- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 2 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
یکی از ارکان تصوف شریعت، طریقت و حقیقت است. این مسئله به حدی در تصوف از اهمیت برخوردار است که اصلاً تصوف بدون آن هیچ معنا و مفهومی ندارد. برای عقیده خود شان به اموری متمسک شده اند که هیچ ربطی به دین اسلام ندارند. در نوشته زیر به طور اجمال این مسئله توضیح داده شده و سپس سؤالاتی مطرح گردیده که صوفیه باید پاسخ آنها را بدهند.
شریعت همان احکام و دستورات الهی است که از طرف خداوند بر پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) برای هدایت تکامل بشر به عنوان یک دین و قانون الهی نازل گردیده و همه مسلمین اعم از علماء فقهاء و عوام خودشان را پیرو این شریعت دانسته و اوامر و نواهی آن را باعث حصول کمال انسانی و لازم الاجرا می دانند و در این جهت هیچ تفاوتی بین افراد جامعه اسلامی وجود ندارد.
اما متأسفانه دراویش و صوفیه در کنار شریعت اسلامی پدیده هایی بنام طریقت و حقیقت اختراع کرده اند که شریعت را پوسته طریقت و طریقت را پوسته حقیقت می دانند. و معتقدند که شریعت و طریقت هر دو وسائل رسیدن به حقیقت است. و مراد از طریقت آداب سیر و سلوکی است که خودشان ابداع کرده اند و مراد از حقیقت مرحله رسیدن به خداست. صوفیه معتقدند که وقتی انسان به مرحله حقیقت رسید در بحر وحدت الهی غرق و محو می شود و از این حالت برای او بیخودی و زوال عقل حاصل می گردد و نمی تواند خود را از این غرقاب بیرون آورد. و به اتفاق همه علماء اسلام تکالیف شرعیه از کسی که عقل او زائل گشته است ساقط می باشد.[۱] صوفیه به این ترتیب هم در کنار شریعت طریقت را جعل کرده اند و هم به بهانه اینکه انسان وقتی به حقیقت رسید به خاطر زوال عقل، شرع را پامال نموده و کنار گذاشته اند.
علامه طباطبایی می فرمایند: متصوفه از برای سیر و سلوک آداب و رسوم خاصی را که در شریعت وجود نداشت احداث کردند و پیوسته راه های جدیدی را بر آن افزودند و شرع را کنار گذاشتند تا اینکه به جایی رسیدند که شریعت را در یک طرف قرار دادند و طریقت را در طرف دیگر و کارشان به جایی رسید که در محرمات غوطه ور شدند و واجبات را ترک کردند و در نتیجه منتهی به گدایی و استعمال افیون و بنگ شدند که این حالت آخرین حالت تصوف است که عبارت از مقام فناء باشد.[۲]
سؤالات:
۱. آیا طریقت و حقیقت اگر مستند قرآنی و حدیثی نداشته باشد می تواند مشروعیت داشته باشد؟
۲. آیا طریقتی که از سوی شارع بیان نشده باشد می تواند مایه کمال و سعادت انسان شود؟
۳. تفاوت طریقت در تصوف و طریقت در عرفان بودیسم و هندوئیسم در چیست؟
پی نوشت:
[۱] . لاهیجی، شیخ محمد، شرح گفشن راز، ص ۳۵۰، انتشارات کتابفروشی محمدی، بی تا.
[۲] . طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ۵/۳۸۲، قم: انتشارات جامعه مدرسین، بی تا.
نویسنده: حمیدالله رفیعی