اشاره:
در متون شیعه و سنی احادیثی از پیامب گرامیاسلام نقل شده که امت اسلامیبه ۷۳ فرقه تقسیم میشود و از میان آنها فقط یک فرقه اهل نجات است. یعنی از میان ۷۳ فرقه فقط یک فرقه صد در صد منطبق بر اسلام است. در این نوشته با توجه به این حدیث به این مطلب اشاره شده و برخی از فرقه های اسلامیمعرفی گردیده است.
رسول گرامیاسلام بر اساس بینش الهی خود و در راستای انذار و بر حذر داشتن امت از گمراهی و انحراف از اسلام راستین در زمان حیات پر برکت اش این مطلب مهم را بارها گوشزد فرموده به گونه ای که شیعه و سنی آن را نقل نموده اند:
۱. در تفسیر «الدر المنثور» از رسول خدا (صلیالله علیه و آله) نقل نموده که فرمود: «بنی اسرائیل بر هفتاد و یک فرقه منقسم شدند و امت من بر هفتاد و سه فرقه منقسم خواهند شد که همگی در آتش اند مگر یک ملت….».[۱]
۲. در تفسیر عیاشی و کافی و امالی صدوق و کتب متعدد و معتبر دیگر شیعی نقل شده که رسول اکرم (صلیالله علیه و آله) فرمود: «انّ امه موسی افترقت بعده علی احدی و سبعین فرقه، فرقه ناجیه و سبعون فی النار. و افترقت امه عیسی بعده علی اثنین و سبعین فرقه، فرقه ناجیه، و احدی و سبعون فی النار، و انّ امتی مستفرق بعدی علی ثلاث و سبعین فرقه، فرقه ناجیه و اثنتان و سبعون فی النار؛ امت موسی بعد از او به هفتاد و یک دسته تقسیم شدند، یک دسته اهل نجات و هفتاد دسته در آتش اند. و امت عیسی بعد از او به هفتاد و دو گروه تقسیم شدند، یک گروه اهل نجات و هفتاد و یک گروه در آتش اند. و به زودی امت من بعد از من به هفتاد و سه فرقه تقسیم خواهند شد، یک فرقه اهل نجات و هفتاد دو فرقه آنها اهل آتش اند».[۲]
نکته جالب و ارزشمند در این باب این است که رسول مکرم اسلام خود در برخی از این روایات به علت اصلی و اساسی افتراق امت اسلامیبه دسته های مختلف، اشاره فرموده است که «فرقه ناجیه از قوم موسی، کسانی بودند که از وصی او پیروی کردند، و فرقه ناجیه از قوم عیسی کسانی بودند که از وصی او متابعت کردند (و بعد فرمود) به زودی امت من بر هفتاد و سه فرقه جدا خواهند شد، هفتاد و دو فرقه در آتش و یک فرقه اهل بهشت اند، و آنان کسانی هستند که از وصی من پیروی میکنند. (از امام علی نقل شده که فرمود) در این وقت رسول الله با دست خود بر شانه من زدند و سپس فرمودند: هفتاد و دو فرقه از امت من کسانی هستند که پیمان خدا را درباره تو میشکنند و یک دسته در بهشت اند و آنان کسانی هستند که محبّت تو را اتخّاذ میکنند و آنها شیعیان تو هستند.[۳]
موفق بن احمد خوارزمیبا اسناد خود از علی بن ابی طالب روایت میکند که فرمود: «تفترق هذه الامه علی ثلاث و سبعین فرقه، ثنتان و سبعون فی النار و واحده فی الجنه، و هم الذین قال الله عزوجل فی حقهم: و ممن خلقنا امه یهدون با الحق و به یعدلون».[۴] «و هم أنا و شیعتی»[۵] امیر المؤمنین علی (علیهالسلام) فرمود: این امت بر هفتاد و سه طایفه قسمت میشوند، هفتاد و دو طایفه در آتش و یک طایفه در بهشت اند، و آن ها کسانی هستند که خدای تعالی درباره آنها فرموده است: (و از کسانی که آفریده ایم جماعتی هستند که به حق هدایت میکنند و به سبب آن عدالت را به پا میدارند) و آن ها من و شیعیان من هستند.
