حضرت عباس (ع)، علمدار کربلا و اسوه ایثار و جانبازی

حضرت عباس (ع)، علمدار کربلا و اسوه ایثار و جانبازی

۱۳۹۴-۰۲-۲۴

710 بازدید

حضرت ابوالفضل العباس (ع)، اسوه ایثار و شخصیتی بی نظیر در تاریخ اسلام است که با ایمان راسخ، شجاعت بی مانند و وفاداری مثال زدنی، همواره الگوی جوانمردان بوده است. در این نوشتار، ضمن مروری بر زندگی و فضائل آن حضرت، به بررسی القاب و کنیه های ایشان و جایگاه والایی که نزد ائمه معصومین (ع) داشتند، می پردازیم. همچنین، شجاعت و دلاوری های ایشان در عرصه های مختلف، به ویژه در جنگ صفین و کربلا، مورد بررسی قرار می گیرد تا گوشه ای از عظمت این شخصیت بی‌ بدیل برای ما آشکار گردد. باشد که این معرفی مختصر، چراغی روشن در مسیر شناخت و پیروی از آن حضرت باشد.

الگوی بی بدیل ایمان، شجاعت و وفاداری

در اوج قله های ایمان، شجاعت و وفاداری، مردی بزرگ و بی مانند می درخشد؛ حضرت عباس، فرزند رشید امیرالمؤمنین (ع). او در فضل، کمال، جوانمردی و مردانگی، الگویی بی نظیر است. در اخلاص، استقامت و پایداری، نمونه ای بی بدیل است و در هر خصلت نیکو و صفت ارزشمندی که کرامت انسان به آن وابسته است، سرمشقی کامل است. ما همواره دین باوری، حق جویی، مبارزه با باطل و جانبازی را از او آموخته ایم. نسل «الله اکبر» امروز، وامدار مکتب جهاد و شهادتی است که ابوالفضل (ع) در آن، علمدار و اسوه ایثار است.

ایثار و جانبازی حضرت عباس (ع) در کربلا، او را برای همیشه به اسوه ایثار تبدیل کرد. اگرچه بیش از هزار و سیصد سال از صحنه های ایثار، دلاوری و وفاداری که در عاشورا رخ داد و آیینه فضیلتی تمام عیار در برابر جهانیان نهاد، می گذرد، اما تاریخ، روشن از کرامت های عباس بن علی (ع) است و نام او با وفا، ادب، ایثار و جانبازی همراه است. با گذشت این همه سال، کمترین غباری بر سیمای جوانمردی که در رفتار آن حضرت جلوه گر شد، ننشسته است و ایشان اسوه ایثار نسل امروزی است.

عاشورا، روزی پرشکوه، الهام بخش و پرحماسه بود که انسان هایی والا، روح هایی بزرگ و اراده هایی عظیم، عظمت و والایی خود را به جهانیان نشان دادند. تاریخ از فداکاری عاشوراییان، روح و جان گرفت و زمان با نبض کربلاییان قهرمان و حماسه آفرین، تپید. کربلا، مکتبی آموزنده و سازنده شد که فارغ التحصیلان آن، در رشته ایمان، اخلاص، تعهد و جهاد، مدرک و مدال گرفتند و… عباس، از زبده ترین معرفت آموختگان آن دانشگاه و اسوه ایثار و فداکاری در راه حق و حقیقت بود.

هنوز هم درهای این مکتب عالی باز است و دانشجو می پذیرد و یکی از استادان دوره های وفا، کسب معرفت و اسوه ایثار، علمدار کربلاست؛ ایستاده بر بلندای عشق و شهامت، که با دستان بریده اش، معبر آزادگی را می گشاید و راه نور را نشان می دهد. این حقایق، همه در نام اسوه ایثار، عباس نهفته است و همراه با این نام، عطر یک «فرهنگ» به مشام جان می رسد.

