- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : محقق شماره 1
- 0 نظر
وسوسه فکری
وسوسه گاهی مربوط به دل است نه عمل؛ به این میگوییم وسوسه فکری؛ و این وسوهی فکری است. معمولاً از ضعف اراده پیدا میشود. یعنی وقتی انسان اعصابش ضعیف شد، سختی زیاد دید، مصیبت بزرگی به او رسید، از نظر روحی دچار وسوسههای فکری میشود. وسوسه فکری مراتب دارد. گاهی فقط شکّ و شبهه است که دربارهاش بحث شد و راه علاجش هم گفته شد. یک وقت این وسوسه فکری بالا میرود، پناه بر خدا، حتی میرسد به جایی که به خدا بد میگوید: اصلاً کارهای خدا را ظالمانه میداند! در قرآن آن قدر شکّ میکند که کمکم میرسد به جایی که (در دلش) به خدا و پیغمبر و ائمّه و مقدسات فحش میدهد.
این یک قسم از وسوسه فکری است. اقسام دیگری هم دارد. گاهی مربوط به دنیایش و گاهی راجع به کارهایش، گاهی راجع به مردم وسوسه فکری دارد که «سوء ظن» است. اما آنچه الآن مورد بحث من میباشد، وسوسههای فکری است. این وسوسه فکری معالجهاش خیلی آسان است و آن این است که وقتی شکّ آمد جلو، خود را منصرف کند.
مثلاً تا شکّ میکند، شکّش را به حساب نیاورد؛ اهمیت ندهد. با کسی حرف بزند. یا بردارد چیزی بخورد. خودش را منصرف کند. و بدین ترتیب طولی نمیکشد که این شکّ کمکم از بین میرود. امام صادق (علیهالسّلام) میفرماید: این خبیث را، یعنی شیطان خنّاس را، عادت ندهید؛ بیاعتنایی بکنید. وقتی بیاعتنایی کردید گُم میشود. دیگر به سراغتان نمیآید. وقتی با او آمدید او هم با شما میآید. این فرمایش امام صادق (علیهالسّلام) ریشهی قرآنی دارد: «اِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سَلْطانٌ عَلَی الَّذینَ امَنُوا وَ عَلی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ، اِنَّما سُلْطانُهُ عَلَی الَّذینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذینَ هُمْ بِه مُشْرِکُونَ»[۱۰]
با چند تا تاکیدی که اهل علم خوب توجه دارند میفرماید که: شیطان سلطه بر انسان ندارد. اما کدام انسان؟ آن انسانی که پناهش خدا است. آن انسانی که رابطهاش با خدایش محکم است. سلطهی شیطان بر انسان در وقتی است که برود زیر پرچم شیطان. یعنی اگر انسان با شیطان کار داشت شیطان هم با او کار دارد. اما اگر انسان شیطان را عقب زد، دیگر در انسان تاثیری ندارد. اگر انسان زیر پرچم خدا رفت، شیطان میترسد که زیر پرچم خدا بیاید. در قرآن وعده داده شده که شما اگر رابطه با خدا داشته باشید، و ملائکه میآیند و شیاطین را میرانند.
«لَهُ مُعقِّباتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِه یَحْفَظُونَهُ مِنْ اَمْرِ اللهِ»[۱۱] یعنی از الطاف بزرگ خدا این است که ملائکهای را برای حفظ شما گماشته است. شما را از شرور دنیا حفظ میکند. شما را از شرور اجنّه حفظ میکند. شما را از شرور شیاطین حفظ میکند. بنابراین اگر رابطهی شما با خدا محکم باشد، اصلاً شیطان سراغ شما نمیتواند بیاید. از این رو اگر شما بیاعتنایی کردید، این شکّ و شبهه از ذهن شما رفع میشود و دیگر سراغ شما نمیآید.
شخصی آمد خدمت پیغمبر اکرم (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) و گفت یا رسول الله! نابود شدم؛ هلاک شدم. حضرت فرمود برای این که شیطان به نزد تو آمد و گفت: ترا چه کسی خلق کرده؟ گفتی خدا. گفت خدا را چه کسی خلق کرده؟ تو در جوابش ماندی. گفت: بله. حضرت فرمودند وقتی اینجور شکها برای شما پیش میآید بگو: «لا اله الاّ الله» و منصرف کن خود را.