از آن چه توضیح دادیم و با توجه به روایات فوق به خوبی معلوم میشود که عامل اصلی تشتّت و پاره پاره شدن امت اسلام ، روی گردانی و بیگانگی آن ها از شاهراه هدایت و صراط مستقیم، یعنی پیروی آنان از امامان و رهبران الهی از خاندان نبوت و امامت میباشد که پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله) در زمان حیات مبارک خود مکرر امت را به این امر مهم توصیه و سفارش میفرمود و آنان را عدل قرآن معرفی کرده و از رابطه و پیوند ناگسستنی بین آن دو خبر داده است و پیروی و تمسک به قرآن و اهل بیت را محور اصلی اتحاد و یکپارچگی امت اسلامیمعرفی نموده اند.
در دوره حیات پیامبر اسلام (صلیالله علیه و آله) در برخی مسائل میان مسلمین نیز اختلافاتی پدید میآمد ولی وجود رسول اکرم (صلیالله علیه و آله) مانع از پیدایش فرق و مذاهب بود پس از رحلت آن حضرت در بین مسلمین اختلافاتی چند بروز کرد که با گذشت زمان این اختلافات موجب پیدایش فرق و مذاهب شد که در طول گذشت زمان هر فرقه نیز به انشعابات متعددی منشعب شد.
اولین اختلافی که بین مسلمین رخ نمود مربوط به مسئله خلافت (امامت) و رهبری جامعه اسلامیبود که منجر به پیدایش مخالفین شیعیان اهل بیت (علیهم السلام) شد که به امامت و رهبری حضرات معصومین معتقد نبودند که از آنها تعبیر به جماعت و اهل سنت میشود.[۶] بنابراین انشعاب نخست به این ترتیب بود که مسلمین دو دسته شدند گروهی بر این عقیده بودند که بعد از رسول خدا (صلیالله علیه و آله) امامت و رهبری جامعه اسلامیکه آن حضرت در زمان حیات خود به آن تصریح کرده بودند به علی و اولاد آن حضرت میرسد ولی گروه دیگر مدعی شدند که حضرت پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله) برای خود جانشینی انتخاب نکردند.
بعد از این به مرور زمان و گذشت ایام خود این دو فرقه و گروه هم در میانشان گروه بندی هایی شد و بر این اساس در جهان اسلام علمیپدید آمد بنام ملل و نحل که به شناخت و معرفی ادیان، و فرقه ها و مذاهب مختلف میپردازد در واقع صدها فرقه و گروه در میان مسلمانان به وجود آمد که البته خیلی از آنها هم معدوم شده و از بین رفته است و فقط نامیاز آنها در لابلای کتب ملل و نحل موجود میباشد. دراین بخش اشاره به برخی از فرقه های مهم میشود.
فرقه هایی شیعه که معتقد به امامت علی (علیهالسلام) و برتر دانستن آن حضرت نسبت به سایر خلفای نخستین عبارت اند از:
۱. فرقه کیسانیه معتقد به امامت محمد حنفیه شدند البته برخی از این گروه جدا شده بعد از مرگ محمد حنفیه مرگ او را قبول نکردند و گفتند او زنده است و همان مهدی موعود است.[۷] امروزه از پیروان این فرقه کسی پیدا نمیشود.
