- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 11 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
اشاره:
یکی از مدعیان دروغین فردی است از بصره به نام «أحمد الحسن» که خود را منتسب به حضرت مهدی(ارواحنا لتراب مقدمه الفداه) معرفی میکند. ادعا دارد که او فرزند پنجم حضرت مهدی است و جدش به او مأموریت داده است که زمینه را برای ظهورش فراهم کند!! او به بعضی از روایات هم استناد میکند و مدعی است بزرگترین مانع آمدن حضرت مهدی(ارواحنا له الفداه) حوزههای علمیه شیعه، روحانیت شیعه و مراجع شیعه هستند!! اگر ما این افراد را جذب خودمان کنیم یا از مسیر برداریم قطعاً زمینه ظهور حضرت مهدی فراهم میشود!!! در این نوشته بر این محورها احمدالحسن مورد نقد قرار گرفته است.
طرفداران این شخص کذاب، به بعضی از روایات همانند «حدیث وصیت» که از نظر سند کاملاً ضعیف و غیر معتبر است، استناد میکنند و همچنین به «خواب» استناد میکنند. به عنوان مثال ادعا میکنند که فلان زن در بصره خواب دیده است که حضرت مهدی به او سفارش کرده از «أحمد الحسن» حمایت کنید!! فلان شخص در نجف و شخص دیگری در لندن، قم، تهران و یا در شیراز خواب دیده است!! عمده دلیل این افراد همین خوابهایی است که بعضی از افراد به دروغ یا توسط هیبنوتیزم، سحر و جادو دیدهاند.
یکی از نکاتی که ادعاهای احمد السن را به چالش می کشاند ، تناقضاتی است که در سخنان «أحمد الحسن» و طرفداران اوست.
یکی از ویژگیهای قرآن این است که قرآن تناقض ندارد و به صراحت میفرماید: «وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً کثِیرا/ اگر از ناحیه غیر خدا بود اختلافات فراوانی در آن مییافتند». (سوره نساء، آیه ۸۲)
در کلمات نبی گرامی اسلام و همچنین ائمه اطهار تناقض نیست، اما در کلمات این شخص تناقض به قدری است که شاید قابل احصاء و شمارش نباشد.
یکی از فنون و ارکان مناظره همین است که شما از تناقضات طرف مقابل خود استفاده کنید. شاید طرف مقابل با بحثهای علمی حاضر نباشد حق را بپذیرد. امیرالمؤمنین زمانی که به «ابن عباس» دستور میدهند با خوارج مناظره کند، میفرماید: مبادا به آیات قرآن کریم استناد کنی، زیرا آیات الهی ذو وجوه است. شما میگویید که مراد خداوند این است، اما او می گوید که مراد خداوند چیز دیگری است.
یکی از اساسیترین فنون و روش در مناظره سؤال کردن از طرف مقابل، به چالش کشیدن طرف مقابل، ایجاد سؤال و شبهه به مبانی اعتقادی طرف مقابل و استفاده از تناقضات گفتاری و رفتاری طرف مقابل است.
این افراد مدعی هستند که ما از طرف حضرت مهدی (ارواحنا له الفداه) مأموریت داریم و حضرت مهدی به ما دستور داده است که زمینه را برای ظهور ایشان فراهم کنیم. سؤالی که می توان در این خصوص از آنان کرد این است که ما از کجا بدانیم مأموریت این افراد درست هست یا درست نیست؟!
حضرت مهدی (ارواحنا له الفداه) فرزند امام حسن عسکری، فرزند امام هادی، فرزند امام جواد، فرزند امام رضا، فرزند امام کاظم و امامان بزرگوار قبل از ایشان هستند. این بزرگواران اگر کسی را به عنوان وکیل یا نماینده معرفی میکردند، به آن منطقه نامه مینوشتند.
به عنوان مثال زمانی که امام هادی (علیه السلام) میخواهند فردی را به حاکم بصره معرفی کنند، نامهای به بزرگان و رؤسای قوم و شخصیتهای صاحب نفوذ مینویسند و میفرمایند که این شخص نماینده و وکیل من هست.
این ساختار وکالت از عصر امام کاظم تا امام حسن عسکری (علیهماالسلام) کاملاً مشخص بوده است. ما این سؤال را داریم که اگر واقعاً حضرت مهدی شخصی به نام «أحمد الحسن» را برای آماده کردن جهان برای ظهور، مأموریت داده و شما هم معتقدید یکی از دلایلتان خوابهایی است که بعضی افراد میبینند، چرا حضرت مهدی به خواب یکی از مراجع عظام تقلید نمیآید؟!