کلمهی «لا اله الاّ الله» و کلمهی «لا حول ولا قوّه الاّ بالله» و خواندن قرآن و روزهی ماه مبارک رمضان و نماز اول وقت برای رفع وسوسه بسیار عالی است. این اگر اولش باشد؛ و اما اگر حرف شیطان را شنید، هر چه بشنود در دل رسوخ میکند. یعنی شک اول و دوم و غیره همین طور در دل رسوخ میکند. یک وقت میرسد به آنجایی که العیاذ بالله خدا را بد بگوید: اصلاً خدا را ظالم میداند. این همه معالجهاش بیاعتنایی است. و لو این که به پیغمبر اکرم (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) بد گفته است، و لو این که در دلش آمده که خدا ظالم است و عادل نیست، اما اهمیت ندهد؛ خود را ناراحت نکند. یک مقدار قرآن بخواند؛ و اگر راجع به پیغمبر و ائمهی طاهرین (علیهمالسّلام) است، صلوات بفرستد، که اتفاقاً در روایات فراوان میخوانیم برای رفع وسوسه صلوات زیاد بفرستد.
رابطهی با خدا را محکم کند با نماز اول وقت؛ با اهمیتدادن به واجبات. مخصوصاً برای خانم حجاب، و تا آناندازه که ضرر به کارش نخورد به مستحبات اهمیت بدهد. نماز شب، خواندن قرآن، راز و نیاز با خدا، خدمت به خلق خدا، خدمتکردن زن به شوهر و برعکس و خدمتکردن به مسلمانها، و مهمتر از همه اجتناب از گناه، هر چه اجتناب از گناهش بیشتر باشد کم کم این وسوسه فکری از بین میرود. البته حوصله میخواهد. یک ماه، دو ماه، خوب میشود و حداکثر تا چند ماه ریشهی این رذیله کنده میشود. و این که بعضی از روانشناسها میگویند وسوسه فکری درمان ندارد. حتماً اشتباه کردهاند. برای این که ما زیاد دیدیم افرادی که وسوسه فکری داشتند، بهواسطهی بیاعتناییها، به واسطهی رابطهی با خدا خوب شدند و ریشهاش را سوزاندند، بله، از نظر جسمی باید خوابش را تنظیم کند؛ اعصابش را قوی کند؛ تشنج نداشته باشد؛ ضربه به احساسات او نخورد. همهی اینها برای وسوسه فکری خیلی مؤثر است.
وسوسه عملی
اما وسوسه عملی در افراد فرق میکند. در غیر مقدسها گاهی وسوسه عملی توی لباس است. مثل اینکه این لباس را میپوشد به دلش نمیآید. دوم و سوم وغیره. بالاخره هر لباسی که میدوزند به دلش نمیآید. این یک نوع وسوسه عملی است که بسیاری از خانمها به این وسوسه دچارند. بعضی از نظر نظافت. یعنی بعضی از زنها و مردها بهاندازهای کثیفاند که شیشههای در اطاق او تاریک شده است.
وقتی وارد خانه بشوی میبینی چادرش یک جا افتاده، شلوارش جای دیگر، و لباس شوهرش طرف دیگر افتاده و یک کثیف شلختهی به تمام معنی است. یک عدهی دیگر آن طرفی میافتند. یعنی شیشه، پاکِ پاک است. اما همواره به شیشه ور میرود. هر روز باید جارو کند. هر روز باید نظافت کند؛ و بالاخره یک وسواسگری در نظافت دارد. گاهی در متجدّدین، در روشنفکرها، وسوسه در میکروب است.
یعنی اگر دستش را به لباسش بگذارد، فوراً با الکل میشوید! آقای دکتر صد تا نسخه میدهد و صد بار مریض میبیند و صد بار دستش را میشوید؛ و حتی کار به آنجایی میرسد که نون را با کارد میبرد! اما راجع به مقدسها: بعضی از مسلمانها آن قدر بیتوجهند که آب را از بول تمیز نمیدهند؛ خون را با مرکور کرم فرق نمیگذارد؛ و هیچ طهارت و نجاست سرش نمیشود.