۲. زیدیه کسانی هستند که معتقد بودند امامت بعد از امام سجاد (علیهالسلام) به فرزندش زید خواهد رسید و هم چنین معتقد بودند هر کس از فرزندان حضرت فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ در مقابل امویان و عباسیان قیام کند او امام خواهد بود.[۸]
این گروه خودش در گذر زمان به فرقه ها و گروه های متعدد دیگر تقسیم شد که بیشتر بنام بنیان گذاران خود نامیده میشوند. مثل: جارودیه، سلیمانیه یا جریریه، صالحیه یا ابتریه، البته هیچ یک از فرقه های نام برده باقی نماندند. و امروزه زیدیه که مرکزشان یمن است البته در برخی کشورهای آفریقائی و هند نیز پیروانی دارند. ظاهرا رهبرشان در یمن حسین بدرالدین الحوثی میباشد.
۳. یکی دیگر از فرقهها، فرقه اسماعیلیه است. این فرقه تاریخی بسیار پر ماجرا دارد و انشعابات گوناگونی در آن پدید آمده است. این گروه در ابتدا معتقد بودند که امامت بعد از امام جعفر صادق (علیهالسلام) به فرزند آن حضرت یعنی اسماعیل خواهد رسید. این فرقه به دسته های مختلف از جمله اسماعیلیه خالص، مبارکیه، قرمطیه تقسیم شدند.[۹]
هم چنین در کتب ملل و نحل به نام ها و القاب، باطنیه، سبعیه، تعلیمیه، ملحده، معروف و مشهور بودند. فرقه هایی که امروزه به اسماعیلیه منتسب هستند عبارتند از مستعلیه یا بهره که رهبر شان برهان الدین محمد است و در شهر بمبئی هند ساکن است و پیروانشان نیز در شهرهای مختلف هند، کشورهای آفریقائی و اروپا حضور دارند.
بهره داودی و سلیمانی از گروه های دیگر اسماعیلیه هستند که در پاکستان و احمدآباد گجرات و سریلانکا حضور دارند. این جماعت عموما تاجر و ثروتمند هستند.[۱۰]
گروه سوم از اسماعیلیه به نزاریه و آقاخانیه موسومند، و رهبرشان آقا خان محلاتی در لندن سکونت دارد و پیروانشان در هند، افغانستان، ایران و برخی کشورهای آفریقائی حضور دارند. که مخالفین گروه در هند آنها را به عنوان خوجه میشناسند آقاخانیه بر خلاف و گروه های دیگر اسماعیلیه به مراسم عبادی چندان اهمیت نمیدهند.[۱۱]
۴. امامیه یا اثنی عشریه، تنها گروهی است که بر عقاید اولیه خود مبنی بر امامت امام علی و یازده نفر از فرزندان آن حضرت پا برجا مانده است. و امروزه اکثریت شیعیان به این گروه منسوبند که مرکز اصلی شان ایران، عراق، لبنان، افغانستان و برخی شهرهای هند و پاکستان و آذربایجان و برخی کشورهای دیگر از جمله کشورهای ساحلی خلیج فارس نیز هم کیشانی دارند و رهبرشان امام دوازدهم حضرت صاحب الزمان(عج) میباشد. و نایب عام آن حضرت علماء و فقهای شیعی میباشند.
این چهار گروه عمده ترین فرقه های از گروه شیعیان بودند. که البته گروه های ریز دیگری در برخی کشورها وجود دارند که خودشان را منتصب به شیعه میدانند ولی بنا به عقاید آنها نمیتوان آنها را شیعه دانست مثل دروزیهای لبنان، نصیریهای سوریه، و برخی گروه های علی اللهی.
همان طور که گروه شیعیان در طول زمان به چندین گروه ریز و درشت منشعب شدند اهل سنت نیز به فرقه های مختلف تقسیم شدند که عمده ترین آنها عبارتند از:
۱. حنفیه، پیروان ابو حنیفه نعمان بن ثابت (۸۰ ـ ۱۵۱ق) میباشند.[۱۲] و یکی از فرقه های فقهی سنی ها میباشند.
۲. مالکی ها، پیروان مالک بن انس (۹۳ ـ ۱۷۹ق) گروه دیگری از اهل سنت هستند از آنجا که وی از اعراب قحطانی بوده کشورهای غرب جهان اسلام پیرو این مذهب هستند.
