- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه: 5 دقیقه
- توسط: حمید الله رفیعی
- 4:49 ب.ظ
- 4 نظر

اختلاف اصلي و اساسي بين شيعه اماميه و اهل سنت از مسئله امامت ناشی می شود. شيعيان درباره امامت و جانشينان رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ از قرآن و احاديث و سفارشات پيامبر خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ که در اينجا مجالي براي ذکر آنها نيست، پيروي کرده و معتقداند که امام بعد از پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ بايد معصوم باشند و آنان منحصر در دوازده نفر اند که توسط شخص رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ معرفي شده اند.
اما اهل سنت به آيات قرآن و احاديث و سفارشات رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ توجه نکرده و در مقابل عمل انجام شده اي که توسط خلفاء صدر اسلام و نیز خلافت بنی امیه و بنی عباس به وقوع پيوست ، قرار گرفته و اصولي را در مسئله امامت مطابق با اين حوادث و وقايع تدوين نموده و به آن معتقد شده اند. و روي اين جهت آنان هر چند احاديثي را مبني بر 12 امام و خليفه نقل نموده اند ولي هيچگاه نتوانسته براي اين امامان دوازده گانه مصداقي بيابند.
آنان بر اساس پذیرش تمام حکامی که در دوره خلافت و بعد از آن در دوره بنی امیه و بنی عباس و مشروع دانستن آنان اصول زیر را در باره حاکم اسلامی به وجود آورده اند:
1. امام مي تواند به وسيله اهل حل و عقد انتخاب شود چنانچه ابوبکر اين گونه انتخاب شد و امامت او تأييد گرديد.
2. از ديدگاه اهل سنت امامت امام به وسيله يک فرد از اهل عدالت نيز قابل انعقاد است و پس از انعقاد امامت، بر ديگران واجب مي گردد که با او بيعت کنند و لذا ابوبکر به تنهايي خلافت را براي عمر منعقد گردانيد و بعد از آن ديگران با عمر بيعت کردند. اين روش را استخلاف هم مي نامند.[1]
3. امام توسط شوراي کساني که براي امامت کانديد و نامزد شده اند نيز قابل انتخاب است. چنانچه عثمان با اين روش انتخاب گرديد. زيرا عمر شش نفر «عثمان، علي، طلحه، زبير، سعد بن ابي وقاص و عبدالرحمن بن عوف» را براي مقام امامت نامزد نمود که با هم مشورت کنند و يکي را به عنوان امام انتخاب کنند. در اين شوراي شش نفره طلحه و زبير و سعد بن ابي وقاص کنار مي روند و حق خودشان را به عثمان و علي و عبدالرحمن بن عوف واگذار مي کنند و سپس عبدالرحمن بن عوف هم از حق امامت خود با اين شرط مي گذرد که وي بين عثمان و علي حکم قرار بگيرد. با پذيرفته شدن اين شرط، او عثمان را خليفه قرار مي دهد.[2]
4. روش ديگر از نظر اهل سنت براي انتخاب امام بيعت مردم است و امام علي ـ عليه السلام ـ با بيعت مردم به عنوان امام و خليفه چهارم انتخاب گرديد.[3]
اهل سنت از پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ حديثي نقل مي کنند که خلافت نبوت و امامت سي سال مي باشد و بعد از آن به پادشاهي تبديل مي شود و خدا اين پادشاهي را به هر که بخواهد مي دهد. آنان براي اين که سي سال را تا زمان حکومت معاويه تکميل کنند براي امام حسن ـ عليه السلام ـ نيز شش ماه خلافت را قائل هستند هر چند آن حضرت را از زمره خلفاء راشدين به حساب نمي آورند. و بعد از سي سال مي گويند اولين پادشاه مسلمين معاويه بن ابي سفيان است و او را بهترين پادشاهان مسلمين مي دانند.[4]
