- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه: 12 دقیقه
- توسط: حمید الله رفیعی
- 4:19 ب.ظ
- 4 نظر

اشاره:
در متون شیعه و سنی احادیثی از پیامب گرامیاسلام نقل شده که امت اسلامیبه 73 فرقه تقسیم میشود و از میان آنها فقط یک فرقه اهل نجات است. یعنی از میان 73 فرقه فقط یک فرقه صد در صد منطبق بر اسلام است. در این نوشته با توجه به این حدیث به این مطلب اشاره شده و برخی از فرقه های اسلامیمعرفی گردیده است.
رسول گرامیاسلام بر اساس بینش الهی خود و در راستای انذار و بر حذر داشتن امت از گمراهی و انحراف از اسلام راستین در زمان حیات پر برکت اش این مطلب مهم را بارها گوشزد فرموده به گونه ای که شیعه و سنی آن را نقل نموده اند:
1. در تفسیر «الدر المنثور» از رسول خدا (صلیالله علیه و آله) نقل نموده که فرمود: «بنی اسرائیل بر هفتاد و یک فرقه منقسم شدند و امت من بر هفتاد و سه فرقه منقسم خواهند شد که همگی در آتش اند مگر یک ملت….».[1]
2. در تفسیر عیاشی و کافی و امالی صدوق و کتب متعدد و معتبر دیگر شیعی نقل شده که رسول اکرم (صلیالله علیه و آله) فرمود: «انّ امه موسی افترقت بعده علی احدی و سبعین فرقه، فرقه ناجیه و سبعون فی النار. و افترقت امه عیسی بعده علی اثنین و سبعین فرقه، فرقه ناجیه، و احدی و سبعون فی النار، و انّ امتی مستفرق بعدی علی ثلاث و سبعین فرقه، فرقه ناجیه و اثنتان و سبعون فی النار؛ امت موسی بعد از او به هفتاد و یک دسته تقسیم شدند، یک دسته اهل نجات و هفتاد دسته در آتش اند. و امت عیسی بعد از او به هفتاد و دو گروه تقسیم شدند، یک گروه اهل نجات و هفتاد و یک گروه در آتش اند. و به زودی امت من بعد از من به هفتاد و سه فرقه تقسیم خواهند شد، یک فرقه اهل نجات و هفتاد دو فرقه آنها اهل آتش اند».[2]
نکته جالب و ارزشمند در این باب این است که رسول مکرم اسلام خود در برخی از این روایات به علت اصلی و اساسی افتراق امت اسلامیبه دسته های مختلف، اشاره فرموده است که «فرقه ناجیه از قوم موسی، کسانی بودند که از وصی او پیروی کردند، و فرقه ناجیه از قوم عیسی کسانی بودند که از وصی او متابعت کردند (و بعد فرمود) به زودی امت من بر هفتاد و سه فرقه جدا خواهند شد، هفتاد و دو فرقه در آتش و یک فرقه اهل بهشت اند، و آنان کسانی هستند که از وصی من پیروی میکنند. (از امام علی نقل شده که فرمود) در این وقت رسول الله با دست خود بر شانه من زدند و سپس فرمودند: هفتاد و دو فرقه از امت من کسانی هستند که پیمان خدا را درباره تو میشکنند و یک دسته در بهشت اند و آنان کسانی هستند که محبّت تو را اتخّاذ میکنند و آنها شیعیان تو هستند.[3]
موفق بن احمد خوارزمیبا اسناد خود از علی بن ابی طالب روایت میکند که فرمود: «تفترق هذه الامه علی ثلاث و سبعین فرقه، ثنتان و سبعون فی النار و واحده فی الجنه، و هم الذین قال الله عزوجل فی حقهم: و ممن خلقنا امه یهدون با الحق و به یعدلون».[4] «و هم أنا و شیعتی»[5] امیر المؤمنین علی (علیهالسلام) فرمود: این امت بر هفتاد و سه طایفه قسمت میشوند، هفتاد و دو طایفه در آتش و یک طایفه در بهشت اند، و آن ها کسانی هستند که خدای تعالی درباره آنها فرموده است: (و از کسانی که آفریده ایم جماعتی هستند که به حق هدایت میکنند و به سبب آن عدالت را به پا میدارند) و آن ها من و شیعیان من هستند.
