طرف‌داران احمد الحسن و استناد به نسخه‌بدل‌های ثابت نشده

۱۴۰۱-۰۱-۲۹

328 بازدید

بدون تگ

فهرست محتوا

اشاره:

مدعیان دروغین برای اثبات ادعای خود معمولاً به اموری فریبنده تمسک می جویند. آنان خود می دانند که روزی همه چیز برملا خواهد شد و جز رسوایی چیزی برای آنان باقی نخواهد ماند. ازاین‌رو به اموری پناه می برند که چند روزی بتوانند به زندگی فریبنده خود ادامه بدهند. در این مقاله مختصر به یکی از فریب کاری های این جریان اشاره شده است.

 از شیوه‌های فریب‌کارانۀ طرف‌داران احمد حسن این است که برای اثبات ادعای بزرگ خود _ که به دلیل بزرگ بودن آن نیازمند دلایل قطعی و تشکیک‌ناپذیر است _ به روایاتی استناد می‌کنند که در نسخه‌های گوناگون به صورت‌های متفاوتی نقل شده است. این شیوۀ استدلال هم از این جهت باطل است که با وجود نقل‌های متفاوت روایت قابلیت استدلال نخواهد داشت و هم خود دلیلی بر فریب‌کارانه بودن این نوع استدلال است؛ زیرا با وجود نقل‌های متفاوت اکتفا به ذکر نقلی که بر مدعا دلالت دارد و سرپوش گذاشتن بر نقل دیگر به نوعی فریب مخاطب عمومی است که از حقیقت ماجرا آگاهی ندارد. می‌نویسند:

عن الأصبغ بن نباته قال: أتیت أمیر المؤمنین(ع) فوجدته متفکراً ینکت فی الأرض، فقلت: یا أمیر المؤمنین! ما لی أراک متفکراً تنکت فی الأرض، أرغبه منک فیها؟ فقال: لا والله ما رغبت فیها و لا فی الدنیا یوماً قط ولکنی فکرت فی مولود یکون من ظهر الحادی عشر من ولدی، هو المهدی الذی یملأ الأرض عدلاً وقسطاً کما ملئت جوراً وظلماً، تکون له غیبه وحیره، یضل فیها أقوام ویهتدی فیها آخرون. فقلت: یا أمیر المؤمنین! وکم تکون الحیره والغیبه؟ قال: سته أیام أو سته أشهر أو ست سنین. فقلت: وإن هذا لکائن؟ فقال: نعم کما أنه مخلوق وأنى لک بهذا الامر یا أصبغ أولئک خیار هذه الأمه مع خیار أبرار هذه العتره؛ اصبغ بن نباته می‌گوید: خدمت امیر المؤمنین(ع) شرفیاب شدم. دیدم آن حضرت در اندیشه فرو رفته و با عصایی که در دست داشت بر زمین می‏کوفت. عرض کردم: ای امیر مؤمنان، چه شده که شما را غرق در اندیشه می‏بینم و به زمین می‏کوبی؟ آیا میل و رغبتی در آن پیدا نموده‏ ای؟ فرمود: نه، به خدا سوگند هرگز در دنیا رغبت نداشته ‏ام، ولی دربارۀ فرزندی اندیشه می ‏کنم که از پشت یازدهمین فرزندان من است و او مهدی است، و زمین را از عدل و داد پر کند چنان‌که از ظلم و جور پر شده باشد. برای او حیرت و غیبتی است که در آن جمعی گمراه شوند و گروهی در آن راهنمایی شوند. عرض کردم: ای امیر مؤمنان، این حیرت و این غیبت چه مقدار باشد؟ فرمود: شش روز یا شش ماه یا شش سال. عرض کردم: آیا این چنین خواهد شد؟ فرمود: آری هم‌چنان که او خلق شده است. و تو کجا و علم به آن کجا؟ ای اصبغ، اینان برگزیدگان این امّتند که با نیکان این امّت باشند.