5. راه پنجم انعقاد امامت در نزد اهل سنت اینست که کسی با زور شمشیر بر مردم غلبه کند و قدرت را به دست بگیرد و بر مردم است که از او متابعت کند و حق جنگ و خروج بر علیه او را ندارند به دلیل اینکه خروج بر علیه حاکمی که بازور شمشیر، قدرت را به دست گرفته است اختلاف در بین مسلمین ایجاد می شود و باعث خونریزی می گردد.[5]
اهل سنت خروج بر علیه حاکم ظالم و فاسق را تا زمانی که کافر نشده است نیزجایز نمی داند و به اجماع مسلمین قیام وخروج بر علیه آن را حرام میدانند و می گویند که اهل سنت اجماع بر این دارند که سلطان و پادشاه با فسق عزل نمی شود و دلیل آن را این می دانند که از عزل حاکم ظالم و فاسق فتنه و خونریزی به وجود می آید. و می گویند اهل سنت اجماع دارند که فقط در صورتی که پادشاه مسلمانان کافر شود از امامت عزل می گردد.[6]
از ديدگاه اهل سنت طاعت امامان و پادشاهان و امراء و واليان واجب و فرضي از فرض هاي شرعي مي باشد و خروج بر آنان جائز نيست هر چند مرتکب گناه و ظلم بشوند و امام با ارتکاب ظلم و گناه کبيره از امامت عزل نمي شود[7]. و به صراحت می گویند که اطاعت از اولوالامر ظالم، واجب است و قتال با او روا نيست؛ و اگر کسي از فرمان او بيرون رود خارجي است زيرا از نافرماني حاکم غالب، فتنه ميخيزد و فتنه از قتل، سختتر است. آنان بر مبناي حديثي در صحيح مسلم و بخاري معتقد است که کسي که از حکم حاکم ظالم بيرون رود و بر آن صبر نکند، از جماعت مفارقت کرده و اگر بميرد، به مرگ جاهليت مرده است.[8]
مطالبی که بیان شد از اصول اعتقادی جمیع اهل سنت می باشد. اما متفکرین و روشنفکران اهل سنت که در قرن اخیر در قالب احزاب سیاسی مانند حزب اخوان المسلمین عرض اندام کرده اند، چندان به این اصول پایبند نیستند و لذا در برخی کشور ها بر علیه حاکمان به مبازه پرداخته اند و امروز هم در کشورهای اهل سنت عده ای از این تفکر حمایت می کنند هر چند این رفتار آنان مخالف با اصولی است که علمای دینی آنان پذیرفته اند.
از میان علمای دینی اهل سنت ابوحنیفه رئیس مذهب حنفی با این نظر مخالف است. او از قیام زید بن علی(ع) بر علیه هشام بن عبدالملک و نیز از قیام یحی بن زید در برابر حکام اموی حمایت کرده و گفته است که خروج زید مانند خروج رسول الله در روز بدر است.[9] و نیز هنگامی که محمد نفس زکیه فرزند عبدالله بن حسن(ع) بر علیه عباسی ها قیام کرد و به دست ابوجعفر منصور به شهادت رسید، ابو حنیفه علناا در مجالس درس خود می گفت که عباسی ها حق حکومت ندارند و ولایت آنان بر مردم ساقط می باشد. و همین طور از قیام ابراهیم بن عبدالله حسنی در برابر عباسیان حمایت کرده و حکومت آنان را غیر مشروع دانسته است. [10]
پی نوشت:
[1]. ر.ک: جمال الدين احمد بن محمد غزنوي، اصول الدين، بيروت، 1419ق، ج1، ص276 ـ 279؛ ابوسعيد عبدالرحمن نيشابوري، الغيبة في اصول الدين، بيروت، موسسه الکتب الثقافيه، چاپ اول، 1406ق، ج1، ص185.
[2]. الغيبة في اصول الدين، ج1، ص185.
[3]. شرح العقيدة الطحاويه، ج1، ص545.
[4]. ر.ک: همان. و محمد الأمين بن محمد بن المختار الجكني الشنقيطي، اضواء البیان، ج1ص30، بیروت ،دار الفكر للطباعة والنشر، 1415هـ – 1995م. ، تحقيق: مكتب البحوث والدراسات.
[5] . اضواء البیان، ج1ص30.
[6] . أبو زكريا يحيى بن شرف بن مري النووي ، شرح النووی، ج12ص229، دار إحياء التراث العربي ، بيروت ، 1392ق ، دوم.
[7]. ر.ک: اصول دين، ج1، ص272 ـ 276.
[8]. علاءالدوله سمناني، احمدبن محمد، العروه لاهل الخلوة و الجلوة، ص293، تهران، مولي، 1362ش.
[9] .المذاهب السلامیه الخمسه، ص200
[10] . همان، ص203و 204.
منبع: برگرفته از نرم افزار مرکز مطالعات حوزه.