از آن چه توضیح دادیم و با توجه به روایات فوق به خوبی معلوم میشود که عامل اصلی تشتّت و پاره پاره شدن امت اسلام ، روی گردانی و بیگانگی آن ها از شاهراه هدایت و صراط مستقیم، یعنی پیروی آنان از امامان و رهبران الهی از خاندان نبوت و امامت میباشد که پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله) در زمان حیات مبارک خود مکرر امت را به این امر مهم توصیه و سفارش میفرمود و آنان را عدل قرآن معرفی کرده و از رابطه و پیوند ناگسستنی بین آن دو خبر داده است و پیروی و تمسک به قرآن و اهل بیت را محور اصلی اتحاد و یکپارچگی امت اسلامیمعرفی نموده اند.
در دوره حیات پیامبر اسلام (صلیالله علیه و آله) در برخی مسائل میان مسلمین نیز اختلافاتی پدید میآمد ولی وجود رسول اکرم (صلیالله علیه و آله) مانع از پیدایش فرق و مذاهب بود پس از رحلت آن حضرت در بین مسلمین اختلافاتی چند بروز کرد که با گذشت زمان این اختلافات موجب پیدایش فرق و مذاهب شد که در طول گذشت زمان هر فرقه نیز به انشعابات متعددی منشعب شد.
اولین اختلافی که بین مسلمین رخ نمود مربوط به مسئله خلافت (امامت) و رهبری جامعه اسلامیبود که منجر به پیدایش مخالفین شیعیان اهل بیت (علیهم السلام) شد که به امامت و رهبری حضرات معصومین معتقد نبودند که از آنها تعبیر به جماعت و اهل سنت میشود.[6] بنابراین انشعاب نخست به این ترتیب بود که مسلمین دو دسته شدند گروهی بر این عقیده بودند که بعد از رسول خدا (صلیالله علیه و آله) امامت و رهبری جامعه اسلامیکه آن حضرت در زمان حیات خود به آن تصریح کرده بودند به علی و اولاد آن حضرت میرسد ولی گروه دیگر مدعی شدند که حضرت پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله) برای خود جانشینی انتخاب نکردند.
بعد از این به مرور زمان و گذشت ایام خود این دو فرقه و گروه هم در میانشان گروه بندی هایی شد و بر این اساس در جهان اسلام علمیپدید آمد بنام ملل و نحل که به شناخت و معرفی ادیان، و فرقه ها و مذاهب مختلف میپردازد در واقع صدها فرقه و گروه در میان مسلمانان به وجود آمد که البته خیلی از آنها هم معدوم شده و از بین رفته است و فقط نامیاز آنها در لابلای کتب ملل و نحل موجود میباشد. دراین بخش اشاره به برخی از فرقه های مهم میشود.
فرقه هایی شیعه که معتقد به امامت علی (علیهالسلام) و برتر دانستن آن حضرت نسبت به سایر خلفای نخستین عبارت اند از:
1. فرقه کیسانیه معتقد به امامت محمد حنفیه شدند البته برخی از این گروه جدا شده بعد از مرگ محمد حنفیه مرگ او را قبول نکردند و گفتند او زنده است و همان مهدی موعود است.[7] امروزه از پیروان این فرقه کسی پیدا نمیشود.
