- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 2 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
اشاره:
سرعت یکی از پدیده های است که در حرکت موجودات زنده و حتی در امور طبیعی مانند حرکت زمین و حرکت نور و امثال اینها در مراتب مختلفی قابل مشاهده است. در حال حاضر سرعت نور بالاترین سرعتی است که در جهان هستی مورد توجه قرار دارد. جنیان در طی مسافت از سریع ترین موجودات زنده است. سرعت انسان به صورت معمولی چیزی است که برای همگان روشن است. اما با اراده و خواست خدواند اولیای الهی می توانند مسافت بسیار طولانی را د زمان بسیار کوتاه طی کنند. در این مقاله به یک نمونه از امام زمان(علیهالسلام) اشاره شده است.
علامه مجلسی گوید: پدرم به من خبر داد که در زمان ما مرد شریف و نیکوکاری به نام«امیر اسحاق استر آبادی» بود که چهل بار پیاده به مکه رفته بود و در بین مردم شهرت یافته بود که طی الارض میکند.
سالی به اصفهان آمد. من نزد او رفتم و از شهرتی که در«طی الارض» پیدا کرده بود سؤال کردم. در جواب گفت: علت شهرت من این است که در یکی از سالها که به همراه حجاج به سوی مکه حرکت میکردیم و هفت یا نه منزل را به مکه باقی مانده بود از قافله عقب افتادم بطوری که آنها را ندیدم و راه را گم کردم و متحیر شدم و تشنگی بر من غلبه کرده بود به گونهای که از زندگی خود مایوس شدم.
در این هنگام صدا زدم یا صالح، یا ابا صالح، ارشد و نا الی الطریق یر حمکم الله.
ای صالح، ای ابا صالح(امام زمان) ما را به جاده هدایت کن. خداوند شما را مورد رحمت خود قرار دهد.
در این هنگام شبهی از دور نمایان شد وقتی با دقت به او نگاه کردم در مدتی کوتاه نزد من حاضر شد.
دیدم جوانی زیبا، گندم گون و برخوردار از سیمای بزرگان است که لباسی پاکیزه به تن دارد و بر شتری سوار است و با ظرفی از آب است. بر او سلام کردم و جواب مرا داد. آنگاه گفت: تشتهای؟
عرض کردم: آری.
ظرف آب را به من داد. و از آن آب نوشیدم سپس گفت: میخواهی به کاروان برسی؟
عرض کردم: آری.
مرا پشت سرش بر شتر سوار کرد و به سوی مکه به راه افتاد.
من عادت داشتم که هر روز دعای«حرز یمانی» را میخواندم. مشغول خواندن آن شدم. در بعضی از قسمتهای دعا میفرمود: این گونه بخوان.
مدت کوتاهی به طول نیانجامید که فرمود: اینجا را میشناسی؟
نگاه کردم دیدم در مکه هستم.
آنگاه فرمود: پیاده شو. وقتی پیاده شدم از جلوی چشمم غایب شد در این هنگام بود که فهمیدم او حضرت قائم (علیه السلام) است. و از فراغ او و اینکه حضرت را نشناختم تاسف خوردم.
بعد از گذشت هفت روز کاروان ما به مکه رسید و مرا در مکه دیدند بعد از آنکه از زنده بودنم مایوس شده بودند.
از این رو شد که در بین مردم شهرت یافتم. که«طی الارض» دارم.[۱]
پی نوشت:
[۱] . بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۷۵، و ۱۷۶.