- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 10 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
عباس افندی، به وسیله همکاری با ارتش بریتانیا در فتح قدس و گرفتن نشان از پادشاه انگلیس و دعا برای جرج پنجم، راهی را در تاریخ این فرقه گشود که در سراسر قرن بیستم و پس از آن تا امروز، با قوت ادامه دارد.
به نمونه هایی از پیوند و مغازله ی سران بهائیت با دولت انگلیس و دیکتاتورهای وابسته به آن اشاره می کنیم: در اعلامیه ای که ارگان محفل بهائیان (اخبار امری) در شماره ی ۴ خود (مرداد ۱۳۲۹) منتشر کرد، خاطر نشان گشت که محفل بهائیان انگلیس در امر پیشبرد تبلیغات بهائیت در قاره ی سیاه، با مراکزی چون انجمن پادشاهی آفریقایی ( انگلیس)، مدرسه ی السنه ی شرقی لندن و شعبه ای از دانشگاه آکسفورد و دوائر دیگر در اداره ی آفریقای شرقی و غیر آن رایزنی داشته و از آنها کمک فکری و اطلاعاتی گرفته است. (۱)
نشانه ها و نتایج این امر را، از جمله، در موارد زیر می بینیم: ۲۴ دی ۱۳۳۹ ش، ام المعابد ( مشرق الاذکار مرکزی) بهائیان در کامپالا ( پایتخت اوگاندا) توسط روحیه ماکسول، همسر شوقی افندی، افتتاح شد و در مراسمی که به همین عنوان برگزار گردید نماینده ی حکومت انگلستان و برادر پادشاه اوگاندا با خانواده ی خود و جمعی از مأموران عالیرتبه ی کشوری و لشکری دولت دیکتاتوری اوگاندا شرکت کردند. (۲)
به گزارش نشریه ی بهائی: قبل از جشن افتتاح، محفل بهائیان آفریقای مرکزی و شرقی در کامپالا به احترام دولت اوگاندا که در کشیدن «راهی مخصوص از شاهراه تا پای مشرق الاذکار به عمل آوردند» و در پاسخ به این امر، «نخست وزیر و سه نفر از وزرا… به محل مشرق الاذکار آمده مدتی را به تماشا و تعریف و تمجید» از آن ساختمان پرداختند و مورد پذیرایی بهائیان قرار گرفتند. (۳)
۲۱ می ۱۹۷۱ (خرداد ۱۳۵۰) کنفرانس جهانی بهائیان در شهر کینگزتون، سالن شریتن هتل ( بزرگترین هتل جزیره ی جامائیکا در اقیانوس اطلس) با حضور ذکر الله خادم ( از ایادی امرالله و نماینده ی بیت العدل بهائیت در اسرائیل) و سه تن از اعضای هیئت مشاوران قاره ای در امریکای مرکزی، و با قرائت پیام بیت العدل افتتاح گردید.
گفتنی است که در نخستین لحظات تشکیل این کنفرانس، حاکم کل که نماینده ی رسمی ملکه ی انگلیس و شخص اول جزیره ی جامائیکا بود حضور یافت و در حدود نیم ساعت به ایراد نطق در تأیید بهائیت پرداخت. (۴)
از اول تا هشتم اکتبر ۱۹۷۲ ( برابر مهر ۱۳۵۱) یک فستیوال ملی در سی شیلز برگزار گردید و شاهزاده مارگرت و لرد استودن به عنوان نمایندگان خاندان سلطنتی انگلیس در آن شرکت جستند و از غرفه ی بهائیان در آن که آثار و کتب بهائیت را معرفی کرده و به نمایش می گذاشت دیدار کردند.(۵) در اواخر ۱۳۵۲، در شهر سیدنی استرالیا سالن اپرایی افتتاح و جریان مراسم آن از تلویزیون پخش شد.