2. زیدیه کسانی هستند که معتقد بودند امامت بعد از امام سجاد (علیهالسلام) به فرزندش زید خواهد رسید و هم چنین معتقد بودند هر کس از فرزندان حضرت فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ در مقابل امویان و عباسیان قیام کند او امام خواهد بود.[8]
این گروه خودش در گذر زمان به فرقه ها و گروه های متعدد دیگر تقسیم شد که بیشتر بنام بنیان گذاران خود نامیده میشوند. مثل: جارودیه، سلیمانیه یا جریریه، صالحیه یا ابتریه، البته هیچ یک از فرقه های نام برده باقی نماندند. و امروزه زیدیه که مرکزشان یمن است البته در برخی کشورهای آفریقائی و هند نیز پیروانی دارند. ظاهرا رهبرشان در یمن حسین بدرالدین الحوثی میباشد.
3. یکی دیگر از فرقهها، فرقه اسماعیلیه است. این فرقه تاریخی بسیار پر ماجرا دارد و انشعابات گوناگونی در آن پدید آمده است. این گروه در ابتدا معتقد بودند که امامت بعد از امام جعفر صادق (علیهالسلام) به فرزند آن حضرت یعنی اسماعیل خواهد رسید. این فرقه به دسته های مختلف از جمله اسماعیلیه خالص، مبارکیه، قرمطیه تقسیم شدند.[9]
هم چنین در کتب ملل و نحل به نام ها و القاب، باطنیه، سبعیه، تعلیمیه، ملحده، معروف و مشهور بودند. فرقه هایی که امروزه به اسماعیلیه منتسب هستند عبارتند از مستعلیه یا بهره که رهبر شان برهان الدین محمد است و در شهر بمبئی هند ساکن است و پیروانشان نیز در شهرهای مختلف هند، کشورهای آفریقائی و اروپا حضور دارند.
بهره داودی و سلیمانی از گروه های دیگر اسماعیلیه هستند که در پاکستان و احمدآباد گجرات و سریلانکا حضور دارند. این جماعت عموما تاجر و ثروتمند هستند.[10]
گروه سوم از اسماعیلیه به نزاریه و آقاخانیه موسومند، و رهبرشان آقا خان محلاتی در لندن سکونت دارد و پیروانشان در هند، افغانستان، ایران و برخی کشورهای آفریقائی حضور دارند. که مخالفین گروه در هند آنها را به عنوان خوجه میشناسند آقاخانیه بر خلاف و گروه های دیگر اسماعیلیه به مراسم عبادی چندان اهمیت نمیدهند.[11]
4. امامیه یا اثنی عشریه، تنها گروهی است که بر عقاید اولیه خود مبنی بر امامت امام علی و یازده نفر از فرزندان آن حضرت پا برجا مانده است. و امروزه اکثریت شیعیان به این گروه منسوبند که مرکز اصلی شان ایران، عراق، لبنان، افغانستان و برخی شهرهای هند و پاکستان و آذربایجان و برخی کشورهای دیگر از جمله کشورهای ساحلی خلیج فارس نیز هم کیشانی دارند و رهبرشان امام دوازدهم حضرت صاحب الزمان(عج) میباشد. و نایب عام آن حضرت علماء و فقهای شیعی میباشند.
این چهار گروه عمده ترین فرقه های از گروه شیعیان بودند. که البته گروه های ریز دیگری در برخی کشورها وجود دارند که خودشان را منتصب به شیعه میدانند ولی بنا به عقاید آنها نمیتوان آنها را شیعه دانست مثل دروزیهای لبنان، نصیریهای سوریه، و برخی گروه های علی اللهی.
همان طور که گروه شیعیان در طول زمان به چندین گروه ریز و درشت منشعب شدند اهل سنت نیز به فرقه های مختلف تقسیم شدند که عمده ترین آنها عبارتند از:
1. حنفیه، پیروان ابو حنیفه نعمان بن ثابت (80 ـ 151ق) میباشند.[12] و یکی از فرقه های فقهی سنی ها میباشند.
