- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
هدف آموزش و پرورش «تربیت انسان تراز اجتماعی» است و آموزش و پرورش باید بتواند مطابق هنجارهاى جامعه و نیز خواست و نیاز جامعه، دانشآموختگان خود را تربیت کند.
برای این منظور و فراگیرى مهارتهاى لازم و قبل از آن، ایجاد زمینههاى این فراگیرى از مسائلى است که باید به آن توجه کنیم. «توان فکر کردن» اساس توانمندى و اقتدار انسان است و تنها در صورتى ایجاد میشود که «تقویت اندیشه» باشد. بدون شک تا زمانى که نتوانیم «اندیشیدن» را محور قرار دهیم، آموزش و پرورش نمیتواند ماموریت بزرگ «تربیت انسان توسعهیافته» را به انجام برساند.
اصولا، اندیشه، جوهر انسان است و انسان به میزانى که میاندیشد، «انسان» است. اگر اندیشه انسان باور شود، دستیابى به کمالات انسانى برتر، امکانپذیر میشود و این هدف اساسى آموزش و پرورش است.
با توجه به ماموریت اصلى مدرسه، فلسفه وجودى شورا در چند محور خلاصه میشود:
۱- علت وجود شورا، این است که بتواند انسانهایى را که توان اندیشیدن و دغدغه راهیابى به آیندهیى بهتر را دارند، همفکر و همراه کند. در صورتى که مدرسه، انسانهاى فکور تربیت کند و راه با هم فکر کردن و با هم براى حل مسائل اقدام کردن را بیاموزد، مدرسهیى موفق است و میتوانیم به آن مدرسه امیدوار باشیم.
شورا در مدرسه به عنوان یکى از ارکان رسمى مدرسه باید بتواند جریان قوى اندیشه را هدایت کند و در مدرسه براى کار گروهی، همفکرى و گروهى اندیشیدن بستر لازم را سامان دهد، تا جامعه بتواند مناسبات اجتماعی بهتر و بالندهتر را تجربه کند.
یکى از چالشهاى اساسى جامعه امروز ما و نیز یکى از علل کندى جامعه ایران در شرایط فعلی، فقدان حاکمیت پارادایم اندیشه در آموزش و پرورش و اندیشهسوزى در جامعه است. انسانهاى سطحى و فاقد هر گونه ژرفاندیشی، به کار سازندگى کشور نمیآیند، انسانهاى تنها پیرو، نمیتوانند داراى اعتماد به نفس، خلاق و نوآور باشند. کشور به انسانهایى نیاز دارد که بتوانند بیندیشند و خوب بیندیشند و بتوانند جمعى بیندیشند، بر این اساس، وظیفه شوراى دانشآموزى، تقویت آموزه و فرایند فوق است.
۲- در جامعه، فاصلهیى بین سه عنصر اساسى تعلیم و تربیت یعنى دانشآموز، معلم و مدرسه وجود دارد. نهاد شورا میتواند در کاهش این فاصله کنشگرى بیبدیل باشد. این نکته را چندى پیش نیز در گفتوگو با خبرنگاران گفتم که در روزنامهها چاپ شد.
مجلس دانشآموزى، وظیفه بزرگ ارایه مشورت به دستاندرکاران تعلیم و تربیت در سراسر کشور را دارد و بههیچوجه، نمادین نیست. این مجلس، نماد نیاز ایران به دموکراسى است و شرایط را براى اجتماعى شدن و انعطافپذیری آنها و عقلانیشدنشان آماده میکند… مجلس دانشآموزى، بستر مناسبى برای بیان مطالبات نسل جدید خواهدبود که با توجه به نبود مجلس جوانان در ایران اقدام بزرگى است.
مجلس دانشآموزى با ارایه مشورت به مسئولان، خواستههای نسل جدید براى ساختن آیندهیى بهتر را ارایه میکند؛ زیرا این مجلس عصاره حضور ۱۸ میلیون دانشآموز نواندیش است. این مجلس، مهمترین بستر براى تربیت شهروندان در فضایى پویا و آزاد است. کار مجلس دانشآموزى، یک کار ملى است و اعضاى آن تحت تاثیر احزاب و گروههاى سیاسى قرار نخواهدگرفت. مدرسه، محل فعالیت سیاسى گروهها نیست و در مجلس دانشآموزى نیز به تبعیت از آن، کار سیاسى صورت نخواهدگرفت.
