نگاهی به زندگی و مبارزات سید جمال الدین اسد آبادی

نگاهی به زندگی و مبارزات سید جمال الدین اسد آبادی

۱۴۰۱-۰۱-۳۰

346 بازدید

سید جمال الدین اسد آبادی از نخستین مصلحان اجتماعی مسلمانان در دوران جدید به شمار می رود. وی کوشش های بسیاری در کشورهای مختلف اسلامی از جمله افغانستان، مصر، هندوستان و ایران برای احیاء تفکر دینی و مبارزه با استعمار بیگانگان انجام داد. در ادامه نگاهی کوتاه به زندگی و مبارزات سید جمال الدین خواهیم داشت.

زادگاه و هویت ملی سید جمال الدین اسد آبادی

سید جمال الدین در شعبان ۱۲۵۴ق (آبان ۱۲۱۷ ش) در اسدآباد به دنیا آمد. پدرش سید صفدر و مادرش سکینه بیگم از نوادگان امام سجاد(ع) بودند.[۱] برخی وی را افغان و برخی دیگر او را ایرانی می دانند. کسانی که رأی به افغان بودن وی دادند، امضای سید به صورت سید جمال الدین الحسینی الافغانی را به عنوان مهم ترین دلیل مطرح کرده اند، حال آن که سید به اقتضاء شرایط به صورت های مختلف از جمله سید جمال الدین الحسینی الاستانبولی و سید جمال الدین الحسینی الاسد آبادی نیز امضاء می کرده است و این نمی تواند دلیل متقنی بر این ملیت او باشد.[۲]

صفات الله جمالی نوه خواهر سید جمال الدین، بیان داشته که از عمده دلایل ایرانی بودن وی این است که افراد بسیاری از اقوام و بستگان سید جمال در اسدآباد همدان زندگی می کنند و «ایرانی بودن سید أظْهر من الشمس و أبین من الامس» است.[۳] در اسناد تاریخی، قرینه هایی بر ایرانی بودن سید جمال وجود دارد و او حتی دو جلد گذرنامه ایرانی داشته است.[۴]

برخی دیگر گفته اند که سید جمال با توجه به الزامات مبارزه سیاسی برای وحدت جهان اسلام که ایرانی و شیعی بودن می توانست مانعی در برابر آن باشد، خود را به مجموعه جهان اسلام متعلق می دانست و سعی می کرد منسوب به جایی نباشد تا از این طریق بتواند با علمای جهان اسلام و اهل سنت تعامل داشته باشد؛[۵] برای مثال سید جمال در مصاحبه با روزنامه پال مال بیان داشته که «من یک افغانی از خالص ترین نژاد ایرانی هستم.»[۶]

برخی وی را متولد اسدآباد یا اسعدآباد کنر افغانستان می دانند که در کابل تحصیل کرده و از آنجا برای ادامه تحصیل به هند رفته است.[۷] سید جمال، در نامه ای بیان داشته که انگلیسی ها او را روسی، سنی ها او را رافضی، شیعه ها او را ناصبی می دانند. «نه کافر به خود می خواند و نه مسلم از خود می داند. از مسجد مطرود و از دیر مردود، حیران شده ام که به کدام آویزم و با کدام به مجادله برخیزم.»[۸]

دوران تحصیل

از زمان و محل تولد جمال الدین تا شروع تحصیل او در عراق، محل اختلاف است. برخی نوشته اند وی آموختن قرآن را از ۵ سالگی نزد پدر و مادر آغاز کرد و مقدمات عربی را طی سال های اول تحصیل فراگرفت و در سال ۱۲۶۴ق به همراه پدرش (سید صفدر) وارد شهر قزوین شد و ۴ سال در آنجا گذراند.[۹] وی در حوزه علمیه این شهر به درس و بحث پرداخت و ادبیات عرب، منطق، فقه و اصول را فراگرفت. سید جمال الدین در سال ۱۲۶۶ق به همراه پدر وارد تهران شد و تحصیل خود را نزد مجتهد وقت (آقا سیدمحمدصادق طباطبایی همدانی) ادامه داد و به دست او معمم شد.[۱۰]