احمد حسن دربارۀ این روایت چنین نوشته است: «و این گوهری است از دریای دانش امیرمؤمنان علی بن ابی‌طالب که مرا در آن یاد کرده است … . یازدهمین فرزند از فرزندان امیرالمؤمنین، امام مهدی است و آن‌که از پشت اوست، همان مهدی اول از مهدی‌های دوازده‌گانه است و او وصیّ و فرستادۀ امام مهدی(عج)است.[۱] »

در حالی که این روایت در برخی از نسخه‌های کافی[۲] ، و نیز در کمال الدین [۳]، الغیبه نعمانی[۴] ، کفایه الاثر[۵] ، اعلام الوری[۶]  و بحار الانوار[۷]  «من ظهری الحادی عشر من ولدی» است. ترجمۀ حدیث طبق این نقل چنین است: «… من دربارۀ مولودی که از پشت من است فکر می‌کردم که یازدهمینِ فرزندان من است… .» بر اساس این نقل، مقصود امام علی(ع) از «الحادی عشر من ولدی» امام مهدی(عج)است، نه فرزند آن حضرت؛ چرا که یازدهمین فرزند امام علی(ع) امام زمان(عج)است و در این صورت این روایت به هیچ عنوان بر امثال احمد حسن انطباق نمی‌یابد.

نخستین کتابی که «من ظهر الحادی عشر من ولدی» آورده، کتاب هدایه الکبری است که کتابی بسیار ضعیف به شمار می‌رود و نوشتۀ یکی از غالیان منحرف است. در برخی از نسخه‌های کتاب شریف کافی نیز به همین صورت نقل شده است. همین نقل در اثبات الوصیه[۸]  نیز آمده، ولی سند آن نقل نشده است. در کتاب الاختصاص منسوب به شیخ مفید[۹] ، الغیبه شیخ طوسی [۱۰] و دلائل الامامه[۱۱]  نیز عبارت «من ظهر الحادی عشر» وجود دارد.

روشن است که استدلال به کتاب‌های هدایه الکبری، اختصاص و دلائل الامامه مقبول نیست؛ زیرا نویسندۀ کتاب نخست، فاسد العقیده است؛ نویسنده دو کتاب بعدی معلوم نیست و یکی منسوب به شیخ مفید و دیگری منسوب به طبری است. چنان‌که استدلال به کافی به دلیل تفاوت نسخه‌های آن پذیرفتنی نیست. استدلال اثبات الوصیه نیز معتبر نیست؛ زیرا نقلی بی‌سند است. استدلال به کتاب الغیبه شیخ طوسی نیز باطل است؛ زیرا منبعی متاخر به شمار می‌رود و کتاب‌های کهن‌تر مانند الغیبه نعمانی و کمال الدین این نقل را ندارند.

ثانیاً، اگر نتوانیم یک نقل را بر نقل دیگری ترجیح دهیم، دست‌کم این دو نقل در یک اندازه از ارزش هستند. بنابراین به هیچ کدام نمی‌توان استدلال کرد و با این حساب این روایت نمی‌تواند چیزی را به نفع طرف‌داران احمد حسن اثبات کند.

ثالثاً، احمد حسن یازدهمین فرزند از نسل امام علی(ع) نیست؛ زیرا او خود را با چهار واسطه، نوۀ امام مهدی(عج)می‌داند. بنابراین یازدهمین فرزند از نسل امام علی(ع) فرزند بلاواسطۀ امام مهدی(عج)یعنی جد احمد حسن خواهد بود.