ما برای رسیدن به سرچشمه یقین و کوثر ایمان، نیازمند راهنماییم. جانمان تشنه است و دل هایمان مشتاق. اولیای دین و سرمشق های پاکی و فضیلت، می توانند راه را نشانمان دهند و از زمزم گوارایی که در اختیارشان است سیرابمان سازند.

اگر در امتداد «اسوه ایثارها» به عباس بن علی (ع) می رسیم، برای روشنی چراغی است که پیش پای انسان ها افروخته است و از آن دوردست ها ما را به این راه فرا می خواند. او الگو و سرمشق است؛ نه تنها در شجاعت و رزم آوری، بلکه در ایمان و معنویت هم؛ نه فقط در مقاومت و استواری، در عبادت و شب زنده داری هم؛ نه تنها در روحیه سلحشوری و حماسه، که در اخلاص و آگاهی و معرفت و وفا هم.

آنچه می خوانید گوشه ای از شخصیت حضرت اباالفضل (ع) را ترسیم می کند، باشد که نام و یاد و زندگینامه آن شهید بزرگ و سردار رشید، چراغ یقین و شعله ایمان را در ذهن و زندگیمان روشن سازد.

القاب تابناک اسوه ایثار، حضرت ابوالفضل العباس (ع)

۱. قمر بنى هاشم:[۱] بهره مندی بسیار عباس از جمال و جلال و سیمای سپید و زیبا و سیرت سبز و نورانی، زمینه ساز این لقب است.

۲. باب الحوائج: کریمی از دودمان کریمان که چون حاجتمندی سوی او روی کند، خواسته هایش را برآورده می سازد.

۳. طیار:[۲] بیانگر مقام و عظمت حضرت عباس(ع) در فضای عالم قدس و بهشت جاودان است.

۴. الشهید: شهادت، که نشان نمایان ابوالفضل(ع) است و در چهره حیات او درخشندگی بسیار دارد، زمینه ساز این لقب است.

۵. سقا: دلاوری عباس در صحنه های حیرت آور آب رسانی به تشنگان، سبب این لقب شد.

۶. عبد صالح: لقبی که حضرت صادق(ع) در زیارت عموی گرانقدرش بدان اشاره دارد: «السلام علیک ایها العبد الصالح؛ سلام بر تو، ای بنده صالح خدا.»

۷. سپه سالار: صاحب لواء یا سپه سالار، لقب بزرگترین شخصیت نظامی است و عباس در روز عاشورا این لقب را از آن خود ساخت.

۸. پرچمدار و علمدار: یادآور دلاوری و حفظ لشکر در برابر دشمن است. علمداری عباس(ع) این لقب را برایش به ارمغان آورد.

۹. ابوقربه (صاحب مشک)، عمید (یاور دین خدا)، سفیر (نماینده حجت خدا)، صابر (شکیبا)، محتسب (به حساب خدا گذارنده تلاش ها)، مواسی (جانباز و مدافع حق)، مستعجل (تلاشگری مهربان در برآوردن حاجات دیگران) و … از دیگر لقب های ابوالفضل است.

کنیه های حضرت ابوالفضل (ع)

۱. ابوالفضل: این کنیه، که به معنای «پدر فضیلت»است، نه تنها به خاطر داشتن فرزندی به نام فضل، بلکه به دلیل جایگاه رفیع و سرشار از فضیلت و کمال آن حضرت به ایشان اطلاق شده است.

این کنیه با حقیقت وجودی حضرت هماهنگ است و او اگر به فرض فرزندی به نام فضل نداشت، باز به راستی ابوالفضل (منبع فضیلت) بود و سرچشمه جوشان هر فضیلتی به شمار می رفت؛ زیرا در زندگی خود، با تمام هستی به دفاع از فضایل و ارزش ها پرداخت و خون پاکش را در راه خدا بخشید.

حـضرت پس از شهادت، پناهگاه دردمندان شد و هرکس با ضمیری صاف او را نزد خداوند شفیع قرار داد، پروردگار رنج و اندوهش را برطرف ساخت.