سید در سال ۱۲۶۶ق همراه پدر به قصد نجف از تهران حرکت کرد و بعد از سه ماه توقف در بروجرد و مباحثه علمی با عالمان آن شهر به عتبات رفت. ۴ سال در درس شیخ مرتضی انصاری و نیز دروس اخلاقی ملاحسینقلی همدانی حضور یافت.[۱۱] سپس در سال ۱۲۷۰ه‍.ق به قصد بمبئی هندوستان روانه ایران شد.[۱۲] برخی سفر وی را در سال ۱۲۸۲ق دانسته اند و گفته اند سید جمال در نجف به فکر «ایجاد پیوند تازه ای میان دولت ها و ملت های اسلامی افتاد» و کوشید این طرح را به سرپرستی سلطان عثمانی اجرا کند. او نخست با مدحت پاشا در این باره به مکاتبه پرداخت و از او خواست توصیه نامه هایی به مقامات هند، افغانستان و بلوچستان برای سفر به آن مناطق بنویسد.[۱۳]

مسافرت های سید جمال الدین به منظور تقویت کشورهای اسلامی

سید جمال الدین اسد آبادی پس از طی تحصیلات مقدماتی، مسافرتی به هندوستان داشت که منجر به تغییر زندگی وی و پی ریزی شخصیت جدیدی شد. وی با مسافرت به هند با مشکلات مسلمانان تا حدودی آشنا شد و راه پیشرفت مسلمانان را وحدت و فرار از استعمار دانست. به همین دلیل مسافرت به کشورهای مختلف اسلامی و اروپایی را شروع کرد. مدت اقامت سید جمال در کشورهای مختلف معمولا کوتاه بود و پس از مدتی به کشوری دیگر مسافرت می کرد و به ترویج عقاید خود می پرداخت.[۱۴]

اقدامات سید جمال الدین در افغانستان

سید جمال الدین در ۱۲۷۸ق/۱۲۴۱ش/۱۸۶۲م به افغانستان رفت و پس از مدتی جزء نزدیکان دوست محمد خان، امیر کابل قرار گرفت.[۱۵] به تشویق جمال الدین، دوست محمد خان دستور انتشار اولین روزنامه را در افغانستان با عنوان شمس النهار صادر کرد. سپس کتاب تتمهالبیان فی تاریخ الافغان توسط سید جمال الدین نوشته شد.[۱۶]

اقدامات سید جمال الدین در مصر

سید جمال از اول محرم ۱۲۸۸- ۱۲۹۶ ه. ق، به مدت ۸ سال در مصر اقامت گزید[۱۷] و اقداماتی انجام داد. سید جمال الدین در مصر، جلسات علمی و دروس رسمی را آغاز کرد که با شرکت علمای برجسته ای همچون شیخ محمد عبده، شیخ عبدالکریم سلمان، شیخ ابراهیم اللقانی، شیخ سعید زغلول و شیخ ابراهیم الهلباوی برگزار می شد. البته کسانی که در محضر سید جمال حضور می یافتند منحصر به جامعه مسلمانان نبودند، بلکه برخی چون یعقوب صنوع یهودی و لوئی صابونچی و ادیب اسحاق و شبلی شمیل مسیحی نیز حضور می یافتند.[۱۸]

«سید جمال، ادبیات را در مصر دگرگون ساخت. ادبیات اشرافی را که کاری جز مدح پادشاهان و امیران و اشاره به اعمال آنان نداشت، منقلب ساخت و در خدمت خلق گماشت. با زبان قلم از حقوق انسان ها بازخواست کرد و با ستمگری و ستمگران به مبارزه برخاست.»[۱۹]

تأسیس حزب الوطنی

از جمله اقدامات سید جمال الدین در مصر، تأسیس «حزب الوطنی» بود. این حزب با تلاش و پایداری سید و شاگردانش موفقیت بسیاری به دست آورد. بنا بر گزارش لرد کرومر مستشار انگلیسی در مصر، با اقدامات این حزب، ۴۵ درصد از نفوذ انگلیس در مصر کاسته شد، و ۳۵ درصد تجارت و داد و ستد انگلیس کاهش یافت. همچنین مرکز «دعات نصارا» با مقایسه عملکرد «حزب الوطنی» با زحمات ۳۵ ساله همه مبلغان مسیحی در تمام نقاط آفریقا، اعلام کرد که نسبت آنها یک به ۱۶ است.[۲۰]