۳. شافعی ها، پیروان محمد بن ادریس شافعی (۱۵۰ ـ ۲۰۴ق) میباشند و از گروه های سنی مذهب میباشند که نسبت به سایر گروه ها در عقاید شان به شیعه نزدیک ترند.
۴. حنبلی ها: پیروان احمد بن حنبل میباشند.[۱۳]
البته اهل سنت علاوه بر اینکه از لحاظ فقهی به چهار فرقه تقسیم میشوند از لحاظ کلامیو اعتقادی نیز به گروه های مختلف تقسیم میشوند که عمده ترین آنها به ترتیب زیر است.
۱. خوارج: این گروه در جنگ صفین از پیروان و طرفداران حضرت علی (علیهالسلام) جدا شد و با گذشت زمان به چندین فرقه منشعب شد که امروز، همه فرقه های آن از بین رفته است جز فرقه اباضیه که در کشور عمان سکونت دارند و مذهب رسمیاین کشور میباشد.[۱۴] البته در برخی کشورهای دیگر نیز حضور دارند. و رهبرشان شیخ احمد الخلیلی است.
۲. اشعریه پیروان ابو الحسن اشعری است که در مخالفت با آراء و عقاید معتزله این مکتب را پایه گذاری کرد.[۱۵]
۳. ماتریدیه، پیروان ابو منصور ماتریدی میباشند، در نتیجه مجادلات اهل حدیث و معتزله در قرون سوم و چهارم به وجود آمد.[۱۶] دور کشورهای شرق جهان اسلام ساکن هستند و از لحاظ فقهی به فقه ابو حنیفه گرایش دارند.
۴. معتزله: در اوایل قرن دوم هجری توسط واصل بن عطا (۸۰ ـ ۱۳۱ق) پدید آمد در برابر مرجعه و پیروان حسن بصری، این مکتب کلامیرا به وجود آورد که عقاید و آرای متفاوتی نسبت به سایرین ابراز میکرد.[۱۷]
۵. اهل حدیث: که پیروان احمد بن حنبل را از لحاظ اعتقادی اهل حدیث گویند.
۶. وهابیت: این گروه طرفداران محمد بن عبدالوهاب هستند که اواخر قرن دوازده هجری به ترویج افکار ابن تیمیه پرداخته و به تخریب اماکن اسلامیو قبور ائمه بقیع پرداختند.[۱۸] این گروه امروزه در عربستان سعودی و پاکستان حضوری فعال دارند.
از جمله فرقه های اهل سنت میتوان به فرقه های مرجئه، جهمیه، طحاویه، داودیه، کرامیه، نجاریه، کلامیه، فراریه، قادیانیه اشاره کرد.
در پایان ذکر این نکته لازم است که مصداق تمام ۷۳ فرقه را در حال حاضر نمیتوان مشخص نمود و نیز ممکن است برخی از این فرقه ها در آینده به وجود بیایند. هر چند در کتابهای ملل و نحل فرقه های نام برده شده اند که تعداد آنها بیشتر از ۷۳ فرقه است .
از دیدگاه اسلام انسان موجودی است ابدی و با مردن از بین نمیرود و در قیامت دوباره در پیشگاه حق، حاضر شده و باید جواب گو باشد. در عالم دنیا با اختیاری که خداوند به او داده است میتواند راه حق را از باطل تشخیص داده و یکی را برگزیند. از سوی دیگر تمام ادیان و مذاهب نمیتواند حق باشد بلکه راه حق و صراط مستقیم بیش از یکی نیست. در روایتی که هم شیعه و هم سنی نقل نموده و مورد تمسّک همه فرقه های اسلامیاست پیامبر (صلّی الله علیه و آله) فرمود: «پس از من امتم به هفتاد و سه فرقه تقسیم خواهد شد که تنها یک فرقه اهل نجات است … .»[۱۹] البته همه فرقه ها ادعا دارند که اهل نجات هستند و خود را فرقه ناجیه میدانند. ولی این کافی نیست. هر مسلمانی باید در اصول دین و انتخاب مذهب خود تحقیق کند و راه صحیح را از راه خطا با عقل و اختیاری که خدا به او داده است، تشخیص دهد. تقلید از پدر و مادر کافی نیست.
