کلمه سدره المنتهی در آیاتی از سوره نجم آمده است که درباره معراج پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شده اند. در این آیات بیان گردیده که وقتی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به معراج رفت، بار دیگر خداوند را در سدره المنتهی مشاهده کرد.
در این آیات خداوند متعال دیدار خود را با پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در شب معراج چنین بیان فرموده است:
«وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَهً أُخْرى، عِنْدَ سِدْرَهِ الْمُنْتَهى، عِنْدَها جَنَّهُ الْمَأْوى، إِذْ یغْشَى السِّدْرَهَ ما یغْشى، ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغى، لَقَدْ رَأى مِنْ آیاتِ رَبِّهِ الْکُبْرى»؛[۱] و بار دیگر او را مشاهده کرد. نزد سدره المنتهى که جنت الماوى در آنجا است. در آن هنگام که چیزى (نور خیره کننده اى) سدره المنتهی را پوشانده بود و چشم او هرگز منحرف نشد و طغیان ننمود. او پاره اى از آیات و نشانه هاى بزرگ پروردگارش را مشاهده کرد.[۲]
معنای سدره المنتهی
سدره المنتهی مرکب از دو کلمه «سدره» و «المنتهی» است. کلمه «سدر» به معناى جنس درخت سدر و کلمه «سدره» به معناى یک درخت سدر است و کلمه «منتهى» گویا نام مکانى است و شاید مراد از آن، منتهاى آسمان ها باشد به دلیل اینکه مى فرماید: جنت ماوى پهلوى آن است و ما مى دانیم که جنت ماوى در آسمان ها است، چون در آیه فرموده: «وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ ما تُوعَدُونَ».[۳]
اما اینکه این درخت سدره چه درختى است؟ در کلام خداى تعالى چیزى که تفسیرش کرده باشد، نیافتیم و مثل اینکه بناى خداى تعالى در اینجا بر این است که به طور مبهم و با اشاره سخن بگوید، موید این معنا جمله «إِذْ یغْشَى السِّدْرَهَ ما یغْشى»[۴] است، که در آن سخن از مستورى رفته است، در روایات هم تفسیر شده به درختى که فوق آسمان هفتم قرار دارد و اعمال بندگان خدا تا آنجا بالا مى رود.[۵]
در قول دیگر «سدره» (بر وزن حرفه) مطابق آنچه غالبا مفسران علماى لغت گفته اند درختى است پر برگ و پر سایه و تعبیر به «سدره المنتهی» اشاره به درخت پر برگ و پر سایه اى است که در اوج آسمان ها، در منتها الیه عروج فرشتگان و ارواح شهدا و علوم انبیا و اعمال انسان ها قرار گرفته، جایى که ملائکه پروردگار از آن فراتر نمى روند و جبرئیل نیز در سفر معراج به هنگامى که به آن رسید متوقف شد.[۶]
درباره سدره المنتهی هر چند در قرآن مجید توضیحى نیامده ولى در اخبار و روایات اسلامى توصیف هاى گوناگونى پیرامون آن آمده و همه بیانگر این واقعیت است که انتخاب این تعبیر به عنوان یک نوع تشبیه و به خاطر تنگى و کوتاهى لغات ما از بیان اینگونه واقعیات بزرگ است.
در حدیثى از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است که فرمود: «رَأَیتُ عَلَى کُلِ وَرَقَهٍ مِنْ أَوْرَاقِهَا مَلَکاً قَائِماً یسَبِّحُ اللَّهَ تَعَالَى[۷]؛ من بر هر یک از برگ هاى آن فرشته اى دیدم که ایستاده بود و تسبیح خداوند را مى کرد».
در حدیث دیگرى از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «و انْتَهَیتُ إِلَى سِدْرَهِ الْمُنْتَهَى فَإِذَا الْوَرَقَهُ مِنْهَا تُظِلُّ أُمَّهً مِنَ الْأُمَمِ؛[۸] من به سدره المنتهی رسیدم و دیدم در سایه هر برگى از آن امتى قرار گرفته اند.
این تعبیرات نشان مى دهد که هرگز منظور درختى شبیه آنچه در زمین مى بینیم نبوده، بلکه اشاره به سایبان عظیمى است در جوار قرب رحمت حق که فرشتگان بر برگ هاى آن تسبیح مى کنند و امت هایى از نیکان و پاکان در سایه آن قرار دارند.[۹]
مقصود از «نَزْلَهً أُخْرى» و روایت رسول خدا (صلى اللَّه علیه و آله و سلم)
در آیه «وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَهً أُخْرى» کلمه «نزله» به معناى نزول واحد است و این آیه دلالت مى کند بر اینکه از این آیه به بعد مى خواهد از یک نزول دیگر غیر آن نزولى که در آیات سابق حکایت شده بود خبر دهد.