یکی از طرف‌داران این فرقۀ انحرافی برای اثبات صحت عبارت «من ظهر الحادی عشر» خود را به آب و آتش زده و مدعی شده است که نسخۀ صحیح کتاب شریف کافی «من ظهر الحادی عشر» است و حرف «ی» به وسیلۀ نساخ به حدیث افزوده شده است؛ چرا که اولاً در حاشیۀ کافی به این‌که در برخی نسخ «من ظهری» است اشاره‌ای نشده؛ ثانیاً در شرح ملّاصالح مازندرانی نیز «من ظهر» ثبت شده و حرف «ی» در پرانتز قرار داده شده و ثالثاً کسانی که این روایت را از کافی نقل کرده‌اند مانند نویسندۀ تهذیب المقال و علّامه مجلسی در مرآت العقول «من ظهر» نقل کرده‌اند[۱۲] ، در حالی که علّامه مجلسی در مرآت العقول تصریح کرده است که در برخی از نسخ «من ظهری» ثبت شده است و با وجود تصریح علّامه مجلسی به وجود این عبارت در پاره‌ای از نسخه‌ها، معلوم نیست چگونه نویسندۀ یادشده توانسته است با قاطعیت مدعی افزوده شدن «ی»توسط نساخ شود. علّامه مجلسی در این باره چنین نوشته است:

«من ظهر الحادی عشر» کذا فی أکثر النسخ فالمعنى من ظهر الإمام الحادی عشر «و من ولدی» نعت «مولود» و ربما یقرأ ظهر بالتنوین أی وراء، و المراد أنه یولد بعد هذا الدهر، و الحادی عشر مبتدأ خبره‏ المهدی‏، و فی إکمال الدین و غیره و بعض نسخ الکتاب: ظهری، فلا یحتاج إلى تکلف.[۱۳]

پیداست که تعبیر علّامه مجلسی «کثیر من النسخ» نیست، بلکه «اکثر النسخ» است و از این تعبیر استفاده می‌شود که نسخه‌هایی که در آن «من ظهری» بوده تعداد درخور توجهی بوده‌اند؛ زیرا ضد کثیر، قلیل است، ولی ضد اکثر، اقل است که مفهومی اضافی دارد؛ یعنی در قیاس با نسخه‌هایی که «من ظهر» بوده نسخه‌هایی که «من ظهری» است کمترند.

نویسندۀ یادشده در ادامه مدعی شده است در برخی از چاپ‌های کمال الدین «من ظهر» است و در برخی دیگر «من ظهری» و از آن‌جا که میرزا محمدتقی اصفهانی در مکیال المکارم این روایت را به صورت «من ظهر» از کمال الدین نقل کرده، روشن می‌شود «ی» در چاپ‌های جدید به حدیث افزوده شده و این استدلال به غایت خنده‌دار است؛ چرا که وقتی که علّامه مجلسی به عنوان یک نسخه‌شناس کارکشته تصریح می‌کند که در کمال الدین و غیر آن «من ظهری» است (عبارت علّامه در سطور پیشین ذکر شد) چگونه می‌توان به استناد مکیال المکارم که نویسندۀ آن حدود پنجاه سال پیش به رحمت الهی رفته‌اند، چیزی را ثابت کرد؟ از این مضحک‌تر، این است که نویسندۀ یادشده و قتی می‌خواهد از چاپ‌های مختلف کمال الدین که در آن «من ظهر الحادی عشر» ذکر شده آمار ارائه دهد، به سه چاپ اشاره می‌کند: اول، نسخه‌ای که تو سط انتشارات دار ذوی القربی چاپ شده؛ دوم، نسخه‌ای که توسط انتشارات طلیعۀ نور در سال ۱۴۲۵ و در چاپ اول منتشر شده، و سوم، نسخه‌ای که توسط همین ناشر در سال ۱۴۲۹و در چاپ دوم منتشر شده است[۱۴]. این‌گونه آمار دادن بسیار جالب است؛ زیرا نویسنده، دو چاپ از یک نسخه توسط یک ناشر را دو مدرک متفاوت محسوب کرده است و لابد اگر همین انتشارات کتاب کمال الدین را صدبار تجدید چاپ می‌کرد، به نظر نویسنده، به دلیل وجود صد نسخه از کمال الدین که در آن «من ظهر» وجود دارد اثبات می‌شد حرف «ی» به سایر نسخه‌ها افزوده شده است.

