خواجه نصیرالدین طوسی از علمای برجسته تاریخ تشیع است که در علوم مختلفی همچون فلسفه، کلام، ریاضیات و نجوم از سرآمدان روزگار و از مبتکران و نوآوران این رشته ها به شمار می رود. وی با زیرکی و فراست بالای خود توانست پادشاهان مغول را مسلمان کرده و از آن ها در جهت اعتلای فرهنگ و علم سرزمین ایران بهره ببرد. در ادامه نگاهی کوتاه خواهیم داشت به زندگی این حکیم بزرگ ایران زمین.
تولد و دوران کودکی و جوانی خواجه نصیرالدین طوسی
محمد بن محمد بن حسن طوسی مشهور به خواجه نصیرالدین در ۱۱ جمادی الاول سال ۵۹۷ ق در طوس به دنیا آمد و در آنجا پرورش یافت. به همین دلیل مشهور به «طوسی» شد. اصل او از «جه رود» است که امروزه جهرود[۱] گفته می شود و از توابع قم در محلی به نام وِشارَه است.[۲]
خواجه نصیر در کودکی قرآن، صرف، نحو و آداب را فرا گرفت. از اولین اساتید وی، پدرش محمد بن حسن در فقه و حدیث و دایی اش نورالدین علی بن محمد شیعی در منطق و حکمت بودند.[۳] سپس، با راهنمایی پدر، نزد کمال الدین محمد ریاضیات آموخت، آن گاه نزد پدر خود علوم حدیث، روایت و فقه را کامل کرد. در همین دوران که خواجه نصیرالدین طوسی در ابتدای جوانی بود شاخه های مختلف ریاضیات (حساب، هندسه و جبر) را نیز به حد کمال فرا گرفت.
بعد از وفات پدر، به وصیت وی به هر مکانی که استاد شایسته ای در آنجا اشتغال دارد، مهاجرت کرد. به همین جهت به نیشابور که در آن زمان محل اجتماع علما و دانش پژوهان بود، مسافرت کرد و در حلقه درس سراج الدین قمری، قطب الدین سرخسی، فرید الدین داماد، ابوالسعادات اصفهانی و دیگران شرکت کرد. همچنین با فریدالدین عطار عارف مشهور قرن ششم در این شهر ملاقات کرد.[۴]
حمله اول مغول و حضور در قلعه های اسماعیلیه
در زمانی که خواجه نصیرالدین طوسی در نیشابور حضور داشت، مغولان به فرماندهی چنگیزخان مغول، حمله نخست خود را آغاز کردند و خونریزی و کشتار شدیدی به راه انداختند. سلطان محمد خوارزم شاه در برابر آنان شکست خورد و پس از او مقاومت ها هیچ سودی نبخشید. شهرها یکی پس از دیگری سقوط کردند و مردم از شهرها گریختند و روی به شهرهای دورتر یا قلعه های محکم تر آوردند.[۵] تنها نیروی مقاوم در برابر حملات مغولان، قلعه های فرقه اسماعیلیه بود. در حالی که شهرهای خراسان و نیشابور به طور کامل به دست مغولان افتاده بود، این قلعه ها سال های طولانی مقاومت کردند و تسلیم مغولان نشدند.[۶]
در آن زمان، محتشم ناصرالدین عبدالرحیم بن ابی منصور از سوی رهبر اسماعیلیان، علاءالدین محمد، به فرمانروایی قلعه های اسماعیلیان در خراسان گماشته شده و در قُهَستان بود. ناصرالدین خود از فضلای دوران بود و به علما توجهی ویژه داشت. شهرت خواجه نصیرالدین طوسی به او رسیده بود و جایگاه علمی او را می شناخت، از این روی او را به قهستان دعوت کرد، خواجه که در اثر حملات مغول آواره شده بود، فرصت را مغتنم شمرد و به قهستان مسافرت کرد.
در این دوره، به درخواست ناصرالدین یکی از کتاب های ابوعلی مسکویه رازی را به فارسی ترجمه کرده، مطالبی بدان افزود و آن را به نام ناصر الدین، اخلاق ناصری نامید. پس از مدتی، کتابی در علم هیئت نگاشت و نام آن را به نام معین الدین پسر ناصرالدین «الرساله المُعینیه» نامید.