و با در نظر داشتن اینکه مفسران فاعل «رآه» را رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دانسته و ضمیر مفعولى در آن را به جبرئیل برگردانده اند، قهرا منظور از «نزله» نازل شدن جبرئیل بر آن جناب خواهد بود، نازل شدنش براى اینکه آن جناب را به معراج ببرد.
و جمله «عِنْد سدره المنتهی» ظرف براى رویت است، نه براى نازل شدن و مراد از رویت هم رویت آن جناب است جبرئیل را به صورت اصلیش. و معناى جمله این است که: جبرئیل یک بار دیگر به صورت اصلیش در برابر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در آمد، تا به معراجش ببرد و این جریان کنار سدره المنتهی واقع شد.
پس از آنچه که گذشت صحت این نظریه هم روشن شد که بگوییم ضمیر مفعولى به خداى تعالى برگردد. و مراد از رویت هم رویت قلبى و مراد از نزله اخرى هم نازل شدن رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در معراج در کنار سدره المنتهی باشد، آن وقت مفاد آیه چنین مى شود که: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) یک بار دیگر نزد سدره المنتهی نازل شد و این وقتى بود که به معراج مى رفت و در آن نزله خدا را مانند نزله اول با قلب خود دیدار کرد.[۱۰]
جنه الماوی
«جنه الماوى» به معنى بهشتى است که محل سکونت است و در اینکه این کدام بهشت است در میان مفسران گفت و گو است، بعضى آن را همان بهشت جاویدان (جنه الخلد) مى دانند که در انتظار تمام اهل ایمان و پرهیزگاران است و محل آن را در آسمان دانسته انذ.
آیه ۱۹ سوره سجده را شاهد بر آن مى دانند: «فَلَهُمْ جَنَّاتُ الْمَأْوى نُزُلًا بِما کانُوا یعْمَلُونَ؛ براى مومنان صالح باغ هاى بهشت است که در آن ساکن مى شوند و این وسیله پذیرایى از آن هاست در مقابل اعمالى که انجام مى دادند». چرا که این آیه به قرینه آیه بعد از آن مسلما از بهشت جاویدان سخن مى گوید.
ولى از آنجا که در جاى دیگر مى خوانیم «وَ سارِعُوا إِلى مَغْفِرَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّهٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ؛ براى رفتن به سوى مغفرت پروردگار و بهشتى که وسعت آن آسمان ها و زمین است بر یکدیگر پیشى گیرید».[۱۱]
بعضى این معنى را بعید شمرده اند، زیرا ظاهر آیات مورد بحث نشان مى دهد که «جنه الماوى» در آسمان است و غیر از بهشت جاویدان است که وسعتش به اندازه تمام آسمان ها و زمین است.
لذا گاهى آن را به جایگاه ویژه اى از بهشت تفسیر کرده اند که در کنار« سدره المنتهی» است و محل خاصان و مخلصان است. و گاه گفته اند به معنى بهشت برزخى است که ارواح شهدا و مومنان موقتا به آنجا مى روند.
تفسیر اخیر از همه مناسبتر به نظر مى رسد و از امورى که به روشنى بر آن گواهى مى دهد این است که در بسیارى از روایات معراج آمده است که پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) عده اى را در این بهشت متنعم دید، در حالى که مى دانیم هیچکس در بهشت جاویدان قبل از روز قیامت وارد نمى شود؛ زیرا آیات قرآن به خوبى دلالت دارد که پرهیزگاران در قیامت بعد از محاسبه وارد بهشت مى شوند، نه بلافاصله بعد از مرگ و ارواح شهدا نیز در بهشت برزخى قرار دارند؛ زیرا آن ها نیز قبل از قیام قیامت وارد بهشت جاویدان نمى شوند.[۱۲]
از کلام علامه طباطبایی به دست می آید که «جَنَّهُ الْمَأْوى» عبارت از بهشتى است که مومنین براى همیشه در آن منزل مى کنند، چون بهشت دیگرى هست موقت و آن بهشت برزخ است که مدتش تا روز قیامت تمام مى شود و «جنت ماوى» بعد از قیامت است. هم چنان که فرموده:
«فَلَهُمْ جَنَّاتُ الْمَأْوى نُزُلًا بِما کانُوا یعْمَلُونَ» و نیز فرموده: «فَإِذا جاءَتِ الطَّامَّهُ الْکُبْرى … فَإِنَّ الْجَنَّهَ هِی الْمَأْوى» و این جنت الماوى به طورى که آیه ۲۲ سوره ذاریات دلالت مى کرد، در آسمان واقع است. ولى بعضى از مفسران آن را به جنت برزخى تفسیر کرده اند.[۱۳]
کیفیت دیدن پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)
با آیه «ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغى» خداوند طغیان را از دیدن پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نفی می کند.