نویسندۀ یادشده ‌به‌رغم این‌که در کتاب الغیبه نعمانی «من ظهری» ثبت شده، کوشیده است اثبات کند که در نسخۀ اصلی این کتاب هم «من ظهر» بوده است. استدلال او بر مدعایش این است که چون ثابت شد در کافی «من ظهر» بوده و از آن‌جا که نعمانی هم این روایت را از کلینی نقل کرده، بنابراین در الغیبه نعمانی هم «من ظهر» بوده است[۱۵]. در پاسخ این ادعا باید گفت چنان‌که گذشت، بر اسا س گزارش علّامه مجلسی، برخی از نسخه‌های کافی «من» ظهری است. بنابراین نمی‌توان قاطعانه ادعا کرد نسخۀ صحیح کافی «من ظهر» بوده است. در نتیجه نمی‌توان با قاطعیت مدعی افزوده شدن «ی» به روایت کتاب نعمانی شد، بلکه از قضا وجود تعبیر «من ظهری» در الغیبه نعمانی، خود قرینه است بر این‌که آن نسخه‌ای از کافی که «من ظهری» دارد صحیح‌تر است.

نمونۀ دیگر این‌که می‌نویسند: در کتاب فقه الرضا، از امام رضا(ع) این دعا روایت شده است:

اللهم صل علیه و علی آله من آل طه و یٓس، و اخصص ولیک، و وصی نبیک، و أخا رسولک، و وزیره، و ولی عهده، إمام المتقین، و خاتم الوصیین لخاتم النبیین محمد(ص)، و ابنته البتول، و علی سیدی شباب أهل الجنه من الأولین و الآخرین، و علی الأئمه الراشدین المهدیین السالفین الماضین، و علی النقباء الأتقیاء البرره الأئمه الفاضلین الباقین، و علی بقیتک فی أرضک، القائم بالحق فی الیوم الموعود، و علی الفاضلین المهدیین الأمناء الخزنه. و این دعا بر وجود مهدی‌هایی پس از امام مهدی دلالت دارد. در حالی که اوّلاً این عبارت در نسخۀ کتاب فقه الرضا که نزد علّامه مجلسی بوده وجود نداشته است. متن بحارالأنوار بدین شرح است:

اللهم صل علیه و علی آل طه و یٓس و اخصص ولیک و وصی نبیک و أخا رسولک و وزیره، و ولی عهدک إمام المتقین، و خاتم الوصیین لخاتم النبیین محمد بالصلاه علیه و علی ابنته البتول، و علی سیدی شباب اهل الجنه من الأولین و الآخرین، و علی الأئمه الراشدین المهدیین، و علی النقباء الأتقیاء البرره الفاضلین المهذبین الامناء الخزنه، و علی خواص ملائکتک جبرئیل و میکائیل و إسرافیل و عزرائیل و الصافین و الحافین و الکروبیین و المسبحین و جمیع ملائکتک فی سمواتک و ارضک أکتعین.

روشن است که با وجود چنین تفاوت نقل‌هایی اصل وجود عبارت مورد نظر مشکوک خواهد شد و در نتیجه مسئله‌ای اعتقادی آن هم مسئله‌ای همچون امامت و مهدویت را نمی‌توان به استناد آن اثبات کرد.

ثانیاً در اصل انتساب این کتاب به امام رضا(ع) تردید وجود دارد.

امام خمینی(ره) در این‌باره چنین می‌نویسد:

و امثال این عبارت از کتاب فقه الرضا گواه بر این است که این کتاب تصنیف یکی از علماست نه این‌که کتاب سرورمان ابالحسن علی بن موسی الرضا(ع) باشد.[۱۶]

آیت‌الله گلپایگانی نیز چنین نوشته است:

روایت فقه الرضا قابل اعتماد نیست؛ چرا که هم‌چنان که بارها تذکر داده شد، استناد این کتاب به سرورمان امام رضا(ع) معلوم نیست.[۱۷]

ثالثاً بر فرض که ما نسخۀ موجود فقه الرضا را معیار قرار دهیم دلیلی وجود ندارد که مهدی‌های پس از امام مهدی(عج)اوصیای آن حضرت باشند. ممکن است طبق فرمایش امام صادق(ع) آنان گروهی از شیعیان باشند که مردم را به اهل‌بیت دعوت می‌کنند.

