- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه: 4 دقیقه
- توسط: حمید الله رفیعی
- 3:28 ق.ظ
- 4 نظر

اشاره:
فرقه خوارج به شاخه های متعددی تقسیم شدند. این فرقه توسط مسلمانان ضربات مهلکی به خود دیده و در طی سالهای متمادی فرقه ههای این تفکر منقرض شده اند. تنها فرقه ای که از خوارج باقی مانده فرقه اباضیه است. فرقه اباضیه در عصر حاضر در کشور عمان حضور دارد و دولت این کشور در دست این فرقه است. در این نوشته به توضیحاتی درباره این فرقه ارائه شده است.
پس از اینكه نتیجه جنگ صفین به حكمیت و داوری كشیده شد، گروهی كه خودشان حكمیت را به امام علی – علیه السلام – تحمیل كرده، بودند، نسبت به آن معترض شده و از اردوی امام علی ـ علیه السلام ـ كناره گرفتند كه در تاریخ به خوارج مشهورند و چون بر این عقیده بودند كه: فرمانی جز فرمان خدا نیست «لا حكم الّا للّه»، به «محكّمه اولی» یعنی داوری خواهان نخست معروف شدند. خوارج می گفتند كه: جانشین پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ لازم نیست عرب و از قبیله قریش باشد، خلافت غیر عرب و حتّی غلامان را نیز جایز می دانستند، به شرط آن كه او شخصی باتقوا، شمشیر زن و عادل باشد[1] و حتی برخی از فرق آنان مانند شبیبیه در خلافت، فرقی میان زن و مرد نمی گذاشتند و امامت زنان را جایز می شمردند.[2]
این گروه (خوارج) در طول تاریخ تبدیل به بیست فرقه شدند كه در كتب فرق به طور مبسوط بدانها پرداخته شده است و فرقه إباضیه، پیروان عبدالله بن إباض تمیمی خارجی یكی از این فرقه ها می باشد.[3]
پیدایش این فرقه هنگامی صورت گرفت كه عبدالله بن اباض از خوارج افراطی كناره گرفت و راه اعتدال را برگزید.
ابوبلال مرداس بن اُدیه تمیمی از پیشوایان نخستین این فرقه بود و در سال 62 هجری قمری كشته شد. پس از او عبدالله بن اباض ریاست این فرقه را به دست گرفت. وی در سال 65 هجری قمری بكلّی از خوارج ازرقی، منسوب به نافع بن ازرق جدا شد.[4] ناگفته نماند كه:
ازارقه فرقه ای از خوارج بودند كه مخالفان خویش از اهل قبله را، مشرك دانسته و هر كه به مذهب ایشان در نمی آمد، خون، زن و فرزندانش را مباح می دانستند.[5]
عبدالله بن اباض پس از جدا شدن از ازارقه در بصره بر ضد زبیریان خروج كرد و چون مردی فقیه بود در منابع إباضیه او را امام اهل التحقیق، امام القوم و امام المسلمین خوانده اند. سبب اعتدال عبدالله بن اباض ظاهراً سازش او با عبدالملك بن مروان خلیفه اموی و همراهی با وی بر ضد عبدالله بن زبیر بود. سیاستی را كه عبدالله بن اباض در برابر خلفای اموی در پیش گرفت، جانشین وی «ابوالشعشاء» جابر بن ازدی آن را ادامه داد. جابر كه از عمان بود، با حجاج بن یوسف ثقفی روابطی دوستانه داشت، ولی این حسن رابطه دیری نپائید و حجاج به كشتن اباضیه در كنار سایر خوارج اقدام نمود، و در زمان او بیشتر بزرگان اباضی به عمان تبعید شدند. جابر شاگردی داشت، بنام ابوعبیده مسلم بن كریمه تمیمی كه از دانشمندان و عالمان آن فرقه به شمار می رفت. او پس از استادش به ریاست اباضیه رسید. پس از سقوط بنی امیه و روی كار آمدن عباسیان، منصور دوانیقی مدّتی نسبت به اباضیان نظر مساعد داشت. بعد از مرگ ابوعبیده، انحطاط طایفه اباضیه در بصره آغاز شد.