چرا حضرت مهدی به خواب علما نمیآیند تا بفرمایند آیت الله العظمی سیستانی، آیت الله العظمی مکارم شیرازی، آیت الله العظمی شبیری زنجانی و دیگر علما بدانید که «أحمد الحسن» از طرف ما مأموریت دارد جهان را برای ظهور آماده کند؛ به او کمک کنید؟!
چرا این خوابها تنها نصیب بعضی از خانمها، بعضی از مغازهداران، بعضی از شترچرانان یا بعضی از افراد عادی میشود؟!
اگر واقعاً این خواب حجت است و حضرت مهدی هم میخواهد که احمد الحسن بیاید تا جهان را برای ظهور آماده کند، این پیرزن یا خانم در بصره یا شخص بقال چه نقشی در جامعه دارد؟! اگر این شخص به خواب فلان رئیس جمهور، فلان وزیر، فلان رئیس قبیله یا فلان مرجع بیاید مسئله تمام است.
اگر دو یا سه تن از مراجع عظام تقلید ما در خواب ببینند و بر فرض اعلام کنند که من یک خواب و رؤیای صادقه ای دیدم که «أحمد الحسن» نماینده رسمی حضرت مهدی (ارواحنا له الفداه) است، همه چیز مشخص خواهد شد.
همچنین برای حضرت مهدی (ارواحنا له الفداه) امکانپذیر است که برای مراجع عظام تقلید، بزرگان، سیاستمداران و تأثیرگذاران در جامعه توقیعی بنویسند مبنی بر اینکه «أحمد الحسن» نماینده من است؛ از او حمایت کنید!!
چرا در طول این چهارده سال این خوابها تنها نصیب افراد بیسواد از حوزه شده است که بلد نیستند احتجاج چطور نوشته میشود یا نصیب بعضی از افراد که اصلاً از الفبای علم الحدیث آگاهی ندارند، شده است؟!
«ناظم العقیلی» که این افراد به او میبالند کتابهایی دارد که من غالب آنها را خواندهام. او که ادعا میکند علم رجال بدعت است، زمانی که خود میخواهد در علم رجال وارد شود معلوم است به قدری بیسواد و از مرحله پرت است که استدلال او بیشتر به ضررش است تا نفعش!!
اگر چنانچه ایشان واقعاً از طرف حضرت ولی عصر مأموریت دارند، حضرت باید به بزرگان قوم ابلاغ کنند. مشاهده کنید امام جواد (علیه السلام) شخصی به نام «ابراهیم بن محمد» را به همدان میفرستند.امام جواد میفرماید:
«وَ کتَبْتُ إِلَی مَوَالِی بِهَمْدَانَ کتَاباً أَمَرْتُهُمْ بِطَاعَتِک/ من به تمام شیعیان در همدان نامهای نوشتم و دستور دادم از تو تبعیت کنند. (رجال الکشی- إختیار معرفه الرجال، نویسنده: کشی، محمد بن عمر، محقق / مصحح: طوسی، محمد بن الحسن / مصطفوی، حسن، ص ۶۱۲، ح ۱۱۳۶)
حضرت ولی عصر (ارواحنا له الفداه) هم فرزند امام جواد است. اگر میخواهد وکیل به جایی بفرستد یا نمایندهای معین کند، نستجیر بالله عاجز از این نیست که به مردم قم، بصره و نجف نامهای بنویسد.
در حال حاضر شیعیان دنیا به علمای نجف یا قم نگاه میکنند. این دو مرکز تصمیم گیرنده مبانی فکری و اعتقادی شیعه هستند. حضرت باید نامهای به بزرگان، حوزههای علمیه و مراجع قم و نجف بنویسد همانطور که امام جواد به مردم همدان نامه مینویسد و میفرماید: «أَمَرْتُهُمْ بِطَاعَتِک» دستور دادم از تو اطاعت کنند. «وَ أَنْ لَا وَکیلَ لِی سِوَاک» و غیر از شما وکیل دیگری ندارم.
