تقیه اصطلاحی فقهی است. کلمه «تقیه» از «اتّقی یتّقی» گرفته شده و به معنای پرهیز کردن و پرهیزکاری است. در اصطلاح، برای تقیه تعریف های متعددی بیان شده است که برخی از آنها عبارت است از:
۱. تعریف « شیخ مفید :» «التقیه کتمان الحق و ستر الاعتقاد فیه و مکاتمه المخالفین و ترک مظاهرتهم بما یعقب ضررا فی الدین و الدنیا».
۲. تعریف « شیخ انصاری :» «المراد (منها) هنا التحفظ عن ضرر الغیر بموافقته فی قول او فعل مخالف للحقّ».
۳. تعریف «شهرستانی:» «التقیه اخفاء امر دینی لخوف الضرر من اظهاره».[۱]
برای جواز تقیه به آیاتی از قرآن، روایات، دلائل عقلی و اجماع استناد شده است.
دلیل های قرآنی تقیه
برخی از آیات قرآن از جمله آیه ۲۸ سوره آل عمران، آیه ۱۰۶ سوره نحل و آیه ۲۸ سوره غافر را بر جواز تقیه مورد استناد قرار دادهاند.
آیه ۲۸ سوره آل عمران
«لَّا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاءَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِینَ ۖ وَ مَن یَفْعَلْ ذَٰلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللَّـهِ فِی شَیْءٍ إِلَّا أَن تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاهً ۗ وَ یُحَذِّرُکُمُ اللَّـهُ نَفْسَهُ ۗ وَ إِلَى اللَّـهِ الْمَصِیرُ » (مؤمنان نباید کافران را -به جاى مؤمنان- به دوستى بگیرند؛ و هر که چنین کند، در هیچ چیز [او را] از [دوستى] خدا [بهرهاى] نیست، مگر اینکه از آنان به نوعى تقیّه کند و خداوند، شما را از [عقوبت] خود مىترساند، و بازگشت [همه] به سوى خداست.)
خطاب این آیه به همه مسلمانان است. طبق این آیه، مؤمنان صدر اسلام که با آزار و سختگیری مشرکان روبرو بودند، از اطاعت آنان منع شدند؛ ولی در صورت وجود شرایط اضطراری و ترس شدید از آنان، مجاز به تقیه گردیدند. مفسران و عالمان شیعه و اهل سنت از این آیه جواز تقیه را استنباط کردهاند.
آیه ۱۰۶ سوره نحل
«مَن کَفَرَ بِاللَّـهِ مِن بَعْدِ إِیمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِیمَانِ وَلَـٰکِن مَّن شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْرًا فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مِّنَ اللَّـهِ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ » (هر کس پس از ایمان آوردن خود، به خدا کفر ورزد [عذابى سخت خواهد داشت]، مگر آن کس که مجبور شده، و[لى] قلبش به ایمان اطمینان دارد. لیکن هر که سینهاش به کفر گشاده گردد، خشم خدا بر آنان است و برایشان عذابى بزرگ خواهد بود.)
عدم اختصاص تقیه به شیعه
این آیه درباره عمار یاسر و رفتار تقیه ای او (تظاهر به کفر) در برابر مشرکان، برای رها شدن از شکنجه آنان، نازل شده است. پیامبر(ص) با تأیید کار عمّار به وی فرمود که اگر بار دیگر در چنان شرایطی قرار گرفت، همان کار را انجام دهد.
تقیه، به شیعه امامیه اختصاص ندارد، بلکه همه طوایف و عقلای عالم در زمانهای مختلف (حتی قبل از اسلام ) هنگام گرفتاری، به آن عمل نمودهاند، مانند: تقیه مومن آل فرعون و اصحاب کهف
اهل بیت (ع) و تقیه
پس از واقعه صلح امام حسن علیه السلام، معاویه از والیان خود خواست که بر شیعیان سخت بگیرند و حضرت علی علیهالسلام را بر منابر دشنام دهند. این رفتار کمابیش در دوران امویان تا زمان عمر بن عبدالعزیز تداوم داشت، و در عصر عباسیان نیز به
گونهای دیگر ادامه یافت؛ مثلاً، متوکل علاوه بر حبس و قتل شیعیان، آنان را از زیارت مرقد امام حسین علیهالسلام منع نمود و حرم حسینی را خراب کرد و ابن سِکیت را به جرم ابراز محبت نسبت به امام حسن و امام حسین علیهماالسلام به طرز وحشتناکی کشت. از این رو، امامان شیعه برای حفظ جان خود و شیعیان و جلوگیری از پراکندگی واضمحلال جامعه شیعه، تقیه را لازم میدانستند. تقیه علی بن یقْطین، وزیر شیعی هارون الرشید، به دستور امام کاظم علیهالسلام نمونه ای از این دست است.