از پایان قرن اول هجری خوارج عمان رنگ اباضی پیدا كردند و عامل مؤثّر آن تبعید اباضیان به عمان در زمان حجاج بن یوسف بوده است. در عصر حاضر مذهب اباضی كیش قبایل عمانی، غافری و هنا می باشد. علماء فرقه اباضی به مناطقی چون افریقای شمالی، خلیج فارس، قیروان، طرابلس و … نفوذ كرده و توانستند حكومت هائی تشكیل دهند.[6]
فرقه های اباضیه:
فرقه اباضیه همچون سایر فرق دچار انشعاباتی شد. مهمترین شاخة مذهبی اباضی معروف به اباضیه «وهبیه» مغرب است، كه خود را «اهل المذهب» و نیز «اهل الدعوة» می خوانند. آنان پیروان عبدالوهاب بن عبدالرحمان (171-208 هجری قمری) بودند.[7]فرقه دیگر حارثیه هستند كه مؤسس آن، حمزه كوفی بود و در مسأله «قدر» پیرو عقاید «معتزله» شد. این فرقه منسوب به عالم اباضی موسوم به حارث بن مزید می باشد.[8]
فرقه دیگر «طریفیه» هستند كه از یاران عبدالله بن طریف از اصحاب امام طالب الحق می باشند كه در حدود سال 129 هجری قمری در عربستان جنوبی تأسیس شد.
از دیگر فرق اباضیه می توان به: نكّار، نفاثیه، خلیفیه، عمریه، حسنیه، سكاكیه، حفصیه و یزیدیه اشاره كرد.[9]
عقائد اباضیه:
1. آنان بر خلاف ازارقه كه از خوارج تندرو بودند، ازدواج با مسلمانان و میراث بردن از آنان را روا می شمردند می گفتند: مرتكبان گناهان كبیره موحّدند نه مؤمن.
2. شهادت مخالفانشان بر علیه دوستانشان را جایز می دانستند[10].
- درباره منافقان می گفتند: آنان در زمان رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ موحّد بودند و كافر به گناه كبیره شدند نه كافر به شرك.[11]
- آنان معتقدند: اوامر خداوند در قرآن «عام» است نه «خاص».
- اباضیه معتقدند كه جائز است، خداوند رسولی را بدون دلیل و معجزه برانگیزد و بندگان را به آنچه كه بر وی وحی می شود مكلّف فرماید.[12]
- آنان معتقدند كه هر كس زنا كند ویا سرقت نماید، اوّل حدّ بر او جاری می شود و بعد باید توبه كند. اگر توبه كرد آزاد است و الّا باید به قتل برسد.[13]
- آنان بر این عقیده اند كه نمی توان به كسی مؤمن یا كافر گفت، چرا كه وحی منقطع شد. و ابوبكر و عمر از دنیا رفته اند و امروز كسی نیست كه حقایق را بیان كند و كافر را از مؤمن تمیز دهد. بدان جهت ما به كسی نمی گوییم كه او مؤمن است یا كافر.[14]
پی نوشت:
- بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر، الفرق بین الفرق، دارالجیل و دارالافاق الجدیدة، چاپ 1408ق ، بیروت، ص54.
- الفرق بین الفرق، ص89.
- الأمین، شریف یحیی، معجم الفرق الاسلامیه، دارالاضواء، چاپ اول، 1406ق، بیروت، ص 13.
- مشكور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، چاپ دوم، 1372ش، ص6.
- فرهنگ فرق اسلامی، ص43.
- فرهنگ فرق اسلامی، ص7 و 8.
- معجم الفرق الاسلامیه، ص270.
- اشعری، ابوالحسن، علی بن اسماعیل، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلّین، المكتبة العصریه للطباعة،1419 هجری قمری، بیروت، جلد اول، صفحه 184.
- فرهنگ فرق اسلامی، ص8.
- مهنا و خریس، امیر و علی، جامع الفرق و المذاهب الاسلامیه، المركز الثقافی العربی، بیروت، چاپ دوم، 1994میلادی، صفحه 10.
- بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر، الفرق بین الفرق، دارالجیل و دارالافاق الجدیدة، چاپ 1408 هجری، بیروت، ص80.
- فرهنگ فرق اسلامی، صفحه 9.
- الفرق بین الفرق، صفحه 86.
- عراقی حنفی، ابومحمد عثمان بن عبدالله بن حسن، الفِرَقُ المُفتَرِقَة بین أهل الزّیغ و الزندقة، تحقیق دكتر یشار قوتلو آی، صفحه 14.
منبع: نرم افزار پاسخ مرکز مطالعات حوزه