عن أبی بصیر قال: قلت للصادق جعفر بن محمد(ع): یا ابن رسول الله! إنی سمعت من أبیک(ع) أنه قال: یکون بعد القائم اثنا عشر مهدیاً فقال: إنما قال: اثنا عشر مهدیاً، و لم یقل: إثنا عشر إماماً، ولکنهم قوم من شیعتنا یدعون الناس إلی موالاتنا و معرفه حقنا. [۱۸]

ابوبصیر گوید: به امام صادق(ع) گفتم: ای فرزند رسول خدا، من از پدر شما شنیدم که می‏فرمود: پس از قائم دوازده مهدی خواهد بود. امام صادق(ع) فرمود: دوازده مهدی گفته است، نه دوازده امام؛ آن‌ها قومی از شیعیان ما هستند که مردم را به موالات و معرفت حقّ ما می‏خوانند.

پی نوشت:

[۱] . احمد الحسن، الجواب المنیر عبر الاثیر، ص۵۸، اصدارات الامام المهدی(عج)، چاپ اول، ۱۴۳۱ق.

[۲] . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۳۳۸، تحقیق، تصحیح و تعلیق: علی‌اکبر غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ پنجم، ۱۳۶۳ش.

[۳] . صدوق ، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمه، ص۲۸۹، تحقیق: علی‌اکبر غفاری، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.

[۴] . نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه، ص۶۹، تحقیق: فارس حسون، قم، انوار الهدی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.

[۵] . خزاز قمی، علی بن محمد، کفایه الأثر، ص۲۲۰، قم، انتشارات بیدار، ۱۴۰۱ق

[۶] . طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۲، ص۲۲۸، قم، مؤسسه آل‌البیت، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.

[۷] . مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج۵۱، ص۱۱۸، بیروت، مؤسسه الوفاء، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.

[۸] . مسعودی، علی بن حسین، إثبات الوصیّه للإمام علی بن أبی طالب، ص۲۶۶، قم، مؤسسه انصاریان، چاپ دوم، ۱۴۲۴ق.

[۹] . مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الاختصاص، ص۲۱۰، تحقیق: علی‌اکبر غفاری، بیروت، دارالمفید، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.

[۱۰] . طوسی، محمد بن حسن، الغیبه، ص۱۶۵، تحقیق: عبادالله تهرانی و علی احمد ناصح، قم، مؤسسه المعارف الإسلامیه، چاپ اول، ۱۴۱۱ق _ الف.

[۱۱] . طبری، محمد بن جریر، دلائل الامامه، ص۵۲۹، قم، مؤسسه البعثه، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.

[۱۲] . دیراوی، عبدالرزاق، دعوه السید احمد الحسن هی الحق المبین، ص۹۷، اصدارات الامام المهدی، چاپ اول، ۱۴۳۳ق.

[۱۳] . مجلسی، محمدتقی، مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج۴، ص۴۳، تحقیق: سیدهاشم رسولی محلاتی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ سوم، ۱۳۷۰ش.

[۱۴] . دعوه السید احمد الحسن هی الحق المبین، ص۹۷،

[۱۵] . همان، ص۹۸٫

[۱۶] . خمینی، سید روح الله، کتاب الطهاره، ج۱، ص۳۰۰، قم، مطبعه مهر، بی‌تا

[۱۷] . مقدس، محمدهادی، تقریرات الحج (تقریرات درس آیت الله العظمی گلپایگانی)، ج۱، ص۱۱۲، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا.

[۱۸] . کمال الدین و تمام النعمه، ص۳۵۸٫

منبع: آینده روشن (برگرفته از  مقاله نقد و بررسی آراء مدعیان مهدویت: با تکیه بر آراء احمد الحسن نوشته نصرت الله آیتی)

بدون دیدگاه