در این مراسم، جامعه بهائی نیز از سوی دفتر ملکه ی انگلیس برای شرکت در جشن افتتاحیه دعوت شده بود. (۶)
آوریل ۱۹۶۷ ( اردیبهشت ۱۳۴۶ ش) محفل ملی بهائیت در انگلیس به مناسبت روز تولد ملکه ی انگلستان، تلگراف تبریک زیر را برای ملکه ارسال کرد:
« محفل روحانی ملی بهائیان جزایر بریطانیا، به نمایندگی بهائیان جزایر بریطانیا، تبریکات صادقانه و مسرت آمیز خود را به مناسبت روز تولد آن علیا حضرت تقدیم علیا حضرت ملکه می نماید».
منشی مخصوص ملکه نیز، در جواب، تلگراف ذیل را خطاب به محفل ملی انگلستان مخابره کرد: « علیا حضرت ملکه صمیمانه از بهائیان جزایر بریطانیا به مناسبت این پیام محبت آمیز در مورد تبریکات آنان به مناسبت روز تولد علیا حضرت ملکه تشکر می نماید».
مجله ی بهائی اخبار امری ضمن انعکاس تلگرافهای فوق، تأکید ورزید: «انتظار داریم… جوامع بهائی در ممالک مشترک المنافع پیامهای تبریک آمیز خود را در آن روز به قصر بوکینهام مخابره» کنند. (۷)
مجله ی یاد شده درهمان شماره نوشت: بنا به دعوت کمیسیون مقابر جنگ ممالک مشترک المنافع، خانم (بتی رید) منشی محفل ملی انگلستان در مراسم ادای نماز شام در کلیسای (وست مینترابی) در روز یکشنبه ۲۱ می هنگامی که کمیسیون مراسم یاد بود پنجاهمین سال تأسیس این کمیسیون را برگزار می نمود شرکت نمود.
این اولین باری بود که نماینده ی رسمی جامعه ی بهائی در مراسم که در کلیسای (وست مینترابی) برگزار می شد حضور به هم رسانید.
والا حضرت شاهدخت (مارینا و شس کنت) تشریف داشتند.
و همچنین نمایندگان جمعیتهای دینی و گروهی از مردم که با امور کمیسیون تماس دارند حضور داشتند بر طبق تقاضای کمیسیون مزبور ادعیه در مجامع بهائی در سرتاسر جزائر بریطانیا و در ممالک مشترک المنافع تلاوت شد و یک مراسم مخصوصی در روز ۲۱ می مشرق الاذکار در یوگاندا ۱۱ اجرا گردید. (۸)
بنگاه سخن پراکنی بی.بی سی نیز ( که ماهیت آن بر مطلعین، خاصه آشنایان با تز استعماری «تفرقه بینداز و حکومت کن»، پوشیده نیست) از این قافله عقب نماند. نشریه ی بهائیان تحت عنوان «اشاعه ی تعالیم بهائی از فرستنده ی رادیوئی بریتانیا ( بی. بی. سی)» می نویسد:
«بنگاه سخن پراکنی بریتانیا ( بی. بی. سی) یک سلسله مصاحبه ی رادیو تلویزیونی تحت عنوان “دیانت امروزی شما” ترتیب داده است.
آخرین مصاحبه از این سری سخن پراکنیها با شرکت خانم مهرانگیز منصف و آقای تدکار دل انجام یافت و به وسیله ی فرستنده ی بی بی سی این مصاحبه در تمام دنیا پخش گردید که در آن مبادی و تعالیم امر بهائی مورد بحث قرار گرفت.
خانم (پگی ترو) از جزایر کاناری می نویسد که عده ی زیاد از احباب و مبتدیان آنها این مصاحبه رادیوئی را گوش دادند.
پس از پایان برنامه ی رادیوئی بحث و مباحثه تا ساعت ۲ بعد از نیمه شب ادامه یافت.
در نامه ی دیگری ایادی امرالله جناب “فدرستون” در استرالیا موفقیت خانم منصف را تبریک گفته اند. » (۹)
ملت ایران بیدار شوید!