نفوذ و موفقیت این حزب به قدری گسترده بود که کرومر در گزارشی به لندن نوشت: «اگر انجمن حزب الوطنی یک سال دیگر برقرار باشد و سلسله جنبان امروز آسیای غربی مرکزی و افریقای شرقی و شمالی، سید جمال همدانی، مرفه البال و آسوده خاطر در مصر زیست کند، گذشته از اینکه تجارت و سیاست بریتانیا در قاره افریقا بالمره معدوم گردد که سهل است، ترس آن است که سیادت قاطبه اروپا از هیمنه این انجمن عجیب، به تاریخ پیوسته و اثری از او در صفحه عالم باقی نماند.»[۲۱] وی در گزارش دیگری وحشت زده خواستار نابودی حزب الوطنی شد.[۲۲]

به هر روی، استعمار به شدت از نفوذ سید جمال در مصر به وحشت افتاد و سرانجام، سید و یارانش را از فعالیت های فکری و سیاسی بازداشت و انجمن «حزب الوطنی»، پس از ۹ ماه و چند روز تعطیل شد.[۲۳]

سید جمال به دستور توفیق پاشا حاکم مصر، در ۱۷ رمضان ۱۲۹۶ ه‍.ق توقیف و به سوئز فرستاده شد تا وی را از آن طریق به ایران اعزام نمایند. برای آنکه کسی از مردم مصر با او ملاقات نکند و دنباله تعالیم اسلامی او بریده شود، وی را چند روز در بندر سوئز نگه داشتند.[۲۴]

اقدامات سید جمال الدین در هند

سید جمال پس از حرکت از بندر سوئز، به جای ایران به هندوستان رفت و به حیدرآباد رسید.[۲۵] اقدامات سید جمال در هند شامل مواردی مانند سخنرانی هایی برای جوانان،[۲۶] همکاری با مطبوعات، تشکیل جمعیت سری به نام العروه و مخالفت با سر سید احمدخان بود.[۲۷] وی همچنین مجله ای با عنوان معلم شفیق به دو زبان اردو و فارسی منتشر کرد.[۲۸]

مبارزه با مادی گرایی در هند

سید جمال در مدت اقامت خود در هند، متوجه افکار نادرست و مادی گرایانه سر سید احمدخان شد و به مبارزه با آن پرداخت. در آثار سید احمد خان، هواداری از وهابیان سنت گرا هویدا بود. او پس از شورش معروف ۱۲۷۳ ه.ش/۱۸۵۷م در جهت تقریب مسلمانان و انگلیسی ها فعالانه دست به کار شد و مذهبی التقاطی از اسلام پدید آورد که در اساس، با مسیحیت تفاوتی نداشت. از نظر او شباهت ذاتی این دو دین به یک اخلاق طبیعی قابل تحویل بود که عنصر مافوق طبیعی از آن زدوده شده باشد.[۲۹]

اقدامات سید احمد خان، سبب شد تا سید جمال الدین دین اسد آبادی کتاب «نیچریه»‌ را در رد افکار او بنویسد.[۳۰] سید جمال در این رساله، به رد مادی گرایی و نقش آن در انحطاط انسان و جوامع بشری و اثبات دین و نقش آن در ارتقای فضایل بشری می پردازد و اندیشه های شبه مادی سید احمد خان و اتباعش را به باد انتقاد می گیرد. سید جمال پس از رد فلسفه های مادی و دهری، به بیان سهم ارزشمند دین در ایجاد تمدن و ترقی می پردازد.

