هر کس پدر و مادرش را دوست دارد اما یک مختصری خسته شد ببرد خانه سالمندان، این جدایی دین از زندگی است، ما مسلمانیم بندگی و زندگیمان جدا است، مردان الهی بندگیشان در زندگی بود و احترام به والدین در ردیف برجستهترین ویژگی انبیای الهی آمده است.
در آیه ۷ سوره عنکبوت خداوند میفرماید «وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذِی کَانُوا یَعْمَلُونَ» یعنی این ما همه اعمالشان را به حساب احسن میآوریم و پاداش میدهیم یا اینکه احسن آن است که برجستهترین اعمالشان را به عنوان نمونه پاداش میدهیم یعنی شامل اعمال حسنه میانی نیز میشود.
مشابه این تعبیر در سوره مبارکه فصلت درباره تبهکاران آمده است: «فَلَنُذِیقَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا عَذَابًا شَدِیدًا وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَسْوَأَ الَّذِی کَانُوا یَعْمَلُونَ» این «اسوأ» اگر به این معنا باشد که ما همه اعمال آنها را به حساب بدترین کار آنان پاسخ میدهیم با عدل الهی سازگار نیست.
در سوره قصص آمده است که خداوند حسنه را به بهتر از آن جواب میدهد اما سیئه را به همان اندازه جواب میدهد، کیفر که بدتر از گناه نخواهد بود از نظر عقلی و با «جَزَاءً وِفَاقًا» و با «جَزَاءُ سَیِّئَهٍ بِمِثْلِهَا» از نظر نقلی سازگار نیست، ما اینها را به أَسْوَأَ الَّذِی کَانُوا یَعْمَلُونَ کیفر میدهیم یعنی اینکه یکی اینکه اسوأ به معنای افعل تفضیل نیست بلکه به معنای سیئه است و دیگر این که این آیه ناظر به بدترین عمل است و به اعمال عادیشان نظر ندارد؛ این به آن معنا نیست که ما تمام اعمالشان را برابر بدترین عملشان کیفر میدهیم.
تفاوت است میان عملوا الصالحات و صالحین
خداوند در آیه «وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِی الصَّالِحِینَ» میفرماید اگر کسی ایمان بیاورد؛ حسن فاعلی داشته باشد و عمل صالح انجام دهد؛ حسن فعلی داشته باشد او را با صالحان محشور میکنیم، بین «عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» یعنی کسانی که در مقام فعل کارهای صالح انجام میدهند با صالحان متفاوت است، صالحان کسانی هستند که به گوهر ذاتی رسیدهاند که آن گوهر ذات صالح است، درباره حضرت ابراهیم (علیه السلام) آمده است که «وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَهِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ».
برخیها ذات آنان صالح است و غیر از صالح از آنان صادر نمیشود، خلاف کسانی که در مقام عمل صالح هستند و لغزشهایی از اینان صادر میشود، ذات اقدس اله کسانی را که حسن فاعلی و حسن فعلی داشتند فرمود اینان را در قیامت در زمره بندگان صالح قرار میدهیم، اما من الصالحین شدن کار سادهای نیست، داخل در طایفه صالحین شدن وعدهای برای اینان است؛ درباره این گروه میفرماید که ما اینان را در زمره صالحین قرار میدهیم.
بین «عملوا الصالحات» با «الصالحین» فرق است؛ همچنین میان «فی الصالحین» و «من الصالحین» فرق است.
خداوند انبیاء را که میستاید میفرماید یحیی(علیه السلام) کسی بود که نسبت به مادرش احترام میکرد، عیسی(علیه السلام) کسی بود که نسبت به مادرش احترام میکرد، در سوره مبارکه مریم آیه ۳۲ درباره حضرت عیسی میفرماید: «وَ بَرًّا بِوَالِدَتِی وَ لَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّارًا شَقِیًّا» احترام به پدر و مادر در ردیف برجستهترین ویژگیهای انبیاء آمده است.
پدر و مادر مجرای فیض خالقیت هستند
«وَ وَصَّیْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ حُسْنًا وَ إِن جَاهَدَاکَ لِتُشْرِکَ بِی مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ» اسلام دینشمولی است یعنی برای همه برنامه دارد اگر بعضی موحد اهل کتاب بودند برای آنان برنامه دارد، برای ملحدان و مشرکان برنامه دارد، اسلام «کَافَّهً لِّلنَّاس» و «نَذِیرًا لِّلْبَشَرِ» است ما مسلمانان میخواهیم با سایر مردم زندگی کنیم، برای گروههای مختلف برنامه دارد.
برنامههای بینالمللی اسلام غیر از برنامههای محلی است، محلی همان نماز و روزه و احکام است، برنامههای منطقهای همان مشترکات با اهل کتاب است؛ اما در برنامههای بینالمللی فرمود هر کس که دینی ندارد باید با او این طور برخورد کنید، فرمود پدر و مادر شما چه مسیحی چه مشرک، پدر و مادر هر گیری دارند احترام آنان را باید حفظ کرد و این جزو برنامههای بینالمللی اسلام است، در جریان به وفای عهد و ادای امانت، صدق و امنیت و امانت اسلام برنامههای بینالمللی دارد و دستور به رعایت این موارد شده است.
ذات اقدس اله در سوره مبارکه اسراء نیز سخن از دستور به احسان به پدر و مادر آورده است. اینان چون مجرای فیض خالقیت هستند، احترام به والدین را در کنار توحید ذکر میکند.
