- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 7 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
رهبران بهایی بهگونهای شگفتآور، از سویی آیات قرآن و حتی روایتها را تأیید میکنند و از سوی دیگر با معرفی خود به عنوان فرستادگان الهی، مدعی ادامه داشتن سلسله پیامبران الهی و منکر خاتمیت رسول خدا صلی الله علیه و آله شده اند. مبلّغان مختلف بهایی برای برطرف کردن این اختلاف، کوشش های نافرجامی کردهاند.
ابوالفضل گلپایگانی، خاتمیت را وبای عام دینی می نامد و در کتابهای خود از جمله کتاب فرائد، عاجزانه درصدد انکار آن با توجیههای بی اساس است.
بهاییت در مسیر تاریخی و اعتقادی خود با چالشهای گوناگونی روبه رو است که مهمترین آنها عبارتند از: اختلاف بهاییت با آموزهها و متون معتبر اسلامی:
مخالفت بهاییت با خاتمیت پیامبر اسلام
مسلمانان، حضرت محمد صلی الله علیه و آله را پیامبر اسلام و آخرین فرستاده خدا و اسلام را آخرین دین و کاملترین آیینی می دانند که خداوند به بشر ارزانی داشته است و معتقدند پس از اسلام، دین دیگری نخواهد آمد.
در زمینه خاتمیت پیامبر اسلام، آیهها و روایت های زیادی در قرآن و منابع روایی وجود دارد. صریحترین آیه در این زمینه آیه ۳۰ سوره احزاب است که میفرماید: «ما کان محمد ابا احد من رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النبیین؛ محمد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست. همانا او فرستاده خدا و پایان بخش پیامبران است.
همچنین در روایت معروف و مشهور «منزلت» که شیعه و سنی آن را قبول دارند، پیامبر اسلام خطاب به امیر مؤمنان علی علیه السلام میفرماید:
یا عَلِی اَنتَ مِنّی بِمنزلهِ هارونَ مِن موسی اِلّا اَنَّه لا نَبی بَعدِی .۱
ای علی! جایگاه تو نسبت به من، همانند جایگاه هارون نسبت به موسی است، جز اینکه پیامبری پس از من نیست.
رهبران بهایی به گونهای شگفت آور، از سویی آیات قرآن و حتی روایت ها را تأیید می کنند و از سوی دیگر با معرفی خود به عنوان فرستادگان الهی، مدعی ادامه داشتن سلسله پیامبران الهی و منکر خاتمیت رسول خدا صلی الله علیه و آله شدهاند.
مبلّغان مختلف بهایی برای برطرف کردن این اختلاف، کوششهای نافرجامی کرده اند.
ابوالفضل گلپایگانی، خاتمیت را وبای عام دینی می نامد و در کتابهای خود از جمله کتاب فرائد، عاجزانه درصدد انکار آن با توجیه های بیاساس است.۲
اعتراف باب و بها به خاتمیت پیامبر اسلام
سید علیمحمد شیرازی (باب) دراینباره آورده است: و بعد از آنکه تکلیف به مقام خلق لحمیه تعلق گرفت، به علت اینکه تبدیلی از برای او مقدر نشده این شریعت مقدسه (اسلام) هم نسخ نخواهد شد، بل حلال محمد صلی الله علیه و آله حلال الی یوم القیامه و حرام محمد صلی الله علیه و آله حرام الی یوم القیامه.
و بهاءالله مینویسد:
۱. حضرت خاتم انبیاء روح ما سواه فداه، از مشرق امر الهی ظاهر و عنایت کبرا و فضل بی منتها ناس را به کلمه مبارکه توحید دعوت نمودند.
مقصود آنکه نفوس غافله را آگاه فرمایند و از ظلمات شرک نجات بخشند، لکن قوم بر اعراض و اعتراض قیام کردند و وارد آوردند آنچه را که معشر انبیاء در جنت علیا نوحه نمودند.۴
۲. انتم تقرؤن فی الکتاب بان الله لما ختم النبوه بحبیبه بشر العباد بلقائه؛۵
شما در قرآن میخوانید خدای بزرگ آن گاه که نبوت را به حبیبش(حضرت محمد) پایان بخشید، بندگان را به لقای خود بشارت داد.