2. مالکی ها، پیروان مالک بن انس (93 ـ 179ق) گروه دیگری از اهل سنت هستند از آنجا که وی از اعراب قحطانی بوده کشورهای غرب جهان اسلام پیرو این مذهب هستند.
3. شافعی ها، پیروان محمد بن ادریس شافعی (150 ـ 204ق) میباشند و از گروه های سنی مذهب میباشند که نسبت به سایر گروه ها در عقاید شان به شیعه نزدیک ترند.
4. حنبلی ها: پیروان احمد بن حنبل میباشند.[13]
البته اهل سنت علاوه بر اینکه از لحاظ فقهی به چهار فرقه تقسیم میشوند از لحاظ کلامیو اعتقادی نیز به گروه های مختلف تقسیم میشوند که عمده ترین آنها به ترتیب زیر است.
1. خوارج: این گروه در جنگ صفین از پیروان و طرفداران حضرت علی (علیهالسلام) جدا شد و با گذشت زمان به چندین فرقه منشعب شد که امروز، همه فرقه های آن از بین رفته است جز فرقه اباضیه که در کشور عمان سکونت دارند و مذهب رسمیاین کشور میباشد.[14] البته در برخی کشورهای دیگر نیز حضور دارند. و رهبرشان شیخ احمد الخلیلی است.
2. اشعریه پیروان ابو الحسن اشعری است که در مخالفت با آراء و عقاید معتزله این مکتب را پایه گذاری کرد.[15]
3. ماتریدیه، پیروان ابو منصور ماتریدی میباشند، در نتیجه مجادلات اهل حدیث و معتزله در قرون سوم و چهارم به وجود آمد.[16] دور کشورهای شرق جهان اسلام ساکن هستند و از لحاظ فقهی به فقه ابو حنیفه گرایش دارند.
4. معتزله: در اوایل قرن دوم هجری توسط واصل بن عطا (80 ـ 131ق) پدید آمد در برابر مرجعه و پیروان حسن بصری، این مکتب کلامیرا به وجود آورد که عقاید و آرای متفاوتی نسبت به سایرین ابراز میکرد.[17]
5. اهل حدیث: که پیروان احمد بن حنبل را از لحاظ اعتقادی اهل حدیث گویند.
6. وهابیت: این گروه طرفداران محمد بن عبدالوهاب هستند که اواخر قرن دوازده هجری به ترویج افکار ابن تیمیه پرداخته و به تخریب اماکن اسلامیو قبور ائمه بقیع پرداختند.[18] این گروه امروزه در عربستان سعودی و پاکستان حضوری فعال دارند.
از جمله فرقه های اهل سنت میتوان به فرقه های مرجئه، جهمیه، طحاویه، داودیه، کرامیه، نجاریه، کلامیه، فراریه، قادیانیه اشاره کرد.
در پایان ذکر این نکته لازم است که مصداق تمام 73 فرقه را در حال حاضر نمیتوان مشخص نمود و نیز ممکن است برخی از این فرقه ها در آینده به وجود بیایند. هر چند در کتابهای ملل و نحل فرقه های نام برده شده اند که تعداد آنها بیشتر از 73 فرقه است .
از دیدگاه اسلام انسان موجودی است ابدی و با مردن از بین نمیرود و در قیامت دوباره در پیشگاه حق، حاضر شده و باید جواب گو باشد. در عالم دنیا با اختیاری كه خداوند به او داده است میتواند راه حق را از باطل تشخیص داده و یكی را برگزیند. از سوی دیگر تمام ادیان و مذاهب نمیتواند حق باشد بلكه راه حق و صراط مستقیم بیش از یكی نیست. در روایتی كه هم شیعه و هم سنی نقل نموده و مورد تمسّك همه فرقه های اسلامیاست پیامبر (صلّی الله علیه و آله) فرمود: «پس از من امتم به هفتاد و سه فرقه تقسیم خواهد شد كه تنها یك فرقه اهل نجات است … .»[19] البته همه فرقه ها ادعا دارند كه اهل نجات هستند و خود را فرقه ناجیه میدانند. ولی این كافی نیست. هر مسلمانی باید در اصول دین و انتخاب مذهب خود تحقیق كند و راه صحیح را از راه خطا با عقل و اختیاری كه خدا به او داده است، تشخیص دهد. تقلید از پدر و مادر كافی نیست.