خبر حضور خواجه نصیرالدین طوسی در نزد ناصرالدین به رهبر اسماعیلیان، علاءالدین محمد، رسید و دریافت که چه مقدار از دانش او بهره می برند، بنابراین او را به پیش خود فراخواند. خواجه ناگزیر از پذیرش این دعوت بود و به همراه ناصرالدین به قلعه «میمون دز» نزد وی رفت. رهبر اسماعیلیان استقبال شایانی از او به عمل آورد. پس از مدتی رهبر اسماعیلیان به دست یکی از محافظان خود به قتل رسید و فرزندش رکن الدین خورشاه به جای وی نشست. خواجه طوسی تا هنگامی که رکن الدین در حمله دوم مغول تسلیم آنها شد، در قلعه الموت نزد او ماند. [۷]
برخی از مورخان بر این باورند که حضور خواجه نصیرالدین طوسی و اقامت او در قلعه های اسماعیلیان از روی اختیار نبوده بلکه او را مجبور به این کار کردند. هرچند برخی نیز همچون آق سرائی در «مَسامِره الأَخبار» بر این باورند که خواجه طوسی در نزد اسماعیلیان وزارت مطلق داشته و به چنان جایگاهی دست پیدا کرده بوده که به او لقب استاد کائنات داده بودند. بنا بر این داستان اجبار و زندان را به طور کامل نفی می کند. کسانی که ادعا می کنند خواجه نصیر مجبور به حضور در نزد اسماعیلیان و در قلعه های آنان زندانی بوده است، به جملات شکوه آمیز او در پایان شرح اشارات استناد می کنند که از وضعیت روزگار و زندگی خود نالیده است.[۸]
حمله دوم مغول و حضور در کنار هلاکوخان
حمله دوم مغولان به فرماندهی هلاکو از حمله نخست شدیدتر بود و قلعه های اسماعیلیان که در برابر چنگیزخان مقاومت کرده بودند، نتوانستند در برابر هلاکو ایستادگی کنند. رکن الدین، دفاع در برابر هلاکو را بی فایده دید و پس از مشورت با خواص خود و بزرگان حکومت، تسلیم هلاکو شد. هلاکوخان به جز خواجه نصیرالدین طوسی و دو پزشک دیگر، رکن الدین و همه همراهان وی را به قتل رساند. زنده نگه داشتن خواجه نصیرالدین طوسی به دلیل آن بود که هلاکو از جایگاه علمی و فکری او مطلع بود.[۹]
خواجه طوسی بدون آن که قدرت انتخاب داشته باشد، با هلاکو همراه شد. بنابراین از همان لحظه اول تصمیم گرفت که از این جایگاه نهایت بهره را ببرد تا از میراث اسلامی که در معرض نابودی بود، محافظت کند. از این رو، چنان تدبیری در پیش گرفت که حکومتی که برای ریشه کن کردن اسلام لشکریان خود را به پیش رانده بود، سرانجام خود به اسلام گرویدند و جانشینان چنگیزخان و هلاکوخان تبدیل به پادشاهان مسلمان شدند.