برای رسیدن به جواب چند تا شاخص وجود دارد:
۱. باید دید که رهبران کدام یک از مذاهب از طرف رسول خدا(صلّی الله علیه و آله) برای رهبری امت اسلامیمعرفی شده اند؟
۲. اعمال و رفتار کدام یک از پیروان مذاهب همسو با روح اسلام و قرآن میباشد؟
۳. منابع روایی و مدون کدام مذهب با سنت رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) مطابقت دارد و تاریخ تدوین آنها چگونه بوده است؟
۴. کدام یک از مذاهب با حکّام جور رابطه داشته و احکام فقهی و عقاید آنها متأثر از افکار و اعمال آن حکّام میباشد؟
مذهب شیعه که منتسب به اهل بیت (علیهم السلام) میباشد و راه و خط آنان را پیروی نموده و مورد تأیید صد در صد پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) بوده است تا جائیکه در حدیث معروف و مشهور بین اهل سنت و شیعه بنام حدیث ثقلین، اهل بیت (علیهم السلام) عدل قرآن قرار گرفته است و آن حدیث از زبان مبارک پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) این گونه صادر شده که: «من در میان شما دو امانت نفیس و گرانبها میگذارم، یکی کتاب خدا و دیگری عترت من است شما مادامیکه به این دو تمسک میجوئید گمراه نمیشوید و این دو یادگار من هیچگاه از هم جدا نمیشوند تا در کنار حوض بر من وارد شوند»[۲۰].
ابن حجر یکی از علمای برجسته اهل سنت میگوید: پیامبر در آخر حدیث فرمود: هذا علی مع القرآن و القرآن مع علی لایفترقان؛ این علی است که پیوسته با قرآن است و قرآن نیز با علی همراه بوده و از هم جدا نمیشوند.[۲۱]
در حدیث دیگر آمده است که: علی مع الحق و الحق مع علی[۲۲]؛ علی با حق است و حق با علی.
به طور کلی ائمه دوازده گانه شیعه در کلام پیامبر (صلیالله علیه و آله) ذکر شده است و همه آن بزرگواران از طرف خداوند به عنوان امام، خلیفه، امیر و ولی برای مسلمین تعیین گردیده اند. روایات فراوان در این زمینه در منابع روایی شیعه وجود دارند. ولکن آنچه در منابع اهل سنت آمده است و از نظر سند هم مشکل ندارد روایت معروف «اثنی عشر خلیفه» است بخاری در صحیح خود از جابر بن سُمره از پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله) نقل میکند که فرمود: پس از من دوازده امیر خواهند بود که همه آنها از قریش هستند.[۲۳] سؤال این است که این دوازده امیر کیست؟ از دیدگاه شیعه جواب معلوم است که اول آنها امام علی (علیهالسلام) و آخرشان حضرت مهدی (عج) میباشد. از دیدگاه اهل سنت تا به حال جواب قانع کننده ای برای این سؤال پیدا نشده است، اگر چه افراد همچون ابن تیمیه دست و پا زده اند تا مصادیقی برای این حدیث بیابد، او حتی یزید ابن معاویه قاتل امام حسین (علیه السلام) را جزء خلفای دوازده گانه پیامبر (صلیالله علیه و آله) ذکر کرده است؟! چه کسی میتواند پاسخ حدیث را بیان نماید در حالی که در سند آن نمیتوان خدشه نمود. پس باید، دنبال مصداق حدیث گشت و خود را قانع نمود. آیا غیر از امامان اهل بیت (علیهم السلام) مصادیق دیگری میتوان برای این حدیث پیدا کرد؟
اما شاخص دوم:
اعمال و رفتار پیروان کدام یک از مذاهب همسو با روح اسلام است؟
این مطلب از تحقیق در متون اعتقادی و احکام عملی دو مذهب شیعه و اهل سنت بدست میآید: از باب نمونه در مورد مقام امامت، مذهب شیعه بر اساس آیات و روایات این منصب را الهی میداند، زیرا در قرآن در مورد امامت حضرت ابراهیم (علیهالسلام) چنین میفرماید: «به یاد آر هنگامیکه خداوند ابراهیم را به اموری چند امتحان فرمود و او همه را بجا آورد خداوند به او گفت من تو را به پیشوایی خلق برگزیدم ابراهیم عرض کرد این پیشوایی را به فرزندان من نیز عطا میفرمایی؟ گفت آری اگر صالح و شایسته آن باشند»[۲۴].