پیرو تحرکات و تبلیغات (ضد اسلامی) بهائیان در شاهرود بین مسلمانان و عوامل فرقه در آن شهر نزاع عمیقی رخ داد که در ۱۷ مرداد ۱۳۲۳ به قتل سه تن از آنها انجامید بهائیان علیه مسلمانان در دادگستری اقامه ی دعوا کردند و پس از گذشت نزدیک به دو سال از ماجرا، با اعمال نفوذهایی که به طور نهان و آشکار صورت گرفت، پرونده ی امر به دیوان جنایی تهران ارجاع شد.
همزمان با این امر، مخالفان فرقه در پایتخت دست به افشاگری زدند و با در جریان گذاشتن مردم، مانع پیشرفت امر مطابق خواست فرقه گردیدند.
یکی از تربیونهای مخالفان فرقه در پایتخت، روزنامه ی وجدان(به صاحب امتیازی و مدیریت:
دکتر محمود مصاحب) بود که اولین شماره ی آن در ۲۹ خرداد ۱۳۲۵ انتشار یافت و خود را به عنوان روزنامه ای مستقل از روس و انگلیس و راست و چپ، حامی منافع ایران و طرفدار عدالت اجتماعی، معرفی می کرد.
روزنامه ی مزبور در همان نخستین شماره، انتقاد از دولت وقت ( به سرپرستی قوام السلطنه) و نیز انتقاد از دکتر میلسپو (مستشار امریکایی حاکم بر مالیه ی آن روز کشورمان)، کسرویگری و بهائیگری را آماج اعتراض قرار داد و طی مقاله ای در ص ۶ روزنامه، با تذکار سخنان آیت الله حاج شیخ حسین لنکرانی ( مشهور به مرد دین و سیاست) در مجلس شورای چهاردهم بر ضد میلسپو و در ضمن آن بر ضد بهائیت، به واکنش خشم آلود محفل بهائیان ایران نسبت به سخنان مزبور اشاره کرد.(۱۰)
نکته قابل توجه در مقاله ی مزبور، اشاره به برخی اوراق پرونده ی بهائیان شاهرود در دادگستری بود که از روابط سران فرقه با امریکا و انگلیس، و حمایت آنان از مقاصد این گروه، حکایت داشت.
روزنامه ی وجدان، تحت عنوان «در هر لباس و به هر شکل، پریروز بابی و بهائی- دیروز کسروی – باز امروز بهائی»، چنین نوشت:
ما قسمتهای ذیل را از نشریات بهائیها و الواح آنان که در پرونده محاکمه ی قضایای شاهرود موجود است نقل می نماییم.
باید زمام امور به دست سلطه ی عادلانه ی انگلیس افتاده شود…
لیس الفخر بحب الوطن (حب وطن مذموم است).
در ایران باید دو انفصال واقع شود: یکی انفصال سیاست از شرع و یکی انفصال دیانت بهائی از شرع اسلام باید اسلام و مذهب جعفری اثنی عشری از بین برود…
خود را مستعد و مهیای حمله و تظاهر و فداکاری به جان و مال نمایید…
امریکا و انگلستان کاملاً مساعد و همراه با پیشرفت مقاصد حقه ی ما است…
رسمیت یافته محافل روحانی مرکزی آمریکا و انگلستان نزد حکومت عادله ی آن سامان و نیز اعلان استقلال و انفصال آیین بهائی در مصر و سایر نقاط، بشارت داده می شود…
احبّاء آمریکا و انگلیس با تمام قوا در تشیید مؤسسات امریّه و اتّساع دایره تبلیغ مهیا و ساعی و جاهدند…
در عالم شهود رویّه ی نامحدود ملت روسیه جلوه نموده و مقرر می دارد که با تمام قوی در ازاله و ازاحه ی این شبهات بکوشید و مملکت منحوس بالشویک را از بین ببرید…
احدی خود را مسلمان، مسیحی، کلیمی، زردشتی معرفی ننماید.
مسامحه و مساهله مورد تبرّی امرالله(۱۱)است.