به این نکات اشاره کردم تا بگویم: تا زمانى که فاصله فوق بیاعتمادى و ادبار عناصر اساسى مؤثر در تعلیم و تربیت در مدرسه وجود دارد، نمیتوان و نباید توقع کیفیت آموزش و رشد استعدادى درونى دانشآموز را داشت. اصولا در چنین شرایطى، تمرین و آموزش کار جمعى امکانناپذیر است.
تمام کسانى که دغدغه تعلیم و تربیت صحیح را دارند، باید تلاش کنند تا این فاصلهها را به حداقل برسانند. براى نمونه، گروههاى مرجع دانشآموزى و آموزگاری تفاوت زیاد نباید داشته باشد تا ارتباط عاطفی، روحى و آموزشى ممکن شود و در واقع دنیاى این دو به همدیگر نزدیک و نزدیکتر شود تا یکدیگر را بهتر درک کنند. براى آموزش فعال این گونه زمینهسازى میشود.
۳- رسالت و وظیفه دیگر شوراهاى مدرسه، این است که با حضور خود و فعالیتهایى که سامان میدهد، شرایطى را فراهم کند تا طى آن حداقل قدرت تطبیق اعضاى خویش را بالاببرد. بالابردن قدرت انطباق فرد و الگوهاى فرد با جامعه کارى است که در شوراى مدرسه امکانپذیر است و این کمک شورا به مدرسه در تربیت انسان تراز اجتماعى است.
البته اهداف و مسئولیتهاى آموزش و پرورش فراتر از آن چیزى است که براى شوراهای دانشآموزى پیشبینى شده است؛ یعنى براى مأموریت بزرگى مثل «تربیت انسان توسعه یافته و رو به کمال»، تفکرسالارى را در تمام رویکردها و کارکردهایش داشته باشد، آموزش همفکرى و همراهى را بدهد، انتقال فرهنگى را به خوبى به انجام برساند. انسان منطبق بر نیازهاى جامعه را تربیت کند و علاوه بر اینها، تربیت انسان تراز جهانى را در دستور کار خود قرار دهد، دانشآموز باید قادر باشد با توانمندیهاى فراملى در عرصه جهانى بروز و ظهور علمى داشته باشد با وسایل ارتباطى مدرن آشنا باشد همان گونه که از نیازهاى جهانى و خواستهاى دنیاى امروز آگاهى دارد و این هدفى است که میتواند آموزش و پرورش را بالنده و عزتآفرین بکند.
پیششرطهای تحقق مشارکت پیششرطهاى تحقق مشارکت در سه عامل مهم خلاصه میشوند:
۱- حرمتداشتن انسان در بینشها، اگر انسانها حرمت و جایگاه خودشان را نداشته باشند، مساله شورا و شکلگیرى مشارکت امرى بیجهت و بیهدف و در نهایت بیثمر خواهد بود. فقط شورا در جایى ممکن است اثرات درخشان و خوب را به ارمغان بیاورد که انسان حرمت داشته باشد و به نظرات انسان توجه بکنند. نخستین رکن در تشکیل شورا به عنوان یک پیششرط، وجود «تلقى ذهنى مثبت از انسان» است.
۲- امکانپذیرى فرآیند تحقق مشارکت، باید سازوکارى انتخاب بشود که طى آن افراد بتوانند در فرآیند مشارکت شرکت کنند. اگر موانع طورى باشد یا هزینههای کارجمعى به حدى سنگین باشد که افراد نتوانند در شوراها حضور داشته باشند به طور طبیعى شورا نمیتواند شکل بایسته خود را داشته باشد.
۳- سودمندبودن مشارکت و سهیمبودن افراد در سود مشارکت است، سودمندى شورا در مدرسه به این است که کارآمدى لازم را در عرصه مدرسه داشته باشد. جایگاه فعلى شورا که به عنوان یکى از ارکان اساسى مدرسه پیشبینى شده است، هنوز تحقق عملى کمترى پیدا کرده و منزلت خودش را پیدا نکرده است، بنابر این هنوز فاصله زیادى تا مطلوبها وجود دارد.