کلمه «زیغ» که مصدر فعل «زاغ» است به معناى انحراف از حالت تعادل و استقامت است و کلمه «طغیان»که مصدر فعل «طغى» است، در هر عملى، به معناى تجاوز از حد در آن عمل است و «زیغ بصر» به این معنا است که چشم آدمى چیزى را به آن صورت که هست نبیند و طورى دیگر ببیند. و «طغیان بصر» به این معنا است که چیزى را ببیند که اصلا حقیقت ندارد و منظور از «بصر» چشم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است.
معناى آیه این است که چشم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آنچه را که دید بر غیر صفت حقیقیش ندید و چیزى را هم که حقیقت ندارد ندید، بلکه هر چه دید درست دید.
و مراد از این دیدن رویت قلبى است نه رویت با دیده سر؛ چون مى دانیم منظور از این دیدن همان حقیقتى است که در آیه «وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَهً أُخْرى» منظور است، چون صریحا مى فرماید: رویت در این نزله که نزله دومى است مثل رویت در نزله اولى بود و رویت نزله اولى، رویت با فواد و قلب بود، که درباره اش فرمود: «ما کَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأى أَ فَتُمارُونَهُ عَلى ما یرى[۱۴]؛ قلب (پاک او) در آنچه دید هرگز دروغ نگفت، آیا با او درباره آنچه (با چشم خود) دیده مجادله مى کنید.[۱۵]
با جمله «لَقَدْ رَأى مِنْ آیاتِ رَبِّهِ الْکُبْرى» کیفیت دیدن پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) را بیشتر توضیح می دهد و معناى آیه این است که: سوگند مى خورم که او بعضى از آیات پروردگارش را دید و با دیدن آن ها مشاهده پروردگارش برایش تمام شد. چون مشاهده خدا به قلب با مشاهده آیات او دست مى دهد، زیرا آیت بدان جهت که آیت است به جز صاحب آیت را حکایت نمى کند و از خودش هیچ حکایتى ندارد و گرنه از جهت خودش اگر حکایت کند دیگر آیت نمى شود.
و اما دیدن ذات متعالیه حق بدون حجاب، یعنى بدون وساطت آیت، امرى است محال، هم چنان که خودش فرمود: «وَ لا یحِیطُونَ بِهِ عِلْماً».[۱۶]
تتیجه گیری
سدره المنتهی درختی است که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در واقعه معراج خداوند را در کنار آن، با چشم دل مشاهده نمود. مکان سدره المنتهی در آسمان ها، در کنار جنت الماوی است و در احادیث موجود پیرامون آن تنها به توصیف برگ های آن اشار شده و توضیح بیشتری داده نشده است.
پی نوشت ها
[۱] . نجم، ۱۳ -۱۸.
[۲] . تفسیر نمونه، ج۲۲، ص ۴۹۶.
[۳] . ذاریات، ۲۲.
[۴] . نجم، ۱۶.
[۵] . ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۹، ص ۴۹.
[۶] . تفسیر نمونه، ج۲۲، ص ۴۹۷.
[۷]. بحارالانوار، ج۱۸، ص ۲۸۹.
[۸]. بحارالانوار ج۱۸، ص ۳۲۸.
[۹]. تفسیر نمونه، ج۲۲، ص ۴۹۸.
[۱۰]. ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۹، ص ۴۹.
[۱۱] . آل عمران، ۱۳.
[۱۲] . تفسیر نمونه، ج۲۲، ص ۴۹۸ – ۴۹۹.
[۱۳]. ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۵۰.
[۱۴] . نجم، ۱۱ -۱۲.
[۱۵]. ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۹، ص ۵۰.
[۱۶]. ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۹، ص ۵۱.
منابع
- طباطبایی، محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، مترجم: موسوى، محمد باقر، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چ۵، ۱۳۷۴ش.
- مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، مصحح: جمعى از محققان، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چ۲، ۱۴۰۳ق.
- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چ۱۰، ۱۳۷۱ش.