روزنامه پس از افشاء مطلب فوق می افزاید:
ما نمی توانستیم بفهمیم که چرا یک مرتبه محاکمه در محکمه مسخ شد و قضیه طوری به راه افتاد که به نفع بهائیان تمام شد. حال که این الواح و منشورات را خواندیم، دانستیم و فهمیدیم…
ما از خدا می خواهیم که در اولین فرصت رونوشت رسمی مصدق الواح و نشریات بهائیه را، که قسمتی از آن را به طور التقاط در بالا درج نموده ایم مشروحاً از پرونده محکمه استخراج و در اختیار ملت ایران قرار دهیم. این اوراق مخفی در ضمن تحقیقات به دست آمده و در پرونده قرار گرفته است.
این چه زندگانی مرموزی است؟ بیچاره آنهایی که می دانند و می فهمند…
ماییم، حاضریم، می گوییم، ثابت می کنیم؛ بیائید، بپرسید، ببینید آیا ایرانی هوشیار باید این اندازه به خواب بی هوشی رود؟ تمام چرخه را یک انگشت و یک شستی به حرکت می آورد، کاش آن انگشت بشکند و آن شستی خورده شود.
بروید دوباره بخوانید.
آیا خودمان را گول می زنیم؟ آیا جای شبهه باقی مانده است؟ ما نظر آقای نخست وزیر را به این جریان جلب و انتظار داریم شخصاً در این کار نظارت کنند و به این دسائس ننگین که خیلی زیر جلی به نام آزادی و حمایت از آزادی برای کشتن آزادی و محو آزادی و مسلط کردن استعمارچیان بر ایران به کار می رود خاتمه دهند.
آیا چه شد که یک مرتبه نظر محکمه و هیئت حاکمه عوض شد و جریان به نفع یک دسته جاسوسی که به نام بابی و بهائی در مملکت ما ایجاد شده و به ضرر ملت ایران و امت اسلام جریان پیدا کرد؟
ما اخطار می کنیم که این گونه نشریات بهائیه در حکم قیام بر علیه حکومت ملی و مبارزه با اصول اساسی ملت ما است.
ما اعلام جرم می کنیم و تقاضا می کنیم که نشر دهندگان آن را به عنوان قیام کنندگان بر علیه حکومت ملی تسلیم محکمه نمایند و اگر در خارج ایران هم هستند آنها را جلب کنند…
این است آنچه که از پرونده عجالتاً به دست ما آمده. اگر غیر از این است دولت تکذیب کند.
در خلال اسناد ساواک نیز به جلوه هایی از ارتباط بهائیان و دولت انگلیس بر می خوریم.
در گزارش محرمانه ی شهربانی استان آذربایجان شرقی به تیمسار ریاست اداره اطلاعات، مورخ خرداد ۱۳۵۶، چنین آمده است:
« طبق اطلاع، اخیراً شخصی به نام شهرام عیسی خانی، دانشجوی سال اول ریاضی دانشکده ی علوم دانشگاه آذرآبادگان، در کلاس درس سایر دانشجویان را به قبول مسلک بهائیت تشویق و چنین اظهار می داد که دولت شوروی و انگلیس مخفیانه به بهائیان پول می دهند تا کمیته ی بهائیان را تقویت کنند.
ما نیز افراد بهائی، به ویژه اشخاصی را که به این مسلک بپیوندند از نظر تأمین مسکن و کمک هزینه ی زندگی، حمایت و کمک می کنیم».
در ارزیابی گزارش فوق قید شده که «قابل بررسی است».
اما در خلاصه شده ی گزارش فوق که از سوی شهربانی یاد شده برای ریاست ساواک استان ارسال شده، در ارزیابی گزارش چنین قید شده است که: « تبلیغ صحت دارد. »(۱۲)
در گزارش دیگر ساواک، مورخ ۱۶/ ۱۰/ ۱۳۴۸، راجع به «فعالیت بهائیان» چنین می خوانیم:
« کمیسیون جوانان محفل روحانی در منزل خانم پروین پوستچی واقع در کوچه پروانه پلاک ۷ تشکیل گردید.