ما شاهدیم که برخى از مدیران ما هنوز شوراها را آن طور که شایسته است درک نمیکنند و هنوز مدیر نسبت به اهمیت شورا و جایگاه اعضاى شوراى دانشآموزى اعتقاد و باور عمیق و قلبى ندارد. امید است در شرایط جدید که مقرر شده مدیران توسط معلمان انتخاب شوند مشارکتپذیرى معلمان بالاتر برود، اما گام بعدى این خواهد بود که دانشآموزان به طور حتم در اداره مدرسه سهیم باشند. براى این منظور، باید راهکارهاى مربوط را یافت.
مشکلاتی نیز وجود دارد که شوراهاى دانشآموزى باید نسبت به آن اهتمام داشته باشند؛ از جمله این که دانشآموز ضمن این که خودش را یک دانشآموز میداند باید نقش خودش را در نوآفرینى و خلاقیت در آموزش نشان بدهد. تاکید میکنم مدرسهیی موفق است که کار گروهى بهتر و منطقیتر در آن شکل بگیرد و به نوپدیدارهای فرهنگى دستیابى پیدا کند. ما یک کلاس مرده و خمود و سوگوار نمیخواهیم. ما به کلاس شاد نیاز داریم. در این صورت، ممکن است آموزش فعال شکل بگیرد.
هنر باید جایگاه خود را در مدرسه پیدا کند. براى این منظور جایگاه بازسازی شده دانشآموزان و شوراهاى متعلق به آنها باید تعریف شود، همان طور که شان و احترام، بازتولید شده معلم، باید به او داده شود، لذا به نظر میرسد بایستى در آموزههاى مورد اهتمام شوراهایمان به این مساله توجه داشه باشیم. همچنین بسیار مناسب خواهد بود اگر دانشآموزان و تشکلهاى مربوط به آنها نسبت به محتواى درسى اظهارنظر کنند تا بعدا در فرآیندهایى مدون مورد پالایش کارشناسان زبده و مجرب قرار گیرد و آنگاه تصمیم نهایى گرفته شود.
مشکل بعدى که باید به آن اهتمام بشود، «بهبود اداره مدرسه» است یکى از وظایف خطیر شوراها شرکت در اداره مدرسه است. اگر نتیجه شورا این نباشد که وضع اداره مدرسه بهبود پیدا بکند در عمل شورایى وجود ندارد.
اگر میخواهید شورای دانشآموزان در مدرسه فعال باشد یکى از نمودهاى اساسى آن، این است که اداره مدرسه به شکل قابل توجهى بهبود پیدا بکند. اوقات فراغتى که در برنامههاى مدرسه منظور شده است، باید به عنوان برنامههاى اساسى تلقى شود و بهبود پیدا کند؛ یعنى باید تفاوت معنیدارى بین مدارسى که شورا دارند با مدارسى که شورا ندارند وجود داشته باشد.
نتیجه آن که سه مشکل اساسى وجود دارد که میتوان د مورد اهتمام و توجه شورا قرار گیرد:
۱- اداره بهتر و مطلوبتر مدرسه
۲- کمک به فرآیند اجتماعیشدن دانشآموزان و همکاران خودشان در مدرسه
۳- بهبود بخشى به ارتباطات درون مدرسه و یا پرکردن فاصله دانشآموز، معلم و مدرسه.
این سه موضوع در واقع فکر میکنم به صورت جدى میتواند مورد اهتمام شوراها قرار بگیرد و شوراها نسبت به آن توجه کافى داشته باشند تا بتوانند جایگاه خودشان را به عنوان یک رکن اساسى در مدرسه تثبیت کنند. در نهایت اگر شوراها و مجلس دانشآموزى به صورت جدى پیگیرى شود، ما هم در زمره کشورهایى قرار میگیریم که از محاسن مجلس دانشآموزى برخوردارند.
در کنار تمام محاسن فوق شوراهاى دانشآموزى و مجلس برآمده از آنها به عنوان یک حرکت نمادین آموزش انتخاب کردن و انتخاب شدن را به درون مدرسه میبرد و طى آن اهمیت دانشآموز، جوان و قدرت خلاق آنها را مینماید و آنها را برای اداره بهتر آینده کشور مهیا میسازد.
منبع: پایگاه باشگاه اندیشه؛ نویسنده: سیدحسن الحسینى