چرا حضرت ولی عصر در طول این چهارده سال همین تعبیر را نمیآورد؟ امام هادی (علیه السلام) به ساکنین بغداد، مداین و منطقه سواد که عراق کنونی است، نامه مینویسد و میفرماید: «قَدْ أَقَمْتُ أَبَا عَلِی بْنَ رَاشِدٍ مَقَامَ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ بْنِ عَبْدِ رَبِّهِ» من علی بن راشد را به جای علی بن حسین بن عبد ربه به شما معرفی میکنم. «وَ قَدْ أَوْجَبْتُ فِی طَاعَتِهِ طَاعَتِی» اطاعت از وکیل من به منزله اطاعت از من است. «وَ فِی عِصْیانِهِ الْخُرُوجَ إِلَی عِصْیانِی» هرکسی از دستورات وکیل من عصیان کند، از دستورات من عصیان کرده است. (الغیبه (للطوسی) / کتاب الغیبه للحجه، نویسنده: طوسی، محمد بن الحسن، محقق / مصحح: تهرانی، عباد الله و ناصح، علی احمد، ص ۳۵۰، باب و منهم أبو علی بن راشد)
چرا حضرت ولی عصر در طول این چهارده سال چنین نامهای به بزرگان نجف، بغداد، قم، اصفهان، مشهد و تبریز ننوشته است که بگوید «أحمد الحسن» وکیل من است، اطاعت او اطاعت من و معصیت او معصیت من است!؟
این مطلب علاوه بر این کتاب، در کتاب «رجال کشی» «بحارالأنوار» و «موسوعه امام هادی» نوشته شده است. «مرحوم کشی» مینویسد: بعضی از ثقات در نیشابور گفتند به «اسحاق بن اسماعیل» توقیعی آمد که در آن نوشته شده بود:
«وَ أَنْتَ رَسُولِی یا إِسْحَاقُ إِلَی إِبْرَاهِیمَ بْنِ عَبْدَهَ» اسحق بن ابراهیم تو نماینده و وکیل من هستی.
زمانی که وارد میشوی با «محمد بن موسی نیشابوری» و افراد دیگر این نامه را بخوانید. «وَ یقْرَأُ إِبْرَاهِیمُ بْنُ عَبْدَهَ کتَابِی هَذَا» ابراهیم بن عبده نامه مرا برای همه بخواند. «وَ مَنْ خَلَّفَهُ بِبَلَدِه» و به تمام مردم ابلاغ کند.
همه مردم باید در مسجد جمع شوند و نامه منِ امام حسن عسکری را بخواند که «اسحاق بن ابراهیم» وکیل و نماینده تام الاختیار من است. سپس می فرماید: «وَ کلُّ مَنْ قَرَأَ کتَابَنَا هَذَا مِنْ مَوَالِی مِنْ أَهْلِ بَلَدِک» بر هرکسی این نامه خوانده شد، عمل به محتوای آن بر او واجب است. «فَإِذَا وَرَدْتَ بَغْدَادَ فَاقْرَأْهُ عَلَی الدِّهْقَانِ وَکیلِنَا وَ ثِقَتِنَا» زمانی که به بغداد میروید نامه ما را بر وکیل و ثقه ما دهقان هم بخوانید. «وَ کلُّ مَنْ أَمْکنَک مِنْ مَوَالِینَا فَاقْرَأْهُمْ هَذَا الْکتَابَ!» نامه ما را به تمام دوستان و شیعیان ما بخوانید.«وَ ینْسَخْهُ مَنْ أَرَادَ مِنْهُمْ نُسَخَه» و دستور بدهید همگی از نامه ما نسخهبرداری کنند.
(رجال الکشی- إختیار معرفه الرجال، نویسنده: کشی، محمد بن عمر، محقق / مصحح: طوسی، محمد بن الحسن / مصطفوی، حسن، ص ۵۷۸، ح ۱۰۸۸)
امام حسن عسکری به جهت اینکه وکیلشان با مشکل و اعتراضات مردم مواجه نشود نامه مینویسند و دستور میدهند که نامه را به وکیل قبلی، مردم بغداد و نیشابور بخوانید و از همگان بخواهید از نامه من نسخهبرداری کنند تا همگان بدانند تو وکیل من هستی!
چرا در طول این چهارده سال مشکلات زیادی برای «أحمد الحسن» درست شد؟! حدود دویست و پنجاه نفر از یاران او در بصره کشته شدند و خود او فراری شد!!
با توجه به مشکلات و درگیریهایی که این شخص دارد باید حضرت ولی عصر (ارواحنا له الفداه) به خواب آقای «نوری مالکی» و یا آیت الله العظمی سیستانی میآمدند و میفرمودند که «أحمد الحسن» نماینده من است؛ چرا دویست و پنجاه نفر از یاران او را کشتید؟!