حتی گاهی امامان علیهم السلام احکامی را از باب تقیه صادر میکردند،بهطوری که در دورههای بعد، یکی از مهمترین کارهای محدّثان، بویژه برای رفع تعارض میان احادیث، بازشناسی احادیث تقیهای بوده است. بعدها نیز به سبب پیامدهای کلامی و فقهی عمل به تقیه، آثار متعددی در باره آن نگاشته شد.
نحوه تقیه از نگاه امام حسن عسکری (ع)
روای گوید: در مجلس امام حسن عسکری پدر حضرت قائم علیهم السّلام حضور یافتیم، در آنجا یکى از أصحاب به آن حضرت عرض کرد:
یکى از برادران شیعه نزد من آمد، او مبتلا به جهالت عامه شده و آنان او را در مسأله امامت آزموده و قسم مىدهند، چه کند تا از دستشان نجات یابد؟
من به او گفتم: مگر چه مى گویند؟ گفت: مى گویند: «آیا معتقد هستى که فلانى پس از رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله امام است؟ و من چاره اى جز گفتن آرى (تقیه) ندارم و گر نه مرا به باد کتک مى گیرند، وقتى گفتم «آرى» مى گویند بگو: «بخدا سوگند»، پس من هم بدیشان گفتم:
«نعم» و قصدم گفتن «نعماً» از انعام بود که شامل شتر و گاو و گوسفند مى شود.
گفتم: اگر گفتند بگو «و اللَّه» تو بگو «ولّى»، یعنى: صرف نظر کرد از فلان کار، زیرا آنان پى نخواهند برد و تو جان سالم بدر برى.
پس بمن گفت: اگر بصورت واضح از من خواستند بگویم «و اللَّه» و ها را در آن آشکار کن؛ چه کنم؟
گفتم: بگو «و اللَّه» و ها را رفع بده (و خداوند)، زیرا در صورت عدم خفض (جرّ لغت یا همان کسر دادن به هاء در اثر اضافه شدن به واو) یمین شمرده نمى شود، پس آن دوست مؤمنم رفت و پس از مدّتى نزد من آمده و گفت: همان مطالب را بر من عرضه داشته و مرا قسم دادند، و همان طور که تو گفتى عمل کردم.
امام حسن عسکرىّ علیه السّلام بدو فرمود: تو مشمول همان فرمایش رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله هستى که: «راهنماى به خیر همچون انجام دهنده آن است»، خداوند براى رفیق تو به جهت تقیّه اى که نمود به شمار افرادى از شیعیان و موالیان و دوستاران ما که تقیّه را بکار بسته اند براى او حسنه مکتوب فرموده، و به تعداد افرادى که تقیّه را ترک گفته اند نیز حسنه نوشته است، کمترین آن حسنه اگر با گناهان صد سال روبرو شود همه آمرزیده شود، و براى تو به جهت این راهنمایى و ارشاد همانند او حسنه خواهد بود.
جمع بندی
تقیه ریشه در قرآن کریم و روایات اهل بیت (علیهم السلام) دارد و در مذهب شیعه به دلیل خطرات مختلفی که آنها را تهدید می کرده مورد تاکید قرار گرفته است. در این مقاله ضمن بیان یک روایت، به روش تقیه نمودن یک شیعه و تایید آن توسط امام حسن عسکری (علیه السلام) اشاره شده است.
پی نوشت
[۱] . القواعد الفقهیه، مکارم شیرازی، ناصر، ج۱، ص۳۸۷.
منابع
- القواعد الفقهیه، آیت الله العظمى ناصر مکارم شیرازى دام ظله، مدرسه الامام على بن ابى طالب( ع)، قم، سوم، ۱۳۷۰ ه. ش.
- الاحتجاج- ترجمه جعفرى، ابو منصور طبرسى- ترجمه از بهزاد جعفرى، ۵۴۸ ق
- انتشارات اسلامیه، تهران، اول، ۱۳۸۱ ش