۲. ابوالقاسم: حضرت را فرزند دیگری بود به نام «قاسم»، لذا ایشان را «ابوالقاسم» کنیه داده بودند. برخی از مورخان معتقدند قاسم همراه پدر و در راه دفاع از ریحانه رسول اکرم (ص) در سرزمین کربلا به شهادت رسید و پدر، او را در راه خدا فدا کرد.

مقام حضرت عباس (ع) نزد ائمه (ع)

حضرت عباس (ع) در تمام لحظات زندگی اش، اسوه ایثار و فداکاری بود. اگر بخواهیم مقام و منزلت حضرت عباس (ع) را از دیدگاه امامان معصوم (ع) دریابیم، کافی است به سخنان آن بزرگواران درباره حضرت عباس (ع) توجه کنیم.

در شب عاشورا، وقتی دشمن در مقابل کاروان امام حسین (ع) حاضر شد و در رأس آنها عمربن سعد شروع به داد و فریاد کرد، امام حسین (ع) به حضرت عباس (ع) فرمود: «برادر جان! جانم به فدایت، سوار مرکب شو و نزد این قوم برو و از ایشان سؤال کن که به چه منظور آمده اند و چه می خواهند.»

در این ماجرا دو نکته مهم وجود دارد: یکی آنکه امام (ع) به حضرت عباس (ع) می فرماید: «جانم به فدایت شوم.» این عبارت دلالت بر عظمت شخصیت عباس (ع) دارد؛ زیرا امام معصوم، سخنی بی مورد و گزاف نمی گوید و نکته دوم آنکه، حضرت به عنوان نماینده خود، عباس (ع) را به اردوی دشمن می فرستد.

حضرت عباس (ع) با نثار جان خود در راه امام حسین (ع)، اسوه ایثار و وفاداری شد. روز عاشورا هنگامی که حضرت عباس (ع) از اسب بر روی زمین افتاد، امام حسین (ع) فرمودند:« الان انکسر ظهری و قلت حیلتی؛ اکنون پشتم شکست و چاره ام کم شد.» این جمله بیانگر اهمیت حضرت عباس (ع) و نقش او در پشتیبانی از امام حسین (ع) است.

امام زمان (ع)، در قسمتی از زیارتنامه ای که برای شهدای کربلا ایراد کردند، حضرت عباس (ع) را چنین مورد خطاب قرار می دهند: «السلام علی ابی الفضل العباس بن امیرالمومنین المواسی اخاه بنفسه، الاخذ لغده من امسه، الفادی له، الوافی الساعی الیه بمائه، المقطوعه یداه لعن الله قاتله یزید بن الرقاد الجهنی و حکیم بن طفیل الطائی؛ درود بر ابوالفضل العباس فرزند امیرالمؤمنین، که جان خود را فدای برادرش کرد، و فردای خود را از امروز خود گرفت، و جان خود را فدای او کرد، و وفادار بود و برای رساندن آب به او کوشید، و دست هایش قطع شد. خدا لعنت کند قاتلانش یزید بن رقاد جهنی و حکیم بن طفیل طائی را.»

امام زین العابدین (ع) به عبیدالله بن عباس بن علی بن ابیطالب (ع) نظر افکند و اشکش جاری شد. سپس فرمود: «هیچ روزی بر رسول خدا (ع) سخت تر از روز جنگ احد نبود؛ زیرا در آن روز عموی پیامبر، شیر خدا و رسولش حمزه بن عبدالمطلب کشته شد و بعد از آن روز بر پیامبر هیچ روزی سخت تر از روز جنگ موته نبود؛ زیرا در آن روز پسر عموی پیامبر، جعفر بن ابیطالب کشته شد.»

سپس امام زین العابدین (ع) فرمود: «هیچ روزی همچون روز مصیبت (امام) حسین (ع) نیست که سی هزار تن در مقابل او ایستادند و می پنداشتند که از امت اسلام هستند و هر یک از آنها می خواستند از طریق ریختن خون (امام) حسین (ع) به نزد پروردگار تقرب جویند و ایشان را موعظه می فرمود و کار را تا آنجا کشاندند که آن حضرت را از روی ظلم و جور و دشمنی به شهادت رساندند.»