برای رسیدن به جواب چند تا شاخص وجود دارد:
1. باید دید كه رهبران كدام یك از مذاهب از طرف رسول خدا(صلّی الله علیه و آله) برای رهبری امت اسلامیمعرفی شده اند؟
2. اعمال و رفتار كدام یك از پیروان مذاهب همسو با روح اسلام و قرآن میباشد؟
3. منابع روایی و مدون كدام مذهب با سنت رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) مطابقت دارد و تاریخ تدوین آنها چگونه بوده است؟
4. كدام یك از مذاهب با حكّام جور رابطه داشته و احكام فقهی و عقاید آنها متأثر از افكار و اعمال آن حكّام میباشد؟
مذهب شیعه كه منتسب به اهل بیت (علیهم السلام) میباشد و راه و خط آنان را پیروی نموده و مورد تأیید صد در صد پیامبر اكرم (صلّی الله علیه و آله) بوده است تا جائیكه در حدیث معروف و مشهور بین اهل سنت و شیعه بنام حدیث ثقلین، اهل بیت (علیهم السلام) عدل قرآن قرار گرفته است و آن حدیث از زبان مبارك پیامبر اكرم (صلّی الله علیه و آله) این گونه صادر شده كه: «من در میان شما دو امانت نفیس و گرانبها میگذارم، یكی كتاب خدا و دیگری عترت من است شما مادامیكه به این دو تمسك میجوئید گمراه نمیشوید و این دو یادگار من هیچگاه از هم جدا نمیشوند تا در كنار حوض بر من وارد شوند»[20].
ابن حجر یكی از علمای برجسته اهل سنت میگوید: پیامبر در آخر حدیث فرمود: هذا علی مع القرآن و القرآن مع علی لایفترقان؛ این علی است كه پیوسته با قرآن است و قرآن نیز با علی همراه بوده و از هم جدا نمیشوند.[21]
در حدیث دیگر آمده است كه: علی مع الحق و الحق مع علی[22]؛ علی با حق است و حق با علی.
به طور كلی ائمه دوازده گانه شیعه در كلام پیامبر (صلیالله علیه و آله) ذكر شده است و همه آن بزرگواران از طرف خداوند به عنوان امام، خلیفه، امیر و ولی برای مسلمین تعیین گردیده اند. روایات فراوان در این زمینه در منابع روایی شیعه وجود دارند. ولكن آنچه در منابع اهل سنت آمده است و از نظر سند هم مشكل ندارد روایت معروف «اثنی عشر خلیفه» است بخاری در صحیح خود از جابر بن سُمره از پیامبر اكرم (صلیالله علیه و آله) نقل میكند كه فرمود: پس از من دوازده امیر خواهند بود كه همه آنها از قریش هستند.[23] سؤال این است كه این دوازده امیر كیست؟ از دیدگاه شیعه جواب معلوم است كه اول آنها امام علی (علیهالسلام) و آخرشان حضرت مهدی (عج) میباشد. از دیدگاه اهل سنت تا به حال جواب قانع كننده ای برای این سؤال پیدا نشده است، اگر چه افراد همچون ابن تیمیه دست و پا زده اند تا مصادیقی برای این حدیث بیابد، او حتی یزید ابن معاویه قاتل امام حسین (علیه السلام) را جزء خلفای دوازده گانه پیامبر (صلیالله علیه و آله) ذكر كرده است؟! چه كسی میتواند پاسخ حدیث را بیان نماید در حالی كه در سند آن نمیتوان خدشه نمود. پس باید، دنبال مصداق حدیث گشت و خود را قانع نمود. آیا غیر از امامان اهل بیت (علیهم السلام) مصادیق دیگری میتوان برای این حدیث پیدا كرد؟
اما شاخص دوم:
اعمال و رفتار پیروان كدام یك از مذاهب همسو با روح اسلام است؟
این مطلب از تحقیق در متون اعتقادی و احكام عملی دو مذهب شیعه و اهل سنت بدست میآید: از باب نمونه در مورد مقام امامت، مذهب شیعه بر اساس آیات و روایات این منصب را الهی میداند، زیرا در قرآن در مورد امامت حضرت ابراهیم (علیهالسلام) چنین میفرماید: «به یاد آر هنگامیكه خداوند ابراهیم را به اموری چند امتحان فرمود و او همه را بجا آورد خداوند به او گفت من تو را به پیشوایی خلق برگزیدم ابراهیم عرض كرد این پیشوایی را به فرزندان من نیز عطا میفرمایی؟ گفت آری اگر صالح و شایسته آن باشند»[24].