چنین به نظر می رسد که نجات زندگی دانشمندان و نیز حفظ کتاب های کتابخانه ها برای خواجه نصیرالدین طوسی در درجه اول اهمیت قرار داشت. از آنجا که مقاومت در برابر نیروی مهاجم نه از سوی مردم و نه از سوی حکومت امکان پذیر نبود، خواجه نصیرالدین طوسی، رصدخانه مراغه را محلی برای جمع کردن تعداد زیادی از دانشمندان آن زمان قرار داد و بدین گونه آنها را از کشته شدن رهایی بخشید و نیز تلاش زیادی برای جمع آوری تعداد زیادی از کتاب ها و حفظ آنها مصروف داشت.[۱۰]
خواجه نصیرالدین طوسی و گسترش علم و فرهنگ
مهار جنگجویان مغولی و حفظ آثار دانشمندان و حرکت به سمت ایجاد تمدن اسلامی جدید، شخصیت خواجه نصیرالدین طوسی را ممتاز می کند. می گویند خواجه در علم، همتای بوعلی سینا بود به جز آنکه بوعلی طب می دانست و خواجه نصیر در ریاضیات سرآمد بود. دفاع وی از فلسفه مشاء و تبدیل کلام شیعه به کلام فلسفی، از ابتکارات خواجه نصیر می باشد که تمام آثار کلامی بعد از او از کتاب تجرید الاعتقاد وی متاثر بوده اند.[۱۱]
خواجه نصیرالدین طوسی مانند بوعلی سینا وارد سیاست شد، هر چند این موضوع در اختیار خواجه نبود. اطلاع هلاکوخان از شخصیت علمی خواجه نصیر باعث شد که وی را در قلعه اسماعیلیان نکشد و او را ملازم خود قرار دهد. اسلام آوردن شاهان مغول، متاثر از حضور خواجه نصیر و همراهی هلاکو در فتح بغداد از اتفاقات ویژه تاریخ زندگی وی می باشد. امروزه بعضی از اهل سنت، سقوط حکومت سنی در بغداد را محکوم کرده و خواجه نصیر را در این مورد مقصر می دانند که با هلاکوخان همراهی کرده است.[۱۲]
وقتی خواجه نصیرالدین طوسی به هلاکوخان، ساخت رصدخانه مراغه را پیشنهاد کرد، جمع زیادی از دانشمندان برای همکاری با او اعلام موافقت کردند. او سال ۶۵۷ کار ساخت این رصدخانه را آغاز کرد[۱۳] و تا پایان عمر خود بدان اشتغال داشت. زیج به دست آمده از این رصدخانه زیج ایلخانی نام گرفت. این زیج در کتابی به همین نام انتشار یافت که مشتمل بود بر جدول های ریاضی جدید که قبل از آن تاریخ شناخته شده نبودند.[۱۴]
از دیگر کارهای بزرگ خواجه این است که در محل رصدخانه مراغه، کتابخانه بزرگی احداث کرد و بنا به فرمان هلاکوخان کتاب های نفیس و سودمند بسیاری که از بغداد و دمشق و موصل و خراسان غارت شده بود و در کار رصد خواجه هم لازم بود، به آن کتابخانه آورده شد.
خود خواجه مأمورانی به اطراف بلاد می فرستاد که هر جا کتب علمی بیابند خریداری کنند و برای او بفرستند و خود هر کجا به کتاب مفید و نفیسی برمی خورد و در مسافرت ها به نظرش می رسید، همه را می خرید. به عقیده برخی از مورخان، حدود ۴۰۰هزار کتاب در کتابخانه مراغه گرد آمده بود.[۱۵]
پس از هلاکوخان، فرزندش «آباقاخان» و پس از وی فرزند دیگرش «تِگودار» بر تخت پادشاهی نشستند. در این دوره، هر چند خواجه نصیرالدین طوسی در قید حیات نبود، اما تلاش های او به بار نشست و تگودار مسلمان شدن خود را اعلام کرده، نام خود را به «احمد تگودار» تغییر داد. با اسلام آوردن پادشاه، حکومت نیز تبدیل به حکومتی اسلامی شد.[۱۶]
شاگردان خواجه نصیرالدین طوسی
از شاگردان بزرگ خواجه نصیرالدین طوسی، افراد زیر را می توان نام برد:
۱-علامه حلی (متوفی ۷۲۶ق) که شرح هایی بر کتاب های خواجه نوشته است.
۲-ابن میثم بحرانی صاحب شرحی بر نهج البلاغه. او حکیم، ریاضیدان، متکلم و فقیه بود. وی در حکمت شاگرد خواجه، و در فقه استاد وی بود.
۳-قطب الدین شیرازی (متوفی ۷۱۰ق.) که در چهارده سالگی به جای پدر نشست و در بیمارستان به طبابت پرداخت. او علم هیئت و اشارات ابوعلی را از خواجه فرا گرفت.
