منزله روزه دار و شب زنده دار و مجاهد در راه خدا با جان و مال است و هنگامی که وضع حمل میکند آنقدر خدا به او پاداش میدهد که هیچکس حد آنرا از عظمت نمیداند و هنگامی که فرزندش را شیر میدهد در برابر هر مکیدنى از سوى کودک خداوند پاداش آزاد کردن بردهاى از فرزندان اسماعیل را به او میدهد و هنگامی که دوران شیرخوارگى کودک تمام شد یکى از فرشتگان بزرگوار بر پهلوى او میزند و میگوید: برنامه اعمال خود را از نو آغاز کن چرا که خداوند همه گناهان تو را بخشید».
نکته بسیار مهم که از محتواى آیه سوره احقاف برمی آید مسئله مهلت شکرگزارى فرزند نسبت به خداوند که نعمت وجود والدین را به او افاضه فرموده و تکریم مقام والدین در سن چهل سالگى «اربعین سنه» میباشد. آدمی در این سن به اوج بلوغ حکمت و دانش عقلانى نایل میشود و غالب انسانهایى که در سنین پختگى و نضج افکار قرار میگیرند و عمر ارزشمند را صرف کارهاى ناشایست و لغو و باطل نمیکنند چنین سنینى به منزله شکوفایى قوه تفکر و تعقل بشر تا به سر حد کمال میباشد. همان گونه که پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) در چهل سالگى به مقام شامخ رسالت مبعوث گردید.
همچنین نص آیه شریفه «حتى اذا بلغ اشدّه و بلغ اربعین سنه» دلالت بر این موضوع دارد که گاه فرزند در اوج دوران حیات از شور و حال نشاط و چالاکى خاص خویش برخوردار است و گاهى در حین غرور جوانى اسباب نگرانى و زحمت و دردسر را براى والدین فراهم میسازد.
لذا رسیدن به مرحله «بلغ اشدّه» زمان آرامش روح و تعادل عقل انسان کمال یافته و شاید آخرین مهلت شکرگزارى نسبت به والدین باشد. اما جاى سؤال باقى است که آیا تشکر و قدردانى از زحمات والدین به مدت زمان خاصى مربوط است تا انسان قادر به انجام این تکلیف بزرگ بوده فرصت مطلوب این نعمت عظیم را از دست ندهد و در هنگام مرگ از بابت کوتاهى تقصیر، شرمنده از دنیا نرود؟!
بدین لحاظ حضرت سجاد(علیه السلام) در مناجات خویش، از پروردگار متعال درخواست توفیق در اداى حقوق والدین فرموده و از خداوند مسئلت مینماید که آن جناب را نسبت به دانش و ادراک وظایفى که درباره ایشان واجب است توفیق بخشد. از دیدگاه سید الساجدین حقوق والدین و اداى حسن وظیفه نسبت به زحمات آنان، به قدرى ارزشمند شمرده میشود که حتى بعد از مرگ آنها، انسان قادر به دریافت کنه این عظمت نمیباشد و نمیتواند ذرّه اى از آن همه محبت را جبران سازد.
آن حضرت در این راستا خطاب به درگاه کبریائى و آستان ربوبى این چنین بیان میفرماید: «… و الهمنى علم ما یجب لهما علىّ الهاماً و اجمع لى علم ذلک کلّه تماماً، ثمّ استعملنى بما تلهمنى منه و وفقنى للنّفوذ فیما تبصرنى من علمه حتّى لایفوتنى استعمال شىء علمتنیه و لا تثقل ارکانى عن الحفوف فیما الهمتنیه…؛(۷)
خدایا… دانستن آنچه درباره والدین بر من واجب است الهام نما و آموختن همه آن واجبات را بیکم و کاست برایم فراهم آور. سپس مرا به آنچه که به من الهام میفرمایى وادار کن و براى انجام در آنچه به دانستن آن بینایم میسازى توفیقم ده تا بجا آوردن چیزى از آنچه مرا به آن دانا گردانیده اى از من فوت نگردد و اندام و اعضاء من از خدمت در آنچه به من الهام نمودهاى سنگین نشود».
همچنین خداوند متعال در ارتباط با زحمات طاقت فرسا و رنجهاى بیشمار مادر، چه در حین باردارى و چه در ایام پرورش فرزندان، وصیت یا توصیهاى مشابه در سوره لقمان فرموده است:
«و وصّینا الانسان بوالدیه وهناً على وهنٍ و فصاله فى عامین ان اشکر لى و لوالدیک الىّ المصیر..؛(۸)
و ما به هر انسانى سفارش کردیم که در حق مادر خویش نیکى کند که از روى «وهن»(سنگینى و ضعف) بار حمل فرزند را برداشته تا مدت دو سال که طفل را از شیر باز میگیرد. هر انسانى بایستى در ابتدا مرا شکر گوید و آنگاه مادر را تشکر و سپاس گوید و بازگشت خلق به سوى خداست».