اما مخالفت سید جمال با سر سید احمدخان به نحوه تفسیر و برداشت از قرآن محدود نمی شد، بلکه اندیشه های اصلاحگرایانه سید جمال، عرصه تفکرات سیاسی را نیز شامل می شد. او با اندیشه های سیاسی سید احمد خان نیز به مخالفت برخاست. زیرا احمد خان با دولت انگلیس همراهی می کرد و معتقد بود برای رسیدن به پیشرفت اقتصادی، باید فرهنگ غربی را پذیرفت.[۳۱] از همین رو، سید علاوه بر اندیشه های اصلاح گرایانه عام خود که در جهت بهبود وضعیت مسلمانان جهان ترویج می کرد، به مبارزه جدی با افکار احمد خان برخاست.[۳۲]

اقدامات سید جمال الدین ایران

مشارکت در نهضت تنباکو

سید جمال الدین نقش پر رنگی در برپایی نهضت تنباکو در ایران داشت. وقتی ناصرالدین شاه امتیاز تنباکو را به یک شرکت انگلیسی واگذار کرد، با مخالفت علمای شیعه رو به رو شد. در این بین، سید جمال الدین اسد آبادی و به تبع وی، میرزا رضای کرمانی، مرید خاص سید جمال، از سرسخت ترین مخالفان امتیاز تنباکو بودند.[۳۳]

با آنکه سید را از ایران تبعید کردند، ولی او در خارج نیز از هیچ کوششی برای لغو امتیاز تنباکو کوتاهی نمی کرد. او به میرزای شیرازی پیغام هایی فرستاد و نیز نامه ای در خصوص مظالم ناصرالدین شاه به مرحوم میرزای شیرازی نوشت و او را به اقدام برای لغو امتیاز دخانیات تشویق کرد. علاوه بر آن، با نوشتن نامه به علمای ایران، آنان را به مخالفت با شاه تشویق می کرد و از آنها می خواست که از فرصت به وجود آمده برای واژگون ساختن رژیم استبداد استفاده کنند.[۳۴]

نامه به علما برای خلع ناصرالدین شاه

سید جمال الدین در نامه به علمای ایران، صریحا از آنان می خواهد که پادشاه را از سلطنت خلع کنند: «ای مردان علم! مبادا در خلع این مرد تردید داشته باشید. مردی که غاصبانه سلطنت یافته. مردی که کارش فسق و فرمانش ستم است. مردی که پس از مکیدن خون های مسلمانان و خرد کردن استخوان فقرا و برهنگان و تهیدست نمودن ملت، جنونش گل کرده و درصدد برآمده است کشوری را که مایه عزت اسلام و پناهگاه دین است، به اجانب بدهد. مردی که از فرط نادانی، درصدد برآمده است نام کفر را بلند ساخته و زیر پرچم شرک درآید. باز می گویم وزرا، فرماندهان، عموم طبقات، ارتش، و پسران این ستمکار سرکش منتظر دستور شما هستند، دیگر کاسه صبرشان لبریز شده…»[۳۵]

اندیشه های سیاسی

شهید مطهری در کتاب بررسی اجمالی نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر می گوید دردهایی که سید جمال در جامعه اسلامی تشخیص می داد عبارت بود از:

۱. استبداد حکام

۲. جهالت و بی خبری توده مسلمان، و عقب ماندن آنها از کاروان علم و تمدن

۳. نفوذ عقاید خرافی در اندیشه مسلمانان و دور افتادن آنها از اسلام نخستین

۴. جدایی و تفرقه میان مسلمانان به عناوین مذهبی و غیرمذهبی

۵. نفوذ استعمار غربی در کشورهای اسلامی.[۳۶]

استاد مطهری در ادامه بیان می دارد که سید جمال چاره دردهایی را که تشخیص داده بود در موارد ذیل می دانست:

۱. مبارزه با خودکامگی مستبدان از طریق آگاهاندن مردم به اینکه مبارزه سیاسی یک وظیفه شرعی و مذهبی است

۲. مجهز شدن به علوم و فنون جدید

۳. بازگشت به اسلام نخستین و دور ریختن خرافات و پیرایه ها و ساز و برگ هایی که در طول تاریخ به اسلام بسته شده است. از نظر سید، بازگشت مسلمانان به اسلام نخستین، به معنای بازگشت به قرآن و سنت معتبر و سیره سلف صالح است.

۴. ایمان و اعتماد به مکتب و ایمان به اینکه اسلام قادر است به عنوان یک مکتب و یک نظام اعتقادی، مسلمانان را رهایی بخشد و به استبداد داخلی و استعمار خارجی پایان دهد و به مسلمانان عزت و سعادت ارزانی دارد.