۴-کمال الدین عبدالرزاق شیبانی بغدادی (۶۴۲ـ۷۲۳ ق.) که حنبلی مذهب و معروف به ابن الفُوَطی بود. وی از تاریخ نویسان قرن هفتم است و کتاب های معجم الآداب، الحوادث الجامعه و تلخیص معجم الالقاب از آثار اوست.
۵-سید رکن الدین استرآبادی (متوفی ۷۱۵ ق.) که شرح هایی بر کتاب های استادش نوشته است.
مذهب خواجه نصیرالدین طوسی
درباره مذهب خواجه نصیر، اقوال مختلفی وجود دارد. شواهد زیادی مبنی بر اثناعشری بودن او در دست است. او در اغلب کتاب های کلامی خود همچون تجرید الاعتقاد، به دوازده امام و وجوب عصمت آنها اشاره دارد. همچنین رسالات ویژه ای در این باره نگاشته که از آن جمله می توان رساله الفرقه الناجیه و رساله فی حصر الحق بمقاله الامامیه و نیز الاثنی عشریه و رساله فی الامامه را نام برد.[۱۷]
فهرست آثار خواجه نصیرالدین طوسی
خواجه نصیر بیش از ۱۸۰ کتاب و رساله علمی در موضوعات متفاوت نوشته است. با توجه به زندگی اجباری وی در قلعه های اسماعیلیان، بسیاری از کتاب های او در وضعیت بد معیشتی نوشته شد. در مقدمه شرح اشارات، از رنج فراوان و غم روز افزونش هنگام تالیف این کتاب می نویسد.[۱۸] اساس الاقتباس، تجرید الاعتقاد، شرح اشارات، اخلاق ناصری، اخلاق محتشمی و آغاز و انجام از مهمترین آثار او هستند.
درگذشت خواجه نصیرالدین طوسی
در زمستان سال ۶۷۲ هجری قمری خواجه نصیرالدین طوسی به همراه آباقاخان به بغداد رفت. اباقاخان پس از پایان زمستان از بغداد بازگشت؛ ولی خواجه نصیر برای سامان دادن به امور اوقاف و دانشمندان در بغداد ماند و در ۱۸ ذی الحجه همان سال در بغداد وفات یافت. او بنا به وصیت خود در جوار حرم کاظمین (ع) دفن شد.[۱۹] او چنین وصیت کرد که: روی قبر من، به شخصیت علمی و حقوقی ام اشاره ایی نکنید؛ زیرا در کنار قبر دو امام در حرم کاظمین از خواجه نصیر نکته ای قابل ذکری باقی نمی ماند و اگر خواستید چیزی بنویسید، این آیه را در آستانه حرم اهل بیت (علیهم السلام) بنویسید: وَ کَلبُهُم بَاسِطٌ ذِرَاعَیهِ بِالوَصِید؛[۲۰] و سگشان بر آستانه [غار] دو دست خود را دراز کرده [بود].[۲۱]
جمع بندی
خواجه نصیرالدین طوسی در سال ۵۹۷ ه.ق چشم به جهان گشود و به مدت ۷۵ سال زندگی کرد. او از کودکی با علم و دانش انس گرفت و توانست به سرعت مدارج علمی را طی کند. آوازه علمی خواجه نصیر سبب راه یافتن او به دربار هلاکوخان مغول شد. خواجه با استفاده از این فرصت، به ترویج علم و دانش و تاسیس نهاد های علمی همچون رصدخانه مراغه همت ورزید. خواجه نصیر در این مدت همچنین شاگردان بسیاری تربیت نمود و آثار علمی برجسته ای از خود به یادگار گذاشت.
پی نوشت ها
[۱] یکی از قصبات شهر قم که مشتمل بر ۳۷ دیه و مزرعه است. بیب بن جودرز [ گودرز ] آن را بنا کرده و آن را ویرود نام کرده است، بعد از مدتی «که رود» گفتند و پس از آن معرب گردانیدند و گفتند«جهرود». (قمی، تاریخ قم ص۵۸، ۶۹).
[۲] نعمه، فلاسفه الشیعه حیاتهم و آراؤهم، ص ۵۳۵.