آنگاه امام زین العابدین (ع) فرمود: «خداوند (حضرت) عباس (ع) را رحمت کند که به حق ایثار کرد و امتحان شد و جان خود را فدای برادرش کرد تا آنکه دو دستش قطع شد. لذا خداوند عزوجل در عوض، دو بال به او عطا کرد تا همراه ملائکه در بهشت پرواز کند، همان طور که به جعفر بن ابی طالب (ع) هم دو بال عطا فرمود و به تحقیق، حضرت عباس (ع) نزد پروردگار مقام و منزلتی دارد که روز قیامت همه شهدا به آن مقام و منزلت غبطه می خورند.»[۳]

شرکت در جنگ ها، نمونه هاى بارزى از شجاعت

۱ـ آب رسانى در صفین

سپاه معاویه با هشتاد و پنج هزار نفر، وارد صفین شد و برای شکست سپاهیان امام علی (ع)، آبِ فرات را مسدود کرد. امام علی (ع) گروهی را برای محافظت از مسیر آب فرات فرستاد و «ابالاعور اسلمی» را مسئول آن کرد. سپاهیان خسته و تشنه امام علی (ع) که با این وضعیت روبرو شدند، تشنگی بیش از حد، امام را بر آن داشت تا گروهی را به فرماندهی «صصعه بن صوحان» و «شبث بن ربعی» برای آوردن آب بفرستد. آنها به همراه تعدادی از سپاهیان، به فرات حمله کردند و آب آوردند. در این حمله، امام حسین (ع) و ابوالفضل العباس (ع) نیز شرکت داشتند و مالک اشتر این گروه را هدایت می‌کرد.[۴]

به نوشته برخی از تاریخ نویسان معاصر، هنگامی که امام حسین (ع) در روز عاشورا از اجازه دادن به عباس (ع) برای نبرد امتناع می ورزد، او برای ترغیب امام حسین (ع) به امام عرض می کند: «آیا به یاد می آوری، آنگاه که در صفین آب را بر روی ما بسته بودند، به همراه تو برای آزاد کردن آب تلاش بسیار کردم و سرانجام موفق شدیم به آب دست یابیم و در حالی که گرد و غبار صورتم را پوشانیده بود نزد پدر بازگشتم…»[۵] به راستی حضرت عباس (ع) با گذشتن از همه هستی اش در کربلا، اسوه ایثار و از خودگذشتگی شد.

۲ـ تقویت روحیه جنگاورى عباس(ع)

در جریان آزاد سازى فرات، توسط لشکریان امیرالمؤمنین(ع) مردى تنومند و قوى هیکل به نام «کریب بن ابرهه»، از قبیله «ذمى یزن»، از صفوف لشکریان معاویه، براى هماورد طلبى جدا شد. در مورد قدرت بدنى بالاى او نگاشته اند که وى یک سکه نقره را بین دو انگشت شست و سبابه خود چنان مى مالید که نوشته هاى روى سکه ناپدید مى شد.([۶]

کریب برای مبارزه با امیرالمؤمنین (ع) اعلام آمادگی کرد. یکی از یاران امام علی (ع) به نام «مرتفع بن وضاح زبیدی» به میدان آمد، اما پس از لحظاتی نبرد، توسط کریب به شهادت رسید. کریب دوباره فریاد زد: «یا شجاع ترین شما با من مبارزه کند، یا علی (ع) بیاید!» «شرحبیل بن بکر» و پس از او «حرث بن جلاح» به نبرد با او پرداختند، اما هر دو به شهادت رسیدند.