اما بعضیها کارشان به جایی میرسد که دستش خونی شده، آنقدر میمالد تا زخم میکند؛ و بارها و بارها زیرِ آب میکند. حتی آقایی به من میگفت از اول اذان صبح تا آخر صبح نتوانستم غسل کنم و نماز صبح از بین رفت! خجالت کشیدم رفتم به حمام دیگر تا قبل از ظهر که هفت ساعت گذشت تا یک غسل کردم! و این در دنیا و آخرت برای او غیر از بیچارگی چیزی ندارد. این چنین فردی اول باید بداند که به فرمودهی امام صادق (علیهالسّلام) دیوانه است؛ و دوم باید بداند که این کار گناه است و گناهش هم بزرگ است؛ و سوم باید بداند که خنّاس او را وادار به این کار میکند؛ و شیطان قرین او شده است.
علاج وسوسه فکری و عملی
حالا چه بکند تا رفع شود؟ اگر به شکّ اعتنا بکند روز به روز بدتر میشود. و اما اگر بیاعتنایی کند، مثلاً اگر دست نجس را زیر آب شیر گرفت، باید حرف مرجع تقلید را گوش بدهد که میگوید پاک است نه حرف شیطان پلید را. یا اگر میخواهد وضو بگیرد، یک مشت آب به صورت بزند، با یک مشت آب دست راست را بشوید و یک مشت آب بریزد به دست چپ، و فوراً دست را بکشد روی سر و روی دو تا پا. در مدت نیم دقیقه یک وضو بگیرد. اگر کسی گفت: نشد، توجه کند که خودش نیست، شیطان است. آن شیطان میگوید «نشد» ولی تو بگو «شد» و بگو مرجع تقلیدم میگوید «شد».
مرحوم آیتالله العظمی مرعشی که درجاتش عالی است، خدا عالیتر کند، ایشان یک خصوصیتی داشتند که بسیاری از لوازم اولیه پیش ایشان بود. از جمله یک قمقمه آب. موقع غروب در جلسه بودند، موقع نماز بود که باید بروند در حرم مطهر نماز بخوانند، همانجا قمقمهی آب را بر میداشتند یک مشت آب به صورت، یک مشت به دست راست و بعد دست چپ، مسح سر و مسح پاها، زود تمام میکردند.
مؤسس حوزه علمیه قم، مرحوم حاج شیخ عبد الکریم حایری که خداوند درجاتش را عالیتر کند، میآمدند مدرسهی فیضیه، سر حوض یک مشت آب به صورت یک مشت به دست راست، یک مشت آب به دست چپ و بعد مسح سر و پا. و خودم حضرت امام (قدّس سرّه) را دیدم که همین جور وضو میگرفتند.
در غسل هم باید در ظرف دو سه دقیقه سر و گردن و سمت راست و سمت چپ را بشوید و اعتنا به خنّاس نکند. به قول استاد بزرگوار ما، مرحوم آیتالله العظمی بروجردی (رضواناللهتعالیعلیه) بگوید نماز باطل به جا میآورم قربه الی الله! وقتی که چند روز نماز باطل خواند، خودش فهمید که عجب دیوانهای بود. و شکر باید بکند که الحمد الله دست از دیوانگی خودش برداشته. چند تا غسل باطل و چند تا وضوی باطل و نماز باطل! وقتی که فهمید نماز باطل شد باید بیاعتنایی به خنّاس و یا لاابالیگری در طهارت بکند. طولی نمیکشد که خوب میشود این بیاعنایی به خنّاس خود ثواب دارد.
این وظیفه یک وسواس است. چه وسوسه فکری و چه وسوسه عملی. طولی نمیکشد که خوب میشود. من تقاضا دارم از وسواسهای فکری و عملی که حرف خدا را بشنوید و زیر پرچم شیطان نروید و شیطان را توی دهنش بزنید و مخالفت با این خنّاس بکنید.
پینوشتها
۱-کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۱۹
۲-بقره/سوره۲، آیه۱۸۵
۳-دهر/سوره۷۶، آیه۳
۴-مائده/سوره۵، آیه۱۵-۱۶
۵-مائده/سوره۵، آیه۱۵-۱۶
۶-طبرسی، فضل بن حسن، احتجاج طبرسی، ص۱۶۶
۷-انعام/سوره۶، آیه۱۲۱
۸-ناس/سوره۱۱۴، آیه۶
۹-زخرف/سوره۴۳، آیه۳۶
۱۰- نحل/سوره۱۶، آیه۹۹-۱۰۰
۱۱-رعد/سوره۱۳، آیه۱۱
منبع: سایت اندیشه قم؛ برگرفته از مقاله «وسوسه و شک»