- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 3 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
اشاره:
حادثه دلخراش کربلا از حوادثی است که در تاریخ بشر برای آن نظیری وجود ندارد. پیامبر اسلام پیشاپیش از این واقعه خبر داده بودند و حتی برای آن گریه نموده بودند. امام علی (علیهالسلام) نیز با عمل و سخن از این واقعه دردناک به یارانش خبر داده و نسبت به آن پیشگوییهایی نموده اند. در این نوشته به برخی از این پیشگویهای عملی و گفتاری امام اشاره شده است.
تعزیت علی(علیهالسلام) در کربلا
ابن عباس گفت: با علی(علیهالسلام) بودم در زمان خروج او به صفین (یعنی برای جنگ با معاویه)، پس زمانی که وارد زمین نینوا شد. آن زمین نزدیک شط فرات بود. با صدای بلند فرمود: ای پسر عباس آیا می شناسی این موضع را؟
عرض کردم: نمی شناسم.
فرمود: اگر بشناسی این زمین را از این زمین عبور نمی کنی تا اینکه گریه کنی.
ابن عباس گفت: پس علی(علیهالسلام) گریست، گریه طولانی، تا آنکه محاسن شریفش تر شد و دانه های اشک آن جناب بر سینه او ریخت و ما نیز گریه کردیم با آن حضرت و او می فرمود: آه آه چه می خواهند از من آل ابی سفیان که حزب شیطان و اولیای کفرند.
سپس آب طلبید برای نماز و وضو گرفت و بعد از نماز مختصری چشمانش به خواب رفت چون بیدار شد فرمود: ابن عباس برای تو چیزی را بگوبم که الآن در خواب دیده ام.
فرمود: دیدم مردهایی از آسمان نازل شدند که با آنها علم های سفید بود و در شمشیرهای سفید حمایل داشتند که می درخشید و کشیدند اطراف این زمین خطی را، و گویا درختانی بود در این زمین که شاخه های آنها به زمین آمد و خونی تازه در این زمین پیدا شد مانند دریا و گویا حسین من که پاره تن من است غرق بود در آن دریای خون، استغاثه و طلب یاری می کرد و کسی به داد او نمی رسید.
و آن مردمان سفید که از آسمان آمدند ندا می کردند او را و می گفتند: ای آل رسول صبر کنید البته شما کشته می شوید به دست بدترین مردم و اینک بهشت به شما مشتاق است.
پس مرا تعزیت گفتند و گفتند: یا أباالحسن بشارت باد تو را خداوند چشم تو را روشن گرداند در روزی که مردم بلند می شوند برای حساب.
سپس فرمود: قسم به آن کسی که جانم به دست اوست خبر داد مرا صادق مصدق ابوالقاسم(ص) (یعنی حضرت محمد(ص) ) به اینکه عبور می کنم به این زمین در وقت رفتن به سوی اهل طغیان و این که این زمین زمین کرب و بلا است.
دفن می شود در این زمین حسین و هفده نفر از اولاد من و فاطمه(علیهالسلام) و این زمین در آسمان ها معروف است به زمین کرب و بلای حسین هم چنان که ذکر می شود بقعه مکه و مدینه و بیت المقدس.[۱]
خبر دادن از قاتل امام حسین(علیهالسلام)
ابوالحکم گوید: از پیرمردان و دانشمندان خود شنیدم می گفتند: علی(علیهالسلام) در ذیل خطبه ای فرمود: هنوز که دستتان از دامن من کوتاه نشده هر چه می خواهید از من بپرسید، سوگند به خدا از عده مردمی که صد نفر آن ها گمراه کننده دیگران و صد نفرشان هدایت کننده آنان باشند، سؤال نکنید جز این که از خواننده و رهنمای آن ها که تا فردای قیامت پایدارند اطلاع خواهم داد. مردی همان وقت از جای برخاست پرسید: بر سر و روی من چند تار موی روییده؟
علی(علیهالسلام) فرمود: سوگند به خدا دوست من رسول خدا(ص) از پرسش تو به من اطلاع داد و اضافه کرد همانا بر هر تار موی سر تو فرشته موکل است که تو را لعنت می کند و بر هر تار موی ریش تو شیطانی موکل است که اسباب سرگردانی و بیچارگی تو را فراهم می سازند و همانا در منزل تو بزغاله ای است که فرزند رسول خدا(ص) را می کشد و نشانه این پیشامد صحت و درستی سخن من است و هر گاه پاسخ پرسش تو دشوار نبود از حقیقت آن تو را باخبر می ساختم، باز هم نشانه همان است که گفتم: فرشته و شیطان تو را لعنت می کنند.
پسر او در آن روزگار خردسال بود و تازه می توانست بنشیند و در هنگام پیشامد کربلا او قاتل حسین شد و قضیه چنان بود که علی خبر داد.[۲]
گذر علی(علیهالسلام) از کربلا
امام سجاد می فرماید: علی(علیهالسلام) از کربلا عبور می کرد، در حالی که چشمانش پر از اشک شده بود، فرمود: این جا محل زانو زدن شتران آن ها است. و این جا محل انداختن بارهای آن ها است. و در این جا خون آن ها ریخته می شود، خوشا به حال خاکی که در آن خون دوستان، ریخته می شود!
امام باقر(علیهالسلام) می فرماید: علی(علیهالسلام) با مردم می رفت تا به یک یا دو میلی کربلا رسیدند، حضرت جلوتر از مردم رفت و جایی را طواف کرد که به آن مقذفان می گفتند. فرمود: در اینجا دویست پیامبر و دویست سبط پیامبر کشته شده است و همه آنها شهید بودند. و این جا مرکب ها را می خوابانند و اینجا شهدا به خاک می افتند که هیچ کس قبل از آنها مثل ایشان نبوده و در آینده نیز هیچ کس نمی تواند مانند آن ها باشد.[۳]
پی نوشت:
[۱] . مناقب اهل بیت، ص ۱۱۱ و ۱۱۲.
[۲] . الارشاد، ص ۳۲۱ – ۳۲۰.
[۳] . بحار: ۴۱/۲۹۵، حدیث ۱۸.
منبع: سایت الغدیر.