۵. مبارزه با استعمار خارجی، اعم از استعمار سیاسی و اقتصادی و فرهنگی

۶. اتحاد اسلام

۷. دمیدن روح مبارزه و جهاد به کالبد نیمه جان جامعه اسلامی. او اصل فراموش شده جهاد را پیش کشید و فراموش شدن این اصل را عامل بزرگی برای انحطاط و مسلمانان تلقی کرد.

۸. مبارزه با خودباختگی در برابر غرب[۳۷].

او به مسلمانان اصرار می کرد که تفاوت های فرقه ای خود را به فراموشی سپرده، یکدیگر را به خاطر خیر و صلاح امت اسلام تحمل نمایند. خواست او از مسلمانان آن بود که علم و فناوری غرب را در کنار حفظ ارزش های اخلاقی و دینی خود اقتباس کنند. از اختلاف و تفرقه مسلمانان و حکام آنها بسیار نالان بود و در کلام دردمندانه و حاکی از تاسف عمیق خود، بیان داشت:

«مسلمانان اتفاق کردند که اتحاد و اتفاق با یکدیگر نداشته باشند. دریغا که هر یک مانند خوره همدیگر را می خورند، تیشه به ریشه هستی خود می زنند! برای خرسندی دشمنان محمد (ص) پشت به قبله کنند! قرآن مجید را ندیده انگارند! غربزدگی را سرمایه افتخار خود و خاندانشان پندارند!»[۳۸]

آثار

سیدجمال الدین آثار مکتوبی دارد که عمده آنها تقریرات وی است که دیگران به رشته تحریر درآورده اند. عمده آثار وی را کلبه شروق با همکاری مرکز بررسی های اسلامی به مناسبت کنگره جهانی سیدجمال در تهران به چاپ رسانیده است؛ از جمله:

رسائل فی الفلسفه و العرفان: این مجموعه شامل ۶ رساله در فلسفه و عرفان است که عمدتا توسط محمد عبده به رشته تحریر درآمده است. «مراه العارفین»، «الواردات»، «القضاء و القدر»، «فلسفه التربیه و فلسفه الصناعه»، «العلم و تأثیره فی الاراده و الاختیار» و ترجمه عربی رساله «نیچریه».

نامه ها و اسناد سیاسی – تاریخی: در بین اوراق و اسناد به جای مانده از سید جمال، ده ها نوشته و نامه از وی که در تهران، کرمانشاه، بغداد، بصره، پطرزبورغ، مسکو، استانبول، پاریس، لندن و غیره نوشته شده موجود است که اغلب آن ها محتوایی سیاسی یا انتقادی دارد. کتابِ “نامه ها و اسناد سیاسی – تاریخی” شامل ۵۰ نامه و سند تاریخی از سیدجمال، به زبان های عربی، ترکی و فارسی است.

مجموعه رسائل و مقالات: شامل بیش از سی رساله و مقاله از سیدجمال است که بخشی از آنها را خود سید نوشته و بخشی دیگر توسط سید بیان شده و محمد حسن آقا امین الضرب ثانی، آنها را تقریر و به خط خود نوشته است. در این مجموعه، قصه های سیدجمال نیز نقل شده است که برای نخستین بار توسط ابوالفضل قاسمی چاپ شد و نسخه خطی آن در بین اسناد سید در مجلس نگهداری می شود.[۳۹]

وفات و آرامگاه

سیدجمال الدین در سال ۱۲۷۵ش (مارس ۱۸۹۷م) در ۶۰ سالگی در عمارت سلطنتی استانبول درگذشت و تابوت او بر دوش ۴ باربر به آرامستان مشایخ محله انتقال داده شد.[۴۰] بنا به درخواست دولت افغانستان مبنی بر انتقال کالبد او، این درخواست از سوی دولت عثمانی مورد قبول واقع شد و در سال ۱۲۸۴ پیکر سید جمال الدین از استانبول به کابل منتقل شد و در دانشگاه کابل دفن شد که با دفن تابوت او در این محل، نام «دارالفنون» را بر آنجا گذاشتند و در زمان سلطنت «محمد ظاهرشاه» در سال ۱۳۱۱، سازه بلندی از سنگ آبنوس سیاه بر بالای آن نصب شد.[۴۱]