البته افراد بسیاری معتقدند که در آن قضایا سر این شخص را زیر آب کردند، کشتند و اصلاً «أحمد الحسن» وجود خارجی ندارد.
اگر طرفداران «احمد الحسن» واقعاً راست میگویند، او به ماهواره بیاید یا از طریق اسکایپ صحبت کند تا مردم قیافه او را ببینند، برنامه او را متوجه شوند و بفهمند قضیه چیست. افراد بسیاری دوست دارند برای یک بار هم که شده قیافه او را ببینند. آیا اصلاً او وجود خارجی دارد یا خیر!؟
او در جای دیگری میگوید: “من همان یمانی هستم که به دستور آمریکا به اینجا آمدم.” ما با این مسائل کاری نداریم. معلوم نیست این شخصی که به نام «أحمد الحسن» به عنوان یمانی معرفی کردند واقعاً خود اوست یا بدل اوست. مردم میخواهند ولو برای یک مرتبه هم که باشد وکیل حضرت مهدی را ببینند.
شما ببینید امام حسن عسکری زمانی که میشنود بین وکیلشان در عراق با «فضل بن شاذان» اختلاف ایجاد شده است، امام حسن عسکری نامه تندی مینویسد و میفرماید:«الْفَضْلُ بْنُ شَاذَانَ مَا لَهُ وَ لِمَوَالِی یؤْذِیهِمْ وَ یکذِّبُهُمْ!»فضل بن شاذان را چه به اینکه وکیل و دوستان مرا اذیت کند.«وَ إِنِّی لَأَحْلِفُ بِحَقِّ آبَائِی لَئِنْ لَمْ ینْتَهِ الْفَضْلُ بْنُ شَاذَانَ، عَنْ هَذَا لَأَرْمِینَّهُ بِمَرْمَاهٍ لَا ینْدَمِلُ جُرْحُهُ مِنْهَا فِی الدُّنْیا وَ لَا فِی الْآخِرَهِ»به حق پدران و آبائم سوگند میخورم اگر فضل بن شاذان دست از آزار نماینده من برندارد، آنچنان او را نفرین خواهم کرد که دودمان خود را در دنیا و آخرت به باد دهد.
(رجال الکشی- إختیار معرفه الرجال، نویسنده: کشی، محمد بن عمر، محقق / مصحح: طوسی، محمد بن الحسن / مصطفوی، حسن، ص ۵۴۳، ح ۱۰۲۸)
در حال حاضر مشکلات، مخالفت ها و مسائل زیادی برای «أحمد الحسن» وجود دارد. دهها نفر ثابت کردند که ایشان دجال است، بسیاری از افراد او را لعن و تکذیب میکنند و می گویند که این شخص جاسوس اسرائیل است.
امام حسن عسکری پدر مبارک حضرت مهدی پس از اختلاف جزئی میان وکیل خود با یکی از شیعیان، نامهای تند و بلند بالا مینویسد. حضرت مهدی هم باید نامه و یا توقیعی بنویسند یا به خواب یکی از مراجع و بزرگان و شخصیتهای علمی بیایند و به طرفداری از «أحمد الحسن» بفرماید که چرا او را دجال و جاسوس اسرائیل میخوانید؟! چرا معتقد هستید که او با آمریکا و انگلیس ارتباط دارد؟! چرا ادعا میکنید که تمام یاران و تصمیم گیرندگان این شخص در سوئد هستند و برای او پول میفرستند؟!
اگر نامهای از طرف حضرت مهدی بیاید تمام مشکلاتی که برای «أحمد الحسن» وجود دارد تمام خواهد شد. این سؤال یکی از سؤالات ما از این افراد است.
نکته دیگری که در اینجا وجود دارد، این است که طرفداران «أحمد الحسن» او را «امام» خطاب میکنند. سؤالی که ما از این افراد داریم این است که مرادشان از «امام» چیست؟ ما امام جماعت، رهبر انقلاب و یا بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران را هم «امام» خطاب میکنیم.
آیا مراد از «امام» رهبر سیاسی است یا امام مذهبی است؟! ما امام حسن، امام زمان و امام حسن عسکری را هم «امام» خطاب میکنیم. مراد این افراد از «امام» چیست؟!
قطعاً مراد این افراد از کلمه «امام» رهبر سیاسی نیست. زمانی که این افراد در سخنرانی خود «امام أحمد الحسن» میگویند، عمدتاً قصد دارند امامی در ردیف ائمه اطهار قرار بدهند.