در اینجا امام علی (ع) با استفاده از یک تاکتیک نظامی، سرنوشت مبارزه را تغییر داد. او فرزند رشید خود، عباس (ع)، را که در آن زمان علیرغم سن کم، جنگجویی کامل و تمام عیار به نظر می رسید، فراخواند و به او دستور داد که اسب، زره و تجهیزات نظامی خود را با او عوض کند و در جای امیرالمؤمنین (ع) در قلب لشکر بماند. خود لباس جنگ عباس (ع) را پوشید و بر اسب او سوار شد و در مبارزه ای کوتاه، اما پر تب و تاب، کریب را به هلاکت رساند و به سوی لشکر بازگشت. سپس محمد بن حنفیه را بالای نعش کریب فرستاد تا با خونخواهان کریب مبارزه کند و…

امیرالمؤمنین از این حرکت چند هدف را دنبال می کرد. هدف والایی که در درجه اول پیش چشم او قرار داشت، روحیه بخشیدن به عباس (ع) بود که جنگاوری نو رسیده بود و تجربه چندانی در نبرد نداشت، و الا ضرورتی در انجام این کار نبود و نیز افراد دیگری هم غیر از عباس (ع) برای این کار وجود داشت.

در درجه دوم، او می خواست لباس و زره و نقاب عباس (ع) در جنگ ها شناخته شده باشد و در دل دشمن، ترسی از صاحب آن تجهیزات بیندازد و برگ برنده را به دست عباس (ع) در دیگر جنگ ها بدهد تا هرگاه فردی با این شمایل را دیدند، پیکار علی (ع) در خاطرشان زنده شود. و در گام واپسین (به روایت برخی تاریخ نویسان)، امام با این کار می خواست کریب نهراسد و از مبارزه با علی (ع) شانه خالی نکند و همچنان سرمست از باده غرور و افتخارِ به کشتن سه تن از سرداران اسلام، در میدان باقی بماند و به دست امام (ع) کشته شود تا هم او، هم همرزمان زرپرست و زورمدارش، طعم شمشیر اسلام را بچشند. [۷]

۳ـ درخشش در جنگ صفین

در تاریخ، جنگ بزرگ و طولانی صفین که منشأ بسیاری از جریان های فکری و عقیدتی در میان مسلمانان بود، با خاطره ای جالب و شگفت انگیز از درخشش اسوه ایثار، حضرت عباس (ع) روبرو می شویم. در گرماگرم نبرد صفین، جوانی از صفوف سپاه اسلام جدا شد که نقابی بر چهره داشت. جلو آمد و نقاب از چهره اش برداشت.

هنوز چندان مو بر چهره اش نروییده بود، اما صلابت از سیمای تابناکش خوانده می شد. سنش را حدود هفده سال تخمین زدند. در مقابل لشکر معاویه قرار گرفت و با نهیبی آتشین، مبارز طلبید. معاویه به «ابوشعثاء» که جنگجویی قوی در لشکرش بود، اشاره کرد و به او دستور داد تا با وی مبارزه کند. ابوشعثاء با تندی به معاویه پاسخ گفت: «مردم شام مرا با هزار سواره نظام برابر می دانند، اما تو می خواهی مرا به جنگ نوجوانی بفرستی؟!»

آنگاه به یکی از فرزندان خود دستور داد تا به جنگ حضرت برود. پس از لحظاتی نبرد، عباس (ع) او را به خون غلتاند. گرد و غبار جنگ که فرو نشست، ابوشعثاء با نهایت تعجب دید که فرزندش در خاک و خون می غلتد. او هفت فرزند داشت. فرزند دیگر خود را روانه کرد، اما نتیجه ای تغییر نکرد تا جایی که همگی فرزندان خود را به نوبت به جنگ با او می فرستاد، اما آن نوجوان دلیر همگی آنان را به هلاکت رساند. به گونه ای که دیگر کسی جرأت بر مبارزه با او به خود نمی داد و تعجب و شگفتی یاران امیرالمؤمنین (ع) نیز برانگیخته شده بود. هنگامی که به لشکرگاه خود بازگشت، امیرالمؤمنین (ع) نقاب از چهره اش برداشت و غبار از چهره اش سترد و او کسی نبود جز ابوالفضل العباس(ع). [۸]