جمع بندی

سید جمال الدین اسد آبادی در سال ۱۲۱۷ شمسی به دنیا آمد و حدود ۶۰ سال عمر کرد. گرچه هویت ملی سید جمال الدین مورد اختلاف است، اما هیچ کس در تاثیرگذاری او در نهضت های اسلامی دوران اخیر تردید ندارد. وی در تمام عمر خود به دنبال اعتلای کشورهای اسلامی از طریق وحدت میان آنها و مبارزه با استعمار بود.  او برای تحقق این هدف، به کشورهای مختلفی مانند هندوستان، افغانستان و مصر سفر کرد و اقدامات بسیاری از جمله انتشار روزنامه، برگزاری جلسات علمی، نگارش کتاب و تاسیس حزب انجام داد. سید همچنین نقش بسزایی در از بین بردن قراردادهای استعماری همچون قرارداد تنباکو در ایران داشت.

پی نوشت ها

[۱] اسد آبادی، مقالات جمالیه، ص ۷.

[۲] خسرو شاهی، دفاع از سید جمال الدین حسینی (اسدآبادی)، ص ۲۱ـ۱۹.

[۳] اسد آبادی، مقالات جمالیه، ص ۸.

[۴] مهدوی، اصغر، مجموعه اسناد چاپ نشده درباره سید جمال الدین، لوحه های ۶۸ و ۷۰، تصویرهای ۱۴۹ـ۱۵۳.

[۵] طباطبایی، دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۸، ص ۴۰۳.

[۶] خسرو شاهی، ترجمه گزیده ای از اسناد وزرات خارجه انگلیس درباره سید جمال الدین اسدآبادی، ص ۲۸۱ و ۲۸۲.

[۷] هویت ملی سید جمال الدین افغانی.

[۸] مهدوی، اصغر، مجموعه اسناد چاپ نشده درباره سید جمال الدین، لوحه ۳، تصویر ۹.

[۹] جمالی اسدآبادی، اسناد و مدارک درباره سید جمال الدین اسد آبادی.

[۱۰] مقدم، گلشن ابرار، ج۱، ص ۲۹ و ۳۰.

[۱۱] مطهری، نهضت های اسلامی در صد سال اخیر، ص ۳۸.

[۱۲] شرح حال و آثار سید جمال الدین اسد آبادی، ص ۳۱ و ۳۲.

[۱۳] محیط طباطبایی، سید جمال الدین اسد آبادی و بیداری مشرق زمین، ص ۳۴.

[۱۴] محیط طباطبایی، محمد، سید جمال الدین اسدآبادی و بیداری مشرق زمین، ص۴۱.

[۱۵] اسدآبادی، «شرح حال و آثار سید جمال الدین اسدآبادی»، ص۳۴.

[۱۶] آهنگ، سیر ژورنالیزم در افغانستان، ۱۳۴۹، ج۱، ص۸.

[۱۷] حلبی، زندگی و سفرهای سید جمال الدین اسد آبادی، ص ۵ و ۸.

[۱۸] حلبی، زندگی و سفرهای سید جمال الدین اسد آبادی، ص ۵.

[۱۹] حلبی، زندگی و سفرهای سید جمال الدین اسد آبادی، ص ۱۶.

[۲۰] محلاتی، گفتار خوش یارقلی، ص ۷۷ـ۷۴.

[۲۱] محلاتی، گفتار خوش یارقلی، ص ۷۵.

[۲۲] محلاتی، گفتار خوش یارقلی، ص ۷۷.

[۲۳] محلاتی، گفتار خوش یارقلی، ص ۷۸.

[۲۴] محیط طباطبایی، سید جمال الدین اسد آبادی، بیداری مشرق زمین، ص ۱۱۱.

[۲۵] محمد محیط طباطبائی، سید جمال الدین اسدآبادی و بیداری مشرق زمین، ص ۱۱۱- ۱۱۲.

[۲۶] محمد محیط طباطبائی، سید جمال الدین اسدآبادی و بیداری مشرق زمین، ص۱۱۲.

[۲۷] مهدوی، اصغر، مجموعه اسناد ومدارک منتشرنشده درباره سید جمال الدین، ۶۳، سند ۲۱۶.

[۲۸] طباطبایی، دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج۴، ص ۱۵۸۳.