۳. الصلوه و السلام علی سید العالم و مربی الامم الذی به انتهت الرساله و النبوه و علی آله و اصحابه.۶
سلام و درود بر آقای اهل عالم و پرورش دهنده امت ها، کسی که به او نبوت و رسالت پایان یافته و برخاندان و دوستانش سلام و درود دایمی و ابدی و سرمدی باد.
۴. ناله منابری که در مدن و دیار آن اقلیم است، اصغاء شد و به این کلمات ذاکر:
الهی خاتم رسل و سید کل رسولالله روح ماسواه فداه ما را از برای ذکر و ثنای تو تربیت داده… و حال معشر جهلا بر ما به سبّ و لعن حضرت مقصود مشغولند… .۷
۵. از این گذشته، خاتم النبیین از محکمات آیات کتاب رب العالمین است.
اگر هزار و دویست و هفتاد سنه احدی به معنای آن مطلع شد، حال هم معانی کلمات منزله بیان را نفسی دون الله می تواند ادراک نماید.۸
برخی از مبلغان بهایی نیز به این مطلب اشاره کردهاند. عبدالحمید اشراق خاوری بهایی مینویسد: در قرآن، سوره الاحزاب، محمد رسول الله را خاتم النبیین فرموده، جمال مبارک جل جلاله در ضمن جمله مزبوره می فرماید که مقام این ظهور عظیم و موعود کریم از مظاهر سابقه بالاتر است؛ زیرا نبوت به ظهور محمد رسول الله ختم گردید و این دلیل است که ظهور موعود عظیم، ظهورالله است و دوره نبوت منتهی گردید؛ زیرا که رسولالله خاتمالنبیین بوده [است].۹ خداوند همانا در قرآن مجید حضرت رسول را خاتم النبیین نامیده و سلسله نبوت را به وجود مبارکش ختم کرده و در سوره الاحزاب نازل شده «ما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِّنْ رِّجالِکُمْ وَ لکِنْ رَّسُولَ اللهِ وَ خاتَمَ النَّبِیِّین» و از این مطلب در کمال وضوح، عظمت مقام مظهر الهی و موعود ملل و ادیان ظاهر میشود.
به این معنا که مقام آن حضرت رسالت و نبوت نبوده و نیست، بلکه ظهورالله و مظهر مقدس نفس غیبالغیوب است که در قرآن مژده ظهورش به همین اسم نازل شده «هَلْ یَنْظُرون إلاّ أنْ یَأْتِیهُمُ الله فی ظُلَل مِنَ الغَمام…».۱۰
نکته جالب توجه این است که با وجود همه اعترافهای صریح بهاءالله مبنی بر اینکه خاتمیت حضرت رسول را پذیرفته است و مقام خود را جز مقام نبوت معرفی و اعلام می کند، عبدالبهاء، فرزند و جانشین قطعی وی، بدون توجه به گفتههای پدر، در کتاب مفاوضات او را یکی از پیامبران اولوالعزم معرفی میکند و می نویسد: مظاهر نبوت کلیه که بالاستقلال اشراق نموده اند، مانند حضرت ابراهیم، حضرت موسی، حضرت مسیح و حضرت محمد و حضرت اعلی و حضرت جمال مبارک… . ۱۱
مشکل بهاییت با تناقضهای علمی و عملی رهبران خود
یکی دیگر از چالشهایی که بهاییت با آن روبهروست، وجود اختلاف در سخن و عمل رهبران بهایی است.
اکنون به مواردی از این تناقضگوییها اشاره میکنیم: شوقی افندی در قرن بدیع مینویسد: در بین جواهر اسرار مخزونه و لئالی ثمینه مکنونه که از بحر زخار علم و حکمت حضرت بهاءالله ظاهر گردیده، اعظم و اقدم آن کتاب مستطاب ایقان است که در سنین اخیره دوره اقامت بغداد ۱۲۷۸ هجری قمری مطابق ۱۸۶۲ میلادی طی دو شبانه روز از قلم مبارک نازل گردیده و با نزول آن بشارت حضرت باب تحقق پذیرفت و وعده الهی که حضرت موعود، بیان فارسی را که ناتمام مانده، تکمیل خواهد فرمود، به انجاز پیوست.۱۲
بیان فارسی و عربی بنا بر گفته باب، قرار بود ۳۶۱ باب داشته باشد که خود او فقط توانست ۱۶۲ باب از بیان فارسی و ۲۰۹ باب از بیان عربی را بنویسد.