این آیه صراحت دارد كه منصب امامت، یك منصب الهی است و خداوند باید امام و راهنمای مسلمانان را تعیین كند، و این امر مهم به خود مردم واگذار نشده است برخلاف آنچه كه اهل سنت معتقدند. و بعد از رحلت پیامبر اكرم (صلیالله علیه و آله)، امامت و پیشوایی به امام علی (علیهالسلام) كه از هر جهت دارای شرایط لازم برای احراز مقام امامت بوده واگذار شده است. و پیامبر خدا (صلیالله علیه و آله) بارها در طول حیات مبارك و در مكانهای مختلف این مطلب را به مردم تذكر داده است كه از همه مهمتر در حجه الوداع سال آخر زندگی پیامبر در غدیر خم كه از نقاط مختلف جهان مردم حاضر بودند پیامبر خطاب به مسلمانان فرمود: «من كنت مولاه فهذا علی مولاه»[25]؛ هر كس من مولا و پیشوای او هستم علی مولا و پیشوای اوست.
این حدیث مفصل است و در بسیاری از كتابهای اهل سنت ذكر شده و از نظر سند هیچگونه مشكلی در آن نیست.
اما متأسفانه به سفارشات پیامبر اكرم (صلیالله علیه و آله) عمل نگردید و در حالیكه هنوز پیكر پاك و مطهر آن حضرت دفن نگردیده بود امامت را با توطئه ای كه در سقیفه بوجود آورده بودند از مسیر اصلی منحرف و با اهل بیت پیامبر (صلیالله علیه و آله) و خصوصاً امام علی (علیهالسلام) برخورد خشن و تندی نمودند تا جائیكه آن بزرگواران را به انزوا كشانیدند. اگر مقداری تاریخ صدر اسلام بررسی شود و حوادث بعد از سقیفه با یك نگاه بی طرفانه و بدور از حب و بعض مطالعه گردد، این سؤال پیش خواهد آمد كه چرا فاطمه زهرا (سلامالله علیها) سیده زنان دو عالم، پاره تن رسول خدا (صلیالله علیه و آله) تا زنده بود با ابوبكر و عمر حرف نزد و در حال غضب نسبت به آن دو به ملاقات پدر رفت؟[26] آیا این احتمال وجود دارد كه زهرا (سلامالله علیها) بر اساس اغراض شخصی نسبت به شیخین غضبناك شده باشد و یا مطلب مهمتری در میان بوده است؟ و اگر چنین بوده آن مطلب مهم چیست كه فاطمه (سلامالله علیها)حاضر شد به خاطر آن وصیت نماید كه شبانه او را دفن كنند و به آن دو اجازه نداد كه در تشییع جنازه دختر رسول خدا (صلیالله علیه و آله) شركت نمایند، و از همه مهمتر چرا قبر مبارك حضرت زهرا (سلامالله علیها) نامعلوم است؟ در حالیكه بیشتر صحابه رسول الله (صلیالله علیه و آله) و تابعین قبر و جایگاه مشخصی دارند؟
حدیثی معروف در كتاب های روایی شیعه و سنی از پیامبر اكرم (صلیالله علیه و آله) نقل شده است كه فرمودند: «كسی كه بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلی از دنیا رفته است»[27].