ناظم این جلسه نصرالله چهره نگار بود…
در کمیسیون مزبور آقای متحد صحبت نمود و اظهار داشت: « رفتار و کردار و گفتار و پیروزیهای جامعه بهائیت مثل روش انگلیسیها می باشد.
دولت انگلستان از طرز رفتار و روش بهائیان بسیار خشنود هستند حتی در مورد نامه ای توسط ملکه انگلستان به بیت العدل اعظم نوشته شده است که در آنجا بایگانی است. مثلاً در انگلستان، مسلمانان مسجد بزرگی برای خود درست کرده اند ولی در نزدیکی آن مسجد، بهائیان حظیره القدس ساخته و مرتباً محفل گرفته می شود و در نتیجه اکثر مردم به جای مسجد به حظیره القدس می روند. »
بهائیت در چشم ملت ایران:
فرقه ای وابسته به بیگانگان وجود سوابق و روابط عمیق، گسترده، دیرین و دیر پا میان سران بهائیت با انگلیس (و امریکا)، از دیرباز، بهائیان را در چشم شخصیتها و رجال مبارز و هوشمند ایران اسلامی، به عنوان فرقه ای وابسته به بیگانگان، جلوه گر ساخته است.
نمونه ای از این دیدگاه را می توان در اظهارات آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی ( پیشوای مذهبی نهضت ضد استعماری ملی کردن صنایع نفت) در جریان آن نهضت ضد انگلیسی( به ویژه زمستان ۱۳۲۹ به بعد) مشاهده کرد. مرحوم کاشانی در دی ماه ۱۳۲۹، ضمن تنقید شدید از انگلیسیها، مفاسد اجتماعی موجود در کشور (نظیر رشوه خواری در ادارات، بی حجابی خانمها و همچنین: نفوذ و فعالیت بهائیها در کشور ) را ناشی از سیاست بریتانیا در ایران دانسته و اظهار می دارد: انگلیسیها نفت ما را به غارت برده «و در مقابل، این همه فساد که یکی از آنها بی حجابی است در کشور ما رواج داده اند و بهائیها را تقویت می کنند.
من قسم می خورم که دین بهائی را انگلیسی ها درست کرده اند. ای مردم، شما غافل هستید. بیایید تلگرافاتی را که از شهرستانها به من می رسد، بخوانید و ببینید بهائیها در شهرستانها چه بلاهایی بر سر مسلمین می آورند. اینها اگر کمی تقویت شوند، تمام مسلمانها را از بین خواهند برد. زیرا نقشه ی انگلیسیها مخالفت با دین اسلام است و به این وسیله می خواهند اسلام را از بین ببرند… » طبعاً اگر نفت ایران از دستشان «گرفته شود شرّ آن ها از سر اسلام و ایرانی کوتاه خواهد شد… »(۱۳)
آیت الله کاشانی همچنین در ۷ اسفند ۲۹، به مناسبت شایعه ی آزادی جلال بینش (یکی از افراد بهائی متهم به قتل فجیع مسلمانان در ابرقو) از زندان، و اقدامات خویش در این زمینه، گفت: «امروز بهائیها در همه جا اسباب اذیت مسلمانها را فراهم نموده اند و اغلب پستهای حساس این مملکت را در دست دارند و الآن معاون نخست وزیر، بهائی است… در قریه ی عبدل آباد کهریزک زن یک نفر حاج حسین نام را بهائیها تبلیغ و وارد دین