[۳] الامین، الاسماعیلیون و المغول و نصیرالدین الطوسی، ص ۱۶-۲۰.
[۴] امین، اعیان الشیعه، ج۹، ص۴۱۵.
[۵] امین، اعیان الشیعه، ج۹، ص۴۱۵.
[۶] امین، اعیان الشیعه، ۱۹۸۶م، ج۹، ص۴۱۵.
[۷] امین، اعیان الشیعه، ۱۹۸۶م، ج۹، ص۴۱۵.
[۸] امین، اعیان الشیعه، ۱۹۸۶م، ج۹، ص۴۱۵-۴۱۶.
[۹] امین، اعیان الشیعه، ۱۹۸۶م، ص ۴۱۶.
[۱۰] امین، اعیان الشیعه، ۱۹۸۶م، ص ۴۱۶-۴۱۷.
[۱۱] مطهری، آشنائی با علوم اسلامی، ج۲، ص۵۷.
[۱۲] مدرسی زنجانی، سرگذشت و عقاید فلسفی خواجه نصیرالدین طوسی، ص۵۲.
[۱۳] ابن کثیر، البدایه و النهایه، ۱۹۹۷م، ج۱۷، ص۳۸۷.
[۱۴] امین، اعیان الشیعه، ۱۹۸۶م، ص ۴۱۷.
[۱۵] ابن شاکر کتبی، فوات الوفیات، ۱۹۷۴م، ج۳، ص۲۴۶-۲۵۲؛ زیدان، تاریخ التمدن الاسلامی، ۱۹۱۴م، ج۳، ص۲۱۴.
[۱۶] امین، اعیان الشیعه، ۱۹۸۶م، ص ۴۱۷-۴۱۸.
[۱۷] نعمه، شیخ عبدالله، فلاسفه الشیعه، ص ۴۷۴-۵۰۱.
[۱۸] طوسی، خواجه نصیرالدین، شرح اشارات، ج۲، ص۱۴۶.
[۱۹] نعمه، فلاسفه الشیعه حیاتهم و آراؤهم،۱۹۸۷م، ص ۵۳۱؛ امین، اعیان الشیعه، ۱۹۸۶م، ص ۴۱۸؛ البته ابن کثیر در کتاب البدایه و النهایه، روز وفات او را دوازدهم ذی الحجه نوشته است (ر.ک: البدایه و النهایه، ۱۹۹۷م، ج۱۷، ص۵۱۴).
[۲۰] کهف/۱۷.
[۲۱] عزیزی، فضائل و سیره چهارده معصوم (علیهم السلام) در آثار استاد علامه حسن زاده آملی،۱۳۸۱ش، ص۴۰۲.
فهرست منابع
ابن کثیر، البدایه و النهایه، مصر، هجر للطباعه و النشر و التوزیع و الاعلان، ۱۹۹۷م.
ابن شاکر کتبی، محمد بن شاکر، فوات الوفیات، بیروت، دارصادر، ۱۴۲۱ق.
امین، سید محسن، اعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف، ۱۹۸۶م.
الامین، حسن، الاسماعیلیون و المغول و نصیرالدین الطوسی، قم، مؤسسه دائره معارف الفقه الاسلامی، ۱۴۲۶ق/۲۰۰۵م.
آق سرایی، محمود بن محمد، مسامره الاخبار و مسایره الخیار، تهران، انجمن تاریخ ترک، ۱۹۴۳م.
زیدان، جرجی، تاریخ التمدّن الاسلامی، بیروت، دار مکتبه الحیاه، بی تا.
قمی، حسن بن محمد، تاریخ قم، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، ۱۳۸۵ش.
مدرسی زنجانی، محمد، سرگذشت و عقاید فلسفی خواجه نصیرالدین طوسی، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۰ش.
شهید مطهری، مرتضی، آشنایی با علوم اسلامی، تهران، صدرا، ۱۳۸۸.
نعمه، عبدالله، فلاسفه الشیعه حیاتهم و آراؤهم، بیروت، دارالفکر اللبنانی، ۱۹۸۷م.