حال چرا کلمه «وهن» در این آیه ذکر شده؟ خداوند در این آیه به مستدلترین دلایل علمی اشاره کرده میفرماید: «مادر، فرزند خویش را حمل میکند در حالى که هر روز ضعف و سستى او افزون میشود». این مسئله از نظر علمی هم ثابت شده و تجربه نیز نشان داده که مادران در دوران باردارى گرفتار وهن و سستى میشوند. زیرا شیره جان خویش را به پرورش طفل اختصاص داده و از تمام مواد حیاتى وجود خود بهترین عناصر حیات بخش را تقدیم او میدارند.(۹)
مادران اولیاء و پیامبران
خداوند متعال در قرآن کریم از زنانى همچون ساره همسر ابراهیم و یا همسر زکریا و قابلیت و استعداد مادرشدن در آنها یاد میکند. اگرچه این قبیل زنان سالهاى زیادى از عمر خود را سپرى نمودند لکن خداوند آنان را مستعد مادرى و بروز عواطف مادرانه فرمود. نظیر همسر زکریا که با وجود نازایى و کبر سن، خداوند به او یحیى را مرحمت فرمود همان گونه که در آیات زیر به زکریا تولد یحیى بشارت داده شده است:
«یا زکریا انّا نبشرک بغلامٍ اسمه یحیى لم نجعل له من قبل سمیّا؛ اى زکریا ما تو را به پسرى به نام یحیى بشارت میدهیم که قبل از او چنین نامی را براى کسى قرار ندادیم».
زکریا که در محراب عبادت بسر میبرده است سخت از این ندا مدهوش شده و با شگفتى هر چه تمام عرضه میدارد که:
«قال ربّ انّى یکون لى غلامٌ و کانت امرأتى عاقراً و قد بلغت من الکبر عتیاً…؛ خدایا! چگونه براى من پسرى خواهد بود در حالى که زنم نازاست و من به نهایت کهنسالى و پیرى رسیده ام».
«عاقر» در اصل از واژه «عقر» به معنى ریشه و اساس یا به معنى «حبس» است و این که به زنان نازا عاقر میگویند به خاطر آن است که کار آنها از نظر پیدایش فرزند به پایان رسیده یا این که تولد فرزند در آنها محبوس شده است.(۱۰)
اما به رغم این ابهامات آن گونه که علم امروزه و عقاید عامه ثابت میکند که باردارى براى زن در سنین بالا خطرناک و مشکل آفرین میباشد خداوند قادر و توانا بر این گونه عقاید پوچ خط بطلان کشیده و میفرماید:
«قال کذلک قال ربّک هو علىّ هین و قد خلقتک من قبل و لم تک شیئاً…؛ فرمود: این گونه پروردگارت گفته و اراده کرده است که این کار بر من آسان است من قبلاً تو را آفریدم و چیزى نبوده اى!».
همین بشارت را خداوند به «ساره» همسر ابراهیم در سن نود سالگى میبخشد:
«فبشّرناها باسحق و من وراء اسحق یعقوب، قالت یا ویلتى أ الد و انا عجوزٌ و هذا بعلى شیخاً انّ هذا لشىء عجیبٌ…؛
پس او را بشارت دادیم به اسحاق و از پس اسحاق به یعقوب. گفت اى واى بر من! آیا فرزند آورم در حالى که من زنى پیر بیش نیستم و شوهرم پیرمردى بیش نیست بدرستیکه هر آینه این چیزى است عجیب».(۱۱)
حتى خداوند بدون دخالت اسباب و وسایط مربوط به زناشویى و نکاح قادر است که از زنى بیشوهر، فرزندى در حد و مرتبه پیامبر خلق نماید نظیر حضرت مریم(سلام الله علیها) دختر عمران که در نهایت پاکدامنى و زهد در میان قوم و عشیره خود میزیست و به نیکوترین وجهى خدا را عبادت مینمود. هنگامی که جبرئیل در هیئت انسانى نیکو بر مریم جلوه کرده و عرضه میدارد که:
«انا رسول ربّک لأهب لک غلاماً زکیّاً؛ من فرستاده خدا بسوى تو هستم تا پسرى پاکیزه به تو ببخشم».
مریم(سلام الله علیها) که دست هیچ مردى به او نرسیده بود با بیم و هراس سؤال میکند:
«انّى یکون لى غلامٌ و لم یمسسنى بشرٌ و لم اک بغیّا…؛ چگونه براى من پسرى خواهد بود در حالى که مرا هیچ انسانى لمس نکرده و بدکاره و شقى نبودم».(۱۲)
حضرت مریم(سلام الله علیها) در چنین حالاتى تنها به اسباب ظاهرى میاندیشید و تصورش همچون سایر انسانها بر این بود، براى این که زنى صاحب فرزند شود دو راه بیشتر ندارد یا ازدواج و انتخاب همسر و یا آلودگى و انحراف…
خداوند همان جمله اى را که به ساره فرمود به مریم فرمود:
«هو علىّ هیّن» چه بسا زنانى که با طى مراحل و مقدمات ظاهرى و شرعى از طریق عقد نکاح با مردان محرم میشوند لکن از نحوه تربیت صحیح فرزندان در ناآگاهى بسر میبرند و غالباً فرزندانى مجرم و مفسد به جامعه بشرى تحویل میدهند!! همچنین جاى سؤال و ابهام باقى است که در صورت نیافتن شوهرى زاهد و پارسا، یک زن دیندار چگونه میتواند فرزندى پدید آورد؟!.
این امر براى خداوند بسیار آسان است اما براى انسانها این باور و یقین که خداوند میتواند از یک زن بکر فرزندى پیامبرگونه پدید آورد بسیار غیرممکن مینماید، حال هدف از پیدایش مولودى بدون پدر چه بوده؟ استاد محقق آیت اللّه مکارم شیرازى میفرماید که: «ما میخواهیم او را آیه و اعجازى براى مردم قرار دهیم «و لنجعله آیه للنّاس». ما میخواهیم او را رحمتى از سوى خود براى بندگان بنمائیم. «و رحمهً منّا» این امرى است پایان یافته و جاى گفتگو ندارد. «و کان امراً مقضیا».(۱۳)
ادامه دارد…