بهائیت نموده اند و آورده اند در حظیره القدس بهائیها طلاق او را داده اند و آن زن فعلاً با یک نفر بهائی ازدواج نموده و آن حاجی آمده به کلانتری ۱۰ شکایت نموده و یک نفر از مجاهدین ما به نام سید علی است گویا در کلانتری رفته که به آن حاجی مساعدت نماید. سرهنگ ابدی که رئیس کلانتری ۱۰ می باشد، گویا مقداری پول از بهائیها گرفته و پرونده بر علیه سید علی تشکیل داده اند. این خبر به من رسید خیلی عصبانی شدم و به آن سرهنگ تلفن کرده، مقداری فحش دادم و بعد هم چون من خودم با دولت طرفم و شخصاً به اینها مراجعه نمی کنم، به کسی سفارش نموده ام که این سرهنگ را در همین چند روزه عوض می کنند… »(۱۴)
حتی درگفت وگوی مردم در منزل آقای کاشانی ( ۷ شهریور ۱۳۳۰) از قول ایشان نقل شد که گفته است: «بعد از تمام شدن کار نفت، اول اقدام ما خراب کردن حظیره ی القدس بهائی ها خواهد بود. »(۱۵) او ضمن طرح این نکته که: «تصمیم قطعی» دارد «با پیروان بهاء مبارزه کنم و لو اینکه به قیمت جان خود و فرزندانم تمام شود»، افزود: معتقد به ویران ساختن حظیره القدس بهائیان در تهران نیست، بلکه به رغم فشار مردم، تاکنون از تخریب این بنا که «صدها هزار تومان خرج آن شده» جلوگیری کرده و «منتظر تصمیم دولت در این موضوع» است، زیرا «معتقد می باشد «که این محل بایستی به دارالتبلیغ بزرگ اسلامی اختصاص داده شده و از آنجا مبلغین اسلام به تمام کشورهای دنیا اعزام گردند. »(۱۶)
پینوشت:
۱. برای متن تلگراف شوقی در همین زمینه به محفل بهائیان انگلیس ر. ک: بهائیان، نجفی، ص ۶۸۰ به بعد.
۲. اخبار امری، سال ۳۹، بهمن و اسفند ۱۳۳۹، ش ۱۱- ۱۲، ص ۷۲۴ و ۷۳۴.
۳. همان، سال ۳۹، بهمن و اسفند ۱۳۳۹، ش ۱۱- ۱۲، ص ۷۴۱.
۴. ر. ک: آهنگ بدیع، سال ۲۹ (۱۳۵۳ ش)، ش۲و ۳، صص ۷۱، ۷۳.
۵. اخبار امری، سال ۱۳۵۲، ش ۱، ص ۱۸٫
۶. همان، سال ۱۳۵۲، ش ۱۹، صص ۵۳۲ – ۵۳۳.
۷. همان، تیر و مرداد ۱۳۴۶، ش ۴و ۵، صص ۱۵۰- ۱۵۱.
۸. همان، ص ۱۵۴٫
۹. همان، سال ۱۳۴۲، ش ۲، صص ۶۱- ۶۲.
۱۰. همان، ص ۶.
۱۱. در اصل: اله.
۱۲. ر. ک: «فعالیت بهائیان در آذربایجان به روایت اسناد» رحیم نیکبخت، مندرج در: مطالعات تاریخی، سال ۴، ش ۱۷، تابستان ۱۳۸۶، ص ۲۲۲و ۲۳۸ – ۲۳۹٫
۱۳. روحانی مبارز آیت الله سید ابواقاسم کاشانی به روایت اسناد، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، تهران ۱۳۷۹، ۱/ ۳۱۲- ۳۱۳ و ۳۱۶) ۱/ ۳۱۶.
۱۴. همان، صص ۳۳۲- ۳۳۴ و نیز ۳۴۱- ۳۴۳.
۱۵. همان، ص ۴۷۹٫ همچنین ر. ک: همان، ۱/ ۳۳۵، ۳۵۴- ۳۵۵، ۳۵۸- ۳۵۹، ۳۸۶- ۳۸۷، ۳۸۹، ۴۷۹، و…
۱۶. زندگی سیاسی عبدالحسین هژیر، جعفر مهدی نیا، ص ۵۲.
منبع مقاله: نشریه تاریخ معاصر ایران، شماره ۴۹.
نویسنده: رضا غلامی