در کتاب «الغیبه» اثر «شیخ طوسی» به صراحت وارد شده است که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
«إِنَّهُ سَیکونُ بَعْدِی اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً وَ مِنْ بَعْدِهِمْ اثْنَا عَشَرَ مَهْدِیا» (الغیبه (للطوسی) / کتاب الغیبه للحجه، نویسنده: طوسی، محمد بن الحسن، محقق / مصحح: تهرانی، عباد الله و ناصح، علی احمد، ص ۱۵۰، باب الکلام علی الواقفه)
بر فرض که سند این روایت صحیح است. چرا این افراد به «احمد الحسن»، «امام» میگویند، حال آنکه حضرت از این افراد به امام تعبیر نمیکند.
در کتاب «کمال الدین و تمام النعمه» وارد شده است که «ابوبصیر» میگوید: خدمت امام صادق رسیدم و به آن حضرت عرض کردم: از پدر بزرگوارتان شنیدم که فرمودند بعد از حضرت مهدی دوازده مهدی خواهد آمد. حضرت فرمودند:
«إِنَّمَا قَال اثْنَا عَشَرَ مَهْدِیاً وَ لَمْ یقُلْ اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً» پدرم فرموده است دوازده هدایت شده و نفرموده است دوازده امام.
«وَ لَکنَّهُمْ قَوْمٌ مِنْ شِیعَتِنَا یدْعُونَ النَّاسَ إِلَی مُوَالاتِنَا وَ مَعْرِفَهِ حَقِّنَا» ولکن آنها گروهی از شیعیان ما هستند که مردم را به دوستی و معرفت ما دعوت میکنند. (کمال الدین و تمام النعمه، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج ۲، ص ۳۵۸، ح ۵۶)
پس با توجه به اینکه بعد از حضرت مهدی دوازده نفر مهدی و هدایت شده میآیند، نه اینکه دوازده امام بیایند. چرا «أحمد الحسن» را امام اطلاق میکنید؟! شما که ادعا میکنید تابع معصوم هستید، چرا به این روایات توجه ندارید که امام صادق در این روایت کاملاً این مسئله را نفی میکند.
«ناظم العقیلی» که عقل منفصل و شخصیت اول طرفداران «أحمد الحسن» است، توجیه نادرست و احمقانهای دارد. او عین این روایت را نقل میکند که حضرت فرمود: “دوازده مهدی میآیند، آنها را امام نگویید بلکه مهدی بگویید”، بعد در ادامه میگوید:
“امام صادق نفی مطلق از ذریه امام مهدی را نمیخواست، بلکه خواست مشخص کند آنها یعنی همان دوازده مهدی که اولین آنها «أحمد الحسن» است همانند پدرانشان اثنی عشر ائمه نیستند؛ بلکه به مرتبهای پایینتر هستند وگرنه آنها ائمهای هستند.”
امام میفرماید که آنها را امام نگویید، اما این شخص ادعا میکند که این افراد ائمهای هستند که مردم را بعد از پدرانشان یعنی حضرت مهدی رهبری خواهند نمود. مشاهده میکنید که امام صادق میفرماید: «وَ لَمْ یقُلْ اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً» به این افراد دوازده امام نگویید.
پیغمبر اکرم از این افراد به امام تعبیر نکرده است، اما این شخص می گوید که این افراد مرتبهای پایینتر از امام هستند. حال ما نفهمیدیم امام مرتبه بالا، مرتبه وسط و مرتبه پایین چه ویژگیهایی دارد!!؟؟
این «امام» که مطرح هست، یا منصوص و منصوب از طرف پیغمبر اکرم است یا نیست؛ اگر منصوب است که دیگر بین امام فرقی وجود ندارد و امام مرتبه بالا و وسط و پایین ندارد. اگر این امام منصوص و منصوب نیست، دیگر امام گفتن در آنجا هیچ معنایی ندارد.
نکته دیگر که در اینجا مطرح میشود از آن قبیل سؤالاتی است که این افراد جوابی برای آن ندارند. حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) میفرماید: «و إیاکم و الدجّالین من ولد فاطمه» بترسید از دجالانی که از نسل حضرت فاطمه هستند. «فإنّ من ولد فاطمه دجّالین» سپس میفرماید: «و یخرج دجّال من دجله البصره، و لیس منّی، و هو مقدّمه الدجّالین کلّهم» دجالی از بصره قیام خواهد کرد که از من نیست و مقدمه تمام دجالهایی است که بعد از او خواهد آمد.