جمع بندی

حضرت ابوالفضل العباس (ع) شخصیتی جامع و بی نظیر در تاریخ اسلام است که در تمامی ابعاد انسانی، از ایمان راسخ و شجاعت بی مانند گرفته تا وفا و ایثار، الگویی کامل برای بشریت به شمار می رود. اسوه ایثار، حضرت ابوالفضل (ع)، با نثار جان خود در راه حق و حقیقت، درس بزرگی به جهانیان داد. القاب و کنیه های ایشان، همچون «قمر بنی هاشم»، «باب الحوائج»، «سقا» و «علمدار»، گویای ویژگی های برجسته و نقش بی بدیل آن حضرت در تاریخ اسلام، به ویژه در واقعه عاشورا است. اسوه ایثار، حضرت عباس (ع)، با دستان بریده‌اش، پرچم ایثار را تا ابد برافراشت.

جایگاه والای ایشان نزد ائمه معصومین (ع) و سخنان گهربار آنان درباره حضرت عباس (ع)، بر عظمت و منزلت این شخصیت والا صحه می گذارد. شجاعت و دلاوری های ایشان در جنگ های مختلف، از جمله صفین و کربلا، نیز نمونه ای بارز از رشادت و فداکاری آن حضرت در راه حق و حقیقت است. اسوه ایثار، حضرت ابوالفضل (ع)، در لحظات سخت کربلا، الگویی برای ایثار و فداکاری بود. نام و یاد حضرت ابوالفضل (ع) همواره الهام بخش نسل های مختلف بوده و تا ابد چراغ راه ایمانداران خواهد بود.

پی نوشت ها

[۱] لقمانى، سپهسالار عشق، ص ۳۲.

[۲] مظفر، بطل العلقمى، ج ۲، ص ۱۰۸ -۱۰۹.

[۳] شیخ صدوق، خصال، ج ۱، ص ۶۸؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۲۷۴.

[۴]حائرى مازندرانی، معالى السبطین،ج۲،ص۴۳۷.

[۵] هادى منش، ماه درفرات؛ نگرشى تحلیلى به زندگانى حضرت عباس(ع)، ص۴۷، به نقل از تذکره الشهداء، ص۲۵۵.

[۶]خوارزمی، المناقب،ص۲۲۷.

[۷] دشتی، نهج البلاغه،خطبه ۱۹۲،ص۳۹۸.

[۸] بیرجندی، کبریت الاحمر، ص۳۸۵.

منابع

  1. لقمانى، احمد، سپهسالار عشق، بی جا، نشر بهشت بینش، ۱۳۹۰ش.
  2. مظفر، عبدالواحد، بطل العلقمی العباس الاکبر بن الامام امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب (علیه السلام)، قم، المکتبه الحیدریه، ۱۴۲۵ق.
  3. صدوق، محمد بن علی، خصال صدوق، قم، انتشارات اسلامی، ۱۳۶۲.
  4. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۴ ق.
  5. دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغه، قم، انتشارات امیرالمومنین، ۱۳۷۹.
  6. حائرى مازندرانی، محمد مهدى، معالى السبطین، بیروت مؤسسه النعمان،بی تا.
  7. ابوالفضل هادى منش،ماه درفرات؛ نگرشى تحلیلى به زندگانى حضرت عباس(ع)،قم،مرکز پژوهش هاى اسلامى صدا و سیما،۱۳۸۱ش، به نقل از تذکره الشهداء.
  8.  الخوارزمی، احمد بن محمد المکى، المناقب، قم، مؤسسه النشرالاسلام،۱۴۱۱ق.
  9. محمد باقر بیرجندی، کبریت الاحمر، تهران، کتاب فروشى اسلامیه،۱۳۷۷ق.

منابع اقتباس

  1. جواد محدثى؛ فرهنگ عاشورا، صفحه ۲۹۳
  2. مقاله نگاهى به شخصیت و عملکرد حضرت عباس (ع)، نوشته ابوالفضل هادی منش، مجله یاس، شماره ۲۳، پایگاه اطلاع رسانی حوزه