این در حالی است که:
۱. ایقان با سبک نوشتاری خاص خود شباهتی به بیان ندارد.
۲. ایقان تنها در دو باب و فقط به زبان فارسی نوشته شده است.
بنابراین، نمی تواند متمّم بیان باشد.
از موارد دیگری که در آنها تناقض آشکارا دیده می شود، می توان به این نمونه ها اشاره کرد: نابرابری حقوق مردان و زنان در عمل با وجود ادعای برابری؛ خود برتربینی و انکار آشکار وحدت عالم انسانی؛ درگیریهای دنیا طلبانه مدعیان صلح (بها و ازل، عباس و محمدعلی، شوقی و مبلّغان و ریمی و ایادی) و فحش ها و اتهام های عجیب و غریب آنها به یکدیگر.
بحران نامشروع بودن بیتالعدل
یکی دیگر از مشکلات بهاییت، مشروعیت نداشتن بیت العدل بهعنوان مهمترین و بالاترین نهاد مذهبی این فرقه پس از مرگ شوقی افندی و پی آمدهای بحران ساز آن است.
امروز پس از پنجاه سال از آغاز به کار اولین بیت العدل، این تشکیلات گسترده به جز توجیه هایی بیارزش، برای مخالفان خود که بسیاری از آنها به بهاییت معتقدند، پاسخی نیافته است.
عبدالبهاء، در پایان عمر، در لوحها و وصیت های خود برای رهبری بهاییان، قرار تازهای نهاد و سلسله ولایت امرالله را ساخت.
او در این لوح ها مدعی شد که اولیاء امر بهایی ۲۴ نفر هستند:
در هر دوری اوصیا و اصفیا دوازده نفر بودند؛ در ایام حضرت یعقوب، دوازده پسر بودند و در ایام حضرت موسی، دوازده نقیب رؤسای اسباط بودند و در ایام حضرت مسیح، دوازده حواری بودند و در ایام حضرت محمد، دوازده امام بودند.
ولکن در این ظهور اعظم، ۲۴ نفر هستند دو برابر جمیع؛ زیرا عظمت این ظهور چنین اقتضا نماید.۱۳ این افراد یکی پس از دیگری خواهند آمد و هریک باید جانشین خود را معین سازد.
ایشان روشن کننده آثار بهایی و رهبر همگان و رئیس همیشگی مجلس بیت العدل هستند.۱۴ بر اساس این نوشته، نخستین ولیّ امر، شوقی افندی است و پس از او ۲۳ نفر سلسله اولیاء امر، در نسل پسر او خواهند بود.
شوقی افندی با لقب «ولی امرالله» میبایست برابر دستورهایی که عبدالبهاء از آیات بهاءالله استخراج کرده بود، در بالاترین پست بیتالعدل، بهعنوان تنفیذ کننده قوانین مصوبه، حضور داشته باشد.
دستور عبدالبهاء این بود: … ولیّ امرالله رئیس مقدس این مجلس و عضو اعظم ممتاز لاینعزل [است] و اگر در اجتماعات بالذات حاضر نشود، نایب و وکیلی تعیین فرماید… .