با توجه به این حدیث این سؤال مطرح میگردد كه فاطمه (سلامالله علیها) هیچگاه با ابوبكر بیعت ننمود و او را امام
نمیدانست، پس امام فاطمه (سلامالله علیها) چه كسی است؟ اگر جواب این پرسش پیدا گردد، بسیاری از حقایق آن زمان روشن خواهد شد.
پی نوشت:
[1]. تهرانی، سید محمد حسین، امام شناسی، ج13، قسمت 21، اختلاف امت اسلامی، نسخه الکترونیکی.
[2]. امام شناسی، ج3، قسمت دوم، وجوب امام شناسی، نسخه الکترونیکی.
[3]. مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، بیروت، موسسه الوفاء، 1403ق، ج28، ص5.
[4]. اعراف / 181.
[5]. تهرانی، سید محمد حسین، امام شناسی، ج3، قسمت دوم، مرگ جاهلی، نسخه الکترونیکی.
[6]. شهرستانی، عبدالکریم، الملل و النحل، بیروت، دارالمعرفه، 1415ق، ج1، ص31.
[7]. مشکور، محمد جواد، موسوعه فرق الاسلامی، بیروت، مجمع البحوث الاسلامیه، 1415ق،ص 430.
[8]. شهرستانی، همان، ج1، ص179.
[9]. شهرستانی، همان، ج1، ص226.
[10]. ربانی، همان، ص95.
[11]. طباطبائی، محمد حسین، شعیه در اسلام. ص67.
[12]. شهرستانی، ج1، ص245.
[13]. ربانی، ص175 ـ 176.
[14]. ربانی گلپایگانی، علی، فرق و مذاهب کلامی، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، 1383ش، ص295.
[15]. ربانی، علی، درآمدی بر علم کلام، قم، دارالفکر، 1378ش، ص208.
[16]. مشکور، همان، ص437.
[17]. در آمدی بر علم کلام، ص250.
[18]. همان، ص323.
[19] . سبحانی، جعفر، ملل و نحل، ج 1، ص 21، مركز مدیریت حوزه علمیه قم، اول 1410.
[20] . مسلم، صحیح مسلم، ج 7، ص 122، بیروت، دارالكتب العربی، 1407 هـ.ق.
[21] . ابن حجر، هیثمی، صواعق المحرقه، ص 135، مكتبه القاهره، 1385 هـ.ق.
[22] . هیثمی، ابوبكر، مجمع الزاویه، ج 7، ص 235، دارالكتب العربی، بیروت، 1407 هـ.ق.
[23] . بخاری، اسماعیل، صحیح بخاری، كتاب الاحكام، باب 51.
[24] . سوره بقره، آیه 125.
[25] . احمد، حنبل، مسند، ج 4، ص 281، تفسیر قرطبی، ج 1، ص 266، دارالشعب، قاهره، 1372، و مستدرك علی صحیحین، ج 3، ص 118، دارلكتب العلمیه،بیروت، 1411 هـ . ق.
[26] . بخاری، محمدبن اسماعیل، صحیح بخاری، ج 5، ص 177، بیروت، دار ابن كثیر، 1407 هـ . ق.
[27] . ابن سعد، طبقات الكبری، ج 5، ص 107، كنزالاعمال، متقی نصری، ج 1، ص 103، چاپ بیروت.
منبع: نرم افزار پاسخ مرکز مطالعات حوزه.