این آیه صراحت دارد که منصب امامت، یک منصب الهی است و خداوند باید امام و راهنمای مسلمانان را تعیین کند، و این امر مهم به خود مردم واگذار نشده است برخلاف آنچه که اهل سنت معتقدند. و بعد از رحلت پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله)، امامت و پیشوایی به امام علی (علیهالسلام) که از هر جهت دارای شرایط لازم برای احراز مقام امامت بوده واگذار شده است. و پیامبر خدا (صلیالله علیه و آله) بارها در طول حیات مبارک و در مکانهای مختلف این مطلب را به مردم تذکر داده است که از همه مهمتر در حجه الوداع سال آخر زندگی پیامبر در غدیر خم که از نقاط مختلف جهان مردم حاضر بودند پیامبر خطاب به مسلمانان فرمود: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه»[۲۵]؛ هر کس من مولا و پیشوای او هستم علی مولا و پیشوای اوست.
این حدیث مفصل است و در بسیاری از کتابهای اهل سنت ذکر شده و از نظر سند هیچگونه مشکلی در آن نیست.
اما متأسفانه به سفارشات پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله) عمل نگردید و در حالیکه هنوز پیکر پاک و مطهر آن حضرت دفن نگردیده بود امامت را با توطئه ای که در سقیفه بوجود آورده بودند از مسیر اصلی منحرف و با اهل بیت پیامبر (صلیالله علیه و آله) و خصوصاً امام علی (علیهالسلام) برخورد خشن و تندی نمودند تا جائیکه آن بزرگواران را به انزوا کشانیدند. اگر مقداری تاریخ صدر اسلام بررسی شود و حوادث بعد از سقیفه با یک نگاه بی طرفانه و بدور از حب و بعض مطالعه گردد، این سؤال پیش خواهد آمد که چرا فاطمه زهرا (سلامالله علیها) سیده زنان دو عالم، پاره تن رسول خدا (صلیالله علیه و آله) تا زنده بود با ابوبکر و عمر حرف نزد و در حال غضب نسبت به آن دو به ملاقات پدر رفت؟[۲۶] آیا این احتمال وجود دارد که زهرا (سلامالله علیها) بر اساس اغراض شخصی نسبت به شیخین غضبناک شده باشد و یا مطلب مهمتری در میان بوده است؟ و اگر چنین بوده آن مطلب مهم چیست که فاطمه (سلامالله علیها)حاضر شد به خاطر آن وصیت نماید که شبانه او را دفن کنند و به آن دو اجازه نداد که در تشییع جنازه دختر رسول خدا (صلیالله علیه و آله) شرکت نمایند، و از همه مهمتر چرا قبر مبارک حضرت زهرا (سلامالله علیها) نامعلوم است؟ در حالیکه بیشتر صحابه رسول الله (صلیالله علیه و آله) و تابعین قبر و جایگاه مشخصی دارند؟
حدیثی معروف در کتاب های روایی شیعه و سنی از پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله) نقل شده است که فرمودند: «کسی که بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلی از دنیا رفته است»[۲۷].