این بیت العدل مصدر تشریع است و حکومت قوّه تنفیذ. تشریع باید مؤیّد تنفیذ گردد و تنفیذ باید ظهیر و معین تشریع شود.۱۵
پس از درگذشت شوقی افندی، جامعه بهایی رهبری از نسل بهاءالله نیافت و بسیاری از بهاییان بدون توجه به اهمیت ولیّ امر در نظم اداری امرالله، رهبری بیت العدل را بدون ولیّ امر پذیرفتند، درحالیکه بنا به نظر شوقی، بیت العدل بدون وجود ولیّ امر، سازمانی فلج بود:
مؤسسات سه گانه الواح مبارک وصایا: ولی امرالله مبین آیات الله است، بیت عدل عمومی (بین المللی) قانون گذار است و ایادی امرالله از راه تحقیقات و نمونه بودن زندگی و منش خود به تدریس و تبلیغ میپردازند. چنانچه یکی از این مؤسسات از فعالیت بازماند، نظم اداری امرالله فلج خواهد شد.۱۶
بخشی از بهاییان که بهاییان ارتدکس نامیده می شوند، بیت العدل حیفا را به دلیل نداشتن ولیّ امری که از هر خطایی در امان باشد، فاقد مشروعیت میدانند.
بیت العدل به صورت کاملاً غیرقانونی به جای ولیّ امر بر بهاییان حکم میراند و با راهکارهای قرون وسطایی راه هرگونه انتقاد را بر خود بسته است.
این نهاد، مبارزه وسیعی را با بهاییان ارتدکس آغاز کرده است، ولی جامعه بهاییان ارتدکس با ارائه متون انکارنشدنی، بی اساس بودن و مشروعیت نداشتن آن را بر همگان آشکار ساخته اند.
ناگفته نماند که هر چند بهاییان ارتدکس با این مبارزه، بنای بیت العدل را فرو پاشیدند، ولی متأسفانه خودشان نیز در چنبره توهمها منتظر تحقق وعدههای دروغین عبدالبهاء نشسته اند.
در وب سایت بهاییان ارتدکس ایران آمده است: در حال حاضر که نزدیک به زمان نزول کتاب مستطاب اقدس است و احکام آن هنوز کاملاً اجرا نمیشود، وضع احکام جدیدی مورد ندارد، لهذا بیت عدل عمومی یا بیت عدل اعظم (حقیقی) در آینده در میقات معین بنا به اراده الهی منطبق با مفاد الواح وصایای حضرت عبدالبهاء تشکیل خواهد شد.۱۷
پی نوشت:
۱. کافی، ج ۸، ص ۱۰۷.
۲. علاقهمندان برای درک عمیقتر بینش شیعه درباره خاتمیت پیامبر بزرگ اسلام، به کتاب خاتمیت اثر ارزشمند آیت الله العظمی حاج شیخ جعفر سبحانی مراجعه فرمایند (بخش عمده این کتاب، پاسخگویی به شبهات میرزا ابوالفضل گلپایگانی مبلغ مشهور بهایی ـ علیه الهاویه ـ در کتاب فرائد است).
۳. سید علیمحمد شیرازی، صحیفه عدلیه، تهران، چاپ بابیان، ص ۵.
۴. مجموعه الواح مبارکه بهاءالله، ص ۲۷۰.
۵. مائده آسمانی، ج۴، ص۲۶۰.
۶. بدیع، ص۲۹۳.
۷. اشراقات، ص۲۴۶.
۸. همان، ص۱۱۷.
۹. رحیق مختوم، تهران، مؤسسه ملی مطبوعات امری، ج۱، ص۷۸.
۱۰. عبدالحمید اشراق خاوری، قاموس توقیع منیع، ج ۱، ص ۱۱۴.
۱۱. مفاوضات، ص ۱۲۴، برای آگاهی بیشتر نک: آیت الله شیخ جعفر سبحانی، خاتمیت، قم، انتشارات توحید، ۱۳۶۹.
۱۲. قرن بدیع، ج ۲، ص ۱۴۷.
۱۳. مفاوضات، نسخهPDF از کتابخانه الکترونیکی جامع آثار بهایی، صص۴۵ و ۴۶.
۱۴. احمد یزدانی، نظر اجمالی در دیانت بهایی، لجنه ملی نشریات امری، ۱۳۲۷، ص ۶۶.
۱۵. گنجینه حدود و احکام، ص ١٢٨؛ بدیع، ص ٢١٧.
۱۶. روحیه مکسول، یادداشتهای حیفا سخنان شوقی افندی، ص ۲۹.
۱۷. دریافت از سایت بهاییان ارتودکس ایران به آدرس:http://www.iranbahai.blogfa.com
منبع : کتاب ” گذری بر فرقه بهاییت “