- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 5 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
یکی از انحرافات اساسی وهابیت در بحث توحید و خدا شناسی این است که این فرقه بر اساس برخی روایات ضعیف و اسرائیلیات و همچنین نگرش ظاهر گرایان های که از آموزه های دین دارند، معتقدند که خداوند متعال مانند آدمیان و سایر موجودات متحرک از محلى به محل دیگر حرکت مى کنند! یعنی جا به جا می گردد، یک جا را رها کرده به جای دیگر می رود!!
ابن تیمیه و ابن قیم جوزى که عقاید وهابیت از افکار آنها ناشى شده است، خدا را به سلاطین تشبیه نموده، میگویند که در روز جمعه از روزهاى آخرت، خداوند از عرش پایین میآید و بر کرسى می نشیند و کرسى خداوند در میان منبرهایى از نور قرار مى گیرد و انبیا بر این منابر مى نشینند و این منابر را کرسی هایى از طلا احاطه نموده که بر این کرسى ها شهدا و صدیقین می نشینند و بعد از انجام جلسه مفصل و گفتوگو با اعضاى جلسه، خداوند از کرسى بلند می شود و با ترک جلسه به سوى عرش خود بالا مى رود.[۱]
ابن قیم جوزی شاگرد ابن تیمیه در اینباره مى گوید:«براى خداوند در هر آسمان یک کرسى وجود دارد. وقتى که به آسمان دنیا نزول می کند، روى کرسى مختص به این آسمان مى نشیند و مى گوید: آیا استغفارکنندهاى هست تا او را ببخشم … تا صبح آنجا مى ماند و هنگام صبح، کرسى آسمان دنیا را ترک مى کند و بالا مى رود و بر کرسى دیگر مى نشیند![۲] ابن تیمیه و ابن قیم در کیفیت نشستن خدا بر کرسى معتقدند که استوا به معناى مجرد استیلا نیست، بلکه به معناى نشستن بر کرسى پادشاهى می باشد و اضافه می کنند که استواى خدا بر کرسى، مانند استواى «بشر بن مروان» بر کرسى سلطنت است زمانى که عراق را فتح نمود.[۳]
این فرقه با بیان مطالب غیرمعقول، مقام و ذات الهى را که از هرگونه شایبه امکانى و مادى، منزه و پاک می باشد تنزل نداده اند؟ زیرا پنداشت هاند که خدا هم مانند پادشاهان و سلاطین، داراى تشریفات و زندگى پر زَرق و بَرق مادى است و با بندگان خود جلساتى براى رَتق و فَتق امور انجام مىدهد.
این طایفه، حتى خدا را کوچکتر از عرش پنداشته و می گویند:«عرش یا کرسى خداوند، همه آسمانها و زمین را در برگرفته، خداوند روى آن مىنشیند. عرش فقط چهار انگلشت از خداوند بزرگتر است. عرش مانند تختى جدید از سنگینى خداوند به صدا درمى آید.[۴] هم چنین مى گویند: «ان محمداً رسول الله یجلسه ربه على العرش معه»[۵]؛ «پیامبر اسلام با خداوند روى تخت مى نشیند».
لازمه این سخن این است که عرش بزرگتر از خداست و خدا و رسول خدا هر دو در آن، جا مىگیرند و عرش بر هر دوى آنها احاطه دارد.
حاجى خلیفه در «کشف الظنون» از کتاب «العرش» ابن تیمیه نقل مى کند که خداوند بر کرسى می نشیند و محلى را براى نشستن رسول خدا در کنار خودش خالى می گذارد![۶]
ابن بطوطه، جهانگرد معروف مراکشى، در سفرنامه اش مى نویسد:«ابن تیمیه را بر منبر مسجد جامع دمشق دیدم که مردم را موعظه مى کرد و می گفت: «خداوند به آسمان دنیا فرود مى آید، همان گونه که من اکنون فرود مىآیم و سپس یک پله از منبر پایین آمد». این گفته او، مورد اعتراض «ابن زهرا» فقیه مالکى حاضر در مجلس قرار گرفت، ولى مردم از پاى منبر برخاستند و «ابن زهرا» را مورد ضرب و شتم قرار دادند و از طرف قاضى حنبلى نیز مورد تنبیه قرار گرفت. اما عمل قاضى حنبلى، باعث اعتراض فقها و قضات شافعى و مالکى دمشق واقع شد و موضوع را به حاکم اطلاع دادند و او هم به «ملک ناصر» گزارش داد و ابنتیمیه به دستور وى به زندان افتاد.[۷] ابوزهره نیز می گوید: «ابن تیمیه، همچنان این معنا را تکرار و تأکید
می کرد که خداوند فرود می آید و در بالا و پایین وجود دارد».[۸]
نقد و بررسی
بدیهی است کسی که مختصر آشنائی با اصول و مبانی اسلام داشته باشند، می دانند که آنچه را وهابیان در باره خداوند بیان نموده اند و خدا را (العیاذ بالله) مانند مخلوقات دانسته که برای رتق و فتق امور نیازمند به جا به جا شدن و رفتن به این سو و آن سو می دانند، قطعاً در تناقض آشکار با مبانی دینی و مورد پذیرش مسلمانان در طول تاریخ اسلامی می باشند، زیرا هیچ مسلمانی را که باور به دین خاتم داشته باشند، نمی توان یافت که در باره خداوند به این باور باشند که خداوند برای انجام کاری جا به جا می شود و صعود و نزول می کند. اینگونه مسائل اساسی و معرفی در متون اسلامی یعنی قرآن و سنت به خوبی بیان شده و هیچ گونه ابهامی در آن دیده نمیشود.