یکی از علمای بزرگوار وجیه بود مردم کمک کردند، یکی گفت برای سالمندان خواستیم کمک جمع کنیم اما مردم حاضر نشدند کمک کنند؛ مردمی که حاضر نیستند توی شهرشان خانه سالمندان باشد، اینها برکت است، شرف یک ملت این است که پدر و مادرش را حفظ کند، چه توقعی است الان که بچهها توی مهد کودک میروند در نهایت والدین را به خانه سالمندان نسپارند؛ بچهای که عاطفه ندید پدر و مادر را به خانه سالمندان میبرد، این هفت سالی که بچه بزرگ میشود یک دانشکده عاطفه است.
توحید محترم و احترام پدر و مادر هم، محترم است، در سوره اسراء این احترام پدر و مادر را در کنار توحید ذکر میکند، برای این است که آنان مجرای فیض خالقیت هستند این اختصاص به یهودیت و مسیحیت و دیگر آیین ها ندارد، حتی اگر مشرک هستند نباید بگوییم آنان را باید به خانه سالمندان تحویل دهیم البته اگر اصرار دارند که از توحید دست برداریم نباید به فرمان آنان گوش دهیم؛ «وَ صَاحِبْهُمَا فِی الدُّنْیَا مَعْرُوفًا».
این بیان نورانی پیامبر(صلی الله و علیه و آله و سلم) که فرمود: «لا طاعه لمخلوق فی معصیه الخالق» نه قابل تخصیص است نه قابل تقیید فرمود در صدر اسلام برخی از جوانان اسلام را پذیرفته بودند و پدر و مادر اصرار داشتند که باید از دین دست برداری اما هم خداوند و هم پیامبر فرمود که لازم نیست حرف اینان را گوش دهی.
وی ادامه داد: اگر اینان پیر شدند «وَ اخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذّلِّ مِنَ الرَّحْمَهِ وَ قُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیرًا» با آنان با احترام رفتار کن.
آیاتی که در زمینه احترام به پدر و مادر است چند قسم است ؛ یک طایفه صرف احسان به والدین را دستور میدهد، طایفه دیگر آیاتی است که میگوید آنان در دوران کودکی تلاش کردند و به او شیر و غذا دادند و نیازهای شما را برطرف کردند.
نتیجه هر دو دسته آیات این است که احترام آنان را حفظ کنیم؛ خداوند انبیاء را که میستاید میفرماید یحیی(علیه السلام) کسی بود که نسبت به مادرش احترام میکرد، عیسی(علیه السلام) کسی بود که نسبت به مادرش احترام میکرد، در سوره مبارکه مریم آیه ۳۲ درباره حضرت عیسی میفرماید: «وَ بَرًّا بِوَالِدَتِی وَ لَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّارًا شَقِیًّا» احترام به پدر و مادر در ردیف برجستهترین ویژگیهای انبیاء آمده است.
بچهای که عاطفه ندید پدر و مادر را به خانه سالمندان میبرد، این هفت سالی که بچه بزرگ میشود یک دانشکده عاطفه است.
انجام توقع زائد والدین واجب نیست
هر کس پدر و مادرش را دوست دارد اما یک مختصری خسته شد ببرد خانه سالمندان این جدایی دین از زندگی است، ما مسلمانانیم بندگی و زندگیمان جدا است، مردان الهی بندگیشان در زندگی بود، حرف زدنهای ما اسلامی نیست؛ بندگی ما در زندگی نیست آن که میگوید «قُلْ إِنَّ صَلَاتِی وَ نُسُکِی وَ مَحْیَایَ وَ مَمَاتِی لِلَّـهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ» یعنی به صورت بنده زندگی میکنم.
عاق اسم فاعل است یعنی عاصی، عاق والدین شدن یعنی معصیت کردن که گناه کبیره است، پدر و مادر میگوید فلان کار را انجام بده اما این کار را انجام نمیدهد؛ این معصیت کبیره است، اطاعت از پدر و مادر واجب است، مورد نیاز است، یک وقت پدر و مادر خواهش بیجا و تمنای بیجا دارد در آنجا اطاعت لازم نیست اما گاه در موردی که نیاز دارد به پسر گفته فلان کار را برای من انجام بده و نمیرود و پدر را میرنجاند یک وقت رنجیده خاطر میشود آن میشود معصیت کبیره، عقوق والدین از معاصی کبیره است؛ انجام توقع زائد واجب نیست.
در آیه مورد بحث هم گفتند اگر فرزند از نظر اعتقاد با پدر و مادر هماهنگ نباشد بیاحترامی نکند و در عین حال به حرف آنان گوش نسپارد؛ در صدر اسلام عدهای مبتلا به این موضوع شدند، «وَ إِن جَاهَدَاکَ لِتُشْرِکَ بِی مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا» اگر بخواهی حرف اینان را در مسائل اعتقادی گوش کنید، تو دلیل نداری نه تنها تو دلیل نداری بلکه احدی دلیل ندارد: «مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ» این قضیه هم شخصی است و هم به صورت یک موجبه کلیه مطرح میکند، قرآن یک حرف جهانی میزند اصلا شرک برهانپذیر نیست، «وَ مَن یَدْعُ مَعَ اللَّـهِ إِلَـٰهًا آخَرَ لَا بُرْهَانَ لَهُ بِهِ فَإِنَّمَا حِسَابُهُ عِندَ رَبِّهِ إِنَّهُ لَا یُفْلِحُ الْکَافِرُونَ».
بیانات حضرت آیتالله عبدالله جوادی آملی؛ در تفسیر آیات ابتدایی سوره عنکبوت
منبع: بخش قرآن تبیان