با توجه به این حدیث این سؤال مطرح میگردد که فاطمه (سلامالله علیها) هیچگاه با ابوبکر بیعت ننمود و او را امام
نمیدانست، پس امام فاطمه (سلامالله علیها) چه کسی است؟ اگر جواب این پرسش پیدا گردد، بسیاری از حقایق آن زمان روشن خواهد شد.
پی نوشت:
[۱]. تهرانی، سید محمد حسین، امام شناسی، ج۱۳، قسمت ۲۱، اختلاف امت اسلامی، نسخه الکترونیکی.
[۲]. امام شناسی، ج۳، قسمت دوم، وجوب امام شناسی، نسخه الکترونیکی.
[۳]. مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، بیروت، موسسه الوفاء، ۱۴۰۳ق، ج۲۸، ص۵.
[۴]. اعراف / ۱۸۱.
[۵]. تهرانی، سید محمد حسین، امام شناسی، ج۳، قسمت دوم، مرگ جاهلی، نسخه الکترونیکی.
[۶]. شهرستانی، عبدالکریم، الملل و النحل، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۳۱.
[۷]. مشکور، محمد جواد، موسوعه فرق الاسلامی، بیروت، مجمع البحوث الاسلامیه، ۱۴۱۵ق،ص ۴۳۰.
[۸]. شهرستانی، همان، ج۱، ص۱۷۹.
[۹]. شهرستانی، همان، ج۱، ص۲۲۶.
[۱۰]. ربانی، همان، ص۹۵.
[۱۱]. طباطبائی، محمد حسین، شعیه در اسلام. ص۶۷.
[۱۲]. شهرستانی، ج۱، ص۲۴۵.
[۱۳]. ربانی، ص۱۷۵ ـ ۱۷۶.
[۱۴]. ربانی گلپایگانی، علی، فرق و مذاهب کلامی، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، ۱۳۸۳ش، ص۲۹۵.
[۱۵]. ربانی، علی، درآمدی بر علم کلام، قم، دارالفکر، ۱۳۷۸ش، ص۲۰۸.
[۱۶]. مشکور، همان، ص۴۳۷.
[۱۷]. در آمدی بر علم کلام، ص۲۵۰.
[۱۸]. همان، ص۳۲۳.
[۱۹] . سبحانی، جعفر، ملل و نحل، ج ۱، ص ۲۱، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، اول ۱۴۱۰.
[۲۰] . مسلم، صحیح مسلم، ج ۷، ص ۱۲۲، بیروت، دارالکتب العربی، ۱۴۰۷ هـ.ق.
[۲۱] . ابن حجر، هیثمی، صواعق المحرقه، ص ۱۳۵، مکتبه القاهره، ۱۳۸۵ هـ.ق.
[۲۲] . هیثمی، ابوبکر، مجمع الزاویه، ج ۷، ص ۲۳۵، دارالکتب العربی، بیروت، ۱۴۰۷ هـ.ق.
[۲۳] . بخاری، اسماعیل، صحیح بخاری، کتاب الاحکام، باب ۵۱.
[۲۴] . سوره بقره، آیه ۱۲۵.
[۲۵] . احمد، حنبل، مسند، ج ۴، ص ۲۸۱، تفسیر قرطبی، ج ۱، ص ۲۶۶، دارالشعب، قاهره، ۱۳۷۲، و مستدرک علی صحیحین، ج ۳، ص ۱۱۸، دارلکتب العلمیه،بیروت، ۱۴۱۱ هـ . ق.
[۲۶] . بخاری، محمدبن اسماعیل، صحیح بخاری، ج ۵، ص ۱۷۷، بیروت، دار ابن کثیر، ۱۴۰۷ هـ . ق.
[۲۷] . ابن سعد، طبقات الکبری، ج ۵، ص ۱۰۷، کنزالاعمال، متقی نصری، ج ۱، ص ۱۰۳، چاپ بیروت.
منبع: نرم افزار پاسخ مرکز مطالعات حوزه.