یکى از صفات سلبى خداوند، نفى مکان و جهت براى اوست؛ به این معنا که خداوند در جهت خاصى قرار نمی گیرد و موجودى نیازمند به مکان نیست تا جا و مکانى را اشغال کند، زیرا مکان از عوارض و خواص جسم است، در حالى که خداوند منزه از جسم است.[۹]
جسم از یک سو محدود و از طرف دیگر محتاج و نیازمند است، ولى خداوند نه محدود است و نه احتیاج و نیاز به ساحت او راه دارد، لذا خداوند خود را در قرآن، بدون مکان، معرفى نموده است و بر آن تأکید دارد:
الف: «وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَلیمٌ؛[۱۰] مشرق و مغرب، از آن خداست! و به هر سو رو کنید، خدا آنجاست! خداوند بىنیاز و داناست!
ب: «هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُم؛[۱۱] و هر جا باشید او شماست.
ج: وَ هُوَ الَّذی فِی السَّماءِ إِلهٌ وَ فِی الْأَرْضِ إِلهٌ وَ هُوَ الْحَکیمُ الْعَلیمُ،[۱۲] او کسى است که در آسمان معبود است و در زمین معبود و او حکیم و علیم است.
د: وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ؛[۱۳] ما انسان را آفریدیم و وسوسههاى نفس او را مىدانیم و ما به او از رگ قلبش نزدیکتریم!
امام صادق (ع) مى فرماید:«خداوند از زمان و مکان برتر و از حرکت و سکون بالاتر است، بلکه آفریدگارِ زمان و مکان و سکون و حرکت مى باشد».[۱۴]
پی نوشت:
[۱] . مجموع الفتاوی، ابنتیمیه، ج ۵، ص ۵۵؛ زاد المعاد فی هدی خیر العباد، ابنقیم جوزی، ج ۱، صص ۳۶۷- ۳۷۰؛ اجتماع الجیوش الاسلامیه، ج ۱، ص ۵۱؛ توضیح المقاصد و تصحیح القواعد، ج ۱، ص ۴۲۶؛ ج ۲، ص ۵۸۵؛ حادى الارواح، ابن قیم، ج ۱، ص ۲۱۸؛ روضه المحبین، ابنقیّم جوزى، ج ۱، ص ۴۳۳.
[۲]. اجتماع الجیوش الاسلامیه، ج ۱، ص ۵۵.
[۳] . تفسیر کبیر، ابنتیمیه، ج ۶، ص ۳۸۵؛ مجموع الفتاوى، ج ۱۶، ص ۳۹۷؛ ابنقیم، توضیح المقاصد و تصحیح القواعد، ج ۲، ص ۳۱.
[۴] . مجموع الفتاوى( کتب و رسائل و فتاوى شیخالاسلام ابنتیمیه)، ج ۱۶، ص ۴۳۵.
[۵] . مجموع الفتاوی، ج ۴، ص ۳۷۴.
[۶] . کشف الظنون، حاجی خلیفه، ج ۲، ص ۱۴۳۸.( ابن تیمیه، ذکر فیه ان الله تعالی یجلس علی الکرسی وقد اخلی مکاناً یقعد معه فیه رسول الله( ص)).
[۷] . رحله ابنبطوطه، ص ۹۶.
[۸] . تاریخ المذاهب الاسلامیه، ابوزهره، ص ۳۲۰.
[۹] . توحید، على بن بابویه( شیخ صدوق)، ص ۹۸.
[۱۰] . بقره، آیه ۱۱۵.
[۱۱] . حدید، آیه ۴.
[۱۲] . زخرف، آیه ۸۴.
[۱۳] . ق، آیه ۱۶.
[۱۴] بحارالانوار، محمدباقر مجلسى، ج ۳، ص ۳۰۹.