(التشریف بالمنن فی التعریف بالفتن، نویسنده: ابن طاووس، علی بن موسی، محقق / مصحح: مؤسسه صاحب الأمر؛ اصفهان: گلبهار، ص ۲۴۹، ح ۳۶۲)
در طول این مدت تنها کسی که از بصره قیام کرده و خود را فرزند حضرت فاطمه زهرا و حضرت مهدی معرفی کرده، همان «أحمد الحسن» است. امیرالمؤمنین میفرماید: دجالی از دجله بصره قیام میکند که از من نیست و مقدمه تمام دجالهاست.
اگر کسی از شما سؤال کند که مصداق اتم این روایت «أحمد الحسن» است که از بصره قیام کرده، خود را فرزند حضرت فاطمه زهرا میداند و ادعاهای دیگری هم دارد؛ چه جوابی به او میدهید؟!
در روایت دیگر در کتاب «الغیبه للنعمانی» از امام صادق نقل شده است که حضرت میفرماید: حضرت مهدی قیام نمیکند تا اینکه دوازده نفر قیام کنند که تمامی اینها در مسیر تکذیب حضرت مهدی هستند.
شما که ادعا میکنید دوازده مهدی خواهد آمد که اولین آنها «أحمد الحسن» است. طبق این روایت دوازده نفری که میآیند و قبل از حضرت مهدی (ارواحنا له الفداه) هم هستند و مدعی نمایندگی حضرت مهدی هم هستند، همه دجال و در مسیر تکذیب حضرت مهدی هستند. بفرمائید ما از کجا بفهمیم این دوازده مهدی که شما معتقد هستید، همان دوازده دجال مورد اشاره امام صادق(سلام الله علیه) نباشند!؟
همچنین پیروان احمد الحسن می گویند، در زمان ظهور دوازده پرچم مشتبه وجود دارد که به جز یکی همه آنها در آتش هستند!!
ما از کجا بدانیم تنها پرچمی که منتسب به حضرت مهدی و واقعی است، شما هستید و جزو یازده پرچم آتشین نیستید؟!
سؤالاتی زیر در باره دروغ پردازیهای ایشان که خود را با پنج واسطه به حضرت مهدی متصل میکند. قابل توجه است:
سؤال اول این است: اگر واقعاً ایشان جد پنجمشان «سلمان» که فرزند حضرت مهدی است میباشد چطور شد شما نسل پنجم فهمیدید که فرزند حضرت مهدی هستید، اما جد چهارم شما «سلمان» نفهمید فرزند حضرت مهدی است؟! آیا «سلمان» پدر خود را نشناخت؟!
اگر ایشان پدر خود را شناخت و میدانست که فرزند حضرت مهدی است، آیا در جایی هم گفته است که من فرزند حضرت مهدی هستم یا خیر؟!
در طول این ۱۵۰ سال چهار نسل برگشته است. معمولاً در علم رجال هر نسل ۷۰ سال است که ۳۵ سال با نسل قبل و ۳۵ سال با نسل بعد فاصله دارد. و این قاعده ثابت در رجال است. شما با پنج نسل باید حداقل ۱۸۰ الی ۲۰۰ سال گذشته باشد.
آیا جد، پسر عمو و دیگر اقوام شما تا به حال هیچکس نفهمیده است فرزند حضرت مهدی است و تنها شما فهمیدید؟! آیا اقوام شما هم فهمیدند و در جایی گفتند که ما فرزند حضرت مهدی هستیم؟!
یک مرتبه کسی ادعا میکند که من فرزند بلا واسطه حضرت مهدی (ارواحنا له الفداه) هستم و حضرت مهدی به من چنین مأموریتی داده است. ولی از آنجایی که این آقایان با دست خودشان، خود را تخریب کردند، نمی آید بگوید من فرزند بلاواسطه حضرت مهدی هستم؛ بلکه می گوید من فرزند پنجم حضرت مهدی هستم!!
به ما جواب بدهید که آیا چهار نسل قبل از شما فهمیدند یا نفهمیدند که فرزند حضرت مهدی هستند؟! چطور آنها نفهمیدند و تنها شما فهمیدید؟! اگر آنها فهمیدند که فرزند حضرت مهدی هستند، آیا در جایی گفتند یا خیر؟!
منبع: خبرگزاری رسمی حوزه
برگرفته از سخنان استاد حسینی قزوینی