[۲۹] فخری، سیر فلسفه در جهان اسلام، ص ۳۷۲.

[۳۰] فخری، سیر فلسفه در جهان اسلام، ص۳۷۳

[۳۱] ذاکری، علی اکبر، مقاله «شرح حال و سال شمار زندگانی سید جمال»، ص ۳۸۱

[۳۲] محمد محیط طباطبائی، سید جمال الدین اسدآبادی و بیداری مشرق زمین، ص۱۱۳

[۳۳] تیموری، ابراهیم، تحریم تنباکو، ص ۵۰- ۵۸.

[۳۴] تیموری، ابراهیم، تحریم تنباکو، ص ۵۲

[۳۵] تیموری، ابراهیم، تحریم تنباکو، ص ۵۲- ۵۸.

[۳۶] مطهری، مرتضی، بررسی اجمالی نهضت‌های اسلامی در صد ساله اخیر، ص۲۰- ۲۹.

[۳۷] مطهری، مرتضی، بررسی اجمالی نهضت‌های اسلامی در صدساله اخیر، ص۲۰- ۲۹

[۳۸] مدرسی چهاردهی، مرتضی، سید جمال الدین و اندیشه‌های او، ص۳.

[۳۹] مجموعه آثار سیدجمال‌الدین اسدآبادی.

[۴۰] عدوان، یادواره سید جمال الدین اسد آبادی، ص ۵۳.

[۴۱] روزنامه اطلاعات ۲۱ آذر ۱۳۲۳.

فهرست منابع

  1. اسد آبادی، سید جمال الدین، مقالات جمالیه، بی جا، اسلامی، ۱۳۵۸ش.
  2. افشار، ایرج، سواد و بیاض، تهران، بی نا، ۱۳۴۴ش.
  3. خسرو شاهی، سید هادی، «ترجمه گزیده ای از اسناد وزارت خارجه انگلیس درباره سید جمال الدین اسدآبادی»، تهران، کلبه شروق، ۱۳۷۹ش.
  4. خسرو شاهی، سید هادی، دفاع از سید جمال الدین حسینی (اسد آبادی) و پاسخی بر تاریخ نگاران پهلوی، قم، کلبه شروق، ۱۳۹۱ش.
  5. تیموری، ابراهیم، تحریم تنباکو، چاپ سوم، تهران، شرکت سهامی کتاب های جیبی، ۱۳۶۱ش.
  6. جمالی اسدآبادی، صفات الله، اسناد و مدارک درباره سید جمال الدین اسد آبادی، به کوشش هادی خسروشاهی، قم، ۱۳۱۲ش.
  7. حلبی، علی اصغر، زندگی و سفرهای سید جمال الدین اسدآبادی، تهران، زوار، بی تا.
  8. سعیدی، غلامرضا، مفخر شرق، به کوشش سید هادی خسروشاهی، تهران، کلبهٔ شروق، ۱۳۸۰.
  9. طباطبایی، جواد، دائره المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۶۷ش.
  10. عدوان، محسن، یادواره ‌سیدجمال الید اسدآبادی، تهران، انتشارات ‌سیدجمال، ۱۳۷۹ش.
  11. فخری، ماجد، سیر فلسفه در جهان اسلام، ترجمه زیرنظر: نصرالله پورجوادی، تهران، چاپ اول، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۷۲
  12. مهدوی، اصغر و افشار، ایرج، مجموعه اسناد و مدارک چاپ نشده درباره سید جمال الدین، تهران، ۱۳۴۲ش.
  13. محلاتی، گفتار خوش یارقلی، تهران، فراهانی، بی تا.
  14. محیط طباطبایی، محمد، سید جمال الدین اسدآبادی و بیداری مشرق زمین، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۰ش.
  15. مدرسی چهاردهی، مرتضی، سید جمال الدین و اندیشه های او، تهران، امیر کبیر، ۱۳۹۰ش.
  16. مطهری، مرتضی، بررسی اجمالی نهضت های صدسالهٔ اخیر، تهران، نشر صدرا، ۱۳۸۴.
  17. مقدم، محمدباقر، گلشن ابرار، ج۱، قم، معروف، ۱۳۸۵.

منبع اقتباس: ویکی شیعه.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *